آثار گوته میان هومانیسم و فئودالیسم
در مقالات کوتاه پیش، از چهار نابغه ادبیات کلاسیک غرب نام برده شد؛ از هومر یونانی، از سروانتس اسپانیایی، از دانته ایتالیایی، و از شکسپیر انگلیسی. اکنون اشارەای هم به زندگی و آثار گوته، شاعر و نویسنده سکولار آلمانی می شود که بین سالهای ١٨٣٢-١ میلادی زندگی نمود .
گوته را امروزه مهمترین شاعر اروپا و یکی از نویسندگان ادبیات کلاسیک جهان می دانند. او شاعر جنبش ادبی اجتماعی “هجوم توفان” در نیمه دوم قرن ١٨۱۸ میلادی بود، و برای نخستین بار در سال ١٨٢٧ اعلان وجود “ادبیات جهانی” را نمود .
دید ماتریالیستی گوته متکی به فلسفه و نظرات اسپینوزا است. آثار او بخش مهمی از ادبیات کلاسیک جهان بشمار می آیند. ادبیات کلاسیک در غرب به آثاری گفته می شود که همیشه بجا ماندنی، آموزنده و معتبر باشند. در آثار وی می توان انعکاس انحلال فئودالیسم و شکوفایی نظم اجتماعی بورژوایی در خدمت وحدت عناصر هومانیستی را مشاهده کرد.
گوته شاهد زوال طبقه اشراف آلمان و رقابت امیران و شاهزادگان محلی حاکم ولایات آنزمان آلمان بود. او خالق نوشتجاتی در زمینه های تئوری ادبی، استتیک، و هنر نیز است. جنبش ادبی اجتماعی “هجوم توفان” منتقد وضعیت حکومت مطلقه فئودالی و شاهزادگان محلی بود.
جامعه شناسان ادبی بر این باورند که آثار او آینه هنر و ادبیات واقعگرایانه و مبارزه شهروندان ترقی خواه علیه نیرو های مدافع نظام فئودالی و ملوک الطوایفی آن زمان آلمان است. گوته اصطلاح “ادبیات جهانی” را نخستین بار در مقابل “ادبیات ملی” کشورها مطرح نمود. او نه تنها خودرا شاگرد هنر و استتیک یونان باستان می دانست، بلکه تقلید از آنرا نیز توصیه می کرد.
گوته از طریق زبان و ادبیات موجب وحدت ملی ولایات و مناطق آنزمان آلمان شد. زبان ملی و سراسری آلمان بعد از مارتین لوتر، مدیون کوششهای ادبی و قدرت خلاقیت واژه سازی آنزمان گوته نیز است. او غیر از شعر، نمایشنامه، داستان، نوول، رمان و روایت، خالق آثاری در زمینه های خاطره نویسی، مکاتبات، مصاحبه، و آثار تحقیقی علوم تجربی نیز می باشد. مجموعه آثارش به ١۵٠ جلد می رسند.
اجداد گوته پیشه ور و مردمی ساده بودند. پدرش ولی از طریق ازدواج با یک دختر اشرافی به جاه و مقام و منالی رسیده بود. در زمان او در حالیکه آلمانی ها در حال تشکیل دولت ملی و اتحاد ولایات شاهزاده نشین بودند، انقلاب ١٧٨٩ فرانسه به وقوع پیوسته بود .
منتقدین گوته او را مخالف آزادی بیان و نقد ادبی منفی آثارش می دانند، چون او در جایی گفته بود- بزنید منتقدین ادبی را، این سگان درنده را! گوته دهها سال در خدمت شاهان محلی در پست های فرهنگی و اجرایی و مشاورتی کار کرد. او از زبان فاوست اعتراف می کند که برای شناخت جامعه، جهان و خود حاضر است حتی با شیطان هم ائتلاف کند. عدهای هم گوته را مدافع سنت پدرسالاری می دانند، گرچه او همیشه خودرا روشنگری هومانیست و اروپایی معرفی می کرد. گوته در کتاب نخست فاوست به انتقاد از تکیه یکطرفه به عقلگرایی می پردازد. او ولی در ادبیات به نیازهای بنیادین و اولیه انسان اهمیت می دهد.
گوته می گفت شعر، زبان مادری انسانیت است، و ادبیات مانند عشق یک بازی و سرگرمی است ، و میان ما و مخالفین معمولا دیوار حقیقت وجود دارد، و از واژه عشق می توان هم در رابطه با احساسات اروتیک استفاده کرد و هم در رابطه با دوستی افلاتونی. امروزه اشاره می شود که گوته می خواست در تنگنای ولایت گرایی حاکمان و شاهزادگان، مدافع اصلاحات اجتماعی گردد.
گروهی گوته را شاعر انسانیت مطلق می دانند که در زمان بحران هویت، نیاز به آثارش بیشتر احساس می گردد. مانند غالب نوابغ ادبی آثار او شرح و توصیف زندگی خصوصی اش است. درباره نوول “ورتر جوان” او که آنزمان موجب خودکشی دهها جوان رمانتیک شد، اشاره می شود که به علت فقدان زمینه اجتماعی شکوفایی استعدادهای پر انرژی در نظام رو به زوال فتودالی آنزمان، غالب آنها وظیفه و مسئولیت مناسبی برای خود نیافتند و دچار نیهلیسم و سرخوردگی شدند.
گوته سرچشمه هنر و ادبیات واقعگرا را در ادبیات مردمی و فولکلوریک خلقها و در طبیعت می دید. درک او از هنر رابطه ای تنگ با درک او از طبیعت دارد، و می گفت هنر باید مقلد و انعکاس طبیعت باشد. اواز انسانها می خواهد که برای عملی کردن شعار آزادی و عدالت هیچگاه دست از کوشش برندارند. وی در زمان خود از مبارزات آزادیخواهانه مردم هلند علیه اشغالگران اسپانیایی دفاع کرد، ولی از وقوع انقلاب فرانسه آشکارا دفاع ننمود. شاید به این دلیل دهها سال ادیبانی مانند هاینه و شیلر و پوشکین در محافل ادبی و انقلابی و روشنفکری جهانی محبوبیت بیشتری از وی داشتند. گوته برای رشد هنر و ادبیات کلاسیک سالها به همکاری با شیلر، فیشته، شلینگ، هردر و شلگل پرداخت. هردر می گفت گوته در آینده، شکسپیر آلمانی ها خواهد شد.