تنظیم و ترجمە: پروین همتی
سقوط هواپیمای مسافربری در اطراف فرودگاه مهرآباد
روز یکشنبه ۱۹ مرداد، سقوط یک هواپیمای مسافربری «ایران۱۴۰» در اطراف فرودگاه مهرآباد ۳۹ کشته و ۹ زخمی بر جای گذاشت. این هواپیما که عازم طبس بود، مشترکاً توسط ایران و اوکراین از روی مدل آنتونوف ۱۴۰ روسی ساخته شده بود. هرچند این دستکم جهارمین سانحهی هوایی مرگبار در سال ۲۰۱۴ میلادی در جهان است، اما تفاوت بارزی با سایر سوانح هوایی در دنیا دارد و آن ناامن کردن آسمان ایران و به خطر انداختن جان شهروندان ایرانی با هواپیماهایی یا از رده خارج شده و یا با کمترین امکانات ایمنی است.
یک روز پس از این حادثه، مسئولین امروز و دیروز ایران به توضیح و توجیه پرداختند، دستور رسیدگی دادند، از تحریمها و نقش آن در این زمینه گفتند و هرکدام مسئولیت را به آن دیگری واگذشت. از یک سو حسن روحانی، رییس جمهور ایران، دستور ممنوعیت پرواز هواپیماهای «ایران ۱۴۰» را داد و از سوی دیگر اعلام شد که از هفت فروند هواپیمای ۱۴۰ که با همکاری ایران و اوکراین ساخته شده، چهار فروند آن سقوط کرده و سه فروند هواپیمایی که باقی مانده، به خاطر نبود قطعه، عملاً امکان پرواز ندارند.
نگاهی به اظهارنظرهای برخی مسئولین، نمایندگان مجلس و کارشناسان مختلف در رسانههای ایران، تلخی این واقعیت را آشکار میکند که گویا ناامنی این هواپیما بر کمتر کسی پوشیده بوده، اما با این وجود به عنوان هواپیمای مسافربری از آن استفاده شده و تاکنون جان ۴۲ شهروند ایرانی را گرفته است.
به گزارش ایسنا، مهرداد لاهوتی، سخنگوی کمیسیون عمران مجلس شورای اسلامی ایران میگوید که مجلس بارها تذکر داده که هزینه کردن در ساخت این هواپیما به صلاح نیست و اگر قرار است این کار انجام شود، باید در ساخت هواپیمایی با استانداردهای روز دنیا باشد. این نماینده در جلسه علنی روز دوشنبه، بیستم مرداد شورای اسلامی نیز گفت: “اولین فروند این هواپیما در اصفهان در پرواز آزمایشی سقوط کرده بود، همچنین اعضای کمیسیون عمران که دو بار از مراحل ساخت هواپیما بازدید کرده بودند نگرانی خود را در این رابطه اعلام کرده بودند… نباید به این هواپیما اجازه پرواز داده میشد که امروز شاهد این حادثه تلخ باشیم”.
احمد خرم، وزیر اسبق راه و ترابری در دولت خاتمی در گفتوگو با با نشریهی «آرمان» ساخت این هواپیما را مقرون به صرفه نمیداند و میگوید: “…هواپیمایی کشوری پرواز این هواپیماها را تایید نکرده است، به ایرلاینها هم ابلاغ شده که از این هواپیما استفاده نکنند… مسئولان چگونه اجازه دادند که این هواپیما پرواز کند، آن هم پرواز مسافری…”
گزارش مندرج در «خبر آنلاین» در روز یکشنبه ۱۹ مرداد با عنوان «عامل سقوط هواپیمای ایران ۱۴۰ هرچه بود، تحریم نبود»، گوشهای دیگر از بیتدبیری و بیمسئولیتی ارگانهای مسئول کشور در به خطر انداختن جان انسانها و به وقوع پیوستن فجایعی از این دست را نشان میدهد. به خصوص که بر مبنای این گزارش: “پرواز این هواپیما در روزهای گرم تابستان به دلیل ضعف موتور تا سقف حداکثر ۳۵ نفر مسافر مجاز بود، در حالی که این تعداد از فروردین ماه به ۵۵ نفر افزایش یافت”.
در بخش دیگری از این گزارش آمده است: پروژهی پرهزینهی ساخت این هواپیما از همان ابتدا مورد انتقادات گستردهی کارشناسان قرار داشت. کیفیت پایین این هواپیما که دلیل اصلی آن نیز موتورهای آن هستند، موجب عدم اقبال شرکتهای هوایی به خرید آن شد؛ به گونهای که حتی خطوط هوایی داخلی با وجود نیاز مبرم به هواپیماهای جدید توربوپراپ به آن اقبالی نشان ندادند و تنها شرکت هوایی استفاده کننده از آن در داخل کشور نیز پس از مدتی هواپیماهای ایران ۱۴۰ را به کارخانه باز پس فرستاد. با این وجود سازمان صنایع هوایی که سازنده اصلی این هواپیما محسوب میشود با اصرار عجیب بر ادامه این پروژه شکست خورده که بر اساس اعلام سازمان مدیریت و برنامهریزی تا قبل از سال ۸۳ بیش از ۲۰۰ میلیارد ریال اعتبارات مصرف کرده بود، اقدام به تأسیس شرکت هواپیمایی سپاهان کرد تا تولیدات بدون مشتری خود را در این شرکت به کار گیرد.
مرگ مشکوک فعال حقوق بشر ایرانی در ترکیه
روز سهشنبه ۱۴ مرداد (پنجم آگوست) خبر یافتن پیکر بیجان سید جمال حسینی (اسفندیار بهارمس) عضو بنیانگذار مجموعهی فعالان حقوق بشر، مسئول هماهنگی این تشکل و سردبیر خبرگزاری هرانا، در پشت میز کارش در منزل خود در شهر «نوشهیر» ترکیه، موجی از تأثر و نگرانی را در میان ایرانیان، به خصوص کنشگران جامعهی مدنی و حقوق بشر برانگیخت. جمال حسینی از سال ۲۰۰۷ در ترکیه تقاضای پناهندگی کرده و تفاضای پناهندگی وی پنج سال پیش از طریق کمیساریای عالی پناهندگان پذیرفته شده بود. اما با وجود اینکه تجربیات گذشته نشان از ناامنی ترکیه برای پناهندگان و فعالین سیاسی ایرانی دارد، پروسهی انتقال آقای حسینی به کشور دیگری، پنج سال به طول انجامید.
خبرگزاری هرانا در اخبار اولیه و همینطور اطلاعیهی تکمیلی، از تهدیدات امنیتی متعدد صورت گرفته علیه جمال حسینی در سالهای اقامتش به عنوان یک پناهندهی سیاسی در ترکیه خبر داد. کیوان رفیعی، سردبیر سایت هرانا میگوید که اواخر سال ۲۰۱۰ اطلاعات ترکیه با مجموعهی فعالین حقوق بشر تماس گرفته و اعلام کرده که در مورد آقای حسینی احساس خطر میکند و به همین دلیل با هماهنگی دفتر سازمان ملل در شهر وان، جمال حسنی را به نوشهیر منتقل کردند. به گفتهی این خبرگزاری، گزارش دادستانی شهر «نوشهیر» ترکیه در همان پنجم آگوست، مرگ این فعال حقوق بشری را «مرگ مشکوک» خوانده و دستور تحقیقات بعدی را صادر کرده بود. سه روز پس از آن نیز پزشکی قانونی ترکیه اعلام کرده بود که فرضیهی قتل را نمیتواند رد کند و برای اظهارنظر درست، نیاز به آزمایشهای دقیقتر دارد.
به گزارش هرانا، زندانیان سیاسی اوین، رجاییشهر و ارومیه در زندان مراسمی به یاد این فعال حقوق بشر برپا کردهاند و جمعی از زندانیان عقیدتی زندان مرکزی زاهدان نیز در پیام تسلیتی به این مناسبت، اعلام کردهاند که “در صورت تایید این مرگ به عنوان یک قتل سیاسی، این موضوع میتواند سرآُغاز دوباره بر مجموعهای از خشونتهای سازمانیافته در خارج از کشور باشد”.
اما در این میان نوع انعکاس خبر در سایت «فرجامنیوز» که بعدها از سوی سایتهایی مانند «افکار نیوز»، «فرقهها» (سایتهای منتسب به دستگاههای امیتی ایران) با عنوان «سکوت سئوالبرانگیز منافقین» باز نشر شد، میتواند تاییدی بر نگرانی طرح شده در میان تحلیلگران سیاسی و در پیام تسلیت زندانیان عقیدتی زندان مرکزی زاهدان باشد. فرجام نیوز با استناد به اولین خبر سایت بیبیسی فارسی در این زمینه که از قول یک سایت محلی نوشهیر، در همان لحظات پیدا شدن پیکر جمال حسینی احتمال سکته و یا حتی خودکشی را طرح کرده بود، خبر این سایت را با گزارش سایت هرانا متناقض میداند و در ادامه به سکوت مجاهدین در این زمینه اشاره میکند، این سکوت را سئوالبرانگیز میخواند و مینویسد: “پلیس ترکیه باید این فرض را به صورت جدی مد نظر قرار دهد که ارتباط مرگ جمال حسینی با منافقین و بهرزو جاوید چیست؟ چرا منافقین درباره مرگ جمال حسینی که در طول سال های گذشته فعالیت ها وی بسیار مورد توجه منافقین بوده است سکوت کرده اند؟ چرا عضو گروهک منافقین از احتمال سکته و حتی خود کشی وی خبر داده است؟ آیا این نشان دهندهی این نیست که تاریخ مصرف جمال حسینی برای منافقین به اتمام رسیده بوده و آنها وی را از طریق عنصر خود سر به نیست کرده اند؟”
حکم قاتل ستار بهشتی، اماننامهای برای قاتلان دیگر و افزودن بر رنج مادر
روز پنجشنه ۱۶ مرداد خبرگزاری ایسنا به نقل از گیتی پورفاضل وکیل مدافع اولیای دم ستار بهشتی، اعلام کرد که اکبر تقیزاده، بازجوی ستار بهشتی، وبلاگنویسی که در آبانماه سال ۹۱ در بازداشتگاه پلیس فتا، کشته شد، به اتهام قاتل این وبلاگنویس به سه سا ل حبس تعزیری، دو سال اقامت اجباری در نقطهی معین و ۷۴ ضربه شلاق محکوم شده است. پیش از این در فروردین ماه امسال، خانوادهی ستار بهشتی پس از این که دادگاه اعلام کرده بود که به اتهام قتل «شبه عمد» به پروندهی مأمور فتا رسیدگی میکند، اعلام کردند که اتهام «قتل شبه عمد» را قبول ندارند و معتقد به قتل عمد در پروندهی پسرشان هستند و به عنوان اعتراض روند پرونده را پیگیری نمیکنند و در دادگاه شرکت نمیکنند.
خبرنگار روزنامهی شرق بعد از صدور حکم به منزل گوهر عشقی مادر ستار رفته و با او مصاحبهای انجام داده است. مادر ستار بهشتی در بخشی از این مصاحبه میگوید: “وقتی خانم دکتر مبارکی در گزارش پزشکی قانونی که برای دکتر ضیایی نوشته و در پرونده هم موجود است، نوشته که ستار از پنج ناحیه، از جمله کبد، کلیه و مخچه دچار خونریزی بر اثر ضربه شده، چطور ممکن است این قتل «شبه عمد» باشد؟” گوهر عشقی در این گفتوگو از قول شهریاری بازپرس پروندهی شکایت میگوید که “اگر همهی اتهامات ستار ثابت میشد، نهایتاً چند سال زندان داشت” و تاکید میکند که خانواده به دنبال قصاص نیست: “ما که دلمان نمیآید یک مورچه را بکشیم. اگر از همان روز اول میآمدند و میگفتند عذر میخواهیم، مأمور ما اشتباه کرده، حالا این شما و این مأمور ما، به خدا ما اهل این نبودیم که بخواهیم کسی را اعدام کنیم”.
گیتی پورفاضل وکیل خانوادهی ستار بهشتی در گفتوگو با خبرگزاری ایسنا حکم صادر شده برای قاتل ستار بهشتی را با جرم او نامتناسب میداند و میگوید: “در حالی که در این کشور برای روزنامهنگاران مجازات شش سال حبس در نظر گرفته میشود، صدور حکم سه سال حبس برای یک قاتل جای تعجب دارد”.
سحامنیوز نیز بعد از صدور حکم، مصاحبهای با گوهر عشقی، انجام داده که در جاهایی با توجه به وضعیت جسمی او که به قول خودش “از فراق ستار”ش بیمار شده است، سحر بهشتی خواهر ستار به کمکش میآید و زبان گویای مادر میشود. سحر بهشتی در بخشی از این گفتوگو از قول مادر میگوید: “نظر مادرم این است که این حکم موجب تشویق قاتلان دیگر خواهد شد که بدین وسیله به آنها امان نامه میدهند و میگویند هر بیگناهی را که خواستید بکشید و در حکومت ایران شما مجاز هستید و هیچ کس نمیتواند از گل به شما نازکتر بگوید. مادرم قبلا گفته بود که این دادگاه و این احکام را قبول ندارد، اما باز هم این حکم را دادهاند و نظر مادرم این است که شاید مسئولین از کشته شدن ستار راضی نشدهاند و میخواهند مادرم را نیز از بین ببرند”.
روز خبرنگار و اعتراض انجمن صنفی روزنامهنگاران به حسن روحانی
روز ۱۶ مرداد در ایران به نام «روز خبرنگار» نامگذاری شده است. این روز در سال ۷۸، در سالگرد ربوده و کشته شدن محمد صارمی خبرنگار ایرانی در مزار شریف افغانستان به دست طالبان، به پیشنهاد انجمن صنفی روزنامهنگاران به این نام به ثبت رسید.
در آستانهی پانزدهمین سالگرد نامگذاری این روز، سازمان گزارشگران بدون مرز در بیانیهای اعلام کرد که ایران با داشتن ۶۵ روزنامهنگار زندانی، یکی از پنج زندان بزرگ جهان برای فعالین رسانهای است و وجود ۱۰ روزنامهنگار و وبنگار زن در زندان، ایران را به بزرگترین زندان زنان روزنامهنگار تبدیل کرده است. فشار سانسور، دستگیری، گذراندن سالها در زندان، ممنوعالقلم و ممنوعالکار شدن، موج مهاجرت بسیاری از روزنامهنگاران در طی پنج سال گذشته و فیلترینگها و ارسال پارازیتهای پی در پی، گوشهای دیگر از واقعیتی است که جامعهی رسانهای ایران در روز خبرنگار در سال ۹۳ با آن روبرو است. انجمن صنفی روزنامهنگاران نیز که اتفاقاً در سال ۸۸ در آستانهی «روز خبرنگار» به دستور سعید مرتضوی، دادستان وقت تهران پلمپ شد، یک سال پس از روی کار آمدن دولت روحانی، علیرغم وعدهی او برای باز کردن پلمپ این انجمن، همچنان بسته مانده است.
حسن روحانی رییس جمهور ایران در روز پنجشنبه شانزدهم مرداد به مناسبت «روز خبرنگار» در دیدار با خانوادهی محمود صارمی اعلام کرد که دولت در صدد تهیهی لایحهای برای تشکیل یک انجمن صنفی برای خبرنگاران است. طرح این مسئله از سوی روحانی، در حالی که در بدو انتخاب خود به ریاست جمهوری صراحتاً وعدهی بازگشایی «انجمن صنفی روزنامهنگاران» را داده بود، موجب اعتراض این انجمن شد. «انجمن صنفی روزنامهنگاران» در نامهای خطاب به رییس جمهور، ضمن ابراز تأسف از این سخنان وی، آن را به مثابهی فراموشی وعدهی بازگشایی این انجمن تلقی میکند.
به مناسبت این روز، مجید رضاییان، استاد دانشگاه و پژوهشگر روزنامهنگاری در یادداشتی در روزنامهی «فرهیختگان» مینویسد که برای حل کردن مسائل صنفی روزنامهنگاران، امنیت شغلی و مسائلی از این دست، ابتدا باید نظر کانونهای تصمیمساز و سپس کانونهای تصمیمگیر مثل مجلس، در بارهی آزادی بیان روشن باشد” و معتقد است تا تکلیف این تعریف، تعریف جرم سیاسی و کارکرد رسانه روشن نشود و تا زمانی که احزاب در جامعهی ایران نهادینه نشوند، “صحبت از هویت خبرنگار، کار خبررسانی و امنیت شغلی جایی از اعراب ندارد”. وی تعریف رسانه را در دو کلمه خلاصه میبیند: “رسانه یعنی آزادی بیان” و رسانه و روزنامهنگاری را زیرمجموعهی فرهنگ میداند، ولو اینکه کارکرد و رویکرد سیاسی داشته باشد. مجید رضاییان در پایان بر لزوم نهادینه شدن احزاب تاکید میکند و اینکه رسانهها نباید جای خالی احزاب را پر کنند و مینویسد: “در کشور ما روزنامهنگاران و خبرنگاران در عرصهی کار حرفهای حرف اول و آخر را نمیزنند. این موضوع کاملاً روشن و مشخص و ثابت شده است و بدون اغراض سیاسی است. رسانههای ما در ایران جای حزب را پر میکنند…”
بازگشت انصار حزبالله به خیابانها
مسئلهی بازگشت انصارت حزبالله به خیابانها، از زمان روی کار آمدن دولت یازدهم به یکی از چالشهای پیش روی این دولت تبدیل شده و هنوز معلوم نیست که آیا وزارت کشور موفق خواهد شد از حضور این «ناهیان از منکر» جلوگیری کند یا خیر. در حالی که روحالله جمعهای رییس مرکز اطلاعرسانی وزارت کشور ایران به انصار حزبالله هشدار داده و گفته بود که هر کسی به هر دلیلی برای امنیت مردم مشکل ایجاد کند، قطعاً دولت با آن مقابله میکند. ترسی هم از هیچ گروهی ندارد”، روابط عمومی انصار حزبالله بیانیهای را منتشر کردند و در آن ضمن انتقاد به «مانعتراشی» وزارت کشور در برابر «انجام وظیفهی این گروه»، اعلام کردهاند که هیچ تذکری از جانب وزارت کشور دریافت نکردهاند و در نهایت از نظر آنان “اصل اجرای این فریضه در جامعه منوط به توافق یا عدم توافق هیچ ارگانی نیست”. در پایان این بیانیه آمده است که “برادران پلیس امنیت نیروی انتظامی در جریان کم و کیف برنامه قرار داشته و این ارتباط و هماهنگی مستمر خواهد بود”.
کودک آزاری و نگاه دبیر «مجمع ملی کنواسیون حقوق کودک» به آن
سوءاستفادهی جنسی از کودکان متأسفانه پدیدهای است که در همه جای دنیا رخ میدهد و رد پای آن تا واتیکان هم رفته است. ایران نیز از این پدیده مستثنی نیست، اما وقتی اظهارات مظفر الوندی مشاور وزیر دادگستری در گفتوگو با خبرگزاری ایلنا را میخوانیم، مسئله ابعاد دیگری پیدا میکند و یک بار دیگر واقعیت بیپناهی کودکان ایرانی در این موارد را در برابر چشمانمان مینمایاند. اواسط تیرماه اخبار تجاوز ناظم مدرسهای در تهران به دانشآموزان، موجب شد که ابعاد بیشتری از روا داشتن خشونت و آزار نسبت به کودکان و همینطور تعرض جنسی به آنان در مدارس ایران افشا شود. اما در حالی که بر اساس تمام قوانین بینالمللی و بر مبنای اعلام سازمان بهداشت جهانی، هر نوع رفتار جنسی با کودکان تا سن هیجدهسالگی، حتی اگر با میل خودش باشد، سوءاستفادهی جنسی محسوب میشود، مظفر الوندی که نه تنها مشاور دادگستری که دبیر “مرجع ملی کنواسیون حقوق کودک” نیز هست، در گفتگویی با ایلنا گفته بود: “در مورد اتفاق رخ داده در یکی از مدارس تهران من معتقدم تمامی موارد به زور نبوده و در برخی موارد این گرایشها دو طرفه بوده است”. واکنشهای اعتراضی نسبت به این سخنان موجب شد که مرکز روابط عمومی و اطلاعرسانی وزارت دادگستری این اظهارات را تکذیب کند و ادعا کند که نظرات او به صورت نادرست منعکس شده است و اینگونه اظهارنظرها با منشور فعالیت مرجع ملی کنوانسیون حقوق کودک همخوانی ندارد.
سلامت شهروندان ایران در گرو رعایت نکردن استانداردها
وزیر بهداشت ایران در روز ۱۲ مرداد از وجود بیش از حد مجاز روغن پالم در فراودههای لبنی ایران خبر داد و از پیگیری دولت و شناسایی شرکتهای متخلف گفت. «روعن پالم» که به دلیل ارزانیاش، هر سال بر میزان وارداتش افزوده شده، دارای درصد بالایی از چربی اشباع شده است و به گفتهی کارشناسان موجب بالا رفتن چربی خون، افزایش کلسترول بد و در نهایت انسداد عروق میشود. این خبر موجب نگرانی ایرانیان و ایجاد رکود در فروش لبنیات در ایران شد. ناسالم و غیراستاندارد بودن مواد غذایی در ایران در سالهای گذشته یکی از دلنگرانیهای اساسی شهروندان ایرانی بوده است. برنجهای وارداتی آلوده به سرب، گوشتهای اکراینی آلوده به رادیواکتیو، چایهای آغشته به مواد شیمیایی، تنها نمونههای کوچکی از اخباری هستند که هر چند وقت یک بار دل مصرف کنندگان ایرانی را لرزاندهاند.
پانزدهم مرداد ماه، رحمتالله فاضلی رییس کمیسیون سلامت، محیط زیست و خدمات شهری شورای شهر تهران در نشستی با شوراهای اسلامی، آمار نگران کنندهی دیگری را در این زمینه اعلام کرد. سایت «عصر ایران مینویسد: “رییس کمیسیون سلامت، محیط زیست و خدمات شورای شهر تهران با تاکید بر اینکه موضوع سلامت طی ۳۰ سال گذشته مورد غفلت واقع شده است، آمار تکاندهندهای از آلودگی آب، هوا و غذا در پایتخت اعلام کرد.
گزارش آقای فاضلی از آنجایی که گزارشی رسمی است و گویای مشتی از خروار مشکلات زیست محیطی و عدم رعایت استانداردهای لازم در تهیه و تولید مواد غذایی در ایران است، حائز اهمیت میباشد. بر اساس این گزارش که در خبرگزاریهای مختلف ایران منتشر شده:
- در سال ۹۲، در تهران، ۲۴۰۰ مورد مرگ منتسب به آلودگی هوا وجود داشته است. در روزهای عادی ۱۶۰ نفر در تهران بر اثر آلودگی هوا جان خود را از دست میدهند که این تعداد در روزهایی که هوا آلودهتر است، افزایش پیدا میکند و روزانه ۲۲ تن به این آمار اضافه میشود.
- در حالی که میزان نیترات در آب تهران باید زیر ۲۰pbm باشد، در برخی از مناطق و محلات این میزان به ۴۸pbm میرسد
- میزان نیترات که مادهای سرطانزا است، در پیاز مصرفی ایرانیها، پنج برابر میزان استاندارد است
- میزان اسیدهای چرب به نام اسیدهای ترانس در محصولات غذایی بین ۴۰ تا ۵۰ درصد است، در حالی که استاندارد آن زیر ۱۰درصد است
- میزان مصرف انرژی در ایران نسبت به سایر کشورها چهار برابر بیشتر است
- دریاچهی ارومیه حاصل ۲۰ سال خطای اقتصادی است. زمینهای کشاورزی اطراف دریاچه از ۱۵۸ هزار هکتار به ۷۰۰ هزار هکتار رسیدهاند. سدسازیها راه ورود آب را بسته و حجم بسیار زیاد خاک و و شن و ماسه، گردش طبیعی آب را مانع شدهاند. شرایط به گونهای است که نگرانی از ریزگرد نمکی وجود دارد