جمعه ۳ مرداد ۱۴۰۴ - ۰۴:۱۶

جمعه ۳ مرداد ۱۴۰۴ - ۰۴:۱۶

نهضت آزادی ایران: آزادی زندانیان سیاسی و محصورین، نماد یک مطالبه ملی و تحقق آن، امری وفاق آفرین
در شرایط فعلی کشور که بیش از همیشه نیازمند همبستگی و وفاق هستیم و آزادی زندانیان سیاسی و محصورین می‌تواند نقش مهمی بر تحکیم همبستگی ملی ایفا کند. .. در...
۳ مرداد, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: نهضت آزادی ایران
نویسنده: نهضت آزادی ایران
مهران مصطفوی: رفراندوم امری ثانویه است
بحث حول اهداف مشخص، تبادل نظر و نقد در باره این موضوعات، قبل از هر چیز، مهم‌ترین تلاشی است که باید انجام داد. اگر می‌خواهیم تغییر کننده و تغییر دهنده...
۲ مرداد, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: مهران مصطفوی
نویسنده: مهران مصطفوی
سئوالات دومین نشست تحلیل هفته: رفراندم: نقشه راه یا مطالبه عاجل؛ اصلاح طلبان و تحول خواهان و همچنین نتانیاهو در پی چیست؟
مباحث دومین نشست «تحلیل هفته، پرسش و پاسخ» همراه با فرخ نگهدار و گودرز اقتداری؛ در این هفته، سه موضوع مورد بحث و بررسی قرار می‌گیرد: ۱. رفراندم: نقشه راه...
۲ مرداد, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: تحلیل هفته، پرسش و پاسخ
نویسنده: تحلیل هفته، پرسش و پاسخ
جنبش چپ و میهن دوستی
سمینار نهم اتاق فکر چپ سبز جنبش چپ و میهن دوستی شنبه ۱۱ مردادماه ۱۴۰۴ ـ ۲ آوگوست ۲۰۲۵ ساعت ۲۰.۳۰ به وقت تهران ـ ۱۹ به وقت اروپای مرکزی...
۲ مرداد, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: اتاق فکر چپ سبز
نویسنده: اتاق فکر چپ سبز
گزارش سازمان ملل درباره خشونت جنسیتی در غزه: «نسل‌کشی مبتنی بر جنسیت» در جریان است
آنچه برای زنان و دختران فلسطینی رخ می‌دهد، صرفاً پیامدهای ناخواستهٔ جنگ نیست، بلکه نابودی عمدی زندگی و بدن‌های آنان است، تنها به‌دلیل آن‌که فلسطینی و زن هستند. او اعلام...
۲ مرداد, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: شهناز قراگزلو
نویسنده: شهناز قراگزلو
تحول‌خواهی: مسیری مسالمت‌آمیز برای تغییرات بنیادین
تحول‌خواهان به بازنویسی کامل قانون اساسی، تغییر نوع حکومت، و بازتعریف نقش نهادهای کلیدی معتقدند؛ چراکه این نهادها را مانعی بر سر راه مردم‌سالاری و حکمرانی مطلوب می‌دانند. این رویکرد،...
۲ مرداد, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: شهناز قراگزلو
نویسنده: شهناز قراگزلو
بازگشت به مردم، دست پر نظام در مذاکرات
مردم صاحبان اصلی این سرزمین‌اند و باید فرصت تعیین سرنوشت ونحوهٔ ادارهٔ کشورخود را داشته باشند. آن‌چه در لحظهٔ کنونی در بین خواسته‌های مردم برای حفظ تمامیت ارضی ودفاع از...
۲ مرداد, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: گروه خرداد هوادار سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) داخل کشور
نویسنده: گروه خرداد هوادار سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) داخل کشور

و همچنان تمام‌قد علیه افغانستانی‌ستیزی در ایران

ظاهراً دست‌کم ۷۰۰ نفر در روزهای اخیر به جرم جاسوسی برای اسرائیل بازداشت شده‌اند. در میان آنها ۵ یا ۱۰ یا ۲۰ افغانستانی هم هست یا شاید هست. از اتهامات هیچیک از این ۷۰۰ نفر چیزی نمی‌دانیم. با اینهمه از دست‌ودل‌بازی دستگاه‌های امنیتی و قضایی در تعریف مصادیق جاسوسی باخبریم. علاوه بر این، به رسم همه‌ی این سالها از دادرسی عادلانه‌ی پرونده‌ی این متهمان مطمئن نیستیم.

چنانکه پیداست در روزهای گذشته که جامعه‌ی ایران درگیر بحث‌ درباره‌ی جنگ اخیر شده است و دارد حواشی موضوع را با خودش مرور می‌کند دیگربار افغانستانی‌های ایران در صف اول دشنام و دشمنی قرار گرفته‌اند و به عنوان متهمِ ردیفِ اولِ «شبکه‌ی نفوذ» معرفی شده‌‌اند. روایتی که دستِ بالا گرفته است در گوش ما می‌خواند که افغانستانی‌ها نمک خوردند و نمکدان شکستند، که عناصر اصلی جاسوسی اسرائیل در ایران همین افغانستانی‌ها بودند، که اصلاً همه‌ی این افغانستانی‌ها ایادی موساد هستند، که از قبل هم گفته بودیم همه‌ی افغانستانی‌ها را باید از ایران اخراج کرد و چه و چه. من خودم در همین چند روز انبوهی پیغام و کامنت گرفتم که، از حجم فحش و لیچارشان که بگذریم، فرموده‌اند باید به دلیل موضعی که پیشتر علیه موج افغانستانی‌ستیزی در ایران گرفته‌ام شرمنده باشم یا به عنوان یک ایرانی باید از خود خجالت بکشم یا دست من هم به عنوان کسی که از زندگی افغانستانی‌ها در ایران دفاع کرده‌ به خون هم‌وطن‌هایم آغشته است و از همین حرف‌ها. و «مستندات» این افاضات از کجا درآمده؟ از بازنشر گسترده‌ی یکی، دو مناظره‌ در سال قبل که طرف (که مثلاً خبرنگار مستقل است) در برابر من نشسته و با بی‌شرمی تمام از تروریست‌بودن و جاسوس‌بودن همه‌ی افغانستانی‌های ایران حرف می‌زند و چند گزارش بی‌دروپیکر در این سایت و آن خبرگزاری که بنا بر شنیده‌ها از دستگیری ۵ نفر از «اتباع» به عنوان عوامل موساد در ایران حرف می‌زنند و یکی، دو اعتراف تلویزیونی که اعتراف‌کنندگان، که ظاهراً افغانستانی‌اند، از فرستادن لوکیشن صداوسیما و چند مکان دیگر به رابط‌شان در آلمان می‌گویند یا از اجیرشدن برای انفجار پارچین یا فلان پاسگاه.

هر چقدر «مستندات»ی که دست‌داشتن گسترده‌ی افغانستانی‌ها در حملات اخیر را تأیید می‌کنند سست و مشکوک و ناچیزند (بگذریم از اینکه هیچ مقام رسمی‌ای هم چیزی درباره‌ی آن نگفته است) اما روایتی که علیه افغانستانی‌ها ساخته شده و سهم آنها را سیستماتیک و «تشکیلاتی» جا می‌زند فراگیر شده و بخش بزرگی از افکار عمومی هم آن را وسیعاً باور کرده است. چرا چنین اتفاقی می‌افتد؟ چرا بخشی از مردم چنین روایتی را به‌سادگی باور می‌کنند؟

اول. چیز جدید نیست. این بدوبیراه‌های خصمانه ادامه‌ی همان موج نژادپرستانه‌ای است که در یکی، دو سال اخیر بالا گرفت و به اسم وطن‌پرستی و با ایران‌ایران‌کردن‌های گوشخراش و زیرِ پوششِ امنیت ملی و با همراهی تنوع جالبی از رسانه‌های حکومتی و «کارشناسان» غیردولتی و تحت لوای گفتار رسمی دولت، افغانستانی‌تبارها را عامل اول و آخر بدبختی‌های ایران جا زد و خیال خود را راحت کرد که «دشمن ملت» را گیر انداخته است. همه‌ی آنهایی که تا دیروز ناسزا می‌گفتند و عربده می‌کشیدند که افغانستانی‌ها را بگیرید، که افغانستانی‌ها را اخراج کنید، که کار کار این افغانستانی‌هاست، که افغانستانی‌ها ما را بدبخت کرده‌اند امروز هم همان ناسزاها را می‌گویند و همان عربده‌ها را می‌کشند. همانطور که مثلاً دیروز ارتکاب شماری از افغانستانی‌ها به این جرم یا آن جنایت برای تعمیم همه‌ی جرم‌ و جنایت‌ها در ایران به افغانستانی‌ها کفایت می‌کرد امروز هم دست‌داشتن احتمالی چند افغانستانی در جاسوسی یا خبرچینی برای نسبت‌‌دادنِ کل عملیات جاسوسی و تروریستی اسرائیل به افغانستانی‌ها کفایت می‌کند.

دوم. یک لحظه هم شده خودتان را جای دستگاه اطلاعاتی و امنیتی اسرائیل بگذارید. چقدر ممکن است برای پیشبرد پروژه‌ی فوق‌محرمانه‌تان در ایران بر روی جماعتی سرمایه‌گذاری کنید که در شرایط عادی هم به‌راحتی بازداشت می‌شوند و به واسطه‌ی انگی که خورده‌اند و جرم‌انگاری‌ای که شده‌اند و شک و تردیدی که به آنها وجود دارد همواره در مظان اتهام‌اند و دست‌کم در همین یک سال اخیر هر روز هزارهزار دستگیر، بازجویی و اخراج شده‌اند؟ کمترین بهره‌ای از هوش هم اگر برده باشید اقدامات پیچیده‌ی جاسوسی و اطلاعاتی و عملیاتی‌‌تان را به افرادی چنین پیشانی‌سفید، در تیررس و تحت تعقیب که هر لحظه ممکن است لو بروند یا شناسایی شوند واگذار نمی‌کنید. کار را به کسانی می‌سپارید که حتی‌الامکان کسی به آنها مشکوک نشود، توجه کسی را برنیانگیزند، خودی باشند نه غریبه. بدترین انتخاب شما یک افغانستانی است.

سوم. از این گذشته، اصلاً افغانستانی‌جماعت به چه اطلاعات محرمانه‌ای دسترسی دارد که بتواند برای اسرائیل جاسوسی کند یا چه نفوذی در ارکان نظام دارد که بتواند فلان سردار نظامی یا دانشمند هسته‌ای را ترور کند؟ امروز کیست که نداند «شبکه‌ی نفوذ» در خودی‌ترین و درونی‌ترین لایه‌های حاکمیت خانه کرده است؟ افغانستانی‌جماعت اما چه زمانی «خودی» بوده و به اندرونی‌های نظام راه داشته که بتواند راپورت بدهد یا ترور کند؟ اینکه فلان افغانستانی (یا ایرانی)‌ لوکیشن صدا و سیما را برای اسرائیل فرستاده یا منزل مسکونی فلان سردار یا فلان دانشمند را شناسایی کرده به شوخی می‌ماند. اینها اطلاعات محرمانه‌ای نیست که به جاسوسی نیاز داشته باشد. اطلاعات عمومی است. همه می‌دانند. اسرائیل بیش از همه.

چهارم. بیایید بدبین باشیم. اصلاً بیایید بی‌هیچ «مستندات»ی بپذیریم که شماری از افغانستانی‌ها به نوعی در حملات اخیر نقش داشته‌‌اند. در حقیقت خیلی هم محتمل است که براستی چند نفر افغانستانی در ماجرا دست داشته باشند. با اینهمه این نقش‌داشتن و این دست‌داشتن هم مانند زندگی روزمره‌شان در ایران حاشیه‌ای، فرعی و «دون‌پایه» بوده است. اساساً جایگاه آنها در ایران اجازه نمی‌دهد جز این باشد. حتماً که نقش اصلی و دست اصلی را عوامل و ایادی «ایرانی» موساد بازی کرده‌اند. کار اما دارد به نام افغانستانی‌ها تمام می‌شود. بی‌دردسرترین و بی‌صداترین گروه برای انداختنِ بار این «فاجعه‌ی ملی» بر دوش آنها همین افغانستانی‌ها هستند. دیواری کوتاه‌تر از دیوار آنها پیدا نمی‌شود.

پنجم. «شبکه‌ی نفوذ» چهره ندارد. نامی ندارد. هویتی ندارد. مخفی و انتزاعی است. و این ترسناک، اضطراب‌زا و نگران‌کننده است. کار چه کسانی بود؟ چه کسانی به «ما» ضربه زدند؟ چه کسانی «ما» را فروختند؟ چه کسانی به «ما» خیانت کردند؟ نمی‌دانیم. ولی می‌توان انگشت را سوی جماعتی گرفت و همه‌ی اتهام را متوجه آنها کرد تا خیال‌مان اندکی هم شده آسوده شود که یافتیم. که گرفتیم. که شناسایی کردیم. این چهره‌ها را ببینید. به صورت‌ها‌شان خوب نگاه کنید. لهجه‌شان را بشنوید. افغانستانی هستند. اینک «شبکه‌ی نفوذ» دیگر بی‌چهره و گمنام و انتزاعی نیست. کاملاً واقعی شده است. پس دیگر نگران و مضطرب نباشید. در عوض، هر چه فحش و کینه و خشم دارید نثار آنها کنید.

ششم. لابد خیلی‌ها هنوز پیش خود فکر می‌کنند «ایرانی که به ایران خیانت نمی‌کند»، «ایرانی که علیه ایران جاسوسی نمی‌کند»، ایرانی که فلان و ایرانی که بهمان. حتماً کار بیگانه‌ها و غریبه‌ها و غیرخودی‌هاست. مثلاً همین افغانستانی‌های فلان‌فلان‌شده. اصلاً «همبستگی ملی»ای که امروز در میان آحاد ملت شکل گرفته اقتضا می‌کند که ایرانی جاسوس نباشد، خائن نباشد، خودفروخته نباشد و غیره و غیره. اصلاً ایرانگراییِ رونق‌گرفته‌ی امروز می‌طلبد که هر چه شرارت و جنایت در این مملکت هست را بر گردن «غیرایرانی‌ها» بیاندازیم تا مطمئن ‌شویم که ما خوب بودیم، آنها بد بودند. این لکه‌های ننگ را بیرون می‌اندازیم و از خود دور می‌کنیم تا خود پاک و مطهر شویم. ما قشنگ‌ها، ما بهترین‌ها.

هفتم. ظاهراً دست‌کم ۷۰۰ نفر در روزهای اخیر به جرم جاسوسی برای اسرائیل بازداشت شده‌اند. در میان آنها ۵ یا ۱۰ یا ۲۰ افغانستانی هم هست یا شاید هست. از اتهامات هیچیک از این ۷۰۰ نفر چیزی نمی‌دانیم. با اینهمه از دست‌ودل‌بازی دستگاه‌های امنیتی و قضایی در تعریف مصادیق جاسوسی باخبریم. علاوه بر این، به رسم همه‌ی این سالها از دادرسی عادلانه‌ی پرونده‌ی این متهمان مطمئن نیستیم. دستور رئیس قوه‌ی قضاییه برای رسیدگی «سریع‌تر» (و این یعنی شتابزده‌تر) پرونده‌های مذکور باز هم ما را نسبت به رعایت عدالت در حق این متهمان نامطمئن‌تر کرده است. با اینهمه، تا جایی که به بحث ما مربوط می‌شود باید از خود بپرسیم چرا در افکار عمومی ایران جاسوسی احتمالی آن ۵ یا ۱۰ یا ۲۰ افغانستانی اینقدر برجسته شده است؟ جاسوس اگر ایرانی باشد ایرادی ندارد؟ طبیعی است؟ قابل فهم است؟ هرازگاهی پیش می‌آید؟ می‌توان از کنارش رد شد و صدایش را درنیاورد؟ اساساً اینهمه تأکید عجیب‌وغریب بر همه‌جاسوس‌انگاری افغانستانی‌ها ترفند ریاکارانه‌ی ایدئولوژی فریبکاری است که دست‌وپا می‌زند آدرس غلط بدهد و از یادمان ببرد که اگر شبکه‌ی نفوذی وجود داشته باشد، که دارد، ردش را در خودی‌ترین خودی‌ها باید جستجو کرد.

هشتم. همراهی و همدردی و همیاری کثیری از افغانستانی‌ها در شب‌ها و روزهای نفسگیر جنگ اخیر با دوستان ایرانی‌شان نباید فراموش شود. اگر اجازه داشته باشم باری دیگر از تجربه‌ی خودم حرف بزنم باید بگویم که در این مدت از طرف بسیاری از افغانستانی‌هایی که می‌شناختم و نمی‌شناختم پیام‌های محبت‌آمیز دلگرم‌کننده‌ای دریافت کردم که نشانه‌ی دوستی و قرابت و مهر بود. در اینجا می‌خواهم بخش کوتاهی از نامه‌ی سه زن افغانستانی (سائمه سلطانی، هلن فرمان، مزدا مهرگان) خطاب به «خواهرنمان در ایران» را بیاورم، بی‌هیچ توضیحی:

«خواهران مقاوم‌مان، می‌دانیم که روزها و شب‌های سختی را می‌گذرانید. می‌دانیم که دل‌هاتان از خشم، اندوه، فریاد و درد پر است. می‌دانیم که سقوط یک ستم‌گر به دست ستم‌گری دیگر، در حالی‌که بیشتر از چهل و چند سال در برابرش از جان، مال، سرپناه و آرامش‌تان مایه گذاشتید، چه دردی دارد. ما زنان افغانستان این را به خوبی درک می‌کنیم. اما در اوج همین سختی‌ها فراموش نکنید که شانه‌های زخمی اما استوار خواهران افغانستانی‌تان کنار شماست. ما درد را می‌شناسیم، تبعید و بی‌پناهی را زیسته‌ایم و در هر خیزش‌ شما، نبض‌ ما تندتر می‌زند.»

نهم. باید ایران را از صمیم قلب دوست داشت. ایران در مقام «زمین مشترک» تنها چیزی است که داریم و تنها چیزی است که به رغم اختلاف‌هامان ما را در کنار یکدیگر جمع می‌کند. ایران‌دوستی اما نمی‌تواند با خشونت کلامی و عملی علیه یکی از حاشیه‌ای‌ترین و آسیب‌پذیرترین مردمان جامعه‌ی ما (که اساساً به ایران‌مان پناه آورده‌اند) جمع شود. اینکه زدن افغانستانی‌ها برای خیلی از هم‌وطن‌های من مصداق اعلای «مبارزه‌ در راه میهن» شده است حقیقتاً تأسف‌بر‌انگیز و رقت‌بار است. میهن‌دستی، آنچنان که من می‌فهمم، مبارزه برای زندگی‌پذیرکردن ایران است. و این چیزی نیست جز مراقبت از آنهایی که سخت زندگی می‌کنند یا بد زندگی می‌کنند یا بی‌ارج زندگی می‌کنند یا آسیب‌پذیر زندگی می‌کنند. میهن‌‌‌‌دوستی پروای زندگی‌های رنج‌دیده‌ را داشتن است. ایران عزیز ما باید تیماردار خودِ زندگی‌ باشد، و بیش از همه تیماردار زندگی‌های زخمی. هیچ غمی بالاتر از این نیست که ایرانی داشته باشیم که این زندگی‌ها را از سر بی‌رحمی به هیچ می‌گیرد و از خود می‌راند. کاش ایران آینده (و ایران امروز) یک ایران آغوش‌گشوده، زندگی‌خواه و آزاد باشد، آزاد از ترس، آزاد از کین‌توزی، آزاد از حماقت، آزاد از ستم، آزاد از تبعیض و آزاد از استبداد. فکر می‌کنم هنوز هم «زن‌زندگی‌آزادی» در روایت «اصیل‌»ش – روایتی خودآیین، دموکراتیک و ضدسلطه – برای «ما» حُکم راهنما را دارد، یک جهت‌‌یابی درست که تخیل جمعی‌ای می‌سازد که ایران را «برای کودک افغانی» هم می‌خواهد. در واقع ایران را برای همه‌ی آنهایی می‌خواهد که در وطن‌شان، در همین ایران، غریبه بوده‌اند و همچون غریبه زیسته‌اند. و معنای وطن‌شدن وطن همین است: اینکه وطن جایی شود برای همه‌ی آنهایی که جایی ندارند.

 
حسام سلامت
 
 
تاریخ انتشار : ۱۳ تیر, ۱۴۰۴ ۸:۱۰ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

میرحسین موسوی و تحول‌طلبی در راه تأمین حق حاکمیت مردم!

در طول حیات جمهوری اسلامی، بارها شاهد بوده‌ایم که هر وقت جامعه به صحنه آمده است، توانسته تغییراتی را به حکومت تحمیل کند اما پایداری این تغییرات منوط به تداوم حضور مردم در صحنه بوده است. هم‌اینک نیز با توجه به روبه‌رو شدن کشور با یک تجاوز نظامی می‌توان انتظار فراروییدن تغییرات مشابهی را داشت. در چنین شرایطی رهبرانی نظیر آقای موسوی که مورد اعتماد و وثوق ملی باشند، می‌توانند در پایداری خواست‌های مردمی نقشی حیاتی بازی کنند.

ادامه »

اسراییل در پی تحقق رؤیای خونین «تغییر چهرۀ خاورمیانه»!

دست‌کم دو دهه است که تغییر جغرافیای سیاسی منطقۀ ما بخشی از اهداف امریکا و اسراییل‌اند . نتانیاهو بارها بی‌پرده و باافتخار از هدف‌اش برای «تغییر چهرۀ خاورمیانه» سخن گفته است. در اولین دیدارش با دونالد ترامپ در آغاز دور دوم ریاست جمهوری نیز مدعی شد که اسراییل و امریکا به طور مشترک در حال مبارزه با دشمنان مشترک و «تغییر چهرۀ خاورمیانه»‌اند.

مطالعه »

لحظات اصابت موشک تجاوزگران جنایت‌کار اسراییل به میدان قدس تجریش در تهران

فیلم لحظهٔ اصابت پرتابهٔ متجاوزان به میدان قدس در حین تکاپوی روزمرّهٔ زندگی هم‌میهنان ما، نشانهٔ مستند دیگری از جنایات جنگی اسراییل و جنایات آنان علیه بشریّت است. هرگونه حمایت از تجاوز اسراییل به سرزمین کهن ما، مایهٔ سرافنکدگی و شرمساری است، به ویژه آن‌گاه که زادهٔ این آب‌وخاک باشی. هر گونه جانب‌داری یا سکوت حمایت‌گرانهٔ غرب عیان‌گر پوچی ادعای پای‌بندی به قانونیّت در تنظیم روابط جهانی و متعهّد بودن به حقوق جهان‌شمول بشر است.

مطالعه »

طلوع یک ستاره: صعود تاریخی فوتبال زنان ایران به جام ملت‌های آسیا

این موفقیت، تنها یک افتخار ورزشی نیست، بلکه تجلی امید، اراده و مقاومت زن ایرانی در برابر محدودیت‌ها و نابرابری‌هاست. افتخاری که پیام روشنی به مردم ایران دارد: دختران این سرزمین، حتی در سخت‌ترین شرایط نیز می‌درخشند و جهانیان را به تحسین وامی‌دارند.

مطالعه »
بیانیه ها

میرحسین موسوی و تحول‌طلبی در راه تأمین حق حاکمیت مردم!

در طول حیات جمهوری اسلامی، بارها شاهد بوده‌ایم که هر وقت جامعه به صحنه آمده است، توانسته تغییراتی را به حکومت تحمیل کند اما پایداری این تغییرات منوط به تداوم حضور مردم در صحنه بوده است. هم‌اینک نیز با توجه به روبه‌رو شدن کشور با یک تجاوز نظامی می‌توان انتظار فراروییدن تغییرات مشابهی را داشت. در چنین شرایطی رهبرانی نظیر آقای موسوی که مورد اعتماد و وثوق ملی باشند، می‌توانند در پایداری خواست‌های مردمی نقشی حیاتی بازی کنند.

مطالعه »
پيام ها

بازگشت به مردم، دست پر نظام در مذاکرات

مردم صاحبان اصلی این سرزمین‌اند و باید فرصت تعیین سرنوشت ونحوهٔ ادارهٔ کشورخود را داشته باشند.

آن‌چه در لحظهٔ کنونی در بین خواسته‌های مردم برای حفظ تمامیت ارضی ودفاع از کشور در برابر متجاوزان اولویت دارد، توقف سرکوب و بگیروببندها، آزادی زندانیان سیاسی وعقیدتی و محصوران در بند خانگی است، که می‌توانند با ایجاد اتحاد و همبستگی مردم در مقابل دشمنان خارجی به حل بحران‌های داخلی نیز، یاری رسانند.

مطالعه »
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

نهضت آزادی ایران: آزادی زندانیان سیاسی و محصورین، نماد یک مطالبه ملی و تحقق آن، امری وفاق آفرین

مهران مصطفوی: رفراندوم امری ثانویه است

سئوالات دومین نشست تحلیل هفته: رفراندم: نقشه راه یا مطالبه عاجل؛ اصلاح طلبان و تحول خواهان و همچنین نتانیاهو در پی چیست؟

جنبش چپ و میهن دوستی

گزارش سازمان ملل درباره خشونت جنسیتی در غزه: «نسل‌کشی مبتنی بر جنسیت» در جریان است

تحول‌خواهی: مسیری مسالمت‌آمیز برای تغییرات بنیادین