هر ادامه و پایانی را آغازی است. بر این مبنا سطور آغازین را به دو نکته اختصاص می دهم . نکته اول بدین قرار که قبلا در تدوین اسناد سیاسی بایستی از واژگان خود ویژه یا خود پرستانه ای استفاده می گردید، و هر واژگانی غیر از آنها که از دایره نظری- سیاسی دیگری می آمد مذموم شمرده می شد و کاربران واژگان با استقبال هموندان روبرو نمی شدند. اما امروز رشد نظری- سیاسی کنشگران و فعالان سیاسی سازمان، رویکرد مزبور را بر نمی تابد. پس می توان در اینجا با جسارت واژه اعلام برائت را عاریت گرفت و نهراسید. واژه ای که تا بیش از ورود آن به عرصه ادبیات سیاسی سازمان دل پسند نبود . پس من اعلام برائت می کنم از رادیکالیسم. رادیکالیسمی که مبلمانی زیبا، آراسته و همه پسند را تداعی می کند. مبلمانی که بر خلاف ظاهر زیبا، پایه های سست و لرزانی داشته و ناکارآمدی استفاده از آن بارها ثابت کرده است که نه تنها بر آن لمیدن امکان ندارد تا چه رسد نشستن بر آن. باید انتخاب کرد. هر چند که سازمان و اندیشه آوران و سیاست ورزان آن فرسنگها از رادیکالیسم دور شده اند لیکن دغدغه ای کنشگران را متوجه آن می سازد مبادا در شرایط سخت و دشوار کنونی و جو استبدادی و اختناق و رشد تدریجی یأس و نومیدی حاکم بر رفتار سیاسی برخی واکنشگران سیاسی امکان پروراندن رویای بازگشت به رادیکالیسم را فراهم کند.
رفقا! مهندسی اجتماعی همچون مهندسی سازه نقطه صفر یا رگ چینی را تعریف و یاخت سازه را از آن آغاز می کند. اصول مهندسی سازه اعم از بلند مرتبه سازی یا واحدی کوچک بنای اذعان می دارد که یک سازه با استحکام و مقاوم، رگ چینی دقیق و یا خطای بسیاراند ک از چیدمان مواد و مصالح موثربرخوردار بوده است. در مهندسی اجتماعی اصل مزبور نیزدر بنای ساختن سازمان اجتماعی رفیع نقش دارد. گر چه سازمان در آغاز تشکیل و مقطع بعد از انقلاب از چنین اصلی تبعیت می کرد. بنابر این از رهگذر تبعیت مزبور، توانست در کانون توجه و نگاه طبقات و اقشار قرار گیرد . گواه ادعای مزبور پیوستن خیل بیشماری از گروه های سنی متفاوت و اقشار گوناگون به سازمان بویژه بعد از انقلاب بهمن بدین خاطر بود. اما با گذشت زمان نیروی بیشماری از سازمان جدا گشتند. گرچه آنان بعد از پی بردن به رگ چینی نادقیق نظری- سیاسی و تشکیلاتی نتوانستند به سازمان دل خوش نشان دهند ولی ذره ای از دلبستگی شان به اساس سازمان و گذشته آن کاسته نشد. باید درجهت پیوند دل خوشی و دلبستگی آنان چاره ای اندیشید.
نکته دیگر اینکه آموزه های ما بعضأ برآمد تجارب حاصله از بیان شفاهی بزرگان سازمان بوده که هیچگاه مکتوب نگردیده و اگر در جایی نقل یا درج می شد، استفاده از آن نگاه های متعجب و ناباورانه خوانند گان را بدنبال می داشت. من در بازگویشی به عقبه سازمان می رسم. رفیقی به نقل از رفقای شاخه خوزستان (تا در حیات بود) عنوان می کرد در اوان جنگ ایران و عراق واکنش رفقای مزبور به یورش نظامی صدام مشخص بود. شاخه خوزستان بر اساس رگ چینی استراتژی سازمان در قبال پوزیسیون با اعزام چند نیروی چریک مسلح به هویزه یا سوسنگرد به دفاع برخاستند. در برابر اقدام سیاسی رفقا مسئولین جبهه ضمن اخذ سلاح رفقایمان اقدام به بازگشت آنان بدون پیگرد قضایی می نمایند. عدم پیگرد مزبور نمی تواند مدلولی دال بر رگ چینی دقیق سازمان در آن برهه باشد؟ لیکن در این خصوص عنوان می کنم که احساس رفقا در عین ارزشمند بودن بازخورد آن بوده است که گسل مزبور با وجود چالش درونی رژیم شاید به گسست کامل بیانجامد. آیا امکان ایجاد گسل به وقوع گسست فراتر از احساس رفقا نبود؟ از آن زمان تا کنون هماره رژیم جمهوری اسلامی علیرغم تناقضات درونی و بیرونی در مبنای نظری، اعمال سیاسی و ساختاری با ایجاد گسل مواجه بوده و لیکن با وجود گسل ها چرا به جدایی و انفصال نیانجامیده است؟ از دو سال گذشته بار دیگررژیم جمهوری اسلامی شاهد شکل گیری گسلی سخت تر از گسل های پیشین شده است. گسلی که جنبش سبز بمثابه فرازی از جنبش دموکراتیک مردم ایران نمود بارز آن است. جنبشی رنگارنگ که در بطن خود طیف های گوناگون با گرایش های فکری سیاسی و بر مبنای مطالبه محوری خاص خود همراه دارد. آنچه که می تواند ضعف های جدی جنبش سبز را جدی تر نماید دلبستگی برخی ازاپوزیسیونها از جمله سازمان ما به اندک نیروهای ” مطالبه محوری حداکثری” موجود در جنبش مزبور می باشد. آیا دلبستگی ما به آنان می تواند بر همبستگی ما با آنان، اعلام همبستگی مردم با ما را بدنبال داشته باشد؟ مردمی که در طول دو سال اخیر در پرتو راهبرد میان مد ت مهندس میر حسین موسوی مبنی بر اجرای قانون اساسی بدون تنازل تا بدینجا همراه و همگام جنبش سبز بوده اند. .
آیا در برابر جنبش سبز با وضعیت موجود علیرغم قوت و کاستی ها جه میتوان کرد و باید کرد؟ باید سیاست اتحاد را برگزید یا ائتلاف را؟ آیا در صورت روی آوردن به اتحاد که منجر به افزایش غلظت سرکوب می شود کارآمد است یا نه؟ باید با دوری گزیدن از آن با حرکت به سوی ائتلاف با مطالبه محوران واقع بینی و حتی حداقلی جنبش سبز که در قاموس رهبران آن جلوه می کند، نباید رگ چینی نوین را آغاز کنیم. پس در عین ائتلاف با مخالفین استبداد حاکم یا اعتدال گرایان موجود در جنبش سبز نبایستی سخت سران اصولگرا را به عرصه گفتمان کشانید تا از یکه تازی گرایشات رادیکال و افراطی آنان جلوگیری نماییم.
در طول حیات بشری، تغییر امری سخت و برای امیدواران به تحقق آن طاقت فرسا بوده است، بویژه با تغییر در گرایشات سخت پوست. ولی نتیجه ای که از کوشش برای تغییر سخت سران اصول گرا حاصل می آید مفید و موثر از ائتلاف با جنبش سبز نخواهد بود؟ آیا چنین ائتلافی بدون کوشش برای تغییر مخاطبین سخت سر و قدرتمند، در خدمت رادیکالیسم نخواهد بود؟ رادیکالیسمی که گرایش خشن و افراطی اصول گرایان از ورود بدان عرصه را ندارد! کدام نتیجه در راستای تعمیق جنبش سبز می باشد؟ برای نمونه فاکتی از سایت اخبار روز ارائه می دهم. سایت اخبار روز دوشنبه ۲۳ خرداد ۱۳۹۰ مطلبی با عنوان “گزارشی از راهپیمایی روز ۲۲ خرداد ” درج می کند. می خوانید: “امروز جریان را داده بودند دست سپاه، بسیج و اطلاعات. نیروی انتظامی را فقط سر چها راههای مهم و میادین کاشته بودند (…) مردم هم در پیاده روها بالا و پایین می رفتند (…) مردم ساکت بودند. ایناهم وحشی گری معمول رو نشون ندادن. این خیلی عجیب بود. من مدتها بود تظاهرات اینجوری ندیده بودم (…) همه تو سکوت راه می رفتند. اما اینها هم امروز رفتارشون فرق می کرد (…) من نمی دونم چرا امروز برخورد متفاوت بود. آیابخاطر این بود تظاهرات . تظاهرات سکوت بود؟ بهر حال بهر دلیلی که بود امروز اینا سعی کرده بودن ظاهر قضیه را حفظ کنند (…).”
شاهد از غیب نیامده شاهد اخبار روز است. گزارش دهنده متعجب، ناباورانه و با دبد حیرت به رویداد تظاهرات آرام دومین سالگرد جنبش سبز می نگرد. موضوع تعجب وی را صرفأ نباید در سکوت شرکت کنندگان یافت. می توان برای رفع شبهات برآمد تعجب، عنوان کرد که مردم ایران و شرکت کنندگان از شعارهای رادیکالیستی که شائبه براندازی را تقویت می کند، خسته شده اند. آنان برای شائبه برانداز نبودن جنبش سبز، می کوشند با ترویج شعارهای واقع بینانه و منطقی شائبه یا تبلیغات اقتدارگرایان برای برانداز بودن جنبش سبز را خنثی سازند. لیکن در برابر خواست مردم ایران شوربختانه سازمان در کنگره دوازدهم “سند سیاست های ما در دوره آتی ” را با عنوان ” دیکتاتور باید برود ” آغاز و در ادامه در جهت تغییر قانون اساسی، در برابر شعار نیروهای جنبش سبز که خواهان اجرای قانون اساسی بدون تنازل شده می کوشد. کوششی که امید به فراروییدن حاصلی از آن نمی رود و دوری مردم ایران را از جریانات سیاسی همراه جنبش بویژه سازمان مان را بدنبال خواهد داشت. آیا تاکید بر شعارتغییر بر مبنای درک ناهمخوان ما با شرایط داخل کشور، طرفداران شعار تغییر بر محور اجرای قانون اساسی بدون تنازل را از سازمان دورتر نخواهد کرد؟ در این صورت به موازات تبری جستن جنبش سبز و هسته محوری آن از ما به به مثابه حامیان خود، تحریک گرایش افراطی اصولگرایان را عملیاتی نخواهد کرد . تحریکی که از انسجام اصولگرایان خواستار ابقا در قدرت را بر علیه جنبش سبز استحکام بیشتری خواهد بخشید. انسجامی که بازتاب مقدماتی آن ایجاد تاخیر در روند رعایت قواعد بازی سیاسی نخواهد بود .