شاید
سهراب، نجوای مهر
آن گردزاد چابک رستم
درگوشت
دیگر نمانده بود.
اما مباد آن
هرگز چنان مباد!
پیراهن نبرد تا که به تن کردی
می خواستی بگویی انگار
این جاودانه خاک اهورایی
مرد و زنش به رزم، هماوردند
———————————————
۱. گَستَهم، پدرگردآفرید، پهلوان ایرانی، از امیران ایران زمین در نبرد با افراسیاب ، پادشاه تورانی
وان دم که مکرانیران
در رزمت ای سترگ
کوپا ل را زدست پهلوانی جلدت
بیرون کشید وراه ماندن درمیدان
برپاکباز گرد- بانوی میهن بست
می خواستی که بگویی
جز رزم جامه هیچت نیست
آنک،
برای دست کشیدن
در رزم حیله های انیرانی
تو در مصاف اهرمنان گفتی
ترفند تان کنون
با رازگونه تد بیری
برباد می دهم.
گرد آفرید،
زاده ی گستهم
ای دخت مام میهن!
آن شهد جام پیروزی نوشت باد!
وان تیرهای طعنه فراموشت!
علی رضا جباری ( آذرنگ )
۱۷/۱۱/۹۰(۱۲/۲/۶)