گیرم که می زنید
گیرم که می کُشید
با جوجه های نشسته در آشیان چه می کنید؟
مادر صلح: زهره تنکابنی
سخنی با مردم: حالتان را می فهمم. سال ها رنج کشیدید، بارها به هیات حاکمه نه گفتید، همه ی راه های مسالمت آمیز را برای کسب حقوق حقه تان پیمودید، اما حکومت چون فرعون ِنشسته بر برجِ عاجِ خودپسندی، کر و کور بود. او با تکیه بر قدرت نظامی اش، فراموش کرد که همین شما ها و پدرانتان بودید که با دست های خالی بزرگترین و قوی ترین ارتش خاورمیانه را خلع سلاح کردید. فراموش کرد که چه وعده های فریبنده ای به شما داده است. که به جای عملی کردن وعده هایش، پس از دوره ی کوتاهی با حرص و ولع خاصی به جان بیت المال افتاد و درآمدهای کشور را صرف پروار نمودن خود و نزدیکانش و نیروهای نیابتی در سراسر خاورمیانه نمود. مردم ایران را به فقر و فلاکت، فساد و آشغال گردی سوق داد. پاسخ این حاتم بخشی ها که از حلقوم مردم زحمتکش و ستمدیده ی ایران، به منطقه سرازیر میشود را، در عراق و لبنان دریافت کرد. اینکه چه وقت پاسخ های نا خواسته ای از یمن و لبنان(حماس ) دریافت کند، فعلاً معلوم نیست.
شما مردم کاملاً حق دارید بر سر حاکمیت فریاد بکشید و حقوق حقه ی خود را مطالبه کنید. اما فراموش نکنید که یک مبارزه ی مدنی باید از خشونت بپرهیزد و شعارهایش را دقیقاً متناسب با توازن قوای موجود، تنظیم نماید.
ما مردمی صلح جو و مهرورز هستیم. خشونت طلبان را تنها بگذارید. خشونت، بهانه به دست سرکوب گران می دهد که جوانهای پاکِ بسیاری را به خاک و خون بکشند. شما نوجوانان عزیز سرمایه ی کشورما هستید. باید بمانید و ایران آینده را بسازید.
و اما سخنی با حاکمان:
به خود بیاِیید به نیروی نظامی تان غره نشوید. قویترین نیروی نگهدارنده ی کشورعزیزما ایران ازآفات ومصیبت ها، خود مردم این کشورند. به درد مردم برسید. به حرف مردم گوش فرادهید. به نکبت حاصل از فقرو فسادِ عمیق ِ درون خودتان خاتمه دهید. سلب آزادی از مصلحان این مملکت را که می توانند میانجی بین شما و مردم باشند، متوقف کنید.
می دانم که طبق روال همیشگی، نو جوانان مان را یا می کشید ویا در زندانها به صلابه می کشید و سپس شاید بخش کوچکی از مطالباتشان را بدهید. اما این مردم که در سال ۵۷ به قدرت خود واقف شده اند، سر باز ایستادن ندارند.
موج مهاجرت را دوباره و چند باره به راه نیندازید. کشور را از متخصصان و جوانان آینده ساز تهی نکنید. بترسید از قضاوت تاریخ و بدانید که هیچ حکومتی برای همیشه پایدار نیست.
قانون حجاب اجباری راکه چون شمشیر داموکلس درهرکوی و برزن برسرزنان ایران آویزان است، بردارید.
اول مهرماهِ هزار و چهارصدویک