دهم شهریوری دیگر !
در یادبود کشتار خونین دهه شصت و آن تابستان ۱۳۶۷ در سی و چهار (۳۴) سال پیش، در دهم شهریوری دیگر و به یاد همه آن جانهای آرمانخواه و عاشق زندگی! نه میبخشیم و نه فراموش میکنیم !
با صدور حکم قتل عام سّری خمینی، برای کشتار زندانیان سیاسی مجاهد وکمونیستها و برگماری عوامل کشتار، سور و ساط اجرای این حکم در زندانهای سراسر ایران به فوریت آماده شد و همه کارگزاران کشتار (نیری، اشراقی، رئیسی، پورمحمدی و آن دیگران…) از مرداد ماه دست به کارشدند. ابتدای کار سراغ هواداران مجاهدین رفتند، سپس نوبت به کمونیستها رسید. کردند آنچه را که در توان داشتند تاجامعهای رابسوزانند و برای همیشه کُل حیات کشور و خانوادههای اعدامیان را دادخواه فرزندانِ خویش نگه دارند!
خمینی، امام مرگ، بعد از قیام بهمن ۵۷ زره بر تن کرده بود تا همه آنانی که تبعیت از شرع مقدس او را به هر دلیلی بر نمیتابند از دم تیغ بگذراند؛ پیشتر نیز احکام کشتارش را علیه اعراب ساکن جنوب ایران به تیمسار مدنی، خونین کردن کردستان و ترکمن صحرا را به شیخ خلخالی واگذار کرده بود و در گرماگرم تعطیلی دانشگاهها و کلاسهای درس با کارناوال ضد انقلابی موسوم به «انقلاب فرهنگی» صبح سهشنبه دوم اردیبهشت ۱۳۵۹ ازجماران پیام داد: «اگراینها (دانشجویان) دانشگاه را ترک نکردند. از کفار هستند و من حکم جهاد میدهم». هرچند امامان نمازگزار او در هیکل سیدعلی خامنهای، امام جمعهی آن روز تهران، پیشترعلم سرکوب را بلند کرده بود تا تصمیم «شورای انقلاب خمینی» را بهوسیله اراذل و اوباش حزب الله و زهرا خانمهای زمان، پیاده کنند؛ اما نهایتاً وقتی برابر مقاومت و ایستادگی دانشجویان به وحشت افتادند، سرانجام به این حکم جهاد متوسل شدند.
خمینی، مردی که خود را رهبر مسلمانان جهان و پیشوای مستضعفان و دشمن ستمگران معرفی کرده بود، خود ستمگری ضد ارزشهای انسانی بود، خلاف ادعاهای اولیهاش در پاریس، به جای اینکه علیه ظلم و جور عمل نماید. «حکم جهاد» داده، به بهانه در خطر بودن اسلام و قرآن دانشجویان را تهدید میکرد اگر از خانهشان بیرون نروند، از کفارند و بر همه مسلمانان جهان و نه تنها ایران فرض است که به دانشگاهها هجوم ببرند و خونشان را بریزند که حکم خدا است و دیدیم این فرمان الله به تعطیل اجباری دانشگاههای سراسر کشور و تبدیل آن به حمام خون اهل فکر، فرهنگ و خرد، آزادی، چگونه جهنمی را بر حیات جامعه با گسترش فقر فرهنگی و فرار مغزها، در ابعاد تمام دانشگاههای کشور ایجاد کرد.خمینی در همان دهه شصت (۲۵بهمنماه سال ۱۳۶۷) حکم«اعدام سلمان رشدی» نویسنده کتاب آیات شیطانی را هم داده بود که تبعات آن امروزه همچنان ادامه دارد و وبال گردن جمهوری اسلامی شده است. میبینیم که خمینی همواره در مقام «امام مرگ» عمل کرده است.
در برابر این همه جنایات صورت گرفته باید گفت: خدای دهه شصت (۶۰) جاده یک طرفه قبیله ارواح بود و تکرارش در شرایط امروز جامعه ما، گرچه آرزوی حکام جنایتپیشه جمهوری اسلامیست، اما آرزویی محال و امری ناممکن است. در آن دهه بود که با تربیت ارتجاعی و خشک اذهان مزدوران حکومت را از خشونت و شعارهای «بکش در راه خدا»، «تیغ بکش در راه خدا» و… انباشته و چنین القا کردند که هرگونه اندیشه و تفکری خلاف اندیشه و تفکر مورد دفاع ایشان باشد، باید از میان برداشته شود.
منقاد این تفکر قرون وسطایی عصر شترچرانی بعدها بازجو، شکنجه گر، پاسداران بی رحم زندانهای حکومت اسلامی، سرداران و وکیل و وزیر شدند؛ جماعتی که در آن سالهای دهه شصت (۶۰) میزند و می کشتند تا اسلام به خطر نیفتد. الگوی تربیتی و کتاب آموزشی همه آنها همان تراوشات یاوه گویانه «ولایت فقیه» حکومت اسلامی، یعنی شخص خمینی بود که این جماعت اطاعت از آن را بر خود واجب میدانست. ما شاهد بودیم که در آن سالهای سیاه، حمله به دانشگاه، همه آن جماعت درنده خوی میخواستند براساس این تربیت، که محرکاش همان مانیفست «ولایت فقیه» بود، توحش اسلامی بیشتری اعمال کنند.
خدای دهه شصت (۶۰) بهکارگیری همه ابزارهای بهیمی و حیوانی را برای چماقداران مجاز اعلام کرده بود. از فحش دادن تا سنگ پرانی، استفاده از پنجه بوکس و چماق و چاقو، زنجیر، قمه و… از آن جماعت هر که توانست بیشتر بزند، بیشتر زخمی کند و خط بکشد وحتی بکشد، ارتقاء یافت و شد پاسدار، بازجوی اوین یا فرمانده سپاه، رئیس نهادهای اسلامی. پاسداران نیز هرچه بیشترمیزدند وزخمی میکردند در سلسله مراتب، ارتقاء درجه گرفته، بازجو و کمک بازجو و قاضی و… میشدند. همین جماعت لفظ “والضالین” را سر نماز چنان با لهجه غلیظ عربی از مخرج ادا میکنند که تا آنسوی دنیا کش آید. اما امروز پس از گذشت چهارده، حنای این خدای دهه شصت (۶۰) و این همه خسارت و صفات حیوانی در پیشگاه مردم جامعه ما جایی ندارد، همه حصارها فروریخت ودیوار عظیم مقاومت، ایستادگی تا دادخواهی هزاران جان عاشق و آرمان خواهی که از جامعه ما گرفته شد، خدای دهه شصت (۶۰) را تنها و منزویتر، بی اعتبار و بی رمقتر کرده است.
میخواهم بگویم برخلاف نظر خامنهای، خدای جمهوری اسلامی همیشه یک خدا بیشتر نبوده! خدای دهه شصت (۶۰) با خدای دیگر دههها یکیست. منتهی یک تفاوت اساسی در این میان وجود دارد و آن تفاوت اساسی هم اینستکه خدای امروزجمهوری اسلامی به نفس نفس افتاده، و این حال احتضار حاصل جمع تحرکات عظیم اجتماعی در جنبش ضد استبدادی۸۸،جنبش عظیم دی ۹۶ و به خیابان آمدن نیروی وسیع آبان ۹۸، کشاورزان، مالباختگان، کولبران، سوخت بران، بحرانهای اجتماعی و سیاسی واقتصادیست که تماماً بهواسطه سیاستهای ویرانگر این حکومت در طول این چهل و چهار سال زندگی مردم را به سیاهترین شکل خود درآورده. دیگر این خدا قادر نیست مقابل اعتراضات مکرر خیابانی معلمان، زنان، دانشجویان، بازنشستگان و لایههای مختلف کارگران و روستاییان زحمتکش با سرکوب و با هر سطح کشتار،وضعیت را حفظ کند!
خدای جمهوری اسلامی خدای «فقاتِلُوا» بود؛ یعنی بُکشید وخدای «النُصِرَ بالرُّعب» یعنی پیروزی را با وحشت بهدست آوردن. اگر در دهه شصت بهدلیل کاریزمای خمینی در توهم تودهها توانسته بود خدایی کند، امروز این شخصیت در هیکل خامنهای غالب تهی کرده و جوانان طی حرکتهای اعتراضی خود در ادوار مختلف در هرکوی و برزنی با شعار«مرگ برخامنهای» وآتش زدن عکسها و تابلوهای تبلیغاتی او و شعارنویسی بر روی دیوارهای شهرها علیه او با وسعت یافتن رسانهها وشبکههای اجتماعی اینترنت، کل حاکمیت را بدل به سکه یک پول نمودهاند. خدای ۱۴۰۰ سایه سار خدای دیگریست وجامعه ایران تحت هیچ شرایطی مجدداً خدای سال شصت (۶۰) رانمیپذیرد. خدای فرتوتی که روبه ویرانی و اضمحلال است و باید برود. این حکم تاریخ است!
خامنهای، دیکتاتور حقیری که بر مسند ولایت فقیه حکومت اسلامی نشسته، این حکم را خوب دریافته که در آستانه کهنسالی و مرگ، کین توزانه چنگ در گلوی شریفترین وبهترین فرزندان این سرزمین انداخته و با بازداشت و زندانی کردن زنان به بهانه بدحجابی،کارگران، معلمان، بازنشستگان، وکلا، دانشجویان، نویسندگان و هنرمندان و سرکوب هر صدای اعتراض درزندانهای کوچک و بزرگی که در سراسر ایران ساخته وازانسانهای بینوا و بیگناه انباشه، میخواهد خدایی کند، اما این آرزو را که با سرکوب پادگانی بساط ولیعهدی پسر دردانهاش را مهیا کند، به گُورخواهد برد، و مردم بندگی ننگین چنین گندیده خدای را دیگر گردن نمینهند و به زیر خواهند کشید. تاریخ کشور ما این را بیشتر هم به ثبت رساند و امروز هم این قدرت را در درون خود ذخیره دارد که آن را دیگر بار به نمایش بگذارد.
چه نیک گفته اند:
هرکه ناموخت ازگذشت روزگار / هیچ ناموزد زهیچ آموزگار!
پنجشنبه ۱۰ شهریور ۱۴۰۱ برابر با ۰۱ سپتامبر ۲۰۲۲