از پایان کنگرۀ هفدهمِ سازمانِ فداییانِ خلقِ ایران (اکثریت) ۴۰ روز گذشته و من تازه به ارزیابی از آن نشستهام. از این دیرکرد، گناهِ ۲۳ روز پایِ دیرکردِ انتشارِ گزارش کنگره است و گناهِ باقیِ روزها پایِ خودم. بابتِ هردو بخشِ دیرکرد پوزش میخواهم.
زمینه
از هنگامی که کنگرۀ ۱۵ سازمانِ فداییانِ خلقِ ایران (اکثریت) راهِ گذر از دورۀ ده-دوازده سالۀ “گفتار در بارۀ همگراییِ چپِ ایران” به دورۀ “کردار در بارۀ همگراییِ چپِ ایران” را باز و کارِ بنیانگذاریِ حزبِ چپِ ایران (فداییانِ خلق) را آغاز کرد، خودِ سازمان نیز با دگرگونی سترگی روبرو شد. بزرگترین دگرگونی از روزگارِ تلخِ تبعید به این سو، از روزگاری که تشکیلاتِ سازمان در خارج از کشور پرچمِ کنشگریِ سازمان را برافراشت و موردِ تایید و پشتیبانی و تشویقِ همۀ آنانی قرار گرفت که سازمان را از خود و خود را از سازمان میدانستند و میدانند. کنگرههایِ پس از کنگرۀ پانزدهمِ سازمان زیرِ چترِ این دگرگونیِ سترگ برگزار شدند و برگزار خواهند شد و با وظیفۀ گزینشِ راه و راهبرد در شرایطِ “پساپانزده” روبهرو بودند و تا زمانی که این وظیفه به انجام نرسد روبهرو خواهند بود.
درونمایۀ پایهایِ این وظیفه و پرسمانِ پایهایِ همۀ کنگرههایِ “پساپانزده” چنین است: “چند و چونِ کنشگریِ سازمان با توجه به مناسباتاش با حزب”. این پرسمانِ پایهای تا هنگام رسیدن به تصمیمی اجماعی در بارۀ آن پابرجا خواهد ماند. این پرسش پاسخ میخواهد که: “سازمان پس از بنیانگذاریِ حزب، که در ساختناش سخت و با حداکثرِ نیرو و توان کوشیده، درست است چه برخوردی با کنشگریِ خود داشته باشد، ادامۀ کنشگری در کنارِ حزب، یا پایان بخشیدن به آن، یا راهی دیگر؟”. سازمان تا هنگامی که به اجماعی در پاسخ به این پرسش نرسد آرام نخواهد گرفت.
گرایشها در بارۀ پرسمانِ پایهای
بهگمانِ من در برخورد با پرسمانِ پایهای در تشکیلاتِ سازمان ۲ گرایشِ برجستۀ دارایِ پشتیبانیِ گستردۀ تشکیلاتی وجود دارد که بهلحاظِ حمایت تشکیلاتی رقابتی تنگاتنگ با یکدیگر دارند:
– ادامۀ کنشگریِ سازمان بهصورتی که حزبی را که خود ساخته تضعیف نکند.
– پایان بخشیدن به کنشگریِ سازمان.
در کنارِ این ۲ گرایشِ برجسته، ۲ گرایشِ دارایِ پشتیبانیِ کمدامنۀ تشکیلاتی نیز دیده میشود:
– ادامۀ کنشگریِ نامحدودِ سازمان.
– بهعقب انداختنِ زمانِ تصمیمگیری بدون پیشنهادِ راهِ حلِ مشخص (این گرایش در کنگرهٔ ۱۷ خود را در پیشنهادِ ادامۀ مصوبۀ کنگرۀ ۱۶ نشان داد).
در این نوشتار من در پیِ دفاع از گرایشی نیستم و در فرصتی دیگر به آن خواهم پرداخت. در این نوشتار برآنام تصویری واقعبینانه از آنچه در کنگرۀ هفدهم گذشت و از چالشهایِ پیشِ رویِ سازمان ارایه کنم.
سختیِ کارِ کنگره
باری کنگرۀ هفدهم را، که درچنین زمینۀ سختی برگزار شده بود، برخورد بخشی از رفقا با دشواری بزرگی روبهرو کرد.
هیئتِ رییسۀ کنگره، که به گمانِ من بر دشواریِ کارِ کنگره در زمینۀ رقابتِ دو گرایشِ پُرپشتیبان آگاه بود، در راستایِ فراهم آمدنِ امکانِ هماندیشی و همگرایی، پیشنهاد کرد برخلاف روالِ معمول از گزینشِ سندِ مبنا پرهیز و کمیسیونی مامور شود با بررسیِ همۀ پیشنهادهایِ ارایه شده قراری را برایِ تصویب در کنگره فراهم آورد. همانندِ همان دوراندیشیِ کنگرۀ ۱۶ که راه تصویبِ سندِ پایانی را با رای بسیار بالا باز و هموار کرد.
سختیِ کارِ کنگره از اینجا آغاز شد که، رفقایِ مدافعِ “پایان بخشیدن به کنشگریِ سازمان”، چه بسا با این ارزیابی که اکثریتِ بالایی در کنگره موافقِ این گرایش است، در آغازِ کنگره رویکردِ تعاملی از خود نشان ندادند و خواستارِ گزینشِ سندِ مبنا شدند. کنگره با خواستِ رفقا موافقت کرد.
برخوردِ کنگره با دو راهِ پیشنهادی
روندِ گزینشِ سندِ مبنا اولین امکان ارزیابی از میزانِ رای کنگره به دو گرایشِ اصلی را فراهم آورد. سندِ پیشنهادیِ کمیسیونِ پیش از کنگره با درونمایۀ “ادامۀ کنشگریِ سازمان بهصورتی که حزبی را که خود ساخته تضعیف نکند” با ۵۳ % آرا بهعنوانِ سندِ مبنا برگزیده شد. قرارِ پیشنهادیِ دیگر که بخشِ برجستهاش “پایان بخشیدن به کنشگریِ سازمان” بود ۴۳ % رای آورد. کنگره گرچه این قرار را به عنوان سند مبنا برنگزید ولی ۴۳ % رای نشان از گستردگیِ شمارِ پشتیبانانِ آن در کنگره بود. این دو راهِ پیشنهادی رقابت را از تعیینِ سندِ مبنا آغاز کردند و تا پایانِ کنگره رقیبِ اصلی هم بودند. البته تا پایانِ کنگره راه نخست رایِ خود را به بیش از ۵۹ % رساند.
قرارِ مبتنی بر “ادامۀ مصوبۀ کنگرۀ ۱۶ برایِ یک دورِ دیگر” تنها ۲۵ % رای آورد. چنانکه دیده میشود دستکم ۲۰ % به بیش از یک پیشنهاد رای دادهاند. برداشتِ من این است که ۲۰ % از مجموعِ ۹۶ % پشتیبانِ دو راهِ اصلی، در راستایِ پرهیز از تنش، به احالۀ تصمیمگیری به کنگرۀ بعدی رای دادهاند.
بهگمانِ من این سنجش به رفقایی که خود را در کنگره دارایِ اکثریتِ بالایی میپنداشتند و با این چشمانداز از تعامل شانه خالی میکردند، نشان داد پندار نادرستی داشتهاند. ولی این آگاهی در کنگره چندان کارساز نشد. گرچه در روز پایانیِ کنگره کوششهایی از سویِ این رفقا در راستایِ راهیابی دیده شد ولی دیگر دیر شده بود و این کوششهای کمتوان کارساز نبودند.
قرارِ پیشنهادیِ کمیسیونِ کنگره همان جوهرۀ “ادامۀ کنشگریِ سازمان بهصورتی که حزب تضعیف نشود” را داشت. در جریانِ بررسی این قرار در صحنِ کنگره چند پیشنهاد که در کمیسیون رد شده بود به رایِ کنگره گداشته شد از جمله دو پیشنهادی که کنگره در موردِ آنها حساسیتِ زیادی نشان داد. یکی پیشنهادِ افزوده شدنِ گزارۀ «در راستای انتقال مجموع فعالیتهای سازمان به حزب» به قرار بود که پس از سه بار رایگیری با ۵۲ % تصویب و به قرار افزوده شد. دیگری پیشنهادی مبنی بر محدود بودن دامنۀ فعالیت نشریۀ کار در حد مصوبۀ کنگرۀ شانزدهم بود که رایِ لازم را برایِ تصویب نیاورد.
باری در پایانِ بررسی، کلیتِ قرار به رای کنگره گذاشته شد. گرچه بخشِ غیرِ اساسنامهای قرار با ۵۹ % آرای کنگره تصویب شد ولی از آنجایی که بخش اساسنامهای آن ۵۶ % رای آورد و به ۶۰ % آرای موردِ نیاز برای تصویب نرسید، لغوِ تصویبِ بخشِ غیرِ اساسنامهای به رای گذاشته شد و با ۶۲ % تصویب پس گرفته شد. به این ترتیب کنگره نتوانست در بارۀ پرسمانِ پایهایِ خود مصوبهای داشته باشد و ناچار شد بپذیرد برایِ ۶ ماهِ دیگر مصوبۀ کنگرۀ ۱۶ و شورای مرکزیِ برگزیدۀ آن معتبر باشند.
دستاوردهایِ کنگره
کنگرۀ هفدهم گرچه نتوانست در بارۀ پرسمانِ پایهایِ خود مصوبهای داشته باشد ولی به گمانِ من دستاوردهایِ ارزشمندی داشت که چراغِ راهنمایِ سازمان خواهند بود برایِ رسیدن به اجماعی در شرایطِ “پساپانزده”. شماری از دستاوردهای کنگره چنیناند:
– کنگره نشان داد حفظِ یکپارچگیِ سازمان و تکهتکه نشدن آن برایاش نخستین اولویت است.
– کنگره نشان داد از عدمِ تمایلِ بخشی از رفقا به تعامل ناخرسند است و نمیخواهد در چنین شرایطی بهتصمیمگیریِ مهم بنشیند.
– کنگره با رای ۵۹درصدی از “ادامۀ کنشگریِ سازمان بهصورتی که حزب تضعیف نشود” استقبال کرد.
– کنگره به “حرکت در راستای انتقال مجموع فعالیتهای سازمان به حزب” تنها ۵۲ % رای داد آن هم با کش و قوسِ فراوان.
– کنگره به محدود بودن دامنۀ فعالیت نشریۀ کار در حد مصوبۀ کنگرۀ شانزدهم رای نداد.
راهی جز تعامل نداریم
کنگرۀ هفدهم فرصتی ۶ ماهه برایِ یافتنِ راهی موردِ اجماع پیشبینی کرده است. در راهِ انجامِ چنین وظیفهای سازمان با چالشهایی کاملا جدید روبهرو است، با چالشهای “پساپانزده”. برایِ پیروزی بر این چالشها به خیلی چیزها نیاز داریم بهویژه به نوآوری، بسنده نکردن به راههای پیموده شده و جستوجوی راههای ناپیموده، شجاعت، تکیه بر ارزیابیهایِ واقعبینانه، … و تکیه بر همدیگر و بر رفاقتِ نیمقرنیمان.
مایلام بر ارزیابیهایِ واقعبینانه دوباره تاکید کنم. بیگمان آن گرایشی که میپنداشت رایِ بسیار بالایی در کنگرۀ هفدهم دارد اگر این پندار را نداشت، مانند بیشترین کنگرههایِ سازمان، تعامل در کنگره برنده میشد و راهبردی موردِ اجماع یافته میشد.
ایمان دارم تجربۀ کنگرۀ هفدهم ما را بسیار یاری خواهد کرد در رسیدن به راهی موردِ اجماع. و چه دستاوردی ارزندهتر از این برایِ یک کنگره!
احمد فرهادی
۹ فروردین ۱۳۹۹