دؑ آستانه ۈکیمین سال انتخابات پر اما و اگر دهمین دوره رӌاست جمهوری ایران قرار گرفته ایم. انتخاباتی که اگرچه اهداف آن محقق نشد و پیروزی محمود احمدی نژاد به قیمت کشته شدن ص؇ها تن از شهروندان و زندانی شدن هزاران تن از فعترضان همراه بوده است اما دستاورد بزرگی به نام جنبش سبز داشت که اینک در آستانه دومین سال خود قرار گرفته است .
میرحسین موسوی، شیخ مهدی کروبی و محسن رضایی، سه نامزد باقیمانده انتخابات سال ۱۳۸۸، از جمله کسانی بودند که از همان ساعات اولیه شمارش آراء و اخراج نمایندگان شان از حوزه های رای گیری، به نحوه شمارش آراء و نتیجه اعلام شده توسط وزارت کشور معترض بودند. در این میان محسن رضایی ٺس از سخنان رهبر جمهوری اسلامی و تایٌد نتیجه انتخابات از سوی وی، در برابر اعلام ریاست جمهوری احمدی نژاد تسلیم شد، اما موسوی و کروبی در تمام این یک سال هɅچنان بر مواضع پیشین خود پای فشردند و احمدی نژاد را رییس جمهور قانونی کشور ندانستند.
در طی این یک سال، مواضع و دیدگاه های موسوی و کروبی، دو نامزد معترض که در راس جنبش اعتراضی مردم ایران قرار داشتند، تنها از طریق بیانیه ها، سخنرانی ها، دیدارها و مصاحبه هایشان با وب سایت های فیلتر شده اصلاح طلبان در داخل و برخی خبرنگاران رسانه های خارجی بیان شدک است. تا کنون هیچ یک از این نامزدهای انتخاباتی با رسانه های فارسی زبان خارج از کشور بنا به هر دلیلی به گفتگو ننشسته اند.
درخواست مصاحبه با هر چهار نامزد دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری در آستانه سالگرد انتخاباЪ بیست و ؏وم خردادȌ مطرح شده است که تاکنون شیخ مهدی کروبی که همواره شجاعانه به اعلام مواضع خود در مواجهه با پرسش های خبرنگاران اقدام نمود، به این درخواست پاسخ مثبت داده است.
مهدی کروبی، رئیس سابق مجلس شورای اسلامی ایران و دبیرکل حزب اعتماد ملی که حزب او توسط نهادهای امنیتی پلمپ شده است در این مصاحبه به پرسش های جرس پیرامون آنچه در این یک سال بر جنبش سبز گذشت، چشم انداز، بیم ها، امیدها و همچنین انتقادهایی که به شیوه رهبری این جنبش وجود داȱد، پاسخ گفته است:
آقای کروبی یک سال از خرداد پر از حادثه و حماسه سال ۱۳۸۸ گذشت. اما خرداد اساسا ماه تاریخی در ایران محسوب می شود، حماسه حو خرداد،مقاومت دلیرانه سوم خرداد و پس از آن نهضت پانزده خرداد و بعد انتخابات شبهه برانگیز و پر مسئله بیست و دوم خرداد که آغازی بود برای شکل گیری جنبش سبز مردم. آیا اساسا می شود، یک ارتباط منطقی بین این رخدادها در نظر گرفت؟
منشاء و پایه ریزی این انقلاب ۱۵ خرداد است که به تعبیر بنیانگذار نظام، مبدا انقلاب است و فراموش ناشدنی. خرداد ماه حادثه هاست. ولی چیزی که برای ما مهمتر است این است که این حوادث باید بررسی شود. به طور مثال حتی باید انتخابات ریاست جمهوری نهم یعنی سال ۸۴ هم بررسی شود. انتخاباتی که ما اصلاحاتی ها در آن سال دولت، دستمان بـد و بنا به دلایلی ҩه نفی خواهم از آن صحبت کنم همه چیز ؑا از دست دادیم و نتیجه این شد که هم اکنون کشور به دست این افراد و جریان بیفتد و این عواقب و مصیبت های سخت برای مردم و مملکت پیش آید.
شما می گویید از سال هشتاد و چهار که احمدی نژاد و هاشمی به مرحله دوم انتخابات رفتند مسائلی رخ داد که اصلاح طلبان همه چیزشان را از دست دادند، اما سال گذشته و پیش از انتخابات وقتی برای یک مصاحبه خدمت شما رسیدم و از شما سوال ڡرده بودم بر اساس فرضیه« انقلاب فرزندانش را می خورد»، شما جزء خورده شدگان هستید یا خورندگان، شما آن موقع با لبخند پاسخ دادید۲ « من نه جزء خورده شدگان هستم و نه هرگز حاضر می شوم یکۈ از فرزندان این انقلاب خورده شود»، آیا الان هم همان نظر را دارید یا آن زمان چنین تصوری داشتید که علی رغم انتخابات پر اما و اگر هشتاد و چهار می شود به عقب نشینی نیروهای افراطی امیدواربود؟
پس از رحلت امام خمینی ما پیش بینی می کردیم که به تدریج از طرف برخی افراد منزوی شویم. اما این شرایط را پیش بینی نمی کردیم.البته این شرایط نه تنها برای ما بلکه بر بسیاری از مردم کشور نیز سخت می گذرد. علیرغم اینکه آمادگی این را داشتیم و داریم اما شاهدیم که این شرایط ( خورده شدن فرزندان انقلاب) برای اکثر قریب به اتفاق نسل اول انقلاب رخ داده است آن هم به خاطر فردی که هم اکنون سکان اجرائی کشور را در دست گرفته است. از طرفی اگر این فرد را مردم منصوب کرده بودند غمی نداشتیم و خیالمان راحت بود که این شخص وجاهت مردمی و قانونی دارد.
در دومین سال جنبش فکر می کنید کجا ها را اشتباه کردید و کجا ها نقطه قوت و پیروزی جنبش بوده است؟
من از رفتار، گفتار و کردارم در این سال کاملا راضی و خوشنودم. اگر به تعبیر آنها تندروی کردم، بازتاب برخورد و رفتار خودشان بوده که باعث این تندروی ها شد. من هیچ گاه از آرمان های انقلابی ام جدا نشده ام که دچار افراط و تفریط شوم. من در این یکسال بر اساس وظیفه ام در قبال مردمی که حقشان پایمال شده بود رفتار کردم. من در یکی از مناظرات انتخاباتی در سال گذشته گفتم که برای جهاد آمده ام و آماده پرداخت هرگونه هزینه در این راه هستم. شبی که کاندیدا شدم می دانستم راه دشوار و پر پیچ و خمی را می رویم ولی من بنابر ضرورت و برای آنکه نیروهای حزبی پراکنده نشوند باید در انتخابات شرکت می کردم .
دیگران چه؟ هر یک از شما ، موسوی و خاتمی منفردا بیانیه می دهید و یا سخنرانی می کنید، آیا در دومین سال جنبش انتظار بیانیه دو یا سه نفره داشته باشیم؟
من معتقدم هر یک از افراد باید کار خود را انجام دهد و البته انجام می دهد و باید فعالیت فردی را حفظ کنیم و ادامه دهیم. لیکن در مواردی که نیاز به انتشار بیانیه های مشترک باشد باید این امر صورت گیرد. البته من برای مورد خاصی پیشنهادی دادم و استقبال شد اما متاسفانه عملی نشد و خودم به تنهایی اقدام کردم.
با این توصیف ضرورتی برای تشکیل هسته رهبری جنبش نمی بینید؟ استراتژی شما برای رهبری جنبش چیست؟
اولا این یک جنبش مردمی ست و رهبر آن مردمند و این جریان به سمتی می رود که مردم می خواهند. نبض کار دست مردم است. قطعا اگر این جریان رهبری بجز مردم داشته باشد، جریان مخالف وی را به سرعت حذف می کند. هنگامی که من و آقای موسوی کمیته ای را متشکل از چهار نفر-آقای بهشتی و آقای مقدم از طرف مهندس موسوی و آقای الویری و امینی از طرف من جهت پیگیری و کمک به حال آسیب دیدگان حوادث پس از انتخابات ایجاد کردیم، سه نفر از این چهار نفر را به سرعت بازداشت کرده و روانه زندان کردند و کارهایی که باید انجام می شد به زمین ماند. در چنین شرایطی تنها رهبری که می تواند جریان را هدایت کند، توده مردم است.
همه روزنامه های منتقد را توقیف کردند، احزاب سیاسی را پلمپ کرده اند، به عنوان دبیر کل یک حزب سیاسی چه آینده ای برای جنبش می بینید؟ با سلطه و غلبه ی تمام عیار نظامی و امنیتی در جامعه، جنبش سبز از چه منفذهایی می تواند حضور و زندگی اش را نشان بدهد؟
بخش اول این سوال به سوال قبلی مربوط است. این آقایان تحمل یک دفتر حزبی را نداشتند. تحمل روزنامه حزبی را نداشتند. تحمل اینکه کسی به دیدار من در دفترم بیاید را نداشتند. تحمل چند روزنامه و اندک مجله به “قول آنان غیر خودی” را هم نداشتند. آنقدر این جریان حاکم سخیف و ترسو شده است که از کسانی که به دیدار من می آیند تعهد کتبی می گیرند که دیگر نباید به دیدار کروبی بروید. حتی مجله ای هفتگی را هم نمی توانند تحمل کنند. حضور ما را در جلسات عمومی و رسمی تحمل نمی کنند و افرادی را اجیر می کنند تا آن مراسم را بهم بزنند و یا به ما حمله کنند.
در پاسخ به بخش دوم سوالتان باید بگویم همینکه جنبش برای هر مراسم و رویدادی اعلام حضور می کند این یعنی مبارزه و ادامه راه. اینکه جنبش تغییر را می خواهد این یعنی زندگی و حضور. از طرف دیگر ما نیز باید بر روی حرفی که می زنیم باشیم و به آن عمل کنیم و آماده پرداخت هزینه های آن نیز باشیم. همینکه می بینیم جریان حاکم چه برنامه ریزی هایی را از هم اکنون برای سالگرد رحلت امام در دست تهیه دارد، و یا تدابیر امنیتی شدید در مراسم ها و نمایشگاه ها نشان از زنده بودن جنبش دارد. اینکه برخی سالگردها را نگذاشتند برگزار شود نشان دهنده زنده بودن جنبش است. کما اینکه از حضور من در مراسمی برای شهادت حضرت زهرا(ع) ممانعت بعمل آوردند. نیروهای مسلح فراوان، چماق و چاقو و آجر و غیره به قدر کافی فراهم کرده بودند تا ازحضور من ممانعت بعمل بیاورند. همه این رفتارها یعنی اینکه ما حضور داریم و جنبش پایدار است و پایدار خواهد ماند.
خب تا کجا به بیانیه صادر کردن و عمل نکردن به الزامات مبارزه می خواهید ادامه دهید؟
حرکت ما یک حرکت مدنیست. حرکت و جنبش ما یک حرکت خشونت آمیز و مسلحانه نیست. درکدام بیانیه من سخنی را گفته ام و عمل نکرده ام؟ مگر نه اینکه هر کجا که توانستم در میان مردم حضور پیدا کردم؟ فرزندانم را ممنوع الخروج کردند. دو مرتبه به منزل من حمله کردند. دفتر شخصی ام، حزب و روزنامه حزبی ام را تعطیل کردند. نشریه ایراندخت که متعلق به موسسه همسرم بود را توقیف کردند. در قزوین قصد ترور من را داشتند. به یکی از فرزندانم حمله و وی را در بازداشتگاه به شدت مجروح کردند. به خود و محافظینم در راهپیمایی های مختلف حمله کردند. آیا به نظر شما اینها عمل نبوده است؟ تمام نزدیکانم را بازداشت کردند. اما این جریان حاکم باید بداند که مهدی کروبی آماده پرداخت هرگونه هزینه ای در این راه است.
یک از خواسته هایی که همواره در همین بیانیه ها مطرح می شود برگزاری انتخابات آزاد است، امیدی هست که روزی انتخاباتی که برای مجلس یا برای دولت انجام می شود بر پایه نظامهای حزبی انجام شود؟ اساسا فکر می کنید در ایران مفهوم «حزب» آینده ای دارد؟ مقصودم از حزب سیاسی، حزبی است که توانایی اعمال قدرت بر اساس انتخاب مردمی در سطح حکومت داشته باشد؟
باید به دنبال این کار باشیم. این کار دو مانع سخت پیش روی خود دارد. اول حاکمیت است که تمایل ندارد و دوم خود گروه های سیاسی هستند که عادت به انجام کارهای تشکیلاتی ندارند و بارها گفته ام که یا حزب ستیزند و یا حزب گریز! در ایران حزبی رفتار کردن بسیار سخت است و نیاز به زمان دارد تا ما رفتار حزبی و نحوه برخورد با یک حزب را یادبگیریم.
عنوان قایق نظام در ادبیات جنبش سبز به نام شما ثبت شد، در حالی که دیگران معتقدند این شما هستید که دارید از کشتی نظام خارج می شوید. بلاخره این کشتی یا قایق نظام جمهوری اسلامی به کجا می رود؟
این قایق همان قایق است. ظرفیتش هم به اندازه همان قایق است و ظرفیت ۷۵میلیون را ندارد. این قایق تحمل کمترین توفان و بادی را هم ندارد. امیدواریم به زودی این قایق را به کشتی که گنجایش سوار کردن و پذیرش تمامی مردم ایران را داشته باشد تبدیل کنند.
شما در رژیم قبل زندان بوده اید. انصافا وضع زندانها و دادگستری ایران بهتر یا بدتر شده است؟
رژیم گذشته مشکلش فساد بود. هم اکنون انقلاب شده و نیروهای تازه نفس انقلابی بر روی کار آمده است. اما به دلیل اینکه این انقلاب تبدیل به قایق شده است و حالت انحصاری پیدا کرده است و افرادی که در این قایق هستند صرفا حکومت را برای خودشان و منافع خودشان می خواهند، برای اینکه مردم را راه ندهند، شروع به برخورد کردند. یک عده قلیلی مدیریت کشور را در دست گرفته اند و به دلیل اینکه توانایی و قدرت اداره کشور را ندارند، سعی در اعمال فشار بر مردم دارند و فشارها را بیشتر می کنند. وضعیت بدتر شده است. در آن زمان هیچ کس درب منزل هیچ یک از انقلابیون تجمع نمی کردند و یا رفتارهایی که با برخی از زندانیان مانند آقای نوری زاد داشتند و دارند آغاز انحراف بیشتری است. این جریان حاکم به دلیل اینکه پایگاه مردمی ندارد می خواهد روز به روز با اعمال فشار بر مردم برای خود وجاهت پیدا کنند. همان جریان قتل های زنجیره ای. به تدریج گسترش پیدا کرده به طوری که افراد مبارزی چون فروهرها نیز توسط این افراد به قتل رسیدند. چه بسا اگر جلوی آن جریان گرفته نمی شد بسیاری از افراد دیگر هم به دست اینها کشته می شدند. لیکن باید جلوی این تند روی ها را گرفت. در زمان شاه جمهوری نبود. در جمهوری اسلامی همه افراد یکسانند. در قانون حتی رهبر هم مانند تمام مردم است. اما هم اکنون کارهایی ناپخته در حال شروع شدن است.
می گویید در قانون حتی رهبر هم همانند همه مردم است، پس در مجلس خبرگان رهبری دارند چه کاری انجام می دهند ؟ آیا به غیر از مداحی کاری برای ملت و وظیفه تعریف شده خود در قانون اساسی انجام می دهند؟ چرا مجلس خبرگان و مدیریت آن در برابر بخشی از مجلس که منتقد رهبری بوده اند وقتی با تهدیدات و حتی حملات لباس شخصی ها مواجه شده اند سکوت کرد؟
زمان امام خبرگان دارای یک مسیر و مکانیزمی بود که همانطور که در مجلس خبرگان اول. چهره های ممتاز، شخصیت های درجه اول، مجتهد های مطلق حضور داشتند، همین خبرگان پس از رحلت امام، آیت الله خامنه ای را برگزیدند. سال بعد به دلیل تنگ نظری، برای اینکه از ورود برخی افراد به مجلس خبرگان جلوگیری کنند، مرجع تایید کننده صلاحیت کاندیداهای خبرگان رهبری را از مدرسین حوزه های علمیه گرفتند و تحویل شورای نگهبانی دادند که خود آنها منصوب رهبری بودند. شورای نگهبانی که ناظرینش از فیلتر آقایان جنتی و امثال او بگذرند دیگر معلوم است سرانجامش چه می شود. قوی ترین اصل قانون اساسی همین اصل ۱۰۸ است که به واسطه رفتارهای این افراد هم اکنون جزو ضعیف ترین اصول قانون اساسی است. بحث افراد و زمان نیست، بلکه بحث جایگاه واقعی یک نهاد است. چند وقت قبل من نامه ای هم در همین خصوص یعنی وظایف خبرگان به آقای هاشمی نوشتم
در یک جمله بگویید احوالتان چگونه بود در هر کدام از این شب های بحرانی راهپیمایی های مردم که نام می برم:
بیست و پنجم خرداد: از موج جمعیت و حضور فوق العاده مردم خوشحال بودم . ولی وقتی شب شنیدم که تعدادی در این مراسم کشته شده اند باورم نمی شد که در جمهوری اسلامی چنین برخوردی با مردم صورت گیرد و بسیار متاثر شدم .
سی خرداد : در آن روز از کشتاری که شد به شدت ناراحت شدم.
روز قدس : خوشحال شدم از اینکه مردم در راهپیمایی این روز حضور گسترده ای داشتند .
سیزده آبان : من آن روز را به راهپیمایی رفتم ولی جایی جلویمان را بستند و گاز فلفل به سوی ما پرتاب کردند و در اثر موادی که سوی ما پرتاب می شد یکی از محافظین من مجروح شد. وقتی به خانه برگشتم شنیدم که تعدادی کشته و دستگیر شده اند که تداوم این برخورد شدید برایم قابل باور نبود و با خود فکر می کردم که چرا با مردم این گونه برخورد می شود .
روز عاشورا: از همان صبح نگران بودم . البته آن روز به روضه رفتم ولی در همان جا وقتی شنیدم گفته می شود که یکی را از روی پل پرتاب کرده اند و ماشین نیروی انتظامی از روی برخی از مردم رد شده است بسیار متاثر شدم. اخبار لحظه به لحظه تاثر برانگیز تر می شد. البته من آن روز بیشتر از این جهت از اتفاقاتی که افتاده بود متاثر شدم که چرا در روز عاشورا که یک روز مذهبی است و همه در سوگ شهادت امام حسین (ع) می نشینند و باید همواره حرمت این روز نگه داشته شود، دارند مردم را می کشند .
بیست و دوم بهمن: آن روز خودم را برای هر حادثه ای آماده کرده بودم . وقتی به میان جمعیت رفتم حمله شدیدی به ما شد . گاز فلفل زدند به طوری تا ساعاتی نمی توانستم چشمهایم را باز کنم و تا یک هفته از ناحیه چشم و مشکلات تنفسی رنج می بردم. وقتی به خانه برگشتم شنیدم که درگیری شده و تعدادی بازداشت شده اند و خبر دادند که علی پسرم هم بازداشت شده . اتفاقاتی که روی داده بود بسیار ناراحت کننده بود . وقتی علی آزاد شد و از حادثه ای که برای او روی داده بود آگاه شدم بسیار متاثر شدم و باورم نمی شد که با فرزندان این مرز و بوم با چنین خشونتی برخورد می شود
آقای کروبی! شما به دیدار بسیاری از زندانیان سیاسی سرشناس می روید و از خانواده آنان دلجویی می کنید. به عنوان مثال، شما با خانواده آقای جعفر پناهی، محمد نوری زاد و دیگر زندانیانی که اعتصاب غذا کرده اند، از نزدیک دیدار کرده اید، در مورد مجید توکلی که نه سیاستمدار است و نه هنرمند، در مورد دانشجویان ناشناس و در مورد بسیاری از زندانیانی که گمنام مانده اند، چه برنامه ای دارید؟
متاسفانه وضعیت زندانیان کمتر شناخته شده، بسیار نگران کننده است، همانطور که پیش از این هم گفتم، بیشتر برای همین منظور کمیته ای برای پیگیری وضعیت زندانیان تشکیل داده بودیم ، تاسف آور است که همین را هم تحمل نکرده اند و اعضای کمیته ای که قرار بود به داد زندانیان برسد را هم زندانی کرده اند. همواره نگران زندانیانی هستم که خانواده های آنها در شرایط دشواری قرار دارند، با خانواده آقای توکلی فعال دانشجویی هم صحبت کرده ام، حق یک دانشجو که در چارچوب قانون نقد می کند این نیست که با زندان جوابش را بدهند، با خانواده برخی از زندانیان شهرستان ها تلفنی حرف زده ام، حق مردم نیست که با آنها چنین رفتارهایی شود ولی یقین دارم رنجی که خانواده ها و مادران زندانیان گمنام می کشند، آنها را شایسته تکریم می کند.
شما در بیانیه های خود برای اثبات خشونت طلب بودن رفتارهای صورت گرفته با مردم عادی ، به عکس ها و فیلم هایی اشاره کردید که حاصل احساس مسولیت مردم و شهروندان بوده است . این عکس ها و هزاران عکس و فیلم های دیگر هرگز اجازه پخش در رسانه ملی را نیافتند و حاصل دسترنج شهروندان معمولی بود که توسط دوربین موبایل ها ثبت شده و در سایت ها و وبلاگ ها و شبکه های مجازی مانند فیسبوک و توییتر قرار گرفت. شما اصلا آن فیلم ها را دیده اید یا با خبر شده اید از موج ایجاد شده در فضای مجازی که در اعتراض به محدودیتی که برای محافظان شما به وجود آورده بودند، جوانان داوطلبانه کمپین راه انداختند و نوشتند که حاضر هستند محافظ شیخ مهدی کروبی و یا میرحسین موسوی باشند؟ در مجموع می خواهم نظرتان را در مورد جنبشی که توسط شهروند روزنامه نگاران در زمینه اصلاع رسانی از خشونت های خیابانی و همدلی های نمادین به راه افتاده است بدانم .
بله و متاثر و شرمگین می شدم از اینکه این گونه برخوردهای خشونت آمیز در جمهوری اسلامی صورت می گیرد، چرا که در زمان حکومت فاسد شاه با مردم این گونه برخورد نمی شد. بارها در نامه هایی که نوشتم در این باره تذکر داده ام . البته در آن زمان فیلم هایی هم از کسانی که شکنجه شده بودند تهیه کردیم که در آن زمان قبل از آنکه این بچه ها جلوی دوربین حرفی بزنند من به آنها تاکید می کردم که برای خوشایند ما حرفی نزنند بلکه همواره خدا را در نظر بگیرند و بدانند که دادگاهی هست که در محضر او هیچ چیزی پنهان نمی ماند و هر فردی مسئول و جوابگوی اعمال خود است. وقتی بدن سیاه و کبود آنها را می دیدم بسیار دلم می سوخت و متاثر می شدم که با مردم آن هم برای اعتراض به نتیجه یک انتخابات چنین برخورد شده است. نه می خواستیم سند سازی کنیم و نه اینکه آنها را به جایی تحویل دهیم ، از این فیلم ها دو نسخه تهیه می کردیم که یک نسخه آن را به دستگاهی که قرار بود به موضوع رسیدگی کند می دادیم و نسخه دیگر را برای خودمان نگه می داشتیم تا چنانچه در آینده آنها تحت فشار قرار گرفتند تا حرفهایشان را تکذیب ما حرف های آنها را داشته باشیم. البته این ایجاد وحشت چندان هم بی مورد نبود چرا که بعدها برخی از آنها را آنقدر تحت فشار قرار دادند تا حرف هایشان را تکذیب کنند که تعدادی هم به خاطر این فشارها مجبور شدند تا از کشور خارج شوند و عده ای هم با احساس ناامنی که بر زندگی شان حاکم شد، به ناچار از پیگیری قضیه منصرف شدند.
و اما در مورد اتفاقاتی هم که برای محافظان به وجود آوردند، طبیعی است وقتی شنیدم برخی از جوانان چنین پیشنهادی داده بودند خوشخال شدم ولی من هیچ گاه نمی خواستم به کسی زحمت بدهم و هر جا می خواستم بروم با فرزندان خودم می رفتم. از طرفی من تشکر و سپاس خودم را از این فرزندان و جوانان عزیز به خاطر همه تلاش هایشان برای سربلندی کشور دارم و از خدا می خواهم خوشبختی و سلامتی همیشه در مسیر زندگی، همراه شان باشد.
سوال بعدی من در مورد جنبش اعتراضی شکل گرفته شده توسط ایرانیان خارج از کشور است، رهبران جنبش سبز برای ساماندهی نیروهای داخل و خارج کشور هیچ برنامه ای ندارند؟ چرا سرمایه عظیم همه ایرانیان را در این مبارزه وارد نمی کنید؟
در داخل کشور جنبشی به راه افتاد. ایرانیان خارج از کشور هم به تبع آن از این جنبش حمایت کردند. تلاش ها و اقدامات ایرانیان خارج از کشور قابل تقدیر است اما گاهی باید شرایط داخل را هم باید در نظر بگیرند. من در اینجا از ایرانیان خارج از کشور می خواهم که در بیان درخواست ها، توقعات و شعارهای خود به برخی موارد توجه کنند. متاسفانه گاهی برخی تندروی هایی که در خارج از کشور صورت می گیرد فشارش بر داخلی ها وارد می شود و متاسفانه حکومت از این ابزار در جهت فشار بر نیروهای داخل استفاده می کند. ایرانیان خارج از کشور هم اکنون به عنوان رساننده صدای مردم داخل کشور به ملت ها و کشورهای دیگر عمل می کنند و امیدوارم شعارهای داخل و خارج از کشور نیز به سمتی پیش رود که با هم همسانی داشته باشد. از طرفی باید مراقب نفوذی ها هم باشیم. گاها افرادی نفوذی با دادن شعارهای بسیار تند، موجب دادن دست آویزی به جریان حاکم در سرکوب جنبش مردمی می شوند. این حرکت همچنان ادامه دارد و مردم داخل و خارج به تدریج با هم هماهنگ خواهند شد و البته باید بدانیم که این پیروزی نیاز به زمان دارد.
بخش هایی از این آزاداندیشان در جنبش سبز از تاریخ انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ میپرسند و منصفانه میخواهند بدانند که چرا از همان آغاز انقلاب، برخی از خودکامگیهای فردی و سرکوبگری سودپرستانه در سخن رهبران انقلابی بازتولید شد. شما در افشاگری جنایات پس از انتخابات دهم مردانه پا به میدان نهادید و حقیقت را فدای مصلحت نکردید، پیشتر نیز منادی غیرقانونی بودن برخی تضییقات همچون نظارت استصوابی شورای نگبهان بودید، اما اینها همه آن ستمی نیست که سودای انقلاب برای ساختن بهشت آرمانی در زمین بر سر ایران آورد. از شما درباره دههی نخست انقلاب خواهند پرسید. از رهبری امام خمینی و حواشی آن خواهند پرسید. در پاسخ به این پرسش اگر منصفانه و آزاد اندیشانه برخورد کنید بخشی از همراهان جنبش از شما رنجیده میشوند (همان اندیشهباختگانی که هنوز قادر به گسستن بندهای شخصیتپرستی و پرهیز از نقدخویش نیستند) و اگر منصفانه برخورد نکنید و مصلحت بینی کنید و به منزهسازی گفتمان امام خمینی و رویههای دهه نخست انقلاب بپردازید، بخش دیگری از جنبش سبز ناامید میشوند (اینان دستکم دو گروهند، گروهی که کینه گذشته را بر دل دارند و جز سیاهی در آن دوران چیزی نمیبینند و شاید تاب سخن منصفانه و بازگویی هنر گذشته در کنار عیب آن را هم نداشته باشند، و گروهی که میکوشند تا منصف باشند و در جهت روشنگری و رهایی از بند پیشداوریها گام بردارند). میانداری در چنین شرایط سختی فقط از عهده رهبران شجاع بر میآید. با این توضیح بلند میخواهم بپرسم دهه نخست انقلاب و رهبری امام را چگونه ارزیابی میکنید و چه میزان از ریشههای مشکلات ایران امروز را در رفتار و افکار سیاسی آن دوران بازیابی میکنید؟
باید مشکلات را بررسی کنیم که ببینیم چه بخشی از مشکلات ما مربوط به قدیم است و چه بخشی از آن جدیدا شروع شده است. دهه اول انقلاب مقاومت، فداکاری ایثارگری و غیره بود. من فکر می کنم مشکلات جدی ای که هم اکنون با آن روبرو هستیم پس از فوت امام پیش آمد. مثال های زیادی در این انحرافات می شود گفت. به طور مثال همیشه جلسات خبرگان رهبری در محل مجلس قدیم برگزار می شد. اما در اولین دوره پس از فوت امام بر خلاف روال همیشه جلسه را در محل حسینیه رهبری برگزار کردند. یا یک دفعه در میان دوره انتخابات دیدیم شورای نگهبان بسیاری از چهره های سیاسی و مذهبی را با نام نظارت استصوابی رد صلاحیت کرد. انقلابی که امام بنایش را گذاشت، عده ای آن را از مسیرش خارج کرده اند. از رحلت امام به بعد تقلب ها آغاز شد. در همین انتخابات ریاست جمهوری سال قبل که البته انتخابات نبود بلکه انتصابات بود ، حدود آراء از قبل تعیین شده بود و آراء هم به شکل جالب توجهی سهمیه بندی شده بود.
باید در باب این موضوع بیشتر بررسی کرد.
به هر حال خیلی ها منتقد دیدگاه شما هستند، فکرمی کنید مهم ترین نقطه مشترک شما با نسلی که به نظر می رسد با شما و نسل شما ، اختلاف سلیقه و عقیده و حتی تفاوت ظاهر زیادی دارند چیست که حالا همه در حلقه جنبش گرد هم جمع شده اند و حتی با شما به عنوان یک روحانی احساس خویشاوندی می کنند ؟
طلب آزادی ، احقاق حقوق شهروندی ، عزت و عظمت ایران .
با تشکر از شما و وقتی که در اختیار جرس گذاشتید.