اینجا
زبان بسته
ز ترجیع بند نوشانوش
هلا
ای ساقیان سیمین تن
هلا
ای ساغران مالامال از می
هلا
ای باده نوشان فرو خورده، نشییه مستی در رنج
دم میخانه سرد اینک
کوچه باغ خالی
ماهی نیست
تا بساید گونه بر عطر شباویز بهار نارنج
تا بتابد از نهانگاه سینههایی که شباهنگام
در شیار ارغوانی
نمک از زخم فرو شویند
کجاست…؟
آن آواز رندانه
بیاشوبد، بهم پیچد
کبود شولای دم سردی
الا یا ایها الساقی
زمهریری ست بر تفألهای خواجه بی بی
آسمان دست شسته است اینجا
از آنچه که پنداری
درختان یخ آجین
و دلها نیز معمایی، در بسته
زمین بس عازیت بار است
زمین بس عازیت بار است…