دکتر محمد مصدق، الگوی ایرانی مستقل و آزاد: “چگونه ممکن است خون ایرانی در عروق کسی جاری باشد و مداخله اجنبی را در امور وطن تحمل کند”
در روز ۳۰ تیر ۱۳۳۱ یک سال و ۴ ماه پس از به ثمر نشستن نهضت ملی صنعت نفت. بعد از استعفای دکتر مصدق، ملت ایران استعفای دکتر مصدق را نپذیرفت و خواستار برکناری قوام السلطنه که از طرف شاه معرفی شده بود، شد، در این قیام عده زیادی شهید شدند ، محمدرضا پهلوی مجبور شد که به خواست ملت تن دهد و دکتر مصدق دوباره به نخست وزیری رسید و اینبار ملت به شاه مستبد فهماند که حاکمیت بر سرنوشت خود و وطن تنها با او است، شاه میبایست سلطنت کند و نه حکومت.
این حق را استبدادطلبان چون پهلویچیها، حامیان استبداد ولایت مطلقه فقیه و استالینیستهای وابسته همیشه سعی کرده و میکنند از ملت ایران پنهان بماند تا ملت تحول را نه در خود و تواناییهای خود بلکه در یک “شخص ببیند.
در تاریخ معاصر در جنبشهای همگانی، ملت ، هر بار خودجوش با احیای این حق موفقیتهای خود را بدست آورده ولی عدم حفظ این حق، هر بار به اقلیتهای تمامیتخواه و وابسته امکان سلب این حق را برای تاسیس استبدادی جدید را داده.
در جنبشهایی چون جنبش ملی کردن صنعت نفت، قیام ۳۰ تیر انقلاب ۱۳۵۷ شاهد احیا این حق بشکل خودجوش هستیم، اما بقای استبداد میگوید ملت پاسدار این حق خود که با التزام به حقوق بشر، حقوق شهروندی، حقوق ملی و حقوق طبیعت تعریف میشود و بنای اصلی دومکراسی است، نبوده.
دکتر محمد مصدق در وصیت نامه خود خواسته بود در کنار شهدای ۳۰ تیر به خاک سپرده شود که استبداد پهلوی بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و سلب این حق از ملت ایران اجازه این خواست را نداد.
مجامع اسلامی ایرانیان از بدو تاسیس در پی شناساندن این حق به ملت ایران بوده تا با احیا و حفظ این حق و شکستن سانسورها که مانع شناخت و فهم این حق بوده اند، تحول و تغییر توسط ملت ایران برای ساختن ایران مستقل و آزاد ممکن شود
روح دکتر مصدق، شهدای ۳۰ تیر ۱۳۳۱ و تمامی رفتگان و شهدای راه استقلال و آزادی ایران شاد و یادشان گرامی باد.