جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳ - ۰۹:۵۹

جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳ - ۰۹:۵۹

کشته شدگان انتخابات ریاست جمهوری به روایت از بستگان آنان (بخش پایانی)

در دو بخش قبلی این گزارش ۳۰ روایت از زبان بستگان جانباختگان پس از انتخابات ریاست جمهوری در ۲۲ خرداد ۸۸ نقل شدند. بخش حاضر، بخش پایانی گزارش است

۳۱. مصطفی کیارستمی

مصطفی کیارستمی جوانی ۲۲ ساله بود که در روز ۲۶ تیر ۱۳۸۸ در نماز جمعه تهران شرکت کرد. به گفته ی شاهدان عینی در این روز بر اثر ضربهٔ باتوم در مقابل دانشگاه تهران مضروب شد و بعد از گذشت چند روز جان باخت. علت مرگ او سکتهٔمغزی اعلام شد.

مصطفی کیارستمی پس از نا آرامیهای مربوط به مراسم نماز جمعه ای که با سخنرانی هاشمی رفسنجانی برگزار شده بود، از خیابان با مادر خود تماس می گیرد و می گوید که شرایط مناسبی ندارد. اما مادر مصطفی با بیان این که از اتفاقات آن روز هیچ اطلاعی ندارد، در مصاحبه ای به جرس گفت: «مصطفی بعدازظهر جمعه زنگ زد و گفت من اصلاً حالم خوب نیست و می خواهم برگردم خانه. تا دوازده شب دکتر بودیم، اما وقتی رسید خانه مدام حالت تهوع داشت و خوابش می برد. خوابید و هرچی فریاد کشیدیم بیدار نشد».

بر اساس همین گزارش وی تاکید کرد: «مصطفی سیاسی نبود، اما به هر حال برای خودش عقیده ای داشت. برای عقیده خودش هم ارزش قایل بود. در مسایل سیاسی نبود، صرفاً به عنوان یک آدم معمولی عقایدی داشت و نسبت به باورهای خودش بی تفاوت و باری به هر جهت نبود، اما چون از واقعه روز جمعه هیچ خبری ندارم و اصلاً نمی دانم بر پسرم چه گذشت برای همین شکایتی ندارم. توان این را هم ندارم که پیگیری کنم». 

 

۳۲. فاطمه سمسار پور

 

فاطمه سمسارپور به اتفاق پسرش، کاوه میراسدالهی روز ۳۰ خرداد سال گذشته در جریان اعتراضات مردمی، در مقابل منزلشان مورد اصابت گلوله قرار گرفتند. خانم سمسارپور همان روز جان باخت اما پسرش بعد از دو جراحی سنگین، زنده ماند.

سایت “پرچم” وابسته به سرکوبگران، با ادعای آمار ۳۶ کشته در حوادث ایران، اسامی برخی از آنها را اعلام کرده بود که در آن میان برخی نامها در لیست منتشر شده توسط کمیته پیگری وضعیت قربانیان که از سایتهای نزدیک به معترضانِ انتخابات منتشر شده بود، وجود نداشت. فاطمه سمسارپور از جمله ی آنان بود که حسن میراسدالهی، همسر فاطمه سمسارپور در گفتگو با “روز” اعلام کرد دادسرای نظامی از او خواسته دیه بگیرد، اما او حاضر به گرفتن دیه نشد.

بر اساس این گزارش، همسر فاطمه سمسار پور از چگونگی کشته شدن همسر و همچنین زخمی شدنِ فرزندش پرده برداشت و گفت: «حدود ساعت یک ربع به ۷ بوده که فاطمه و بچه ها صدای انفجاری را در کوچه می شنوند. فاطمه و کاوه سراسیمه پایین می روند ببینند چه خبر است. همسایه های دیگر هم پایین می آیند. چند نفر را می بینند که کلت به دست ایستاده اند. تعقیب و گریز با مردم به کوچه ما کشیده بود. جنب منزل ما، یک مجتمع چند طبقه است. رئیس مجتمع رو به نظامیانی که اسلحه به دست بودند، دستانش را بالا می برد و با اشاره به لوله گاز می گوید: “شلیک نکنید، اینجا منفجر می شود”. اما همان لحظه با گلوله به پای مرد همسایه می زنند و بلافاصله هم فاطمه و کاوه را که کنار او ایستاده بودند. فاطمه را به قلبش و کاوه را به شکمش می زنند. همه اینها در حالی اتفاق می افتد که کوشا از پنجره همه را می دیده است. پزشکیِ قانونی هم دلیل فوت را نوشته است بر اثر اصابت گلوله… آخرین جواب دادگاه این بود که ضارب شناسایی نشد و بهتر است دیه بگیرید». 

 

۳۳. حمید حسین بیک عراقی

 

حمید حسین بیک عراقی، جوان ۲۲ ساله ای بود که روز ۳۰ خرداد در خیابان انقلاب تهران حین بازگشت به منزل به ضرب گلوله مستقیم کشته شد.

مجید حسین بیک عراقی پدر حمید عراقی که یک سال سکوت کرده بود، در مصاحبه ای با جرس از چگونگیِ کشته شدنِ فرزندِ خود پرده برداشت و گفت: «اوایل که به دنبال کار پسرم در دادسرای جنایی بودم به من گفته می شد که با اسلحه کلت به حمید شلیک شده است که اصلاً چنین مدل سلاح کلتی در دستگاه های نیروی انتظامی و نظامی بصورت سازمانی وجود ندارد. ولی بعد از مدتها که پیگیر کار بودم با گزارش کارشناسی، اسلحه ای که از مرکز تشخیص هویت پلیس آگاهی بدست آوردم مشخص شد که ضایعاتی که در محل ورود و خروج گلوله ایجاد شده با اسلحه جنگی نظیر کلاشینکف بوده و از فاصله زیر پانزده متر به فرزندم شلیک کردند… فقط به قاتلین فرزندم و کسانی که مسبب این اعمال و رفتار بودند و حتی از کسانی که کوچکترین دخالتی در انجام این اعمال داشتند می پرسم که چطور دلتان آمد با این جوانها این اعمال ددمنشانه را اعمال کنید؛ چون این عمل از یک انسان بر نمی آید بلکه فقط از یک حیوان و از یک شیر ناپاک خورده این اعمال بر می آید».

صدا و سیما، کیهان و خبرگزاری فارس با انتشارِ مصاحبه ای با خانواده حمید، مدعی شدند که او بسیجی بود. اما فاطمه سرپریان، مادر حمید عراقی در مصاحبه ای با خبرنگار جرس، نسبت به این خبر ساختگی اعتراض کرد و پرده از واقعیت برداشت.

بر اساسِ همین گزارش مادر حمید عراقی در آستانه یک سالگی جان باختن فرزندش گفته بود: «وقتی خبرگزاری فارس با ما مصاحبه کرد، من فردای همان روز با خانمی که در این خبرگزاری با ما مصاحبه را انجام داده بود تماس گرفتم و گفتم بچه من بسیجی نبود، یک جوان معمولی بود، چرا نوشتید بسیجی؟ این خانم به من گفتند “بسیجیها خیلی مظلوم واقع شدند و برای همین ایشان یک عنوان «بسیج» را به خاطر مظلومیتِ بسیج کنار اسم پسر من گذاشتند”. من فقط به خبرنگار فارس گفتم شما بالاخره رسانه دارید و می توانید برای مظلومیت بسیج مطلب بنویسید، چرا باید از پسرِ من که خودش مظلومانه کشته شد برای این کار استفاده می شود؟».

وی با اشاره به عکسهایی که برای شناسایی فرزندشان در پزشکی قانونی مشاهده کرده بود گفت: «تمام صورت پسرم پر از خون بود، دندانهای جلوی حمید شکسته بود، یک طرف صورت حمید کبود بود. گلوله به سینه اش خورده بود و عکسها تماماً خونین بودند.عکسها داغونم کردند و من همان جا بعد از دیدن عکسها در پزشکی قانونی از حال رفتم…»

 

 

 

۳۴. محمد حسین فیض

 

محمدحسین فیض یکی از کشته شدگان اعتراضات به نتایج انتخابات ۱۳۸۸ است که در درگیریهای ۳۰ خرداد در نزدیکی پایگاه بسیج مقداد به علت اصابت گلوله به سرش کشته شد.

اگرچه برخیها می گویند محمد حسین فیض عقیده متفاوتی نسبت به خانواده ی خود داشت، اما پدرِ محمد حسین فیض و برادرِ وی تنها کسانی هستند که حاضر شدند با نام خود و به صورتِ رسمی مصاحبه کنند و بگویند او عاشق ولایت بوده است.

غلامرضا فیض در مصاحبه ای با جرس گفت: «پس از شهادتِ پسرم به ما خوش گذشته، چیز بدی نگذشته، کسی که در راه انقلاب و نظام فداکاری کند، زیباترین چیز است».

وی در پاسخ به این پرسش که پدر محسن روح الامینی از علاقمندان به این نظام است اما محسن به عنوان یک معترض در خیابان حضور پیدا کرد و گفته می شود محمد حسین هم به نتیجه ی انتخابات معترض بود، گفت: «در هرجایی هرکسی کشته شد، باعث و بانی کسانی هستند که بحث تقلب را مطرح کرده اند. ما این همه انتخابات بعد از انقلاب برگزار کرده ایم هم اصولگراها رای آورده اند و هم دوم خردادیها. چطور شد که این دوره می گویند تقلب اتفاق افتاده است؟ پس برای همین می گویم مقصر اصلی کسانی هستند که بحث تقلب را مطرح کرده اند و عوامل خارجی هم از آنها پشتیبانی کرده اند. آقای محسن روح الامینی و پدر ایشان را نمی شناسم چون ما در مشهد و در کنار بارگاه ملکوتی امام رضا زندگی می کنیم و آنها در تهران، ولی بچه من از یک خانواده انقلابی بود و ما به احمدی نژاد رای داده ایم، چون یک فرد مخلص و عدالت محور بود و حالا هم مقصر کشته شدن پسرم کسانی هستند که به ناحق و برای چهار روز در قدرت این برنامه ها را راه انداختند».

براساسِ همین گزارش پدر محمد حسین فیض همچنین در پاسخ به پرسشی در مورد شلیک گلوله از سوی بسیجیان به سمت مردم می گوید: «نظام در برابر افراد خودفروخته می ایستد. اجازه نمی دهد هر کسی بیاید در خیابان آتش برپا کند و هر کاری دلش خواست بکند. نظام حق دارد از خودش دفاع کند». 

 

۳۵. حسین غلام کبیری

 

حسین غلام کبیری جوان ۱۸ ساله ای است که طبق گزارش کیهان در شامگاه روز ۲۵ خرداد ۸۸ به وسیله یک دستگاه خودروی پراید در منطقه سعادت آباد تهران زیر گرفته شد و چند ساعت بعد به دلیل خونریزی داخلی جان خود را از دست داد.

رسانه ها و منابع حکومتی غلام کبیری را از بسیجیان فعال حوزه ۳۵۵ امام حسن مجتبی (ع) ناحیه مقاومت بسیج ری معرفی می کنند و تاکنون خانواده ی این جوان حاضر به مصاحبه با رسانه های هوادارِ حکومت شده اند.

براساس گزارش رسانه های دولتی که از برگزاری جسله دادگاه متهم به قتل این جوان ۱۸ ساله خبر داده اند، غلام کبیری تنها قربانیِ راهپیمایی ۲۵ خرداد است که دستگاه قضایی اقدام به بررسی کرده است. دادگاهی برای محاکمه ی متهمِ به قتلِ وی برگزار شد.

سیدرضایی نماینده دادستان با اشاره به مدارک موجود در پرونده مانند شکایت اولیای دم، نظریه پزشکی قانونی، گزارش پلیس آگاهی و اظهارات شهود، خواستار مجازات متهم به اتهام مباشرت در قتل عمدی شد. اولیای دم نیز خواسته خود را قصاص متهم عنوان کردند.

روزنامه ی کیهان به نقل از مادر حسین غلام کبیری نوشته است: «اسلام و انقلاب برای حفظ خود خون میخواهند. باید خون داد و ایستاد. بصیرت داشت و خرجش کرد. حسین مهربان بود، خوش قلب و بسیار مودب. وقتی که به خصلتهای خوبش فکر میکنم میبینم که لیاقت او جز شهادت نبود. به سران اغتشاشات هم میگویم چه کسی باید پاسخ خون حسین من را بدهد؟». 

 

۳۶. سید علی موسوی

 

سید علی حبیبی موسوی، ۴۳ ساله، خواهرزاده میرحسین موسوی بود که در ۶ دی ۱۳۸۸ ظهر روز عاشورا در خیابان شادمان توسط سرنشینان یک پاترول مشکی هدف گلوله از ناحیه سینه قرار گرفت و بعد از انتقال به بیمارستان ابن سینا واقع در فلکه دوم صادقیه جان باخت.

خدیجه موسوی خامنه، خواهر میرحسین موسوی، مادر علی موسوی است که حتی نسبت خانوادگی او با موسوی نیز موجب نشد تا او در جایگاهی ویژه با رسانه ها مصاحبه کند و از رنج خانواده اش بگوید. برای همین پس از شش ماه طیِ مصاحبه ای به خبرنگار جرس گفت: «من هیچ فرقی با مادرهای دیگری که عزیزان شان را از دست داده اند، ندارم. برای همین اگرچه خیلی حرفها در دلم مانده است، اما خودمان خواسته ایم بعد از شهادت علی، سکوت کنیم… دو فرزندِ علی فوقالعاده به پدرشان وابسته بوده اند، به همسرشان هم سخت می گذرد، ۲۰ سالی که ازدواج کرده بود ما معمولا هر روز صبحها کنار هم بودیم و با هم سر یک سفره می نشستیم، اما ناگهان از روز عاشورا همه چیز عوض شد. ابراهیم پسر دیگرم وقتی شهید شد، هیجده سال داشت و علی چهل و دو سال، دو برابر برادرش من با او زندگی کردم و حالا غم سنگینی بعد از رفتن او در دل همه ماست».

وی چنین بیان داشت که “علی هم اگرچه عاشق دایی اش (میرحسین موسوی) بود اما جانش را برای مردم داد”. آقای موسوی هم از حق دفاع کرد، بیعدالتی را تحمل نکرد، هر کس دیگری جای موسوی از حق دفاع می کرد علی از او حمایت می کرد. او هرگونه پیگیری قضایی در مورد شناساییِ قاتلان را بی نتیجه خواند و گفت: «این همه مادران که دارند می سوزند و فریاد می زنند، مگر صدایشان را کسی شنید؟».

خانواده ی علی موسوی همچنین به جرس گفته بودند که خانواده موسوی برای تحویل گرفتن جسد بیجان فرزند خود به ستوه آمده بودند. تا آنجا که پدر شهید موسوی با اندوه خطاب به برخی از نیروهای امنیتی می گفت “از خیر جسم بیجان پسرم هم گذشتم”. در نهایت ضجه های مادر و پیگیریهای مداوم آنها موجب شد تاپیکر این شهید را به خانواده تحویل دهند. اما در مراسم امنیتی که برای برگزار کردن مراسم تشیع شهید موسوی برگزار شده بود، حتی اجازه دیدن صورت این شهید را به برخی از اقوام و بستگان نمی دادند. 

 

۳۷. مصطفی کریم بیگی

 

مصطفی کریم بیگی ۸ دی ماه شهید شد و ۲۱ دی ماه ما او را شناسایی کردیم و ۲۳ دی شبانه او را به خاک سپردیم. همان زمان پدر مصطفی کریم بیگی در گفتگویی با خبرنگار صدای آمریکا گفته بود: «شب عاشورا من شهریار بودم که خواهرش تماس گرفت و گفت مصطفی به خانه نیامد، من همان شب رفتم پلیس پیشگیر جواب ندادند. صبح رفتم جلوی اوین. فکر می کردم جزو دستگیر شده هاست. بعد از دو هفته رفتن و آمدن دیدیم نتیجه ای نمی گیریم، از طریق شکایت به کلانتری و فرستادن پرونده به دادگاه جنایی و از آنجا به دادگاه شاپور پیگیر شدیم. بعد از آن رفتم کهریزک پسرم را شناسایی کردم. دیدم پسرم در روز عاشورا مورد اصابت گلوله قرار گرفته بود و بعد از آن دیگر هیچ کسی جوابگوی ما نبود. دو سه هفته بعد از مراسم مرا هم وزارت اطلاعات خواست و از من پرس و جو کرد که دوستان مصطفی چه کسانی بودند. گفتم دوستی ندارد آنها به من می گفتند کسی که این طوری جواب می دهد خونش هم گردن خودش است».

مادر مصطفی کریم بیگی در مصاحبه با جرس گفت: «خواهش می کنم حرفهای ما را به گوش مجامع حقوق بشری برسانید، من خودم اصلا سیاسی نیستم اما دنیا باید بشنود که به فرزندانِ ما چه ظلمی شده است در حالی که آنها می خواستند همه جا صلح باشد. ما دنبال قصاص هم نبودیم اما بعد از این همه مدت هیچ کسی قاتل فرزندم را به ما معرفی نکرد، کاش مجامع بین المللی و مدافعانِ حقوق بشر فقط نامِ بشر را نداشتند و برای دفاع از حقوق انسانی جوانانی که بی اسلحه اعتراض کردند و با اسلحه کشته و زندانی شده اند، نمایندگانشان را به ایران بفرستند».

وی همچنین به روزهای نخستِ جان باختنِ فرزند خود اشاره می کند و می گوید: «وقتی به ما زنگ زدند برای تشییعِ پیکر مصطفی، ساعت هشت و نیم شب بود، یعنی می خواستند مصطفی را شبانه دفن کنند تا همه چیز زود تمام شود، بعد هم فکر کردند با پیشنهادِ پرداختِ دیه به خانواده های شهدا زبانِ ما بسته می شود».

«من با همه ی مردمِ آزادیخواه و صلحخواه حرف می زنم که صدای مادرانِ عزادار را به گوشِ دنیا برسانند، ما دنبال شناساییِ قاتلانِ فرزندانِ خود هستیم تا چراهای ذهنی مان را پاسخ بگیریم، بسیاری از ما خانواده های عزادار دنبال قصاص و ادامه ی این چرخه ی خشونت در ایران نیستیم. من خودم همیشه اعلام کرده ام که دنبالِ قصاص قاتلِ فرزندم نیستم؛ چون نمی خواهم یکی از کسانی باشم که به این خشونت دامن می زند. اما خواستارِ شناسایی قاتلان و آزادی فرزندانِ دیگرم هستم که الان در زندان نشسته اند. دیه فرزندِ من آزادیِ همه زندانیانِ سیاسی است». 

 

۳۸. شبنم سهرابی

 

شبنم سهرابی زن ۳۴ ساله ای بود که ظهر روز عاشورا توسط خودرو نیروی انتظامی زیر گرفته شد و پس از انتقال به بیمارستان جان باخت.

مادر میانسال شبنم سهرابی که به خاطر ترس، درباره ماجرای کشته شدن دخترش سکوت کرده در مصاحبه ای با سایت «رای من کجاست؟» و در مورد این که ظهر عاشورا دخترش از خانه بیرون رفته بود گفت: «دخترم نمی دانست چنین سرنوشتی آن هم روز عاشورا در انتظارش باشد. هر روز با خودم می گویم چطور ممکن است ماشین نیروی انتظامی دختر مرا زیر کرده باشد؟ شبنم هیکل درشتی داشت و چاق بود و نمی توانم آن هیکل را تصور کنم که زیر چرخهای ماشین نیروی انتظامی له شده باشد».

بر اساس این گزارش مادر شبنم در مورد تحویل گرفتن جسد دخترش گفت: «به همه جا سر زدم. تمام بیمارستان ها را زیر و رو کردم و فهمیدم که شبنم را به بیمارستان رسول اکرم منتقل کرده اند اما از او هیچ خبری نبود و هیچ کس هم پاسخگو نبود تا این که بعد از بیست روز بی خبری از وضعیت دخترم به خانه ما تلفن کردند و گفتند که جسد دخترم در سردخانه کهریزک است».

مادر شبنم سهرابی در مورد پیگیریهای قضایی خود به خبرنگار جرس گفته است: «دو تا فیلم از نحوه کشته شدن دخترم توسط خودروی نیروی انتظامی توسط مردم تهیه شده است که به عنوان شاهد و سند وجود دارد و همه دنیا این فیلم را دیده اند، ولی به من می گویند برو فیلم را بیاور. من وقتی در کوچه و خیابان، در اتوبوس، پارک و خیلی جاها گاهی وقتها با مردم درددل می کنم همه می گویند آن فیلم را دیده اند. مردم شبنم را روی دست بلند کرده اند و دخترم دستهایش را بالا برده بود و به سمت جمعیت ناله می کرد… اینها دل مرا آتش می زند. من این فیلم را کجا ببرم؟ جایی که شنیده ام حتی کسانی که به عنوان شاهد در مورد کشته شدن شهدای روز عاشورا اظهارنظر کرده اند را به زندان محکوم کرده اند؟ خب اگر شاهدی بیاید به ما کمک کند، نمی داند چه بلایی سرش می آید. برای همین می گویم ما تنهاییم چون مردم می ترسند و نگران هستند که اگر کمکی هم به ما بکنند، زندانی شوند، خطری برایشان به وجود بیاید. صدایم را فقط باید به خدا برسانم. این جا دیگر نمی شود کاری کرد…»

شبنم یک دختر هفت ساله به نام «نگین» دارد که پس از کشته شدن مادرش به گفته ی مادربزرگش در روزهای نخست دچار افسردگی شده بود و مدام سراغ مادرش را می گرفت. 

 

۳۹. شهرام فرج زاده

 

شهرام فرج زاده جوان ۳۵ ساله یکی از کشتهشدگان اعتراضهای روز عاشورای سال ۱۳۸۸ در تهران بود که توسط خودروی نیروی انتظامی زیر گرفته شد.

اگرچه فیلم زیر گرفتن و کشته شدن این شهروندِ ایرانی توسط خودروی نیروی انتظامی به سرعت در سایتهای اینترنتی و شبکه های خبری به صورت گسترده منتشر شد، اما همان زمان ناجا اطلاعیهای در باره این موضوع صادر کرد و فیلم را جعلی دانست و از طرفی فرمانده انتظامی تهران نیز در پاسخ به خبرنگاری که از او در این باره سوال پرسیده بودند، واقعه ی کشته شدنِ شهروندان ایرانی به وسیله خودروی نیروی انتظامی را تکذیب کرد.

لیلا توسلی اولین کسی بود که طی مصاحبه ای با رادیو فردا و بی بی سی به عنوان شاهد عینی کشته شدن شهرام فرج زاده توسط خودرو نیروی انتظامی افشاگری کرد، اما شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب لیلا توسلی را به اتهام مصاحبه با رادیو فردا و بی بی سی به استناد ماده ۶۱۰ قانون مجازات به تحمل دو سال حبس تعزیری محکوم کرد و لیلا توسلی نیز تنها دو هفته پس از عروسی اش به اتهام شهادت دادن در مورد جزییات این واقعه روانه اوین شد.

خواهر شهرام فرج زاده در گفتگویی که با روز انجام داد گفته بود: «با این که فیلم کشته شدن شهرام هست و همه آن را دیده اند، اما دادگاه می گوید ماشین شخصی شهرام را زیر گرفته است. هر دفعه هم یک مدل ماشین را می گویند. از آن طرف در تلویزیون میگویند ماشین نیروی انتظامی دزدی بوده و شهرام را زیر گرفته؛ از این طرف میگویند ماشین شخصی بوده است. یعنی به خانواده اصلاً نمی گویند که ماشین نیروی انتظامی بوده در حالی که شاهدان عینی دیده اند که راننده ماشین لباس فرم نیروی انتظامی را بر تن داشته است و ماشین اول به شهرام می زند و ماشین دوم از روی او رد می شود.

شهرام فرج زاده نیز یک دختر خردسال به نام «آوا» داشت که این که با مادرش زندگی می کند و او نیز همانند دختر شبنم سهرابی یکی دیگر از کشته شدگان عاشورا پس از این واقعه دچار بی قراری و دلتنگی های شدید شده بود. 

 

۴۰. مهدی فرهادی راد

 

مهدی فرهادی راد (بلالی) جوان ۳۸ ساله ای بود که در جریان حمله نیروهای امنیتی به اجتماعات عزاداری و اعتراضی روز عاشورا در روز یکشنبه ۶ دی ماه ۱۳۸۸ بر اثر اصابت ۲۵ ساچمه به صورت و سینه کشته شده بود.

فیلمی از صحنه ی جان باختن او نیز در اینترنت منتشر شده است اما نهادهای امنیتی ضمن انکار کشته شدن این جوان، از خانواده اش خواستند تا او را نیز همانند مصطفی کریم بیگی و برخی دیگر از کشته شدگان شبانه در بهشت زهرا دفن کنند. مهدی پدر و مادرش را از دست داده بود و از سوی دیگر سایر اعضای خانواده نیز احساس امنیت نمی کنند تا در مورد این رخداد حرفی بزنند، اما در نهایت ناصر یکی از بستگانِ مهدی فرهادی در مصاحبه ای با جرس از نحوه کشته شدن و تحویل جنازه این جوان جان باخته در راهپیمایی روز عاشورا پرده برداشته بود.

وی گفته بود: «همان روزهایی که تلویزیون اعلام کرده بود اصلاً کسی کشته نشد، و فقط چند نفر مجهول الهویه که یکی از پل پرتاب شد و دو نفر تصادف کردند و بقیه هم به مرگ طبیعی در راهپیمایی مردند، برادران و خواهران آقا مهدی چقدر مظلومانه پیکر عزیزشان را تحویل گرفته اند. وقتی برادر ایشان می رود داخل بیمارستان می بیند، نام و نشانی و حتی شماره تلفن ثابت منزل و تلفن همراه و همه مشخصات یک آدم که می شود در مدارک او پیدا کرد را بیمارستان دراختیار داشت. وقتی همین نکته را به ماموران نیروی انتظامی که در بیمارستان حضور داشتند گفتند که شما مشخصات را دارید و بر اساس همان مشخصات به ما زنگ زدید پس چه چیزی را باید شناسایی کنیم، آنها هم ناراحت شدند و جسد را به خانواده مهدی تحویل ندادند».

وی همچنین در مورد پیکر مهدی گفته است: «مهدی از سر مورد اصابت قرار گرفت. ۲۴ تا ساچمه در صورت او بود که این را در روزنامه خودشان یعنی روزنامه «ایران» هم نوشته بودند. مهدی را سلاخی کردند تا به قول خودشان کالبد شکافی کنند و تشخیص دهند چگونه کشته شد. وقتی مردم از نزدیک می دیدند چه کسانی شلیک کردند، دیگر کالبد شکافی و سلاخی کردن چه معنی می دهد؟ مردم پیش از عاشورا با سکوت آمده بودند در خیابان ولی آنها روبروی مردم ایستادند و کشتند، تا این که در روز عاشورا دیگر مردم طاقت نیاوردند و شعار مرگ بر دیکتاتور دادند». 

 

۴۱. صانع ژاله

 

صانع ژاله جوان ۲۶ ساله دانشجوی رشتهٔ هنرهای نمایشی دانشگاه هنر تهران و از کردهای سنیمذهب بود که در جریان اعتراضات در ۲۵ بهمن ۱۳۸۹ بر اثر اصابتِ مستقیمِ گلوله کشته شد.

در نخستین ساعات کشته شدن این جوان، خبرگزاری فارس و سایتهای وابسته به حکومت با انتشار یک کارتِ بسیجی از صانع او را یک چهره بسیجی معرفی کردند و نوشتند که «گروهک مزدور و تروریستی منافقین روز گذشته (دوشنبه) با برپایی تجمعات غیرقانونی و راهاندازی اغتشاشات خیابانی در برخی معابر تهران به سوی رهگذران آتش گشودند که در جریان این تیراندازی یکی از دانشجویان دانشگاه هنر تهران به شهادت رسید.»

هاتف سلطانی همکلاسی و همخوابگاهیِ صانع که خود از بازداشت شدگانِ کهریزک بود به همراهِ چند تن دیگر از دانشجویان دانشگاه هنر همان روز در گفتگویی با جرس صانع ژاله را به عنوان یک معترض معرفی کرده و بسیجی بودن وی را تکذیب کردند.

قانع ژاله برادر صانع در گفتگویی که با صدای آمریکا انجام داده بود، همه ادعاها را تکذیب کرده و گفت: «صانع بسیجی نبود، صبح روز ۲۶ بهمن پسرخاله من بدون این که من بدانم برادرم شهید شده عکس صانع را از من می خواهد، من هم به خاطر نسبت فامیلی عکس را به او دادم و بعد دیدم همان عکس را به سایت ها دادند و برایش کارت بسیج درست کردند، یعنی همه اینها تقصیر پسرخاله ی من بود، ما را هم خیلی تحت فشار گذاشتند که حرف نزنیم. صانع آرزویش این بود که مثل بهمن قبادی (کارگردان) در خدمتِ ملتش باشد.»

 

 

 

۴۲. محمد مختاری

 

محمد مختاری، جوان ۲۲ ساله و دانشجوی مهندسی معدن بود که در اهپیمایی معترضان ایران در روز ۲۵ بهمن براثر اصابت گلوله جان باخت.

خبرگزاری فارس و رسانه های هوادار حاکمیت، کشته شدگان راهپیمایی ۲۵ بهمن را بسیج معرفی کرده و مسئول تیراندازی به این جوانِ معترض را «عوامل فتنهگر و گروهک مزدور و تروریستی منافقین» خواندند. این در حالی بود که محمد مختاری در فعالیتهای خود در شبکه های اینترنتی خود را از هوادارانِ جنبشِ اعتراضیِ معرفی کرده بود و برای آخرین بار پیش از رفتن به راهپیمایی نیز در صفحه ی فیسبوک خود نوشته بود: «خدایا ایستاده مردن را نصبیم کن که از نشسته زیستن در ذلت خسته ام».

زمانی که خبرگزاری فارس گزارش داد جسدِ محمد مختاری “در دستان جمعی از مردم انقلابی” تشییع شد، مجید مختاری برادر محمد مختاری در یک مصاحبه تلفنی با جرس حکایت تابوتِ مسروقه برادرش را چنین توصیف کرد: «تابوت محمد را کسانی که هیچ نسبتی با برادرم نداشتند دزدیدند، کسانی با ریش و چهره های غریبه پیکر برادرم را تشییع کرده اند، چه کسانی هستند؟».

مجید محتاری با بیان دشواریهایی که خانواده اش پس از کشته شدن برادرش متحمل شدند، تصریح کرد: «قاتل را می دانند کی هست و دروغ می گویند و همه چیز را صدوهشتاد درجه تغییر می دهند. خانواده ام خیلی نگران شدند… من شنیده ام به خانواده هایی که شهید داده اند می گویند “شما دو پسر دیگر هم دارید و باید مراقب رفتار و گفته های خودتان در مورد کشته شدن محمد باشید” این کجایش عدالت است؟ مادرم می گفت روز ۲۵ بهمن محمد به شوخی گفته بود بنشینیم آخرین ناهار را هم دو رهم بخوریم. یعنی برادرم با شوخی و خنده رفت به راهپیمایی و دیگر بر نگشت. محمد را کشتند و بعد اجازه ندهند که حتی آزادانه برایش گریه کنیم… محمد عاشق آزادی بود، محمد عاشق زندگی بود، محمد خسته شده بود، مثل خیلی از جوانهای دیگر در راهپیمایی ۲۵ بهمن شرکت کرد تا بگوید کشورش را دوست دارد». اسماعیل مختاری، پدر محمد مختاری نیز در مصاحبه ای به روز گفت که “پسرش بر اثر اصابت مستقیم گلوله به پیشانی اش کشته شده و خواستار مشخص شدن قاتل او شده است”. 

 

۴۳. بهنود رمضانی

 

بهنود رمضانی، ۱۹ ساله بابلی و دانشجوی سال اول رشته مکانیک دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل که در حوادث شب ۲۴ اسفند ماه مصادف با شب چهارشنبه سوری سال ١٣٨٩ در میدان نارمک جان باخت.

همان زمان خبرگزاریهای رسمی جمهوری اسلامی علتِ مرگ این جوان را انفجار یک نارنجکِ دست ساز توسط خود وی اعلام کرده بودند اما پدر بهنود رمضانی تنها پنج روزِ بعد از واقعه از چگونگی کشته شدن فرزند خود در یک گفتگوی تلفنی با خبرنگار جرس پرده برداشت و خبرهای رسانه های هوادار دولت را تکذیب کرد.

وی در این مصاحبه ضمن شرحی از مشاهدات خود در بیمارستان گفته بود: «به من هم در بیمارستان گفتند حادثه ای که رخ داده است بر اثر انفجار نارنجک و سوختگی بوده است. من به آنها گفتم من همکار آزمایشگاهی شما هستم. ۲۵ سال سابقه دارم، مگر می شود بر اثر سوختگی باشد؟ کسی که دچار سانحه سوختگی شود دچار چنین وضعیتی نمی شود. آثار کوفتگی و شکستگی دست و پا را خودم روی بدن پسرم دیدم. سرش را که دیدم خیلی ناراحت شدم، همان جا به پزشکان گفتم این چه وضعی است، چرا می گویید در اثر سوختگی جان داد؟ لذا بر خلاف این نظرهای اولیه بعد خود پزشکی قانونی گواهی کرد که علتِ مرگ بر اثر صدمات متعدد جسم سخت به سر پسرم بوده و من واقعا درود می فرستم به شرف آن پزشکان که تشخیص دادند و واقعیت را انکار نکردند».

بر اساس همین گزارش پدر بهنود رمضانی در مورد پیگیریهای قضایی این پرونده هم گفت: «کلانتری ۱۴۷ به ما هم زنگ زده اند و گفته اند که بیایید پرونده را پیگیری کنید. یعنی کلانتری خودش گزارش قتل تهیه کرده است».

تاریخ انتشار : ۳۰ خرداد, ۱۳۹۰ ۹:۵۴ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

سخن روز

حملۀ تروریستی در مسکو را محکوم می‌کنیم!

روشن است که چنین حمله‌ای نیاز به تیمی حرفه‌ای و سازماندهی و تدارکی نسبتاً طولانی و گسترده دارد. در عین حال، زود است که بتوان تحلیل جامع و روشنی از ابعاد پشت پردۀ این جنایت و اهداف سازمان‌دهندگان آن ارائه داد. هدف از این یادداشت کوتاه نیز  در وهلۀ نخست مکثی است بر قربانیان این حمله و حملاتی از این دست. قربانیانی که تنها سهم‌شان از سازمان‌دهی و تدارک چنین جنایاتی و علل پشت پردۀ آن، هزینه‌ای است که با جان و سلامتی‌شان می‌پردازند.

مطالعه »
یادداشت
تظاهرات آتش بس در آمریکا

شعبده بازی بایدن بر روی جنگ غزه

ممکن است به اشتباه کسی را با تیر زد یا جایی را تصادفی بمباران کرد ولی امکان ندارد که دو میلیون نفر را تصادفی با قحطی و گرسنگی بکشید.
قحطی در غزه قریب الوقوع است و پیامدهای آنی و بلندمدت سلامتی نسلی را به همراه خواهد داشت.

مطالعه »
آخرین مطالب

از قطعنامۀ شورای امنیت سازمان ملل و برقراری آتش‌بس فوری و پایدار در غزّه حمایت می‌کنیم!

ما فداییان خلق ایران از نخستین روز آغاز جنگ ضمن محکوم کردن و غیرقابل توجیه خواندن عملیات مسلحانه و نظامی علیه مردم بی‌دفاع غیرنظامی، همراه و هم‌صدا با آزادی‌خواهان جهان خواهان آتش‌بس فوری و تأمین حقوق حقّهٔ مردم فلسطین شدیم. با این رویکرد ما مهار مقاومت آمریکا و تصویب قطعنامهٔ شورای امنیت را یک پیروزی بزرگ برای مردم بی‌گناه غزّه و فلسطین و تمامی آزادی‌خواهان جهان می‌دانیم.

رابطه دولت و بازار سرمایه داری در عصر «لیبرالیسم کلاسیک» و «نئولیبرالیسم»

عصر جهانی شدن اقتصاد، نقش دولت ها را کاهش نداده است، بلکه برعکس دولت ها عهده دار نقش محوری و مهمی در پاسداری، رشد و نهادینه کردن منافع کشوری، منطقه ای و جهانی شده اند.
در سراسر دوران موجودیت نظام سرمایه داری، میان اندیشمندان و پیروان اقتصاد سرمایه بنیان، بیشتر دو گروه روبروی هم قرار گرفته اند: پیروان اقتصاد مبتنی بر دولت رفاه و هواداران اقتصاد نئولیبرالیستی.

دعوت همگانی برای مشارکت در فرایند تدوین اصول و محورهای حداقلی برای حکومت نشست نخست: شنبه ١١ فروردین ١۴٠۳ (۳۰ مارس ۲۰۲۴ میلادی)

اکنون با خرسندی از اعضای تشکیلات، از یاران سازمان، از صاحب‌نظران، از کلیۀ احزاب و سازمان‌ها و کنش‌گران سیاسی مردمی دعوت می‌کنیم با شرکت در نخستین نشست بحث عمومی در بارۀ “اصول و محورهای حداقلی برای حکومت”، ما را یاری کنند سندی سودمند برای ارتقای کشور به وضعیتی درخور ایران تدوین کنیم. روند کار … نشست نخست: شنبه ١١ فروردین ١۴٠۳ (۳۰ مارس ۲۰۲۴ میلادی)
در سامانه زوم …

چشمان بیدار

… شهامتِ آن زن پشتِ میله ها,
درونم را می کاود,
و گاه و بی‌گاه,
صدای پرندۀ همیشگی،
آغاز صبح را در من می‌خواند.

۹ میلیون بی‌سواد و ۹۳۰ هزار بازمانده از تحصیل در ایران

برخلاف نظر سیاستمداران و قانون‌گذاران، ممانعت والدین سهم ناچیزی در بازماندگی از تحصیل دارد. سهم عمده را باید در «عدم دسترسی به امکانات آموزش و فقر» جست و برای آن چاره‌اندیشی کرد.
امتناع آگاهانه‌ی والدین سهم ناچیزی در بازماندگی از تحصیلِ کودکان دارد، و این در حالی است که به گزارش مرکز پژوهش‌های مجلس، «دسترسی به امکانات آموزشی و محرومیت اقتصادی سهم عمده‌ای در بازماندگیِ کودکان ایفا می‌کند.»

یادداشت
تظاهرات آتش بس در آمریکا

شعبده بازی بایدن بر روی جنگ غزه

ممکن است به اشتباه کسی را با تیر زد یا جایی را تصادفی بمباران کرد ولی امکان ندارد که دو میلیون نفر را تصادفی با قحطی و گرسنگی بکشید.
قحطی در غزه قریب الوقوع است و پیامدهای آنی و بلندمدت سلامتی نسلی را به همراه خواهد داشت.

مطالعه »
بیانیه ها

از قطعنامۀ شورای امنیت سازمان ملل و برقراری آتش‌بس فوری و پایدار در غزّه حمایت می‌کنیم!

ما فداییان خلق ایران از نخستین روز آغاز جنگ ضمن محکوم کردن و غیرقابل توجیه خواندن عملیات مسلحانه و نظامی علیه مردم بی‌دفاع غیرنظامی، همراه و هم‌صدا با آزادی‌خواهان جهان خواهان آتش‌بس فوری و تأمین حقوق حقّهٔ مردم فلسطین شدیم. با این رویکرد ما مهار مقاومت آمریکا و تصویب قطعنامهٔ شورای امنیت را یک پیروزی بزرگ برای مردم بی‌گناه غزّه و فلسطین و تمامی آزادی‌خواهان جهان می‌دانیم.

مطالعه »
پيام ها

از قطعنامۀ شورای امنیت سازمان ملل و برقراری آتش‌بس فوری و پایدار در غزّه حمایت می‌کنیم!

ما فداییان خلق ایران از نخستین روز آغاز جنگ ضمن محکوم کردن و غیرقابل توجیه خواندن عملیات مسلحانه و نظامی علیه مردم بی‌دفاع غیرنظامی، همراه و هم‌صدا با آزادی‌خواهان جهان خواهان آتش‌بس فوری و تأمین حقوق حقّهٔ مردم فلسطین شدیم. با این رویکرد ما مهار مقاومت آمریکا و تصویب قطعنامهٔ شورای امنیت را یک پیروزی بزرگ برای مردم بی‌گناه غزّه و فلسطین و تمامی آزادی‌خواهان جهان می‌دانیم.

مطالعه »
بیانیه ها

از قطعنامۀ شورای امنیت سازمان ملل و برقراری آتش‌بس فوری و پایدار در غزّه حمایت می‌کنیم!

ما فداییان خلق ایران از نخستین روز آغاز جنگ ضمن محکوم کردن و غیرقابل توجیه خواندن عملیات مسلحانه و نظامی علیه مردم بی‌دفاع غیرنظامی، همراه و هم‌صدا با آزادی‌خواهان جهان خواهان آتش‌بس فوری و تأمین حقوق حقّهٔ مردم فلسطین شدیم. با این رویکرد ما مهار مقاومت آمریکا و تصویب قطعنامهٔ شورای امنیت را یک پیروزی بزرگ برای مردم بی‌گناه غزّه و فلسطین و تمامی آزادی‌خواهان جهان می‌دانیم.

مطالعه »
برنامه و اساسنامه
برنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
اساسنامه
اساسنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
بولتن کارگری
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

از قطعنامۀ شورای امنیت سازمان ملل و برقراری آتش‌بس فوری و پایدار در غزّه حمایت می‌کنیم!

رابطه دولت و بازار سرمایه داری در عصر «لیبرالیسم کلاسیک» و «نئولیبرالیسم»

دعوت همگانی برای مشارکت در فرایند تدوین اصول و محورهای حداقلی برای حکومت نشست نخست: شنبه ١١ فروردین ١۴٠۳ (۳۰ مارس ۲۰۲۴ میلادی)

چشمان بیدار

۹ میلیون بی‌سواد و ۹۳۰ هزار بازمانده از تحصیل در ایران

زمین برای همه!