یکشنبه ۱۵ تیر ۱۴۰۴ - ۰۶:۵۶

یکشنبه ۱۵ تیر ۱۴۰۴ - ۰۶:۵۶

بیانیه نهضت آزادی ایران: ضرورت پیشگیری از آغاز دوباره جنگ
وقت آن فرا رسیده است که حاکمان از این فرصت تاریخی و سرمایه به دست آمده برای تحقق وفاق واقعی ملی و در جهت کاهش فاصله با مردم، بازسازی کشور...
۱۵ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: نهضت آزادی ایران
نویسنده: نهضت آزادی ایران
اعتراض ۵۷ استاد و حقوقدان به طرحی با عنوان «تشدید مجازات جاسوسی» در مجلس
خیرخواهانه متذکر می شویم که راه علاج مشکلات روزافزون کشور، نه افزایش بگیر و ببندهای بی ضابطه و تشدید رویکردهای امنیتی و تحدید و تضییع حقوق شهروندی (ولو با حفظ...
۱۵ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: وکلاپرس
نویسنده: وکلاپرس
روایت مهتدی، فعال سیاسی و همسر آنیشا اسداللهی از انتقال همسرش و دیگر زندانیان زن از اوین به زندان قرچک
از چند روز، قبل از حمله یکی از اکانت‌های مرتبط با رژیم اسرائیل، این پیام را گذاشته بود که زدن سردر اوین، منتفی نیست. مسئله‌ای که نگرانی‌های ما را دوچندان...
۱۵ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: محمد جعفری
نویسنده: محمد جعفری
صدایی از حاشیه، تصویری از فریب: بزرگ‌نمایی یک صدا در غیاب پایگاه اجتماعی
این شعار نه‌تنها فراگیر نبوده، بلکه هم از نظر تعداد موارد وقوع و هم از نظر عمق پذیرش در میان توده‌های معترض، شعاری حاشیه‌ای و ناپایدار به‌شمار می‌آید. با وجود...
۱۴ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: بهروز ورزنده
نویسنده: بهروز ورزنده
مردم عامل اصلی در امنیت وطن هستند- تجربه و برداشتی از جنگ دوازده روزه
مردم نشان دادند که وطن خود را دوست دارند و حاضرند برای بقای میهن، حتی از جان خود نیز بگذرند و با تمام مشکلات بسازند ولی با دشمن و خائنان...
۱۴ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: کامران
نویسنده: کامران
جهان تاریک است
گوشهایتان را مهر و موم کردید!؟- صدای مردم را نشنیدید!- از شما کاری ساخته نیست!- خیلی کارها کردید!- اما از بهار بویی نبردید- از شکفتن گلها در دامنه هایِ فلات-...
۱۴ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: رحمان ـ ا
نویسنده: رحمان ـ ا
به امید پیروزی نه در جنگ که بر جنگ
مادران صلح ایران ضمن محکومیت اقدامات غیر انسانی اسراییل، از جنابعالی به‌عنوان ریاست قوۀ قضاییه مصرانه تقاضا دارند در این شرایط بحرانی بنا بر اصل مدارا با رعایت عدل و...
۱۴ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: مادران صلح ایران
نویسنده: مادران صلح ایران

پنج زن

دیدم که راست میگوید، دستهایش را نگاه کردم ضخیم شده بود دیگر انگشتانش حالت عادی نداشت بلکه کمی انحراف پیدا کرده بود. عمیقا به او نگاه میکنم در صورت او هزاران نگرانی از فردا با آینده ای مبهم می بینم و از او خداحافظی میکنم.

ای تارهای قالی،
انگشتان من با شما انس گرفته اند،
میبافم ورنگ می زنم همچون خون،
رجها همه خونین، در پس آن غصه ها نهفته
گریه مادرم، پدرم، خودم
شبهای بیخوابیم،
چشمان برادرم که باید شیر بخورد
در کجا، پشت دار قالی
ببافم شبی را با ستارگان زیاد
ببافم خورشید خندان را
صبح سپیده را 
ببافم گلهای سرخ وسپید، سبزو زرد
ای انگشت های نازنینم سالم می خواهمتان، زیرا باید ببافم 
این دست، دستهای من
رنج سالهای پشت دار قالی بر آن نهفته است
این است دستهای من
این است دستهای من!

*زهرا خانم یکی از زنانی قالیبافی است که است که تمام مخارج خانواده بردوشش می باشد. زندگی خود را اینگونه تعریف می کند:
– من از سه سالگی با قالیبافی آشنا شدم. اصلا نفهمیدم که بچه گی یعنی چه! چون تمام روز را در پای دار قالی بودم. بعد هم که شوهر کردم فکر کردم که تمام شد ولی تازه اول ماجرا بود. زیرا شوهر من مریض شد و دیگر نمی توانست کار کند من هم که پول آنچنانی نداشتم.
بجز همین کار، کار دیگری هم بلد نیستم. اون اول ها قالی را مزدی می بافتم. 
*می پرسم مزدی بافتن قالی یعنی چه؟ 
– خانم ما چند جور قالیباف داریم من هم اینها را میگویم شما آنوقت می فهمی. اولا قالی باف رجی داریم یعنی بابت هر رج پول می گیرد. این یعنی این که نمی تواند قالی داشته باشد وکارگر است، روزی کار میکند. ممکن است ۵ روز کار کند سه روز کار نکند بستگی دارد. همین سکینه خانم که دیدی این کارگر رجی است؛ دوم اینکه تو پول نداری، پس قالی ونخ وهم وسایل برای کس دیگری است و تو در مقابل پایین آوردن قالی در موعد مقرر پول خود را دریافت میکنی.
خانم ما چندین سال این کاررا کردیم وهمیشه از پولم کم کردند. این کسانی که دار دارند را قبلا در زمان شاه ارباب وآقا می گفتیم ولی حالا صاحبان مغازه ها درشهرهای قالی بافی چندین دار دارند مانند همین ماشاالله خان. حالا کسانی هم مثل من که دار و وسایل برای خودم است و من می بافم و می برم برای فروش پیش همین آقا یا امثال اینها. 
* خوب پس این شکل کار که بهتر از رجی است. 
– آره خانم به شرطی که بتوانی خرج زندگی را در بیاوری، مثلا همین من روزی ۱۲ تا ۱۵ ساعت باید ببافم تا بتوانم یک تابلو را در مدت زمان کوتاه تمام کنم. 
*چطوری این کار را می کنی؟ تو که بچه هم داری. 
– آره خانم الان من میگم من ازصبح زود ساعت ۵ الی ۶ بیدار میشوم صبحانه درست میکنم بچه ها را راه میاندازم بعد هم از ساعت ۶ شروع به بافتن میکنم تا ظهر البته بعضی از روزها هم سکینه خانم می آید کمکم. 
* به او چقدر می دهی؟
– رجی ۷۰ تا ۱۵۰ تومان من بیشتر از این ندارم که بدهم تازه خودم هم هستم که میبافم دوتایی تا ظهر دو تا سه خانه میبافیم البته بستگی به قالی دارد اگر ریز باشد نه، بتوانیم یک خانه ببافیم هنر کردیم تا هرچه زودتر این قالی بیایید پایین ومن بفروشم. تمام این خرجها را باید خودم بدهم حساب وکتاب زیاد داره. 
تازه باید به فکر جهیزیه دخترم هم باشم آخه آبرو داریم چیزی ته این نمیماند فقط خرج بخور ونیمر که بتوانیم زنده باشیم. 
دیدم که راست میگوید، دستهایش را نگاه کردم ضخیم شده بود دیگر انگشتانش حالت عادی نداشت بلکه کمی انحراف پیدا کرده بود. عمیقا به او نگاه میکنم در صورت او هزاران نگرانی از فردا با آینده ای مبهم می بینم و از او خداحافظی میکنم. 

*****

*معصومه خانم را دیدم او هم قالی باف است از او پرسیدم اجازه دارم چند سوال کنم. 
– درمورد چی! 
*در مورد قالی بافی. 
– باشه بیا بریم خانه مان آنجا من میبافم وتو سوالت را بکن. 
* چند سال است که قالی میبافی؟
– از کوچکی یادم نمی آید که چند ساله بودم. ولی تا حالا که می بینی.
* خودت تعریف کن که روزها را چگونه می گذرانی!
– من روزی ۱۰ تا ۱۵ ساعت باید ببافم وگرنه پولم را نمی دهند.
* کی؟
– صاحب قالی آخه این دار برای من نیست. من دار و وسایل را مجانی میگیرم با نقشه و می بافم برای مدت زمان مشخص. باید تمام شود تا پولم را بدهد وگرنه از آن کم میکند.
* روزهای آخر پایین آمدن قالی به چه منوال است؟ 
– دیگر غذا وآب معنی ندارد زیرا تو می بایستی تمام کنی حتی اگر نخوابی! ۱۰ الی ۱۶ ساعت میشود که تو در پشت این دار نشسته ای و تکان نخورده ای وبچه ها هم جرات نمی کنند که مزاحم بشوند زیرا می دانند که چه در انتظار آنها خواهد بود زیرا آخرش است. بچه ها هم باید کمک حالم باشند زیرا من نمی توانم حتی غذا درست کنم. همگی نان ویک چیزی حالا هرچه باشد میخوریم. 
*قالی را نگاه کردم وبعد اورا.
– خانم آخرش، آخرش، می بینی که چی در میاد. خانم می آیی ببینی که چی ببافتم
* آره ولی صدام کن. 
بعداز یک هفته مرا صدا کرد آخرش بود، رج آخر شد وتمام. حالا گلیم بافی ویک ساعت بعد هم قالی تمام شد. او خندید ونفس راحتی کشید انگارکه بچه اش بزرگ شده دستی به روی آن کشید و خندید. یک اثر هنری دیگری آفریده است، زیبا ولی پر از درد ورنج بی پایان.
– می دانید قالی راباید رج رج بافت ودانه دانه. انگشت سبابه نیاز دارد وشست، باید بشناسی تا بدانی یعنی چه!
هرنقش هزاران درد در خود دارد، گرسنگی، بی حسی پاها، خون مردگی، تنگی نفس، خشم، گریه، آرتروز شدید، به دستها ی خود نگریست و گفت عجب هنرمندید.
*دیدم که راست میگوید .

*****

چشمانم سو ندارد
دستهایم پینه بسته
رنج سالها را برده ام 
چین و چروک وصورتم حکایت رنج ها و دردهاست
تلخ وشیرین روزگاری است که برمن رفته است
لبخند کودکانم
جان تازهء من بود
من نگهبان رشد سروهایم بوده ام
پشتم خمیده شد از رندی روزگار
حالا من سالهاست ایستاده ام 
دیگر تاب وتوان جوانی را ندارم
برمن ستم از جوانی رفته است 
حالا که فرسوده شدم
ستم دو چندان مرا رنج می دهد 
آری من سالمند شده ام
آری من سالمند شده ام
یک زن سالمند

*****

با او درخیابان روبرو می شوم، نشسته وکیسه ولیف می فروشد.
* مادرچرا اینجا نشسته ای؟
– میگوید برو برو آمد آمد، پدرسگ آمد.
مردی می آید و می گوید خانم چه کار داری چرا جلوی کاررا می گیری.
*برو آقا خوشت می آید اومدم لیف بخرم. توکه هستی؟
با اشاره به زن می گوید: مادرم.
* تف به تو. بعد هم یواشکی رفتم پهلوی زن. 
– خانم به خدا پدرم را در آورده، باباش که مرده چیزی هم نداشتیم. بدبخت شدم آخر عمری! حالا باید بیایم خیابان تا شب روزی خودم را دربیاورم.
* روزی چقدر در می آوری که این تورا اذیت نکند؟ 
– روزی ۲ تا ۴ هزارتومان. بعد هم همه را میگیرد و یک تک نان می دهد، مثل سگ! شیرم را حلالش نمی کنم. 
بغضم میگیرد پولی می دهم ومیروم.

*****

پای صحبت طاهره خانم می نشینم او زنی ۶۰ ساله است هنوز کار میکند. فرق نمی کند چه کاری، هرچه که بتواند. سری دوزی، آشپزی، ترشی انداختن، خلاصه از این جور کارها.
– خانم خودت مرا میشناسی ما آبرو داریم، بچه داریم، نوه داریم هزار گرفتاری داریم شوهرم ۷۰ سالش است ولی هنوز کار میکند من هم باید کار بکنم. ما بازنشستگی نداریم ازاول نداشتیم. حالا هم باید کار بکنیم نمیشه که همش از بچه ها بگیرم خجالت می کشم. هزار بار می میرم و زنده میشم.
* می دانم. حالا ماهی چقدر در می آوری که کمک خرج خانه باشی؟
– متفاوت اگر سری دوزی کنم یعنی از ساعت ۶ تا ۱۲ ظهر بنشینم ۳۰۰ تا ۶۰۰ توما ن در میآورم.
* این که خیلی کم است!
– خانم از هیچی که بهتره حداقل پول نان را که درمیآورم حالا بعضی وقتها بیشتر هم می شود تا ماهی ۲۰ هزار توما ن در می آورم این خیلی خوبه دخترم. 
دستهایش را نگاه می کنم رنج سالها زحمت بر روی آن حک شده است. 

*****

صغری خانم زنی که هر روز با روی بسته به در هر خانه میرود و کمک می طلبد زنها اورا می شناسند و به او کمک میکنند. او از هر کس مقداری کمک قبول میکند وباقی را بتواند کار میکند.
* بیا با هم غذا بخوریم.
– نه خانم تو نمی آیم. هزار حرف در می آید.
* من و مادرم هستیم. کس دیگری نیست.
– پس درخانه باید باز بماند.
* چند تا بچه داری؟ آیا کمکت می کنند یا نه؟
– خانم دست روی دلم نگذار که خونه!
*ببخشید. می توانی تعریف کنی.
– من پسر و دختر دارم آنها نمی دانند که من کار میکنم چون که دست آنها هم تنگ است. نمی توانند به من کمک بکنند. فقط اجاره خانه من را بدهند من راضی هستم. چون برایم مشکل است. به هر دری بگویی زدم توانستم کمک از اینجا وآنجا کمک بگیرم ولی این کافی نیست کارهم که دیگر نمی توانم بکنم. آخه من ۶۵ سالم است. روزها این جوری غذا خودم را در می آورم. 
چشمانم پر از اشک شد که مادرم آمد وگفت بس است برای امروز.

بخش : زنان
تاریخ انتشار : ۱۹ فروردین, ۱۳۸۵ ۲:۴۰ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

بیانیه‌های هیئت‌ سیاسی‌ـ‌اجرایی

۸ تیر، روز فداییان جان‌باختهٔ خلق؛ میهن‌دوستانِ انقلابیِ راهِ آزادی و رفعِ ستم از زحمت‌کشان!

در ۸ تیر امسال و در روزهایی که تجاوز جنایت‌کارانهٔ حکومت نژادپرست و نسل‌کش اسراییل و دولت امپریالیستی آمریکا به میهن عزیمان ایران باز ردّ پای خونینی از جان و هستی عزیز هم‌میهنانمان در جای‌جای ایران از خود به جا گذاشته است، یادی از رفقای عزیزی نیز ضروری‌ست که در جریان دقاع از میهن‌مان در برابر تجاوز نطامی عراق طی دو سال دفاع میهنی در راه میهنی که تا پای جان دوستش داشتند، جان باختند.

ادامه »
سرمقاله

اسراییل در پی تحقق رؤیای خونین «تغییر چهرۀ خاورمیانه»!

دست‌کم دو دهه است که تغییر جغرافیای سیاسی منطقۀ ما بخشی از اهداف امریکا و اسراییل‌اند . نتانیاهو بارها بی‌پرده و باافتخار از هدف‌اش برای «تغییر چهرۀ خاورمیانه» سخن گفته است. در اولین دیدارش با دونالد ترامپ در آغاز دور دوم ریاست جمهوری نیز مدعی شد که اسراییل و امریکا به طور مشترک در حال مبارزه با دشمنان مشترک و «تغییر چهرۀ خاورمیانه»‌اند.

مطالعه »
سخن روز و مرور اخبارهفته

سیمور هرش: آنچه به من گفته شده است در ایران اتفاق خواهد افتاد.

یک مقام آگاه امروز به من گفت: «این فرصتی است برای از بین بردن این رژیم برای همیشه، و بنابراین بهتر است که ما به سراغ بمباران گسترده برویم.» … بمباران برنامه‌ریزی‌شده آخر هفته اهداف جدیدی نیز خواهد داشت: پایگاه‌های سپاه انقلاب اسلامی، که از زمان سرنگونی خشونت‌آمیز شاه ایران در اوایل سال ۱۹۷۹ با کسانی که علیه رهبری انقلاب مبارزه می‌کنند، مقابله کرده‌اند.

مطالعه »
یادداشت

در نقد بیانیه فعالین مدنی بشمول برندگان نوبل صلح درباره جنگ…

آخرین پاراگراف بیانیه که بخودی خود خطرناک‌ترین گزاره این بیانیه است آنجایی است که میگویند: ” ما از سازمان ملل و جامعه‌ی بین‌المللی می‌خواهیم که با برداشتن گام‌های فوری و قاطع، جمهوری اسلامی را به توقف غنی‌سازی، و هر دو‌طرف جنگ را به توقف حملات نظامی به زیرساخت‌های حیاتی یکدیگر، و توقف کشتار غیرنظامیان در هر دو سرزمین وادار نمایند.” مفهوم حقوقی این جملات اجرای مواد ۴۱ و ۴۲ ذیل فصل هفتم اساسنامه ملل متحد است.

مطالعه »
بیانیه ها

۸ تیر، روز فداییان جان‌باختهٔ خلق؛ میهن‌دوستانِ انقلابیِ راهِ آزادی و رفعِ ستم از زحمت‌کشان!

در ۸ تیر امسال و در روزهایی که تجاوز جنایت‌کارانهٔ حکومت نژادپرست و نسل‌کش اسراییل و دولت امپریالیستی آمریکا به میهن عزیمان ایران باز ردّ پای خونینی از جان و هستی عزیز هم‌میهنانمان در جای‌جای ایران از خود به جا گذاشته است، یادی از رفقای عزیزی نیز ضروری‌ست که در جریان دقاع از میهن‌مان در برابر تجاوز نطامی عراق طی دو سال دفاع میهنی در راه میهنی که تا پای جان دوستش داشتند، جان باختند.

مطالعه »
پيام ها

پیام به کنگرهٔ بیست‌وششم حزب کمونیست آلمان

ما بر این باوریم که چپ اگر نتواند در برابر ماشین جنگی سرمایه‌داری بایستد، اگر چپ صدای رنج مردمان بی‌پناه نباشد، اگر چپ در خیابان‌ها، کارخانه‌ها، اردوگاه‌ها و مناطق جنگ‌زده حضور نداشته باشد، از رسالت تاریخی خود فاصله گرفته است. ما برای بنای جهانی دیگر مبارزه می‌کنیم – جهانی فارغ از استثمار، از سلطه، از مرزهای ساختگی، از جنگ و نژادپرستی.

مطالعه »
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

بیانیه نهضت آزادی ایران: ضرورت پیشگیری از آغاز دوباره جنگ

اعتراض ۵۷ استاد و حقوقدان به طرحی با عنوان «تشدید مجازات جاسوسی» در مجلس

روایت مهتدی، فعال سیاسی و همسر آنیشا اسداللهی از انتقال همسرش و دیگر زندانیان زن از اوین به زندان قرچک

صدایی از حاشیه، تصویری از فریب: بزرگ‌نمایی یک صدا در غیاب پایگاه اجتماعی

مردم عامل اصلی در امنیت وطن هستند- تجربه و برداشتی از جنگ دوازده روزه

جهان تاریک است