برقراری آتش بس میان ایران و اسرائیل گامی ضروری بود. تجاوز غافلگیرانه اسرائیل با پشتیبانی دفاعی و تسلیحاتی آمریکا، با حمله هوایی و موشکی سنگین آمریکا به سایتهای اتمی ایران، به اوج خود رسید و پایههای نظم سیاسی و اجتماعی در ایران را با چالشی ویرانگر روبرو ساخت.
این حمله تهدیدات عظیمی را که موجودیت ایران را به خطر انداخته است، در چشم همگان عریان کرد. وسعت نفوذ موساد در همه سطوح کشور، ناتوانیهای دفاع هوایی و ضدهوایی، تنهایی و ضربهپذیری ایران در برابر این حملات، همه و همه نشان از کژیهای حکمرانی کشور دارد.
اما این جنگ بار دیگر راز ماندگاری و توان ایران را نیز به روشنی و برجستگی آشکار کرد. انتظار طراحان جنگ این بود که پس از کشتن جمعی از سران نظامی کشور، مردم به شدت ناراضی و مخالف حکومت سر به شورش بردارند و بخشهایی از نیروهای مسلح به آنها بپیوندند. اما در طول حملات نه تنها کوچکترین شورش مردمی برپا نشد، بلکه شاهد مهر و همبستگی میان مردم ناراضی و مخالفت روزافزون آنها با این تجاوز بودیم.
همچنین خیل انبوهی از اپوزیسیون منتقد نظام، در داخل و خارج، زندانیان سیاسی از طیفهای گوناگون تا مخالفان در خارج از کشور، علیه این تجاوز براندازانه با قاطعیت موضع گرفتند و همگان را به همبستگی و پاسداری از میهن فراخواندند و امیدهای طراحان حمله را، به تفرقه در صفوف مردم و تبدیل این جنگ به فروپاشی، نقش بر آب کردند.
اکنون آشکارتر از هر زمانی میتوان دید چه رویکردهایی در حاکمیت، کشور را به لبه پرتگاه فنا کشانید و راه نجات کشور چیست. گام اول در راه نجات کشور ایجاد همبستگی ملی، حذف رویکرد فرقهگرایانه و زورمدار در برابر مردم و منتقدین است.
تلاش برای تحمیل حجاب، توجه و توان نیروهای امنیتی را از مبارزه با عوامل نفوذی دشمن، به مبارزه با مردم کشانده است. بدینگونه با ایجاد خشم در مردم، نیروهای امنیتی نه تنها از ردیابی نفوذ دشمن درمیمانند، بلکه عرصه نفوذ آن میشوند و عملا در خدمت اهداف آن قرار میگیرند. پافشاری بر رودرویی با خواستهای مردم بزرگترین خطر برای همبستگی و زمینهسازی فروپاشی و پیروزی دشمنان ایران است.
آزادی زندانیان سیاسی و مشارکت مستقل مردم و کاردانان در توسعه و اداره و تصمیمگیری در کشور، راه نجات از بحرانهای هلاکتبار کنونی است. چهرههای ملی زندانی نظیر مصطفی تاجزاده و سعید مدنی، شخصیتهایی چون نسرین ستوده و صدیقه وسمقی، در سختترین شرایط دعوت به همبستگی در برابر خطر خارجی کردند. آزادی زندانیان سیاسی، و پایان حصر از مهندس موسوی و خانم رهنورد گام مهمی در ایجاد همبستگی و تابآوری ملی خواهد بود.
کشته شدن بسیاری از سران نظامی و امنیتی در خانهها و نقاط امن، شاهدی بر ناکارآمدی ناشی از رشد و سلطه الیگارشی در هم تنیده مالی و اقتصادی و نظامی-امنیتی و سیاسی فاسد بر ارکان کشورداری است.
رویکرد اسرائیل در دیگر تنشهای جاری در منطقه شاهد این واقعیت است که آتش بس کنونی را باید شکننده دید و از هرگونه خوشبینی ساده لوحانه نسبت به خطرات پیش رو پرهیز کرد.
امروز مسئله مرکزی سیاست خارجی ایران چگونگی دستیابی به صلح پایدار است. مذاکره با آمریکا، نه تنها بر سر برنامه اتمی ایران، بلکه با دورنمای عادیسازی کامل روابط با این کشور گامی ضروری است. همچنین برای کاستن از تنشها، جمهوری اسلامی ایران بایستی موجودیت اسرائیل در منطقه را در عمل بپذیرد. این امر به هیچ وجه به معنای پایان مخالفت با اشغالگری، آپارتاید، خشونتگرایی و توسعهطلبی اسرائیل نیست، اما شعارها و شیوههای بروز این مخالفت را دگرگون خواهد کرد.
امروز کشور بیش از هر زمانی به اصلاحات ساختاری در نظام حکمرانی، گشودگی بیشتر در عرصههای سیاسی و فرهنگی، تجدید رابطه با مردم بر اساس احترام به خواست و اراده و حقوق آنها نیاز دارد. تحقق منافع ملی در گروی دگرگون کردن سیاست خارجی در جهت توسعه موزون و پایدار است.
شرط تحقق این نیاز مبارزه با فساد اولیگارشی مالی-سیاسی-نظامی است که با رویکرد فرقهگرا، امتمحور و شعارزده خود کشور را به لبه پرتگاه فروپاشی کشانده است.
ملت به وظیفه خطیر خود عمل کرد. اکنون نوبت حاکمیت است.