بالاخره ثبت نام انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۹۲ به پایان رسید، , حضور کاندیداهای متفاوت و رنگارنگ در این دور کما فی سابق به چشم میخورد. کمتر از ده زن در انتخابات به شکل نمادین ظاهراً کاندیدا شد ه اند، و همینطور از اقشار و نسلهای گوناگون، اما مسئله اصلی حضور کاندیداهای تاثیر گذار در روند شرایط کشور بود. بسیاری از ایرانیان نگران و منتظر چشم به خیابان پاستور دوخته بودند که آیا آنها خواهند آمد؟
در این چهار روز کاندیداهای ائتلاف ۳ گانه، برخی از اصلاح طلبان مستقل، جناههای محافظهکار و دولتیان و در پایان روز چهارم آقایان هاشمی رفسنجانی و اسفندیار رحیم مشائی ثبت نام کردند. البته این بخشی از دغدغه مردم بود؛ حال باید منتظر تصمیمات شورای نگهبان که مسئول برسی صلاحیت ثبت نام کنندگان است، باشیم. صحبت من بر سر دو کاندیدای اصلی، یعنی رفسنجانی و مشائی است. با توجه به مسئولیت آقای رفسنجانی به عنوان رئیس تشخیص مصلحت نظام که از طرف رهبر تعین شده است، اینگونه به نظر میرسد که صلاحیتش تایید شود؛ عدم صلاحیت رفسنجانی به مثابه زیر سئوال بردن انقلاب است. در مورد رحیم مشائی، رهبر با ارسال نامه ای از انتخاب ایشان به عنوان معاون اول ریاست جمهوری ممانعت بعمل آورد. در واقع رهبر خواهان آن بود که او در دولت پست بالایی نداشته باشد. احتمال تایید مشائی خیلی ضعیف به نظر میرسد. از محبوبیت احمدی نژاد در این مدت بین مردم به دلیل شرایط بغرنج اقتصادی کاسته شده است، که این در مورد رحیم مشائی نیز صدق میکند.
اما هاشمی رفسنجانی، پیر سیاستمدار و از بنیانگذاران جمهوری اسلامی . آقای هاشمی دارای اتوریته در جامعه، دو دوره ریاست جمهوری، فرماندهی نیروهای مسلح، ریاست مجلس خبرگان و فعلا ریاست تشخیص مصلحت نظام را در کارنامه سیاسی خود دارد. رفسنجانی اکنون به نوعی نماینده نیروهای اصولگرا که وابستگی مستقیم ایشان به آنان است و اصلاح طلبان دولتی است؛ اصلاح طلبان به دلیل حصر خانگی کاندیداهایشان از دوره قبل انتخابات ریاست جمهوری به منظور اعتراض، از معرفی یک نماینده واحد خودداری کردند، و در ائتلاف با رفسنجانی و احتمالا درخواست مطالبات و پیرو گفتگوهائی چتر حمایتی خود را بر سر هاشمی باز میکنند. به نظر میرسد ایشان کاندیدای مشترک این دو گروه باشد.
می توان گمانه زنی کرد که رفسنجانی میتواند در مهار کردن فقر، سر و سامان بخشیدن به اقتصاد، کنترل اختلال در روند سیاسی کشور، برقراری تعادل در روابط بین الملل و مسٔله انرژی هسته ای، گامهائی بردارد.
تمامی این موارد دال بر آن نیست که ما نقش آقای هاشمی را در برقراری استبداد دینی در کشور نبینیم. همینطور مدعی حقوق از دست رفته خود در این سالها نباشیم. ما باید مطالبات خود را از ایشان داشته باشیم، عقلانیست که نیروهای سیاسی اگر میخواهند به پای صندوقهای رای بروند، با بیان و خواست مطلباتشان پا پیش گذارند؛ موجودیت خود و تاثیر گذاریشان را نشان دهند. هدف داغ کردن تنور انتخابات یا مشروعیت دادن به نظام جمهوری اسلامی نیست، بلکه یکی از اساس جمهوریت همین انتخابات است که ما میتوانیم آن را پاس بداریم و تنها جائی است که میتوانیم در سرنوشتمان تاثیر گذر باشیم.
شرایط بسیار وخیم اقتصادی ایران،شرایط خاص منطقه و ژئوپلیتیکی کشور ، احتمال تحریمهای بیشتر و شدت بخشیدن به آن، احتمال حمله نظامی اسرائیل به کشور(مانند سوریه)، دفاع از منافع ملی کشور و حفظ یکپارچگی ایران، ما را بر آن میدارد که با بیان مطالبتمان در سرنوشت کشور، در این برهه نقش خود را ایفا کنیم.