هر مدیری در برابر فشارها عقب نشینی کند باید از دولت برود، این جملە صریح روحانی بود در نشست هم اندیشی مدیران ارشد دولت در سالن اجلاس سران کشورهای اسلامی. کلمات تند و تیزی کە یادآور دوران رقابت های انتخاباتی و نیز منش گفتاری او در مقاطع مختلف عمر حضور او در دولت است.
این جملات بە عینە نشان از خشم و ناامیدی روحانی از مدیرانی دارد کە راە سکوت و عقب نشینی را در مقابل تهدیدات و فشارهای علنی و غیرعلنی پیشەکردەاند و روزگار را تنها بە حضور فیزیکی روزانە در دستگاههای دولت سپری می کنند، و تمام آنچە را کە دولت اعتدال و امید در فرم سخنرانی ها و مناظرات روحانی و یارانش ارائە دادە بودند فراموش کردە و جریان حوادث کشور را بە دست باد، بخوان باد برخاستە از جناح مخالف، سپردەاند. اگر روحانی گاەگاه در کلام نقدی می کند، اما آنان از این نقد کلامی هم عقب نشستە و بە مریدان بی خاصیت تبدیل شدەاند.
مدتهای مدیدی است کە منتقدان وضع موجود از عقب نشینی روحانی، سکوت و مماشات او و نیز از خلف وعدەهایش می گویند. اینکە تنها دستاورد بە عینە او برجام بود و در زمینەهای دیگر بە هیچ وجە نتوانست شرایط کشور را تغییر دهد، از جملە در زمینە برداشتن حصر، بازکردن فضای سیاسی، احقاق حقوق اقلیت های قومی، مذهبی و غیرە. اینکە روحانی اساسا تمرکز خود را روی بعد اقتصادی بحران کشور قرار داد و بە گمان اینکە می تواند با حفظ آرامش بە بازسازی اقتصاد بپردازد و بە این ترتیب بە جذب همکاری جناح مخالف هم نائل آید، از پیگیری وعدەهای خود طفرە رفت و شرایط کشور بە جائی رسید کە طبق آخرین سخنرانی اش، بە فضای امنیتی و ترس و ارعابی ارجاع می دهد کە مدیران دولتی اش را هم دربرگرفتە است!
اما چرا وضع بە اینجا رسید؟ چرا شرایط کشور بحرانی تر می شود؟ در جواب این سئوالات می توان بە موارد متعددی اشارە نمود، از جملە:
ـ تداوم گفتمان اعتدال و تسری دادن آن بە سالهای آیندە. واقعیت این است کە اگر این گفتمان در ابتدا توانست بە عقب راندن تندروها و اصولگرایان کمک کند، اما در ادامە نە تنها قادر بە این کار نشد، بلکە حتی با جذب سیاسیون اصولگرا بە دولت، عملا بە سیاست مماشاتی تبدیل شد کە رمق دولت را از درون مکید. در واقع گفتمان اعتدال می بایست پا بە پای تثبیت قدرت، بخود تغییر شکل دادە و بە سطوح دیگری از جملە نزدیک شدن بە گفتمان اصلاح طلبی فرا می روئید،
ـ تجربە نشان می دهد کە برنامە روحانی در خصوص قبولاندن بازی رقابت سالم بە اصولگرایان یک تصور اشتباە بود، و پیروی کردن از این برنامە کە بتدریج می شد روند عقلانیت را در میان آنان بیدار کرد و بە روند مسلط تبدیل کرد، یک تصور بدور از واقعیت بود. اصولگرایان، با قبول ریزشهائی در اینجا و آنجا، نە تنها بە این بازی نپیوستند، بلکە حتی توانستند بعد از تجمیع قوای خود، با زدن پاتک عملا زمام و فضای عمومی کشور را بە زیر نفوذ و تاثیر خود دربیاورند و نگذارند روندها بە جائی منتهی شوند کە بە بازکردن فضای سیاسی بیانجامند. در این میانە سپاە پاسداران نقش بی بدیلی ایفا کردە و می کند،
ـ روندها نشان دادند کە استراتژی آرامش در کشور از طرف روحانی کە بە منظور تمهید شرایط مناسب جهت جذب سرمایە و تزریق آن بە اقتصاد تدوین شدە بود، عملا اجرا نشد و اصولگرایان در مقاطع مختلف توانستند عملا آن را خنثی سازند (نمونە آن حـملە بە سفارت عربستان در تهران). در جائی کە اعتدالیون تحت عنوان حفظ آرامش مرتب عقب می نشستند، طرف مقابل بە تعرضات خود ادامە می داد. این وضعیت نە تنها بە آرامش منتهی نشد، بلکە بە فضای آنارشی ای در کشور دامن زدە کە در آن هر کسی عملا ساز خود را می زند. در واقع روحانی اگر واقعا بە وعدەهای خود پایبند بود، می بایست بعد از چنین تحولاتی بە تعرض متقابل دست می زد و نمی گذاشت کە فضای عمومی سیاست تحت تسلط مخالفین قرار بگیرد،
ـ روحانی در چینش دولت دوازدهم و مدیران آن عملا و تاحدود زیادی بە اصلاح طلبان پشت کرد، چنانکە اخیرا خاتمی و ناطق نوری هم در نشستی در این خصوص، از او خردە گرفتەاند. حال سئوال اساسی این است کە روحانی چطور می تواند بە خود حق دادە و از مدیرانی این چنین سخت انتقاد کند کە در گستردەترین معنا اصولگرا هستند، و خود، آنان را در دولتش بە مناسب متعدد گماردە است! اصولا در شرایطی کە فضای اصلاح طلبی را خمودی و بی رمقی در میان گرفتە است آیا داشتن انتظار از نیروئی کە قرابتهای آنچنانی با دولت روحانی ندارند، یک تصور باطل نیست؟
سالهاست کە در رژیم جمهوری اسلامی از وجود دولتین موازی گفتە می شود، اما شاید هیچگاە تا این حد این پدیدە برجستە نبودە است. توسعە قدرت اقتصادی و تسلط امنیتی سپاە و نهادهای ایدەئولوژیک، بنیان ادامە این تغییراند. تسلط و توسعەای کە بە یمن ادامە جنگهای منطقەای و حضور ایران در آنها امکان پذیر شدەاست.
اینکە دولت روحانی، اگر بتواند فرجام را بفرض عدم خروج آمریکا از آن حفظ کند، باز تنها کار مهمی است کە می تواند در ادامە عمر خود بە آن نائل آید! در فضائی کە اصلاح طلبان عقیم و نازا شدەاند و فاقد توان گفتمان سازی، شرایط اعتدال گرائی بعنوان گفتمان غیر مستقل و تابع نیز بدتر خواهد شد. ایران در یک بن بست قرار گرفتە است.