گرچه هنوز رای مردم در این انتخابات به صندوق ریخته نشده است اما می توان متصور بود نتیجه واقعی این انتخابات خیلی نیازی به پیرزوی کاندیدایی خاص ندارد. آنچه بیشتر از همه موجب حیرت و سئوال است تقلیل سطح وفاداری کاندیداها به رهبری و پیامهای پی در پی ایشان برای مراعات بیشتر آبروی نظام در این کارزار انتخابی است.
رهبری نظام و شورای نگهبان با حساسیت زیاد سعی کردند افرادی را برای این کارزار معرفی کنند که کمترین هزینه را برای فردای انتخابات و نظام ایجاد نمایند اما واقعاً نتیجه چنین نشد. آنچه مسلم است فضای بسته ی چند سال اخیر حتی برای مقامات عالی رتبه نظام هم سخت بوده و از این رو با پیدا شدن روزنه ای برای طرح مطالبات سیاسی و اقتصادی دیگر نتوانستند چنین حجم بزرگی از انتظارات مردم را به گوش رهبری نرسانند.
کاندیداهای اصلاح طلب در مواجهه با بی ادبی و حملهء احمدی نژاد صبوری از کف دادند و چون خود او سعی کردند مناسبات قدرت در ایران را نادیده بگیرند و از فرصت ایحاد شده بیشترین استفاده را ببرند. تاکتیک حمله و ارعاب احمدی نژاد بیشترین سود را برای اصلاح طلبها داشت. پرده ی ناگفته ها و ممنوعیت های مکرر آنان از هم دریده شد و بغض سالها سکوت و ترس و نگرانی از حنجره ی مدعیان همین نظام اسلامی و عقیدتی ولایت مدار بیرون ریخت.
رهبری نظام توصیه اش به هیچ انگاشته شد و حتی ریئس جمهور سر تا پا وفادار به ایشان هم نتوانست مناسبات قدرت را نادیده بگیرد و سکوت پیشه کند و دستور ولی امر خود را رعایت نماید. تخریب تمام مهره های اصلی نظام جهوری اسلامی توسط احمدی نژاد به واقع هزینه رهبری کردن در نظام را بالا برد.
مردم در این صحنه ها هوشمندانه و در خیابان ها به دنبال طرح مطالبات خود هستند و نگران عواقب بی اخلاقی های نهاد های صاحب قدرت سعی می کنند با حضورشان مانع از تغییر نتیجه انتخابات به نفع دولت و رهبری شوند. اما آنسوی ماجرا هم مردم دیگر برای حفظ قدرت تلاش می کنند، که این خود حساسیتهای کار را دوچندان نموده است.
انتخابات هنوز به انجام نرسیده درسهای بسیاری برای مردم و دولت و رهبری داشته است. شاید به توان به جرات گفت این اولین انتخاباتی است که هنوز به ثمر نرسیده پیام های مهم سیاسی اش را زلزله وار به گوش نهاد قدرت رسانده است.
خطوط قرمز گذشته دیگر برای مردم رنگی ندارند و نظام در رسم خطوطی دیگر هنوز دست به کار نشده است. فضای سیاسی ایران به ناگهان بزرگ شده است و هنجارهای سیاسی مورد تمسخر نسلی است که دیگر میلی به کم شنیدن و گفتن و خواستن ندارد و برای پر کردن خلاء پشت سرش امروز همه چیز را با هم می خواهد.
قدرت رهبری آیت الله خامنه ای در حمایتهای بی دلیل و پر هزینه از دولت احمدی نژاد رو به افول است و ایشان دوباره مثل ایام خرداد ماه سال هفتاد و هشت از سطح مشارکت مردم و حملهء آنان به نامزد مورد حمایت ایشان شوکه شدند. تصمیم ایشان برای اداره ی چنین شرایطی بستگی به درک ایشان از جدی بودن مردم در بروز توقعات و اصرارشان برای دریافت مطا لبات شان دارد.
آنچه تجربه نشان می دهد آن است که آقای خامنه ای به این راحتی ها پا پس نمی گذارد و از مطالبات مردم مقدار زیادی را بی پاسخ خواهد گذاشت. دستگاه امنیتی و قضایی و نظامی تحت امر ایشان از هر لحاظ آماده است تا ابزار فشار را فعال نماید و درست مثل سال های قبل با برنامه ای حساب شده روند کار را تغییر دهد.
انتخابات ریاست جمهوری دوره دهم آبستن موضوعات ملتهب بسیاری است. آنچه این انتخابات تا امروز به ارمغان آورده امیدی است برای آزادی بیشتر و دریافت مطالبات مردم از حاکمیت. بی اعتباری کلام رهبری و عدم توانایی ایشان در کنترل کاندیدای منتسب به خودشان از دیگر دستاوردهای این انتخابات بوده است.
ایشان باید بدانند آینده نظامشان در گرو تصمیماتی است که این روزها می گیرند. دستور اعمال فشار بر مردم و یا بلعکس، پذیرفتن خواستهایشان، از اصلی ترین تصمیماتی است که ایشان به زودی خواهند گرفت. هر کدام از این جهت گیری ها ایران و نظام اسلامی را به سویی می کشد که تصورش هم هیجانات را بالا خواهد بود.
به امید آگاهی و آزادی ملت ایران از جهل و خرافات.
خرداد ماه هشتادو هشت