پنجشنبه ۲۸ فروردین ۱۴۰۴ - ۱۸:۰۶

پنجشنبه ۲۸ فروردین ۱۴۰۴ - ۱۸:۰۶

لاله ها بیدارند و آفتاب میکارند
این مقاله به شرح نخستین دیدار فرخ نگهدار با بیژن جزنی، اولین سالهای فعالیت گروه، دوران زندان، نقش بیژن در مقام رهبری جنبش فداییان خلق، و در نهایت جان‌باختن دلخراش...
۲۸ فروردین, ۱۴۰۴
نویسنده: کمیته برگزاری یادمان پنجاهمین سال ترور تپه های اوین - سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
نویسنده: کمیته برگزاری یادمان پنجاهمین سال ترور تپه های اوین - سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
«سورِ بُز» اثر ماریو بارگاس یوسا، آخرین غول ادبی...
ماریو بارگاس یوسا با نوشتن رمان خشم‌آلود و مسحور کننده «سور بُزِ»، اثرى از خود به جا گذاشته که در کنار «پاییز پدرسالار» گابریل گارسیا مارکز قرار مى‌گیرد؛ آثارى که...
۲۷ فروردین, ۱۴۰۴
نویسنده: پهلوان
نویسنده: پهلوان
نامه‌ای از زندان
اگر انسان به بقای یک ملت بیاندیشد، اگر از فرهنگ ملی ملتی که طی قرون ستم‌کشیده سیراب گردد، آنگاه می‌تواند جامعه‌اش را، خواسته‌های ضروری ملتش را درک کند و در...
۲۷ فروردین, ۱۴۰۴
نویسنده: بیژن جزنی
نویسنده: بیژن جزنی
بازجویی‌های بیژن جزنی
ما در گذشته بارها دیدیم که در جایی که مبارزات سیاسی مردم به حدی می‌رسد که امکان دریافت حقوق ثابتی برای آن‌ها می‌کند و به‌اصطلاح، به‌صورت یک نیروی سیاسی دائمی...
۲۷ فروردین, ۱۴۰۴
نویسنده: فصلنامه «مطالعات تاریخی» شماره ۵۷ - تابستان ۹۶
نویسنده: فصلنامه «مطالعات تاریخی» شماره ۵۷ - تابستان ۹۶
از هُولوکاست تا غَزه,بازاندیشی در « تَکینگی شَر» و مسئولیت انسانی
اکنون پرسشی تلخ و دردناک پیش می‌آید: آیا تجربه‌ی تاریخی یهودیان اروپا، که در حافظه جمعی بشریت به عنوان نماد «تکینگی شر» ثبت شده، اکنون خود به ابزاری برای توجیه...
۲۶ فروردین, ۱۴۰۴
نویسنده: سیاوش قائنی
نویسنده: سیاوش قائنی
همۀ آن‌ها برای من خاطره‌اند!
شکی نیست که خود دیکتاتوری شاه عامل بسیار مهمی بود. تا زمانی که امکان فعالیت علنی وجود داشت، ما در همه‌ی آن‌ها فعال بودیم و بحث‌هایی هم می‌شدند. اما وقتی...
۲۶ فروردین, ۱۴۰۴
نویسنده: مجید کیانزاد
نویسنده: مجید کیانزاد
به مناسبت پنجاهمین سالگرد گلوله‌باران بیژن جزنی و یارانش
ساواک مطابق معمول، با وقاحتی تمام، مدعی شد که این افراد در جریان فراری نافرجام هدف گلوله قرار گرفته‌اند. اما مدارک و شواهد موجود، و بعدها اسناد رسمی خود ساواک،...
۲۶ فروردین, ۱۴۰۴
نویسنده: مهرزاد وطن آبادی
نویسنده: مهرزاد وطن آبادی

پلورالیسم ملی یا پدر سالاری ملی

باید با تحریف و انکار هویت تاریخی ملی مردم دیگر با بکار گیری کلماتی تحقیر آمیز از قبیل "اقوام و عشایر" به شدت مقابله کرد، بلکه باید زمینه تئوریک و برنامه ای را برای شکوفایی ارزشهای ملی ملیتهای دیگر فراهم کرد. با پرچمداری مدافعه راستین از حقوق دموکراتیک ملیتهای دیگر، نه تنها جلو افراطی گری کور ملی را میتوان گرفت، بلکه این شور و انرژی را میتوان در راستای مبارزات دموکراتیک کانالیزه کرد

در خانواده های ما میان فرزندان رابطه ای بصورتی سنتی حاکم بود که بر اساس آن خواهران باید از برادران اطاعت می کردند، برادران کوچکتر از برادران بزرگتر و همه فرزندان از برادر بزرگ. این رابطه که نشانگری از پدر سالاری و مرد سالاری بود، بخوبی جا افتاده و کار می کرد. بر اساس این مناسبات هر کسی جایگاه خویش را میدانست و بر پایه های یک نوع استبداد خانوادگی، در یک شرایط دستوری و امن، همه چیز اداره میشد. البته طبیعی است که همه چیز به صورت امر و نهی ما بین برادران و خواهران پیش برده نمیشد. روابط عاطفی برادرانه و خواهرانه آنقدر قدرتمند بود که این رابطه دستوری را تحت تاثیر قرار میداد، ولی ماهیت چنین مناسباتی بر اساس دیکتاتوری، پدر سالاری و زن ستیزی استوار بود. بر اساس موازین بین المللی حقوق بشر هر فرد برابر با انسانهای دیگر حق دارد از تمامی مزایای انسانی اجتماعی بصورتی مساوی برخوردار باشد، حالا این فرد میخواهد یک دختر باشد، یا برادر کوچکتر.

در مناسبات و تحولات سیاسی جاری در ایران، سه جبهه بموازات همدیگر در حرکت میباشند. این سه جبهه عوض اینکه با تعمیق مبارزات مردی به همدیگر نزدیک گردند، از همدیگرفاصله بیشتری می گیرند. تعمیق فاصله ها از طرف دیگر به سوء برداشتها، مشکوک بودن به دیگری و حتی در مواردی به کینه و نفرت از همدیگر هم تبدیل میگردد. این سه جبهه عبارت هستند از ” جبهه جریان سبز که جریانی اصلاح طلب میباشد و رهبری آن از حکومت کنده شده است”. جبهه دوم ” جبهه نیروهای سوسیال دموکرات و سکولار دموکرات که با سابقه ای به مراتب طولانی تر و خارج از چهارچوبه حکومت اسلامی در راه حقوق بشر، آزادی، سکولاریسم، مدرنیته و عدالت اجتماعی مبارزه می کند”. جبهه سوم مربوط می شود به جبهه جریانهای سیاسی ملّی دموکراتیک متعلق به ملیتهای مختلف ترک آذری و کرد و بلوچ و عرب خوزستانی و ملیتها ی دیگر میباشد. احزاب سیاسی آنها مثل حزب دموکرات کردستان ایران که از نظر آرمانی، ساختاری و پایگاه مردمی وزنه قابل توجهی در معادلات سیاسی کشور را تشکیل می دهند.

این سه جبهه در حالیکه جدای از یکدیگر به انسجام فکری، ساختاری، آرمانی و برنامه ای لازم می رسند، بصورتی کاملا مجزا کریستالیزه شده و جبهه های مستقل و متفاوتی از مبارزه در راه تحولات سیاسی را بعضا بدون اینکه بخواهند بدانند در جبهه دیگر چه می گذرد، یا بخواهند با دیگری وارد دیالوگ سیاسی، اجتماعی و ساختاری بشوند، به پیش میبرند. در عین حال که این تشتت سه جبهه مانع پیشبرد مبارزات دموکراتیک مردمی با برخورداری حد اکثر از پتانسیل های دموکراتیک آن میشود، از طرف دیگر در خطرناکترین حالت این امکان را فراهم می آورد که حکومت ولایی نظامی ارتجاع قادر بشود با دامن زدن به این فاصله ها، حتی بتواند در مواردی این جبهه ها را در مقابل همدیگر قرار بدهد.

جبهه جنبش سبز به رهبری آقایان کروبی و موسوی که جریانی غیر سکولار بوده و در مسیر و راستای دموکراسی و حقوق بشر حرکت می کند و تلاش دارد، این ارزشها را در چهارچوبه نظام جمهوری اسلامی ایران تعمیق ببخشد در مقابل نظام سیاسی نظامی ولایت فقیه صف بندی کرده است. جبهه دوم جبهه نیروهای سوسیال دموکراسی، چپ دموکرات و سکولار دموکراسی تا کنون موفق نشده است آنطور که باید و شاید زیر لوای پلاتفورم مستقل خویش، ساختار سیاسی مستقل خویش را تشکیل داده و بصورتی کریستالیزه شده مهر مستقل خویش را بر جنبش مردمی بکوبد. این جبهه در عین حال نتوانسته است به دلیل اینکه هنوز جبهه نیروهای سبز به دلایل آرمانی و پیوندهای حکومتی حاضر نیست با نیروهای چپ و یا سکولار وارد مناسبات مستقیم بشود، با جبهه نیروهای سبز ائتلافی در مقیاس رهبری و ساختاری در راستای عبور از ولایت فقیه ایجاد کند. در مناسبات ما بین این دو جبهه در این مرحله بر آیند کارکرد به این صورت عمل می کند که جبهه نیروهای سوسیال دموکراسی و سکولار دموکراسی بصورت فعالی پشتیبانان و حامیان جریان سبزی هستند که مثل تجربه حمایت از آقای خمینی در سالهای ۵۸ و ۵۹، جبهه سبزآماده همکاری آشکار و علنی با سکولار دموکراتها و سوسیال دموکراتها نمیباشد. این در حالی است که جبهه سبز از پشتیبانی کامل جبهه سوسیال و سکولار دموکراسی در راه دستیابی به ارمانهای خویش بهره می گیرد. جبهه نیروهای سبز هنوز تمامیت نظام جمهوری اسلامی، قانون اساسی آن و ولایت فقیه را زیر سوال نبرده و از حفاظت کلیت نظام پشتیبانی میکند.

جبهه سوم مربوط میشود به نیروهای ملی دموکراتیک جنبشهای ملی ملیتهای مختلفی که در محدوده جغرافیایی ایران زندگی می کنند. ریشه اصلی شکل گیری این جریانها بخصوص مربوط می شود به بیش از هشتاد و پنج سال تبعیض بر علیه هویت ملی این ملیتها، محروم کردن آنها از امکان تحصیل به زبان مادری، فراهم کردن امکانات آموزش وپرورش و ارتقاء فرهنگهای ملی، تبعیض در محیط کار و اجتماعی، غارت منابع طبیعی مناطق جغرافیایی آنها بدون اینکه آنها به اندازه مورد نیازشان در تقسیم بودجه کشوری سهیم باشند، و بالاخره عدم امکان کنترل سیاسی و خودگردانی آنها بر سرنوشت خودشان. این تبعیضها از محرومیت آشکار تا بصورت تحقیرهای روزمره هنوز هم ادامه دارد. تاثیر روانی این امر در خانواده ها تا اندازه ای بود که پدر و مادرها برای اینکه فرزندانشان مورد چنین تبعیض و توهینهایی واقع نگردند، نه فقط آنها را از فراگیری زبان مادری خویش محروم میکرند، بلکه با این کار خویش هویت ملی آنها را از انها سلب کرده و تلاش میکرند به آنها هویت “فارسی” و “آریایی” بدهند.

بازتابهای واکنشی گستره ادامه دار هشتاد و پنج ساله چنین سیاستهای نژاد پرستانه آپارتایدی و اسیمیله گرانه خود را از یکطرف خود را بصورتی جنبش دموکراتیک در راستای برچیدن زمینه های چنین تبعیضهای ملی شکل گرفته و بصورت قدرتمندی ادامه دارد. از طرف دیگر گستره وسیع و عمیق چنین سیاستهای آپارتایدی موجب نفرت و خشم کور بخش قابل توجهی از جوانان پر شور ملیتهای دیگرنسبت به ملیت حاکم و نژاد آریایی میگردد. این نسل جدید فعالین ملی پرشور که از یکطرف هیچ نوع تبعیض و زورگویی را نمیتوانند تحمل بکنند، از طرف دیگر عوض اینکه نفرت و کینه ملی را متوجه نظام سیاسی حاکم بکنند، این کینه خویش را بصورت خشم پر کینه و کوری بسمت تمامی نهادهای اجتماعی، مدنی، صنفی، سیاسی و فرهنگی هنری غیر ملی و غیر خودی بعنوان سنبل های ساختاری ملیت حاکم فارس بر میگردانند. بصورتی روشن، آنها مانع و سّد اصلی تحول اجتماعی بالنده را نه ولایت فقیه، نه جمهوری اسلامی، بلکه نهادهای مدنی سرتاسری را که آنها با دید خودشان متعلق به ملیت فارس میشناسند، بعنوان دشمن ملی خویش میشناسند.این جبهه کاری به کار حکومت ولایت فقیه و دولت کودتا ندارد. آنها در تحولات اجتماعی سیاسی کشوری تبدیل به بینشی به مثابه یک خیابان یک طرفه ای میشوند که انتظار دارند همه از خواسته های آنها حمایت بکنند، آنها از خواسته های کسی حمایت نکنند. همه از زندانیان سیا سی آنها حمایت بکند، آنها از زندانیان کسی حمایت نکنند. همه از تظاهرات و خواسته های آنها حمایت بکنند، آنها در تظاهرات بخاطر برچیدن ولایت فقیه، در کنار ولایت فقیه علیه جنبش سرتاسری آزادیخواهی صف آرایی بکنند.

امروز صحبت بر سر موضوع دیگری میباشد. این بررسی مربوط میشود به مناسبات جبهه دوم ، یعنی جبهه نیروهای سوسیال دموکراسی و سکولار دموکراسی با جبهه سوم، یا جبهه فعالین ملی دموکراتیک جنبشهای ملی. ایندو جبهه بصورتی موازی با همدیگر در شرایطی حرکت میکنند که هر روز با همدیگر فاصله بیشتری میگیرند. همزمان با این فاصله گیری، نه تنها ریشه های کینه و نفرت و خشم در میان نسل پر شور و احساس فعالین ملی تشدید میگردد، در جبهه نیروهای سوسیال دموکراسی و سکولار دموکراسی، روحیه پان ایرانیستی فارس محوری با روحیه حذف هویتی ملیتهای دیگر همچنان بر جای خود پابرجا میباشد. این دوستان گوشهای خود را پنبه کرده اند و نمیخواهند فریاد ضد تبعیض ملی نسل نوین ملیتها را بشنوند، تا چه رسد به اینکه در راه زدودن آثار هشتاد و پنج سال تبعیض ملی علیه ملیتها و اعمال به تبعیض مثبت به نفع آنها اقدام کرده باشند.

بدون تردید در مقایسه سه بخش “جبهه سبز آقایان موسوی و کروبی”، ” جبهه سکولار و سوسیال دموکراسی” و ” جبهه جریانهای سیاسی مستقل ملیتها”، باید گفت که “جبهه سکولار و سوسیال دموکراسی نسبت به دو جبهه دیگر از نظر باورمندی به ارزشهای بشری انسانی نوین دنیای گلوبال امروزین در راستای ایجادی جامعه ای آزاد، آباد و بدون تبعیض از ژرفای بیشتری بر خوردار است. باورمندیهای تئوریک به اندیشه های اجتماعی مدرن امروزین، همراه با خود مسئولیتهای تاریخی ویژه ای را طلب میکند. یکی از این مسئولیتها پذیرش پرچمداری راستین آرمانهای مردمی در راه برچیدن تبعیضهای ملی بر بستر برابر هویتی ملیتهایی که در چهارچوبه ایران زندگی میکنند، میباشد. نه تنها باید با تحریف و انکار هویت تاریخی ملی مردم دیگر با بکار گیری کلماتی تحقیر آمیز از قبیل “اقوام و عشایر” به شدت مقابله کرد، بلکه باید زمینه تئوریک و برنامه ای را برای شکوفایی ارزشهای ملی ملیتهای دیگر فراهم کرد. با پرچمداری مدافعه راستین از حقوق دموکراتیک ملیتهای دیگر، نه تنها جلو افراطی گری کور ملی را میتوان گرفت، بلکه این شور و انرژی را میتوان در راستای مبارزات دموکراتیک کانالیزه کرد. این ارزشها فقط آنموقع قابل تحقق است که باید باور داشته باشیم که ایران کشوری چند ملیتی است. هر ملیتی هویت تاریخی فرهنگی ویژه خویش را دارا میباشد.

وقتی ما مطرح می کنیم ایران کشوری چند ملیتی است، شرط امروزین مناسبات ما بین ملیتها نمیتواند بر مبنای مناسبات سنتی “پدر سالارانه” تنظیم گردد. این نوع برخوردها نه تنها مغایر با ارزشهای دموکراتیک جهان امروزین میباشد، بلکه از نظر پراگماتیک، تاثیرات عمیق تخریبی داشته اند که اثرات امروزین آن را بصورت سوق دادن بخش قابل توجهی از نیروهای جبهه دموکراسی به سمت افراطی گران کور ملی میشود مشاهده کرد. همان ارزشها و دستاوردهای بزرگی که در زمینه های مناسبات سیاسی طی سالهای گذشته به قیمت گزافی بدست آورده ایم، باید در مورد باورمندیها به مناسبات ملی بسط داده و گسترش بدهیم. دو ستون اساسی چنین مناسباتی بر محورهای “تولورانس ملی” ، و ” پولورالیسم ملی” در مناسبات ما بین ملیتها می باشد. الان تمامی نهادهای سیاسی، اجتماعی، سیاسی، رسانه ای و ساختاری و غیره ای که ما راه می اندازیم، همه بر پایه های ارزشهای ملیت فارس بنیانگذاری میگردد، به صورتی که بقیه ملیتها باید خود را در آن مستحیل بکنند. چه تعداد از رزمندگان راه ازادی ملیتهای مختلف در رسانه های ما شناسانده شده وانعکاس پیدا میکنند؟ چه تعداد از شعرا، نویسندگان، هنرمندان ملیتهای غیر فارس با ارائه نمونه هایی از هنرهای آنها در رسانه ها، وب سایتها و نهادهای ما شناسانده میشوند؟ تا چه اندازه ما در زمینه باروری ارزشهای ملی آنها در نهادهای مدنی که به راه می اندازیم، اقدام میکنیم؟ تا چه اندازه در راه آزادی زندانیان سیاسی آنها صدایمان را بلند میکنیم؟

باورمندی به پلورالیسم ملی باید بازتابهای خود در تمام نهادها و ارگانهایی که ما به راه می اندازیم، نشان بدهد.آیا بافت نهادهای ساختاری ما بر پایه های ترکیبات جغرافیایی ملی ایران شکل یافته است تا بتواند صدای آن مردم را منعکس بکند، یا هنوز پایه های ساختاری ما بر اساس ویژگیهای زندگی در تبعید بنیان گذاری شده است؟ در اینجا رسانه های اجتماعی جایگاه ویژه ای دارند. “عصر نو”، “کار آن لاین”، “اخبار روز”، “ایران گلوبال” و دیگر رسانه های مسئول مردمی ، باید پرچمدار شعر، ادبیات، هنر گوناگون ملیتهای مختلف ایران باشند، نه اینکه یک سیاست تبعیض گرانه “مونو کالچرال” و “مونو لینگوال” را به بلوچ و کرد و عرب و ترک آذربایجانی وغیره تحمیل بکنند. ما اگر “شاملو” ها داریم، در کنار آن ” مختومقلی” ها، ” هئمن” ها، ” بولوت قارا چورلو” ها و هزاران شاعر، هنرمند، نویسنده و رزمندگان راه آزادی از این ملیتهای گوناگون داریم که باید با توجه به رنگارنگی آنها با افتخارهمه آنهارا در آغوش فشرده و با تولورانس لازم به جامعه بشناسانیم. باید “پلورالیسم ملی”، بموازات “پلورالیسم سیاسی” فرهنگ رفتاری منشهای سیاسی ما را تحت الشعاع قرار بدهد. هنوز بیماری تحمیل فرهنگ “مونو کالچرال”، ” مونو ریس” ، “مونو لینگوال”و غیره نه تنها تمام رسانه های ما را تحت پوشش خویش قرار داده ، بلکه از تار و پود وجود تک تک ماها بیرون نرفته است.

این فقط “جبهه دوم یعنی نیروهای سوسیال و سکولار دموکراسی” هستند که پتانسیل ها و قابلیتهای تاریخی غلبه بر تشتت، از هم فاصله گیری، کریستالیزه شدن جدا از هم این سه جبهه از همدیگر را دارند. محور اساسی راستای غلبه بر این معضل را از طریق مجهز شدن به برنامه و ساختار مستقل و شفاف و روشن خویش جهت عبور از نظام ولایت فقیه با باورمندی به “پلورالیسم ملی” در کنار “پلورالیسم سیاسی” میتوان پیش برده شود. چنین برنامه ای اگر میخواهد به فاصله گیری بیشتر جنبشهای ملی از جنبش سرتاسری غلبه بکند، باید ارزشهای ضد تبعیض دموکراتیک ملی مربوط به خواسته های دموکراتیک ملیتهای مختلف را نه تنها در برنامه های خویش جا بدهد، بلکه باید در پراتیک روزمره خویش با باورمندی به پلورالیسم ملی، در راه زدودن چنین تبعیضهایی پرچمدار برداشتن قدمهای جدی اولیه باشند.

تاریخ انتشار : ۱۱ اسفند, ۱۳۸۹ ۱:۵۹ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

بیانیه‌های هیئت‌ سیاسی‌ـ‌اجرایی

نیاز ایران و خواست ایرانیان: مذاکرۀ مستقیم میان ایران و امریکا برای پیش‌گیری از جنگ و رفع تحریم‌ها

در شرایط کنونی، خطر بروز جنگ و تبعات ویران‌گر آن تهدیدی جدی برای ایران در کلیت خود و بنیان‌های اقتصادی و اجتماعی آن است. ما ضمن محکوم کردن تهدید به جنگ و دامن زدن به ناامنی و درگیری‌های منطقه‌‌‌‌ای، به جمهوری اسلامی نیز هشدار می‌دهیم که نیاز ژئوپولیتیک ایران و منطقه ورود هرچه صریح‌تر و مسئولانه‌تر به روند مذاکره برای دستیابی به صلحی پایدار است.

ادامه »
سرمقاله

ریاست جمهوری ترامپ یک نتیجهٔ تسلط سرمایه داری دیجیتال

همانگونه که نائومی کلاین در دکترین شُک سالها قبل نوشته بود سیاست ترامپ-ماسک و پیشوای ایشان خاویر مایلی بر شُک درمانی اجتماعی استوار است. این سیاست نیازمند انست که همه چیز بسرعت و در حالیکه هنوز مردم در شُک اولیه دست به‌گریبان‌اند کار را تمام کند. در طی یکسال از حکومت، خاویرمایلی ۲۰٪ از تمام کارمندان دولت را از کار برکنار کرد. بسیاری از ادارات دولتی از جمله آژانس مالیاتی و وزارت دارایی را تعطیل و بسیاری از خدمات دولتی از قبیل برق و آب و تلفن و خدمات شهری را به بخش خصوصی واگذار نمود.

مطالعه »
سخن روز و مرور اخبارهفته
یادداشت

قتل خالقی؛ بازتابی از فقر، ناامنی و شکاف طبقاتی

کلان شهرهای ایران ده ها سال از شهرهای مشابه مانند سائو پولو امن تر بود اما با فقیر شدن مردم کلان شهرهای ایران هم ناامن شده است. آن هم در شهرهایی که پر از ماموران امنیتی که وظیفه آنها فقط آزار زنان و دختران است.

مطالعه »
بیانیه ها

نیاز ایران و خواست ایرانیان: مذاکرۀ مستقیم میان ایران و امریکا برای پیش‌گیری از جنگ و رفع تحریم‌ها

در شرایط کنونی، خطر بروز جنگ و تبعات ویران‌گر آن تهدیدی جدی برای ایران در کلیت خود و بنیان‌های اقتصادی و اجتماعی آن است. ما ضمن محکوم کردن تهدید به جنگ و دامن زدن به ناامنی و درگیری‌های منطقه‌‌‌‌ای، به جمهوری اسلامی نیز هشدار می‌دهیم که نیاز ژئوپولیتیک ایران و منطقه ورود هرچه صریح‌تر و مسئولانه‌تر به روند مذاکره برای دستیابی به صلحی پایدار است.

مطالعه »
پيام ها

پیام تبریک سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) به‌مناسبت پیروزی تیم ملی فوتبال ایران در صعود به جام جهانی!

با کمال تاسف روی‌کرد سیاسی مقابله با ایران از سوی برخی کشورهای ذی‌نفوذ در جهان در کنار تحریم‌های غیرقانونی و ظالمانه علیه کشور ما، مانعی عمده در برابر برگزاری دیدارهای دوستانه در مقابل تیم‌های قوی جهان، حتی امکان برگزاری اردوهای آمادگی، و وجود تجربهٔ بازی در این سطح برای ملّی‌پوشان ایران است.

مطالعه »
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

لاله ها بیدارند و آفتاب میکارند

«سورِ بُز» اثر ماریو بارگاس یوسا، آخرین غول ادبی…

نامه‌ای از زندان

بازجویی‌های بیژن جزنی

از هُولوکاست تا غَزه,بازاندیشی در « تَکینگی شَر» و مسئولیت انسانی

همۀ آن‌ها برای من خاطره‌اند!