پروین همتی خبرنگار کارآنلاین
شرکت در “سمینار سراسری سالانهی تشکلهای زنان و زنان دگر و همجنسگرای ایرانی در آلمان” که از ۲۴ تا ۲۶ ژانویه در فرانکفورت برگزار شد، برایم تجربهای جالب و پر از نکات ریز و درشت مثبت و منفی است که شاید پرداختن به آن در یک گزارش میسر نباشد، اما تلاش میکنم به مهمترین آنها بپردازم. انتخاب عنوان سمینار (“سمینار سالانهی تشکلهای زنان و زنان دگر و همجنسگرای ایرانی در آلمان”) و تاکید بر هویت جنسی زنان در این سمینار، تلاشی است که برگزارکنندگان اولیه برای به رسمیت شناختن حضور زنان همجنسگرا در فعالیتهای زنان داشتهاند و نوعی تابوشکنی بوده است.
تعداد شرکت کنندگان در نشست، در طول سه روز بیش از ۱۵۰ نفر بود که گاه به ۱۶۰ نفر هم میرسید. در این میان، حضور ۲۰-۲۵ زن جوان زیر ۳۰ سال، جالب توجه بود. به گفتهی خانم منیره برادران، از اعضای کمیتهی برگزار کنندهی سمینار امسال، تعداد حاضرین در نشست، از انتظار برگزارکنندگان فراتر بود. نظم، دقت و سلیقهای قابل تحسین در تدارک سمینار به کار رفته بود که چیدمان زیبایی را رقم زده بود.
لازم میدانم پیش از پرداختن به موضوع انتخاب شده برای سمینار امسال، توضیح مختصری در رابطه با سابقهی برگزاری این نشستها بدهم. برگزاری این سمینار به دههی شصت شمسی برمیگردد که در آن زمان گروههای زنان ایرانی در آلمان (به صورت فردی و یا گروهی) برای هماهنگی فعالیتهایشان و همفکری و همنظری، دور هم جمع میشدند. این نشستها ابتدا به صورت نامنظمتر برگزار میشده و گاهی به چند بار در سال میرسیده و به همین دلیل، سمینار امسال سیوهشتمین سمینار بود. اما در پروسهی زمانی، نشستها منظمتر و گستردهتر و به یک بار در سال رسیده است. هر ساله در پایان سمینار، اعضای شرکت کننده از یک شهر مشخص، برگزاری آن را برای سال آینده به عهده میگیرند. موضوع سمینار سال آینده هم در همان زمان و بر زمینهی پیشنهادهای ارائه شده از سوی شرکت کنندگان انتخاب میشود. به این منظور در فرانکفورت از همان آغاز سمینار تابلویی نصب شده بود که هرکدام از شرکت کنندگان میتوانستند پیشنهادات خود را بر روی آن بنویسند و یا یکی از پیشنهادهای ارائه شده را تایید کنند. این پیشنهادها در پایان نشست، از سوی گروه برگزار کننده، با همفکری شرکت کنندگان، جمعبندی و به داوطبین برگزاری سمینار بعدی در اشتوتگارت، برای انتخاب نهایی موضوع سپرده شد.
این سمینار به طور سنتی، از همان ابتدای برگزاری، ویژهی زنان بوده است که نقدهایی هم در این زمینه به برگزار کنندگان آن وارد میشود. برای خود من نیز این سئوال مطرح بود که چرا فقط زنان؟ در حالی که کوشندگان پرداختن به مسائل و مشکلات زنان به طور کلی و زنان ایرانی به طور ویژه، فقط زنان نیستند. و یا اگر مردان چنین سمیناری برگزار میکردند و در بروشور آن مینوشتند: «این سمینار ویژهی مردان میباشد»، چه واکنشهایی را برمیانگیخت؟ از سوی دیگر عنوان سمینار امسال که دادخواهی، مسئولیت شهروندی و تجربهی زنان بود، میتوانست از تحلیلها و نظرات مردان فعال در این زمینه هم بهرهمند باشد. اما در سه روزی که در سمینار شرکت داشتم، جو حاکم بر نشست و نوع حضور شرکت کنندگان، پاسخ این سئوال را تا حدی برایم روشن کرد. با تمام نقدی که میشود بر این کار داشت، این جنبهی مثبت را هم نمیتوان نادیده گرفت که فضایی که در یک جو صرفاً زنانه حاکم میشود، فضایی است خاص، فضایی که در حین حاکم بودن نظم و دیسیپلین و دقت ویژهی زنان، و در عین حال که از پرباری بحثها نمیکاهد، از صمیمیت و راحتی خاصی نیز برخوردار است. فضایی که شاید زنهای ما هنوز به آن نیاز دارند. و در حالی که در نشستهای بنیاد پژوهش زنان کوشندگان زن و مرد در کنار هم میتوانند حضور داشته باشند، برگزاری سمیناری ویژهی زنان جایگاه خاص خود را میتواند داشته باشد.
موضوع نشست امسال “دادخواهی، مسئولیت شهروندی و تجربهی زنان” بود. برخی از شرکت کنندگان به انتخاب موضوع انتقاد داشتند و معتقد بودند که این موضوع ویژهی زنان نیست و بحثی است عام. از نظر من، از آنجا که بار دادخواهی به طور عمده و سنتی در بیشتر نقاط دنیا بر عهدهی زنان بوده، موضوع سمینار نیز میتوانست روی این مسئله متمرکز شود و بحثهای بیشتری حول چرایی این پدیده صورت بگیرد.
سمینار با برشمردن “فرازهایی از تاریخ دادخواهی زنان” در جهان آغاز شد و هرکدام از اعضای کمیتهی برگزار کننده، همراه با اسلاید و تصویر، به یکی از این جنبشها در گوشهای از دنیا پرداخت. دراین گزارش از مادران آرژانتین درمیدان مایو، مادران ناپدیدشدگان شیلی، مادران السالوادور، مادران تیانامن در چین، مادران شنبه در استامبول، مادران اوروگوئه، سازمان مادران آکاری برزیل، خانوادههای ناپدیدشدگان الجزایر، مادران ناپدیدشدگان اندونزی، مادران سفیدپوش کوبایی، خانوادههای داغدیدهی افغانستان (صندوق خاطرات ۲۰۱۲) و… و همینطور مادران خاوران و مادران پارک لاله یاد شد.
در این بخش، همچنین از “زنان تسلیبخش” سخن به میان آمد و از مبارزهای تجلیل شد که بعد از ۵۰ سال سکوت، پیش از آن که همهی قربانیان و شاهدان عینی از بین بروند و این راز را با خود به گور ببرند، آغاز شد. سخن از ۲۰۰ تا ۴۰۰ هزار زن کرهای، اندونزی، ژاپنی، چینی و… است که در جنگ دوم جهانی از سوی امپراطوری ژاپن به اردوگاههای بردگی جنسیتی فرستاده میشدند و برای بالا بردن روحیهی سربازان، به روسپیگری وادار میشدند. ابتدا از روسپیهای ژاپنی استفاده میشد، اما چون این تعداد نیاز سربازان را برآورده نمیکرد، زنانی از کشورهای کره، چین و… با دعوتی جعلی برای کار در یک کارخانه، به اردوگاههایی فرستاده شدند که سازمان ملل بعدها آن را “کمپهای تجاوز جنسی” خواند. در گزارشها آمده است که ارتش ژاپن تلاش کرد که بعد از پایان جنگ، حتیالمقدور مدارک جرم را از بین ببرد و به این ترتیب، بسیاری از این زنان به قتل رسیدند. بسیاری دیگر نیز از شرم و ترس سکوت را ترجیح دادند. اما از نیمهی دوم سال ۹۰ بود که زنان به شکل شکایات قانونی، تظاهرات و غیره، ابعاد این فاجعه را برملا کردند و به دادخواهی از قربانیان پرداختند.
پس از این گزارش، برنامهی سخنرانیها و پرسش و پاسخها آغاز شد. حضور فعال زنان در صف پرسش و اظهارنظر بعد از هر سخنرانی، از نکات مثبت نشست بود. طوری که در پایان، این نقد بر برگزارکنندگان وارد شد که زمان برای اظهارنظر شنوندگان کم بوده است و پیشنهاد میشد که بهتر است در نشستهای بعدی، تعداد سخنرانیها کمتر و زمان برای نقد و اظهارنظر بیشتر باشد.
دو نکتهی قابل تاکید در خلال همین پرسشها مورد بحث قرار گرفت: یکی بحث بر سر واژهی “قربانی” بود و اینکه که آیا واژهی درستی است و میتوان آن را در مورد مبارزانی که آگاهانه راهشان را برگزیدهاند، به کار برد؟ نکتهی دیگر در ارتباط با وسعت جنبش دادخواهی مطرح شد و این که مرز آن با دفاع از حقوق بشر کجاست؟ آیا اساساً میتوان مرزی برای آن قائل شد؟ به عنوان نمونه، آیا دفاع از حقوق عاملین قتلهای زنجیرهای که خود بعدها تحت شکنجه و بازجویی قرار گرفتند، در جنبش دادخواهی میگنجد یا در چهارچوب دفاع از حقوق بشر؟ در گفتوگوهایی که با شرکت کنندگان داشتم، سعی کردم این دو مقوله را بیشتر باز کنم و نظرات آنان در این زمینه را جویا شوم.
روز اول سمینار، بعد از گشایش آن توسط کمیتهی برگزاری و سخنان خانم الهه امانی، با رقص نمایشی مینا خانی، هنرمند جوانی که از هشت سال پیش از ایران خارج شده است، به پایان رسید. این نمایش با نام “از میان سایهها” در سه پرده و به صورت مونولوگ و رقص به اجرا درآمد که به گفتهی خود او، بیان کنندهی فرازهایی است از کودکیاش در سایهی جنگ، آزار جنسی و به طور کلی پروسهی خشونتباری که تا زمان مهاجرت بر وی گذشته است.
در روز شنبه، “حامیان مادران پارک لاله در فرانکفورت” آکسیون مرسوم خود در روزهای شنبه را در محل کنفرانس برگزار کردند که با استقبال حاضرین در نشست روبرو شد و با خواندن ترانه سرودهایی مانند یار دبستانی من، سراومد زمستون، با این فعالین همراهی کردند.
پایانبخش روز دوم همایش نیز هنرنمایی گلرخ جهانگیری، هنرمند ساکن برلین بود که ترانههایی را بر روی اشعار زندان که به همت ایرج مصداقی در کتاب “بر ساقهی تابیدهی کنف” گرد آمده است، خواند و همچنین اجرایی زیبا بر روی “سرود پیوستن” زندهیاد خسرو گلسرخی داشت.
روز سوم سمینار به ارزیابی و بحث جمعی پیرامون موضوعات مطروحه در سمینار و همینطور انتخاب موضوع برای سمینار بعدی اختصاص داشت که خود از بخشهای جالب نشست بود. این بخش بیش از سه ساعت به طول انجامید و اکثر حاضرین در سمینار، در آن شرکت فعال داشتند.
ارزیابی: همانطور که در روز سوم سمینار و در بخش بحث جمعی خطاب به جمع مطرح کردم، سمینار را از نظر مضمونی و تدارک بحثها پرمحتوا یافتم. هم سخنرانها با آمادگی کامل و احاطه به بحث در آن شرکت داشتند و هم شنوندگان برخوردی فعال با بحثها داشتند و اتفاقاً از همین منظر، فکر میکنم حیف است که این سمینار، با این کیفیت، گسترش بیشتری پیدا نکند. این نقدی بود که من خطاب به سمینار و جمع برگزار کننده داشتم و دارم. به نظر من ،سمینار به یک نظرگاه خاص سیاسی محدود مانده است. در حالی که پیدا کردن زبان مشترک در چهارچوب مسائل زنان و دیگر مسائل اجتماعی کار چندان مشکلی نیست. از سوی دیگر، اگر در چنین نشستها و یا نشستهای مشابه در کنار یکدیگر ننشینم و همدیگر را نشنویم، شناختی از هم پیدا نخواهیم کرد و با همان پیشداوریهای همیشگی به هم نگاه خواهیم کرد. البته باور من این است که تلاش برای در کنار هم بودن و قدم برداشتن به سوی همدیگر بر عهدهی همهی زنان کنشگر در عرصهی مسائل زنان است و تنها شرکت کنندگان در این سمینارهای سالانه را شامل نمیشود.
خلاصهای از سخنرانیها:
الهه امانی: اولین سخنران نشست، الهه امانی از امریکا بود که از طریق اسکایپ با شرکت کنندگان در جلسه سخن گفت. عنوان سخنرانی خانم امانی “حقوق شهروندی و زنان” بود.
خانم امانی ضمن این که شهروندی را در دو وجهه حقوق و امتیازات و مسئولیت شهروندی در قبال یکدیگر و اجتماع تعریف میکند، معتقد است که زنان و مردان رابطهی متفاوتی با قدرت دارند و مردان شهروندی را از طریق مشارکت سیاسی کسب کردهاند، اما زنان در حوزهی خصوصی ماندهاند. تقسیم کاری که زنان را در خانه نگاه داشته، به شهروندی چهرهای مردانه داده است. چرا که کار با ارزش مبادله به رسمیت شناخته میشود و کار زنان در حوزهی خصوصی و خانواده ارزش مبادله ندارد. از نظر خانم امانی، از آنجایی که زنان از تصمیمگیری در فعالیتهای سیاسی محروم ماندهاند، فعالیتهای مدنیشان مستقل مانده و به ویژه در ایران مشارکت و فعالیتهای مدنی زنان جنبهی غیررسمی دارد و دادخواهیشان برای احقاق حقوق فردی و اجتماعی، جنبهی انتقاد و اعتراض به دولت را پیدا کرده است. خانم امانی معتقد است که در ایران حضور زنان در مجلس و مقامات سیاسی، جنبهی نمایشی دارد و نمیتواند الزاماً به کسب حقوق شهروندی برای زنان بیانجامد. در عین حال، ایشان از فعالیت تشکلهای متعدد زنان تا قبل از دولت احمدینژاد و نقش مؤثر آنها سخن گفت و این که زنان با مبارزاتشان و فشار از پایین، بخشی از قوانین را به دولتها تحمیل کردهاند. خانم امانی در ادامه توضیح دادند که منشور حقوق شهروندی را خیلی جدی نمیگیرند و به نظر ایشان نتیجهی عینی و عملیای به بار نخواهد آورد.
پژاره حیدری: روز دوم سمینار با سخنرانی پژاره حیدری، زن جوان ایرانی ساکن آلمان که با گروههای چپ این کشور فعالیت دارد، آغاز شد. عنوان سخنرانی پژاره که پدر را در خشونتهای دههی شصت از دست داده و خود از دادخواهان فجایع این دهه است، “تجربهی فاشیسم و دادخواهی” در آلمان بود. وی مقایسهای داشت بین برخورد آلمان شرقی و غربی در مبارزه با فاشیسم پس از جنگ و در دههی پنجاه. در سخنان پژاره حیدری آمده بود که در آلمان غربی فقط سران نازیها و همکاران هیتلر محاکمه شدند و دیگران همگی نقش قربانی به خود گرفتند. سیستم نیز در همهی ابعادش همان سیستم فاشیستی ماند، اما تنها نام دمکراسی پارلمانی به خود گرفت. در آلمان شرقی به خصوص با توجه به حاکم بودن جنگ سرد، در ظاهر برخورد سختی با دستاندرکاران نظام فاشیستی صورت گرفت و سیستم آموزش و پرورش به طور کلی از فاشیستها پاکسازی شد. برخوردی که منجر به فرار فاشیستها به آلمان غربی شد. اما در هیچکدام از دو بخش، برخورد عمیق و تحلیلیای با این پدیده صورت نگرفت. تا این که در نیمهی دوم دههی شصت میلادی (جنبش ۶۸) نسل جوان در طغیانی که بر علیه سیستم حاکم بر جامعه کرد، پردازش به فاشیسم را به جامعه و قدرت سیاسی تحمیل کرد. وی در مقایسهای که بین ایران و آلمان در زمینهی دادخواهی داشت، گفت که در ایران بعد از گذشت سی سال از خشونتهای دههی شصت شمسی، هنوز همان سیستم بر سر کار است و به همین دلیل به مسئلهی دادخواهی به طور جدی پرداخته نمیشود. نسل جدید نیز ارتباط و آگاهی چندانی نسبت به آن چه در آن دهه گذشته است ندارد و موضع بخش اصلاحطلب هم انکار و لاپوشانی این جنایتها است. پژاره معتقد است که جنبش دادخواهی باید از پایین سازماندهی شود و ادامه یابد و سخنان خود را با این جمله که “نه میبخشیم و نه فراموش میکنیم”، به پایان رساند.
پرستو فروهر: عنوان بحث خانم فروهر “بازخوانی تلاش برای دادخواهی قتلهای سیاسی آذر ۷۷، از منظر تبعیضها و تجربههای زنانه” بود. خانم فروهر لطف کردند و متن سخنرانیشان را در اختیار من گذاشتند، و سایت کارآنلاین هم به طور جداگانه در کنار این گزارش آنرا انتشار داده است. خوانندگان این گزارش می توانند متن سخنرانی را در بخش “جامعه مدنی” سایت کارآنلاین ببینند.
پروین ثقفی: سخنرانی بعدی را خانم پروین ثقفی از فعالین و کنشگران عرصهی زنان، با عنوان “دادخواهی و مقاومت” بر عهده داشت. خانم ثقفی ضمن تاکید بر نسبی بودن تعاریف مفاهیمی مانند عدالت و دادخواهی، دادخواهی را نوعی مقاومت در برابر خشونت و سرکوب دانست و آن را امری سیاسی تلقی کرد و به نقد محدود کردن آن در چهارچوب حقوقی و قضایی پرداخت. وی بر نقش هماهنگی و همکاری فعالین عرصهی دادخواهی تاکید داشت. خانم ثقفی در بخش دیگر سخنان خود به واکنشهای محتمل در مقابل خشونت پرداخت و مقاومت، سکوت، تحمل و فرار را از جملهی این واکنشها شمرد، ضمن این که تاکید داشت که هر فردی ممکن است در شرایط خاصی همهی این واکنشها را تجربه کرده باشد. به این معنا که ممکن است فرد در شرایطی، سکوت یا مقاومت و یا تحمل و یا فرار را برگزیند. خانم ثقفی نقش مقاومت را در سلامت جامعه مفید میداند و معتقد است که فراموشی و پنهان کردن، تحقیر و سرکوب را به دنبال دارد و نقش منفی در سلامت جامعه بازی میکند. خانم ثقفی همچنین ضمن تاکید بر نقش تعلقات خانوادگی، به نقش مادران اشاره کرد که مادر بودن خود را به زمینهای برای دادخواهی تبدیل کردهاند.
شادی صدر: در آخرین بخش سخنرانیها، خانم شادی صدر از فعالین حقوق زنان، به” نقش ایرانیان تبعیدی در آیندهی جنبش دادخواهی” پرداخت. خانم صدر در ابتدا جنبش دادخواهی را یک واقعیت و فعالیتها و گفتمان آن را تا مرز تضادها متنوع دانست. ایشان ضمن این اشاره به این نکته که در جنبش دادخواهی، گروهها و نظرهایی هستند که دادخواهی را بخشی از مبارزه برای سرنگونی میدانند و گروههایی نیز حضور دارند که امر دادخواهی را امری مستقل از سرنگونی و یا عدم سرنگونی جمهوری اسلامی تلقی میکنند، بر لزوم گرد هم آمدن همهی این تنوعها زیر چتر جنبش دادخواهی تاکید داشت. شادی صدر ضمن تاکید بر این که وجود جنبش دادخواهی به حضور در ایران وابسته نیست و بسیاری از شاهدان این جنبش در تبعید هستند، به امکانات فعالیت جنبش دادخواهی در خارج از چهارچوب ایران اشاره داشت. ایشان، سپس در نگاه کوتاهی به نقشهی جنبش دادخواهی، به نیروهای درگیر در این جنبش، چهارچوبهای نظری و گسترهی فراگیری آن پرداخت. خانم صدر آنگاه به نقش زنان در جنبش دادخواهی اشاره کرد و به نظر ایشان زنان در عین حال که نقش مؤثری در جنبش دادخواهی دارند، صدایشان کمتر شنیده میشود. اما از یک سو، حقانیتی که فرهنگ جامعه به مادر به عنوان دادخواه میدهد و از سوی دیگر شجاعت خود مادران فرزند از دست داده، نقش آنها را در جنبش دادخواهی پررنگتر کرده است. شادی صدر در پایان، به نبایدها و بایدهای جنبش دادخواهی پرداخت و این جنبش را از طرد و حذف و تخریب همدیگر، همچنین از دوبارهکاری و نفی حرفهایگری برحذر داشت. تاکید دیگر شادی صدر بر چهره دادن به قربانیان و جانباختهگان بود. وی به پروژهی ” سازمان عدالت برای ایران” اشاره کرد که مجموعهای را با عنوان “جنایت بیعقوبت، شکنجه و خشونت جنسی علیه زندانیان سیاسی زن در جمهوری اسلامی”، در دو بخش جداگانهی دههی ۶۰ و دهههای ۷۰ و ۸۰ منتشر کرده است. این مجموعه که شامل تحقیق در ارتباط با شکنجهی جنسی زندانیان سیاسی زن در جمهوری اسلامی و مصاحبههایی با شکنجه دیدگان و یا شاهدان این نوع شکنجههاست، تلاشی است در راستای چهره دادن به قربانیان و آسیب دیدگان این خشونتها.
فوریه ۲۰۱۴