انکار قضیه تغییری در واقعیت ایجاد نخواهد کرد. سال ۲۰۰۹ دونالد ترامپ نامه ای را امضا کرد که خواهان مهار پخش گازهای گلخانه ای شده بود. در سال ۲۰۱۲ او تغییرات اقلیمی را، به عنوان جعل چینی ها، انکار کرد. در کارزار انتخاباتی اش قول داد که پای امریکا را از توافق بین المللی – که در سال گذشته در پاریس برای مقابله با گرمایش جهانی عقد شد – بیرون بکشد. در هفته جاری هم، به عنوان رئیس جمهور منتخب، اعلام کرد که در مورد توافق پاریس موضع قطعی ندارد و تأئید کرد که بین فعالیتهای بشری و تغییرات اقلیمی ارتباط وجود دارد.
این بندبازی موجب رفع نگرانی نسبی هم خوش بین ها و هم بدبین ها شده است. هستند کسانی که نظر خوشی به “رعایت شرایط اقلیمی” ندارند و هنوز انتظار دارند که امریکا توافق پاریس را نادیده بگیرد، یا از آن کنار بکشد یا چارچوب مصوب سال ۱۹۹۲ سازمان ملل را، که مبنای توافق را می سازد، ترک گوید. خوشبینانی هم هستند که امیدوارند ترامپ، خلاف مبارزات انتخاباتی اش، در حکومت متفاوت عمل کند و موجب تضعیف مبارزه علیه تغییرات اقلیمی نشود. اما واقعیت پیچیده تر است. شعار پوپولیستی “اول امریکا”ی آقای ترامپ، کمکی به حفظ زمین نخواهد کرد، اما نیازی هم نیست که این وضعیت یک فاجعه تلقی شود.
هوا پس است
ابتدا خبر بد: حتی اگر ترامپ تعهد امریکا به توافق پاریس را محترم شمرد، نامحتمل است که او و دولت اش این تعهد را بی خدشه و مصون به انجام رسانند. هستند بسیاری در ارکان حزب جمهوریخواه که توافق پاریس را نمونه ای از توافقات جهانی “فرمایشی” می دانند. بسیاری از رأی دهندگان به ترامپ تغییرات اقلیمی را دست پخت “الیت برج عاج نشین” تلقی می کنند. نزد این کسان سوختهای فسیلی به معنای سعادت و آزادی – گذر از کوره راه های شاق به جاده های کوبیده است. سخنان ترامپ در روز ۲۱ نوامبر با اطمینان کافی ابراز شدند. او اعلام کرد که در نخستین روز ریاست جمهوری اش، محدودیتهای “نابود کنندۀ فرصتهای شغلی” را از سر راه تولید سوختهای فسیلی – که منشأ ۸۰ درصد گازهای گلخانه ای اند – برخواهد داشت.
این تنها لفاظی ها و بیانات نیستند که در دورۀ ریاست جمهوری ترامپ تغییر قابل توجهی خواهند کرد. اصلی ترین راه عملی که محتملاً دولت ترامپ دست به تضعیف توافق پاریس بزند، پرهیز از پرداخت سهم سنگین امریکا برای کمک به مقابله با تغییرات اقلیمی است. بار مبارزه با گرمایش جهانی کمتر بر دوش کشورهای ثروتمند است. تقاضا برای انرژی در این کشورها، در قیاس با کشورهای فقیر، کُند شده و بارآوری انرژی افزایش یافته است. این در حالی است که در کشورهای فقیر هنوز میلیونها انسان از دسترسی به انرژی “ارزان” حاصل از سوختهای فسیلی محروم اند. توافق حاصله دایر بر این که امریکا و دیگر کشورهای ثروتمند برای تقویت مبارزه کشورهای فقیر علیه گرمایش جهانی سالانه ۱۰۰ میلیارد دلار به آنها بپردازد، یک پیروزی نسبی برای کشورهای فقیر بود. حمایت مالی از اقدامات علیه تغییرات اقلیمی، به عهدۀ سرمایه گذاران خصوصی نیز بوده است. با پرهیز امریکا از پرداخت سهم [قابل توجه]، بار سرمایه گذاران خصوصی نیز سنگین تر خواهد شد.
این وضع موجب نگرانی است. اما، با نگاهی دقیقتر، راه به سوی آینده ای سبزتر هنوز باز است؛ چه در امریکا و چه در خارج از امریکا. آقای ترامپ در داخل امریکا با محدودیتهائی برای انجام وعده هایش در مورد انرژی فسیلی روبرو است. کسی با ریسمان ترامپ برای آن تریلیاردها دلاری که او امیدوار است با استخراج نفت و گاز از “زمینهای فدرال” به کف آورد، به ته چاه نخواهد رفت، مگر آن که این اقدام سودآور باشد. این هم مستلزم بالا رفتن قیمت نفت به میزانی قابل ملاحظه نسبت به قیمتهای فعلی است. زغال سنگ نیز، در اثر گاز ارزان شیل، دیگر از موقعیت پیشن اش برخوردار نیست. حتی اگر دولت ترامپ به تعهدات امریکا نسبت به توافق پاریس پشت پا بزند، کالیفرنیا اختیار اجرای سیاست “انرژی پاک” خود را دارد و به وضع استانداردهای ناظر بر پاکیزگی و بارآوری انرژی ادامه خواهد داد؛ استانداردهائی که توسط دیگر ایالات و نیز صنایع اتوموبیل سازی تعقیب خواهند شد. به علاوه سرمایه گذاری در بخش انرژی اساساً سرمایه گذاری دراز مدت است و سرمایه گذاران هم تمایلی ندارند چوب سیاستهای ترامپ را از پرزیدنتهای بعدی بخورند.
هیچ موجبی برای آن که مبارزه علیه تغییرات اقلیمی در جاهای دیگر، در غیبت رهبری امریکا، متوقف شود، نیست. منافع معین به این نکته توجه دارند. چین آلودگی هوای شهرهایش را حداقل همان قدر جدی می گیرد که تغییرات اقلیمی را[۱].
انتقال از زغال سنگ به انرژیهای پاکتر وضع را دو برابر بغرنج می کند. هند هر ساله از توفان، سیل و سوانح طبیعی خسارات بسیاری می بیند و مجبور است در برابر هوای منقلب اش دست به اقدامات اقلیمی بزند.
منافع معین تجاری نیز کشورهای دیگری را به کربن زدائی سوق می دهند. هزینه های انرژی پاک در نوسان و کاهش اند. از سال ۲۰۰۸ تا کنون هزینۀ باتری در اتوموبیلهای برقی ۸۰ درصد کاهش یافته است. هزینۀ تولید انرژی بادی روی دریا فقط در خلال ۳ سال اخیر در اروپای شمالی از نصف هم کمتر شده است. انرژی خورشیدی، به عنوان یک منبع انرژی پاک و ارزان، دارد به لحاظ اقتصادی هم گاز و زغال سنگ را پشت سر می گذارد. چین در کار اجرای برنامه ای برای تولید ۱۵۰ گیگاوات برق خورشیدی – یعنی ۳ برابر ظرفیت بزرگترین ژنراتور خورشیدی موجود – تا پایان دهۀ جاری است.
چنان که گزارشهای ویژه انرژی در همین هفته حکایت دارند، این تحولات تقاضا برای نفت و زغال سنگ را در دهۀ پیش رو کاهش خواهند داد. سال ۲۰۱۵ نخستین سالی بود که در آن انرژیهای تجدیدپذیر زغال سنگ را به عنوان بزرگترین منبع تولید انرژی برق پشت سر گذاشتند؛ البته گاز طبیعی، به دلیل نوسانات انرژی خورشید و باد، به عنوان مکمل این دو منبع باقی می ماند. این ها تحولاتی تاریخی اند، که فرصتهای اقتصادی فوق العاده ای را به همراه دارند. مثلاً چین امیدوار است که با تولید ارزان پانل خورشیدی، توربین بادی، باتری، ماشینهای برقی و همچنین سیستمی که این مجموعه را به هم پیوند می دهد، به ابرقدرت انرژی پاک تبدیل شود.
با یا بدون امریکا در راه طی شده
روشن بگوئیم: دلایل برای تأسف از عقب نشینی رهبری امریکا از مبارزه علیه تغییرات اقلیمی بسیار اند. اعلام قصد این دومین کشور آلاینده محیط زیست، در تقابل با تلاش دیگران، برخی از کشورها را به ضد حمله ترغیب کرده است. پیشنهاد اعمال تعرفۀ کربن بر صادرات امریکا می تواند به یک جنگ ویرانگر تجاری بیانجامد. همواره این نگرانی وجود داشته است که توافق پاریس به هدف خود دایر بر محدود کردن گرمایش زمین به ۲ درجه نسبت به دوران پیشاصنعتی، نائل نشود. یک امریکای متمرد چشم اندازهای کربن زدائی از محیط زیست را کدرتر خواهد کرد و این که امریکای آقای ترامپ از ایفای نقش جهانی خود کنار خواهد کشید، موجب نگرانی است.
چه در مبارزه علیه تغییرات اقلیمی و چه در زمینه های دیگری که به رهبری امریکا وابسته شده اند، بهترین اقدامی که باقی کشورها می توانند انجام دهند، پافشاری بر راه طی شده است. میزان پخش کربن چین ممکن است به نهایت مجاز رسیده باشد. بهبود در کارآئی سوخت، موجب کاهش مصرف نفت در سال ۲۰۱۵ – یعنی در زمان ارزانی بنزین – به میزان ۳/۲ میلیون بشکه در روز شد. چین، هند، اتحادیۀ اروپا، کانادا و دیگران در صدد به کار گرفتن تکنولوژیهای پاتر اند. اگر این کشورها با هم همکاری کنند، خواهند توانست – با یا بدون امریکا – وضع را تغییر دهند.