یکی تیشه بگیرید پی حفره ی زندان
چو زندان بشکستید همه شاه و امیرید (مولوی)
وضعیت وخیم حقوق بشر در ایران
در آستانهً سال نو میلادی
سال ۲۰۰۹ برای ملت ایران سال بسیار بدی بود. ما در این سال هر روزه با نقض آشکار حقوق شهروندان ایرانی مواجه بودیم. در سال گذشته میلادی هزاران نفر از فعالان سیاسی دستگیر می شوند. دستگیر شدگان بعد از دستگیری مورد ضرب و شتم قرار می گیرند و به سلولهای انفرادی و بازداشتگاههای نامعلوم منتقل می شوند.
در سال گذشته نهادهای حقوق بشری ایرانی و بین المللی از جمله عفو بین الملل، دیده بان حقوق بشر و سازمان خبرنگاران بدون مرز و پارلمان اتحادیه اروپا و مجمع عمومی سازمان ملل متحد بارها با صدور اعلامیه نقض حقوق بشر در ایران را محکوم کرده و خواستار پایان دادن به وضع موجود شده اند.
در گزارش اخیر سازمان عفو بین الملل موارد نقض حقوق بشر بویژه در دوران پیش و پس از انتخابات دهمین دورهً ریاست جمهوری ایران بر شمرده شده است. این گزارش خاطر نشان می کند که طی این دوره نیروهای بسیج و پاسدار بدستور مقامات به سرکوب اعتراضات گستردۀ مردم به نتایج انتخابات پرداخته اند. سازمان عفو بین الملل از مقامات رسمی ایران می خواهد تضمین کنند که در بارۀ اتهاماتی چون اعمال شکنجه، قتل های خود سرانه، آدم ربایی و بسیاری دیگر از موارد نقض حقوق بشر، تحقیقات مستقل و بیطرفانه ای انجام شود. گزارش این سازمان مدافع حقوق بشر به ده ها کشته، حدود چهار هزار نفر بازداشتی در نخستین موج اعتراضات پس از انتخابات و محاکمات نمایشی ۱۴۰ تن از فعالان اصلاح طلب اشاره می کند و آن ها را نمونه های بارز نقض حقوق بشر می خواند.
دستگیری، ضرب و شتم، شکنجه و کشتار وحشیانه ی مردم معترض چنان ابعاد گسترده ای یافته و به اندازه ای وجدان عمومی را جریحه دار کرده که حتی صدای کسانی را نیز که خود در این جنایت کم سابقه شریک جرم بشمار می روند بلند کرده است.
در روزهای آغازین این سرکوب گمان می رفت که شمار جان باختگان، دستگیرشدگان و ناپدیدشدگان چندان زیاد نباشد. اما به تدریج روشن شد که شمار قربانیان به مراتب بیش از آن است که تصور می شد. چندی نگذشت که به جای آزادی بازداشت شدگان، اجساد آنها را تحویل خانواده هایشان دادند. ولی در واقع، قربانیان یا در خیابان ها با شلیک مستقیم گلوله از پا درآمده بودند و یا در اثر ضرب و شتم، تجاوز و شکنجه های بربرمنشانه در زندان ها، کلانتری ها، خانه های مخفی و … جان باخته، یا نیمه جان به بیمارستان ها برده و در آنجا آنان را به خانواده هایشان تحویل داده شده اند. و چنین است که با روشن شدن ابعاد پشت پرده ی این جنایات عظیم، اکنون معرفی و مجازات آمران و عاملان این کشتار به خواست عموم مردم تبدیل شده است.
دستگیری و بازداشت ها مطابق معمول تنها به فعالان سیاسی محدود نبوده است. طبق شواهد و قرائن موجود، در سال گذشته بازداشت فعالان فرهنگی، اجتماعی، حقوق بشری، روزنامه نگاران، اقلیت های مذهبی، مادران صلح، مادران عزادار پارک لاله، زنان و دانشجویان به صورت سیستماتیک از طرف دولت کودتا انجام گرفته است.
متاسفانه زندان کهریزک و سایر زندانها از نظر قانونی از امکانات بهداشتی، رفاهی و غذایی مناسبی برخوردار نبودند و زندانیان توسط زندانبانان مورد همه گونه تجاوز، حمله، و ضرب و شتم قرار گرفته اند.
برای مبارزه اساسی با نقض حقوق بشر در ایران چه باید کرد؟
به نظر من، اکنون که از یک طرف حکومت جمهوری اسلامی بر ادامه ی کار غنی سازی و فن آوری اتمی خود اصرار می ورزد و اروپا و آمریکا را تهدید می کند و از طرف دیگر دولت آمریکا به اصل تنبیه و تحریم ایران از طریق سازمان ملل متحد به موفقیت دست یافته است و قرار است در سال جدید تحریمها بیش از گذشته باشد، هدف ما در درجه اوَل باید شکستن سَد اختناق در ایران باشد زیرا اختناق سنگین در ایران، راه را بر رویش نهادهای مدنی بسته است؛ هر گونهً حرکت مسالمت آمیزی سرکوب می شود و در فضایی چنین استبدادی هر گونه خیزش آزادیبخش و مدنی که بتواند منشاء تحولی گردد تقریبا ناممکن است.
همین جاست که رسالت ایرانیان برون مرز شناخته می شود؛ آنهایند که قادرند با بهره مندی از فضای آزادکشورهای محل اقامتشان، توجه جهانیان را به پایمال شدن مستمر حقوق بشر در ایران جلب کنند.
برون مرزی ها اگر بخواهند این توانائی را دارند که با یک تلاش سازمان یافته و مستمر به افکار عمومی جهان، پیش تر و بیش تر از دولت ها، حالی کنند که چشم اسفندیار رژیم، ناتوانی آن به احترام نسبت به حقوق بشر است و اجازه ندهند که تقابل جهانی با رژیم ملایان در بحران هسته ای خلاصه شود.
آری ما می توانیم با کوشش و تلاش خستگی ناپذیر خود، استبداد فقاهتی حاکم بر سرزمین خویش را به رگبار اعتراضات جهانی واگذاریم و به تعبیر دیگر، افکار عمومی جهان را در خدمت سست کردن استبداد درونی درآوریم .
باید اذعان کرد که در این زمینه دارای کمبود و مسئول قصوری هستیم که به میزان زیادی ناشی از فقدان همدلی لازم و نتیجه ی قهری آن یعنی افزار های سیاسی هماهنگ کننده ی آزادیخواهان واقعی است. تا زمانی که گرد چنین کوتاهی هایی بر دامن آزادیخواهان خارج از کشور است هیچکس حق ندارد افتخار فداکاری های کشته شدن نداها و سهراب ها و ده ها تن دیگر از جوانان و دیگر مردم از جان گذشته ی کشور را بنام خود به رخ جهانیان بکشد.
با کمال تاًسف ما آزادیخواهان یا مدعیان آزادیخواهی هیچ کنگره ای، سمیناری، کنفراسی و نشست مشترکی که هدف آن صمیمانه یافتن راه های هماهنگی آزادیخواهان ایرانی چه با خود و چه با آزادیخواهان کشورهای محل اقامتِ مان برای جلب توجه جهانیان به نقض حقوق بشر بر ضد اختناق درون کشور بوده باشد نداشته ایم.
مثال تاریخی کنفدراسیون محصلین و دانشجویان ایرانی که در دوران خود، علی رغم اختلافات نظری، سیاسی و حتی ایدئولوژیک آن دوران در جنبش دانشجویی، این وظیفه ی حساس را، نه بر اساس ائتلاف سیاسی بلکه به صورت اتحاد عمل مرحله ای، به نحوی بسیار مؤثر ایفا کرد امروز به دلیل وجود مراکزی که به نحوی سیادت طلبانه عمل می کنند هنوز نمونه ی مشابهی نیافته است.
در آن دوران هیچ گروه سیاسی که مدافع نظریات بخشی از رژیم کودتا و منادی رهبری آن بوده باشد موجود نبود؛ و نیروهای سیاسی درگیر با رژیم گذشته با همه ی معایب خود دست کم در جهت افشاء تجاوزات بسیار محدود تر قدرت در آن زمان چوب لای چرخ یکدیگر نمی گذاشتند.
امروز ضرورت تشکیل یک جبهه وسیع دفاع از حقوق مدنی وآزادی های فردی و اجتماعی همه ی ایرانیان، بر اساس اصل اتحاد عمل بر سر هدف های محدود بالا میان همه ی نیروهایی که به همان هدف های محدود عمیقأ پایبندی دارند، از همه وقت بیشتر است. شکل این جبهه می تواند از جهات زیادی مشابه جنبش کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی در دوران رژیم گذشته باشد.
تشکیل این جبهه می تواند مانند کنفدراسیون، بدون وابستگی حزبی و سازمانی و گروهی اعضاء آن تحقق یابد و همه آزادیخواهان را، همانند همان دوران به صفت فردی، در بر گیرد، بدون اینکه چنین امری مانع از این شود که نیروهای مدنی و سیاسی متشکل نیز در چارچوب هدف های محدود بالا از طریق مشارکت وابستگان خود در چنین حرکتی سهیم بوده اشتراک عمل داشته باشند. بدیهی است که طرح هدف های حد اکثر سازمان های متشکل بطورطبیعی مانع پیدایش چنین جبهه ای خواهد بود. بار دیگر به یاد آوریم که حرکت سیاسی کنفدراسیون، علی رغم وجود تمایلات سیاسی جوراجور در آن که از ملیون تا مذهبی ها، و از ملی ـ مذهبی ها تا مارکسیست ها را در بر می گرفت، به نحو غیر قابل انکاری توانسته بود حرکت متقابلی را در جهان بر ضد رژیم وقت بر انگیزد و آن را از مواضع تبلیغاتی و دیپلماتیکی که سالیان دراز با بده و بستان های سیاسی و اقتصادی کسب کرده بود به عقب راند.
به جراًت می توان گفت که در صورت تشکیل جبهه وسیع نیروهای آزادیخواه معطوف به اقدامات صحیح و همگانی و استفاده درست و کامل از وسائل و امکانات موجود در خارج از کشور می توان افکار عمومی جهانیان و مراکز مهم تصمیم گیری های بین المللی جهان را به پایمال شدن حقوق بشر در ایران به نحوی مؤثرمعطوف ساخت. منظور من جبهه وسیع نیروها برای شکستن و یا سست کردن اختناق است.
گمان من این است که ارائهً تصاویر واقعی جنایات رژیم آخوندی وکشتار هزاران نفر زندانیان سیاسی سالهای دهه ی شصت (خاوران)، و همچنین ارائهً تصاویر کشتار بعد از کودتای ۲۲ خرداد ۱۳۸۸، آزادیخواهان و بشر دوستان بیشمار جهان آزاد را به همدلی و همراهی با ملت قهرمان ایران بسیج خواهد کرد و ما باید در این راه مجدانه و مصرانه قدم برداریم.
در جریان اتحاد عمل نیروهای منفرد و احزاب آزادیخواه و مترقی در خارج از کشور برای نشان دادن جنایات رژیم جمهوری اسلامی و نقض حقوق بشردر ایران به افکار عمومی جهان شاید حتی بتوان طی یک مبارزه مشترک سیاسی و در مرحله ای پیشرفته تر، نخستین شالوده های اتحاد عمیق تری نیز به صورت جبهه وسیع نیروهای مترقی و آزادیخواه و همه احزاب جمهوری خواه ضد رژیم که برای بنیاد نظامی جدید، آغاز از شعار های حد اقل دموکراسی پارلمانی مبتنی بر حقوق بشر و جدایی دین از نظام حکومتی را که با چنین دموکراسی سازگاری ندارد پذیرا باشند، از میان تمایلات مختلف ملی و ملی ـ مذهبی تا لیبرال دموکرات ها و مارکسیست ها بنا نهاد.
بدیهی است که نیل به چنین دستاوردی به تبع خود تلاشی گسترده تر برای فشار جهانیان برضد اختناق حاکم بر ایران را نیز به همراه خواهد داشت.
دکتر پرویز داورپناه
۴ ژانویه ۲۰۱۰ برابر ۱۴ دیماه ۱۳۸۸