امروز احمدی نژاد وزرای پیشنهادی خود را به مجلس معرفی کرد . مهمترین مشخصه کابینه احمدی نژاد همچنانکه انتظار میرفت، سابقه کار وزرای پیشنهادی در نهادهای امنیتی و نظامی است. اما مهمتر از آن، معرفی چند تن از چهره های شاخص سرکوبگر و تندرو برای وزارتخانه هائی است که با امر سیاسی، فرهنگی و دانشگاهی مرتبط هستند.
چهره های اصلی کابینه
زمانیکه خاتمی با شعار اصلاحات در انتخابات سال ۷۶ پیروز شد و در صدد چیدن وزرای خود برای پیشبرد برنامه اش برآمد، سه وزارتخانه ارشاد، کشور و اطلاعات را که نقش برجسته در اجرای توسعه سیاسی و فرهنگی دارند، در کانون توجه خود قرار داد و کوشید کسانی را در راس آنها بگذارد که بر امر توسعه سیاسی و فرهنگی اعتقاد داشته و توانائی پیشبرد برنامه دولت را دارند. ولی فقیه کاندیدهای متعدد خاتمی برای وزارت اطلاعات را نپذیرفت و سرانجام دری نجف آبادی که از جناح محافظه کار بود، در راس وزارت اطلاعات قرار گرفت و در دوره او قتلهای زنجیره ای برنامه ریزی و اجرا شد. اما عبدالله نوری و مهاجرانی بترتیب در وزارتخانه های کشور و ارشاد برنامه های خاتمی را پیش بردند. مجلس شورا که در آن محافظه کاران در اکثریت بودند، عبدالله نوری را استیضاح و برکنار کرد و مدتی بعد دادگاه ویژه روحانیون او را بخاطر مطالب روزنامه خرداد محاکمه و محکوم نمود. مهاجرانی نیز از استیضاح مجلس دوره پنجم در امان نماند ولی توانست رای اعتماد مجلس را جلب کند. او نیز مدتی بعد بخاطر فشار محافظه کاران مجبور به استعفا شد.
امروز احمدی نژاد و یاران بنیادگرای وی بر نقش این سه وزارتخانه در پیشبرد برنامه هایشان آگاهی دارند. علاوه براین به تاثیرگذاری جنبش دانشجوئی در حیات سیاسی واقف هستند. از اینرو احمدی نژاد برای این وزارتخانه ها کسانی را در نظر گرفته است که جزو باند سعید امامی ـ شریعتمداری بوده و از تندروترین چهره های بنیادگرایان بحساب میآیند.
احمدی نژاد محسن اژه ای را برای وزارت اطلاعات، مصطفی پورمحمدی، برای وزارت کشور و محمد حسین صفارهرندی را برای وزارت ارشاد و محمد حسین صفارهرندی را برای وزارت علوم در نظر گرفته است.
انتخاب محسن اژه ای بنوشته مطبوعات با خواست خامنه ای صورت گرفته است. محسن اژه ای جزو باند سعید امامی بوده و بگفته اکبر گنجی شخصا دستور قتل پیروز دوانی را صادر کرده است. اژه ای در دوره وزارت محمدی ری شهری و علی فلاحیان، سمت دادستان وزارت اطلاعات را بر عهده داشته و بنوشته سایت بازتاب جزو کسانی بوده است که در طی بیست سال گذشته مرتبط با دستگاههای امنیتی جمهوری اسلامی بوده است. او در این سمت حکم اعدام بسیاری از دگراندیشان را امضا کرده است. محسن اژه ای دادستان دادگاه ویژه روحانیت است. او در این سمت عبدالله نوری، خوئینی ها، اشکوری و دیگر روحانیون منتقد را به محاکمه کشانده و آنها را محکوم نموده است. اکثر پرونده های مطبوعاتی زیر نظر مجتمع قضائی کارکنان دولت قرار دارد که ریاست آن با محسن اژه ای است. او به پشتیبانی ولی فقیه در قوه قضائیه از آنچنان قدرت برخوردار است که بدون اعتنا به دستورات شاهرودی، برنامه های خود را پیش میبرد. محسن اژه ای در جریان محاکمه کرباسچی شناخته شد ولی بعد از آن ترجیح داد که به پشت صحنه رفته و برنامه های خود را دور از چشم رسانه ها پیش ببرد.
مصطفی پورمحمدی معاون وزارت اطلاعات در دوره علی فلاحیان و جزو یاران نزدیک سعید امامی بود و جزو باند فلاحیان ـ سعید امامی ـ حسینیان بحساب می آمد. او همانند یارانش در جنایاتی که در دوره وزارت فلاحیان صورت گرفت، شریک بود. در افشاگریهائی که در جریان قتلهای زنجیره ای صورت گرفت، معلوم شد که او در قتل خانم “اشرف السلدات برقعی” همسر پسر عمویش شرکت داشت.
محسن اژه ای و مصطفی پورمحمدی همانند وزرا و مسئولین قبلی وزارت اطلاعات(ری شهری، فلاحیان، یونسی، حسنیان) از مدرسه حقانی فارغ التحصیل شده اند. مدرسه حقانی که مصباح یزدی یکی از بانیان آن است کادرهائی را پرورش داده است که در ارگانهای سرکوب و قوه قضائیه جا گرفته و به عناصر اصلی سرکوب تبدیل شده اند.
محمد حسین صفارهرندی که بعنوان وزیر ارشاد معرفی شده است، معاون حسین شریعتمداری در روزنامه کیهان است و عملا کار سردبیری روزنامه را پیش میبرد. او سابقه کار در دادستانی انقلاب را دارد و یار نزدیک شریعتمداری است. دیدگاهها و مواضع او مشابه شریعتمداری است.
محمد مهدی زاهدی که ریاست شورای شهر اصفهان را برعهده دارد از لحاظ سیاسی به عنوان یک چهره بنیادگرای تندرو شناخته می شود.
بدین ترتیب احمدی نژاد تندروترین و سرکوبگرترین عناصر جناح بنیادگرا را برای وزارتخانه هائی که مرتبط با امر سیاسی، فرهنگی و دانشگاهی است، بعنوان وزرای خود معرفی کرده است. دو تن از آنها (محسن اژه ای و مصطفی پورمحمدی) دستشان به کشتار دگراندیشان آلوده است. طبعا این افراد در وزارتخانه های مربوطه دست به تصفیه وسیع زده، مدیران قبلی را برکنار کرده و کادر هائی که در جریان دولت خاتمی و قتلهای زنجیره ای کنار گذاشته شده بودند، دوباره بکار خواهند گرفت. آنچه مشخص است مدیران رده بالای وزارتخانه ها از کادرهای سپاه پاسداران، بسیج، مدرسه حقانی، سازمان اطلاعات موازی، فعالین در هیاتهای مذهبی، انجمنها و تشکلهای وابسته به جناح بنیادگرا چیده خواهند شد.
احمدی نژاد گرچه برای تعدادی از وزارتخانه ها چهره های ناشناخته ای را در نظر گرفته است، ولی سیمای کابینه او را همین چهار تنی که نام برده شد، ترسیم میکند. این افراد جزو سرسخت ترین مخالفان حقوق بشر و آزادیهای سیاسی و فرهنگی و مدافع تاریک اندیشی، سانسور، سرکوب و ترور مخالفین هستند. در حقیقت باند فلاحیان ـ سعید امامی ـ شریعتمداری و محفل قتلهای زنجیره ای دوباره بر سرکار برگشته اند.
اگر آنها در دوره رفسنجانی در وزارت اطلاعات و قوه قضائیه لانه کرده بودند، اکنون علاوه برآنها، وزارت کشور و ارشاد را هم بدست گرفته اند. برخلاف ادعای محمد خاتمی، آن جرثومه فساد نه تنها ریشه کن نشده است، بلکه بطور سرطان وار گسترش پیدا کرده و میخواهد وزارتخانه های مهم را قبضه نماید.
برنامه دولت احمدی نژاد
گماشتن این افراد در راس وزارتخانه های مهم، برنامه احمدی نژاد را در عرصه سیاسی، فرهنگی و دانشگاهی نشان میدهد. برنامه احمدی نژاد و جناح بنیادگرا نه آن سخنانی است که قبل از انتخابات برای جلب آرا بزبان آورده میشد، بلکه همین انتخاب هائی است که صورت گرفته است. این انتخابها بمعنی بستن فضای سیاسی، تشدید سرکوب دگراندیشان و حرکتهای اعتراضی، تنگ تر کردن فضای فرهنگی کشور و اعمال سانسور شدید در عرصه مطبوعات، کتاب، فیلم و تئاتر و سایر عرصه های هنری و اشاعه اندیشه ها و فرهنگ کهنه و متحجر، محدود کردن فعالیت دانشجویان و دانشگاهیان و سرکوب جنبش دانشجوئی، بیرون ریختن دگراندیشان از مراکز دانشگاهی و فرهنگی.
در طول حیات جمهوری اسلامی هیچ جناحی باندازه بنیادگرایان ابزار قدرت را در دست نداشت و حاکمیت تا این حد یکدست نبود. بهمین خاطر برای بنیادگرایان فرصت طلائی بوجود آمده است. آنها تلاش خواهند که از این فرصت طلائی برای پیشبرد برنامه هایشان بهره گیرند. آرمان آنها نه سالهای قبل از اصلاحات یعنی دهه ۷۰، بلکه بازگشت به دهه ۶۰ است. آنها قوای خود را برای بازگشت جامعه به دهه ۶۰ بکار خواهند گرفت. دهه ای که وحشت بر جامعه حاکم بود و دسته دسته مخالفین را به جوخه اعدام می سپردند.
صفبندی جدید
در تلاش بنیادگرایان در پیشبرد برنامه هایشان نباید تردید کرد. ولی مسلم است که از یکسو وضعیت بین المللی نسبت به آن دهه تغییر کرده و فشار روی جمهوری اسلامی تشدید شده است و از سوی دیگر ما با جامعه دهه ۶۰ روبرو نیستیم. در این دو دهه جامعه ما دگرگون شده است. از جمله: رشد شهر نشینی، افزایش بیسابقه تحصیل کردگان، رشد طبقه متوسط، وجود یک جریان روشنفکری قوی، تغییر گروه های مرجع، تبدیل آرمانهای حقوق بشر و دمکراسی به ارزشهای فرافرهنگی و رشد آگاهی سیاسی مردم و تجربه جنبش اصلاحات.
مسلم است که بنیادگرایان در پیشبرد برنامه هایشان با مقاومت نیروهای مختلف اجتماعی روبرو خواهند شد. گروههائی چون: جوانان، دانشجویان، زنان، کارگران و نیروهای روشنفکری و فعالین سیاسی. در چنین صورتی صفبندیهای جدیدی شکل خواهد گرفت و جامعه ما وارد چالش تعیین کننده خواهد گشت.