درحالیکە ایران با انتخابات ریاست جمهوری دور سیزدهم وارد دور جدیدی از تلاش برای یکدست کردن حاکمیت شد، و در این رابطە مشغول بازتنظیم چگونگی پیشبرد مذاکرات برجامی، با توجە بە شرایط جدیدی کە بعد از انتخاب بایدن در آمریکا پیش آمد، اتفاقات جدیدی در منطقە اتفاق افتادند کە کل ژئوپولیتیک منطقە را وارد فاز جدیدی کرد کە بمراتب خود را از شرایط ماقبل آن جدا می کند. بە قدرت رسیدن طالبان، خروج آمریکا از افغانستان و مانور مشترک آذربایجان، ترکیە و پاکستان در جمهوری آذربایجان حاکی از آنند کە ما وارد دوران جدیدی شدەایم کە بنوعی سیاست دیگری را می طلبد.
آنچە در رابطە با دولت ابراهیم رئیسی، حتی قبل از برگزاری انتخابات و بە قدرت رسیدن او، قابل توجە بود اعلام مواضع او در خصوص اولویت دادن بە گسترش روابط با همسایگان بود تا کشور بتواند در مقابل فشارهای آمریکا دوام آوردە و اقتصاد کشور را بنوعی سر و سامان داد. اما اعلام این مواضع پیش از اتفاقات مورد اشارە صورت گرفت کە در آن کماکان آمریکا در افغانستان حضور داشت و طالبان بە قدرت نرسیدە بود.
حال این سئوال مطرح است کە آیا استراتژی جدید دولت سیزدهم، می تواند متناسب با تحولات جدید منطقە باشد؟ بە عبارتی دیگر آیا می توان با با احساس قدرت بیشتر پاکستان، ترکیە و آذربایجان کە سە کشور مهم همسایە کشور هستند، ایران بتواند از قبل همان استراتژی اعلام شدە توسط دولت جدید بە مصاف یا پیشواز شرایط جدید برود؟
بە نظر می رسد علیرغم تاکید وزیر خارجە ایران بر گسترش روابط با همسایەها، اما کشور در شرایط بە مراتب دشوارتری قرار گرفتە است کە موقعیت آن در مقابل فشارهای آمریکا را بیشتر تضعیف می کند. همسایەها دیگر از همان منظر پیشین بە شرایط جدید ژئوپولیتیکی منطقە نگاە نمی کنند.
حال این سئوال پیش می آید کە راە حل کجاست؟ می توان پیش بینی کرد کە جمهوری اسلامی با شروع مذاکرات برجام، این بار میل بیشتری بە تفاهم با آمریکا نشان بدهد، و البتە با تشدید فعالیت های دیپلماتیک و سیاسی، از بدتر شدن وضعیت خود در منطقە جلوگیری کند. بە بیانی دیگر با بدتر شدن شرایط شرق، نگاە بە غرب بیشتر وارد معادلات شود.