سه شنبه ۴ شهریور ۱۴۰۴ - ۲۰:۳۵

سه شنبه ۴ شهریور ۱۴۰۴ - ۲۰:۳۵

راهرو ترامپ در قفقاز و خوش‌بینی های طرف ایرانی...
خوش‌بینی طرف ایرانی در مورد موضع کرملین در این مورد ممکن است با واقعیت دشوار امروز در تضاد باشد. مشکل اینجا نه تنها طیف گستردۀ ارزیابی‌ها از اسناد امضا شده...
۴ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: یوری کوزنتسوف
نویسنده: یوری کوزنتسوف
کنش‌گری کارشناسان و سمن‌ها در زمینۀ محافظت از منافع ملی
ابلاغ «جراحی ساختار وزارت جهاد کشاورزی»، که ازجمله حاوی انحلال سازمان منابع طبیعی بود، بلافاصله با واکنش کارشناسان و سمن‌های تخصصی مواجه شد. به‌دنبال این برخوردهای فعال ۷ روز بعد...
۴ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: گروه کار نهادهای شهروندی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
نویسنده: گروه کار نهادهای شهروندی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
بحران دولت در هلند: پارلمان خواستار تحریم دولت اسرائیل شده است
دو ماه مانده به انتخابات پارلمانی، بحران جاری دولت در لاهه بار دیگر تشدید شده است. روزنامه چپ لیبرال به نقل از یک منبع ناشناس نزدیک به دولت از «هرج...
۳ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: برگردان: رضا کاويانی
نویسنده: برگردان: رضا کاويانی
فرخ نگهدار در واکنش به بيانيه جبهه اصلاحات ایران | گفتگو با آذر منصوری و ابراهیم اصغرزاده
سخنان فرخ نگهدار در کلاب‌هاوس ایران من: «آشتی ملی، نسخه‌ای برای بقای ایران»؛ در واکنش به بيانيه جبهه اصلاحات ایران | گفتگو با آذر منصوری و ابراهیم اصغرزاده؛ ▫️بیانیه گامی...
۳ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: فرخ نگهدار
نویسنده: فرخ نگهدار
در برلین, پس از تغییر نام خیابانی که مفهومی راسیستی داشت پرده برداری شد.
 در روزجهانی لغو تجارت برده, پس از تغییر نام خیابانی که مفهومی راسیستی داشت پرده برداری شد. با این تغییر نام، بالاخره یک واژه  نژادپرستانه از چهره  شهر برلین ناپدید...
۳ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: برگردان: رضا کاويانی
نویسنده: برگردان: رضا کاويانی
گزارش و تحلیل کوتاه هفتگی ایران و جهان
هفته گذشته در ایران، مجموعه‌ای از رویدادها رخ داد که پیوند میان فشار معیشتی، سرکوب سیاسی و اعتراض‌های اجتماعی را بیش از پیش نمایان کرد.
۲ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: گروه کار کارگری سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
نویسنده: گروه کار کارگری سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
بی‌دولتی؛ سایه‌ای سنگین بر سر ایران
چه کنیم که شبح جنگ از آسمان ایران دور شود، تحریم‌ها لغو گردد، اوضاع کشور سامان یابد...؟بازگشت حاکمیت به ملت قوی‌ترین وسیله هم در مهار مشکلات و هم در دفاع...
۲ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: مصطفی تاجزاده
نویسنده: مصطفی تاجزاده

شازده‌پدر

روزگاری نه چندان دور، در سرزمینی نه چندان دور، جماعتی بودند که در کوچه‌های شلوغ و پرغوغای تاریخ، با صدایی خش‌دار و پرطنین، شعارهایی پرطمطراق بر دیوارها می‌نوشتند؛ ...آنان کراوات این تکه پارچه‌ای که گاه به تیپ بعضی‌ها زیبایی می‌دهد و بر گردن برخی، گریه می‌کند، را «افسار بورژوازی» می‌نامیدند، گاه آن را می‌بو‌ییدند و با نیشخند می‌گفتند: پیف، بوی زر و زور و تزویر می‌دهد! و چه خیال‌پردازانه می‌گفتند: «کراوات، طناب دار اندیشهٔ آزادست، فقط برعکس بسته می‌شود!»

روزگاری نه چندان دور، در سرزمینی نه چندان دور، جماعتی بودند که در کوچه‌های شلوغ و پرغوغای تاریخ، با صدایی خش‌دار و پرطنین، شعارهایی پرطمطراق بر دیوارها می‌نوشتند؛ شعارهایی بیرون‌آمده از شب‌نامه‌ها که به دیوارهای سنگی زمان کوبیده می‌شدند.

آنان کراوات این تکه پارچه‌ای که گاه به تیپ بعضی‌ها زیبایی می‌دهد و بر گردن برخی، گریه می‌کند، را «افسار بورژوازی» می‌نامیدند، گاه آن را می‌بو‌ییدند و با نیشخند می‌گفتند: پیف، بوی زر و زور و تزویر می‌دهد!

و چه خیال‌پردازانه می‌گفتند: «کراوات، طناب دار اندیشهٔ آزادست، فقط برعکس بسته می‌شود!» کاش می‌دانستم اکنون چگونه می‌اندیشند!

در میدان‌ها، با مشت‌های گره‌کرده فریاد می‌زدند:

«کارگران وارثان زمین‌اند!» یا «ستم‌دیدگان باید برخیزند!»

اما همه‌اش حرف بود. یک پیچ مانده به اوین، همهٔ ادعاها از ذهنشان پاک می شد و هم‌زمان کارگران فراموش می‌شدند و انگار هیچ ستمدیده‌ای در این سرزمین وجود نداشت.

اینان با چشم‌هایی به ظاهر خشمگین و شاید تهی از ایمان به آینده‌ای که به همگان وعده‌اش را داده بودند، به سوی شرق سجده می‌کردند.

در آن دوران، این رفتار مد روز بود، و طبقهٔ کارگر با هزار گرفتاری، به ناجیان خود با تمسخر نگاه می‌کرد؛ چرا که حرف‌ها از دل نمی‌آمد و لاجرم دل را می‌خراشید.

این مد، با فروریختن دیوار به پایان رسید. روزگار چرخید. باد از سمت دیگر وزید. پلاکاردها رنگ باختند. خفقان حاکم شد. دیوارهایی که روزگاری تریبون بودند، حالا برای  زیر نظر داشتن هر حرکتی، پشتشان دوربین نصب شده بود.

پیام روشن بود: طبقهٔ کارگر برود و خودش کشک‌اش را  بسابد، به ما هم ربطی ندارد.

و حالا، همان جماعت که هنوز بوی جوهر شب‌نامه از آستینشان به مشام می‌رسد، در سالن‌های درخشان، زیر چلچراغ‌های کریستال، با وسواس، کراوات‌ها را از کمد بیرون آورده‌اند، گرد و خاکش را با فوتی چنان محکم که نتوانسته‌اند آب دهانشان را جمع کنند، گرفته‌، و با دقت گره زده‌اند؛ گره‌هایی که انگار هر کدام، گره‌ای از حافظه‌شان را کور می‌کند تا چیزی به یاد نیاورند.

با کبکبه و دبدبه، برای ابراز «گُ.ه خوردن» به دیدار شاهزاده شتافتند؛ شاهزاده‌ای مفلوک، که سال‌ها معطل مانده  و در انتظار تخت و تاج درجا زده، و هرگز در خیال از تخت پایین نیامده بود. دیروز پریروز معجزه‌ای رخ داد و با دمیدن و  گوزیدن این جماعت در بوق و کرنا، خود را شازده‌‌پدر  پنداشت، و پُف کرد و باد کرد، طوری که  در شرف ترکیدن بود. واقعا تو دنیا را ببین چه فیسه!

حامیان دروغین طبقه رنجبران ، نادم و توبه‌کار، با چشمانی خمار از رؤیای مشارکت در قدرت، بر خاک پای شاهزاده افتادند، و با لهجه‌ای که با فارسی  هیچ سنخیتی نداشت گفتند:

«ما همیشه دوستدار گفت‌وگو و درک متقابل بودیم!»

جلّ‌الخالق!

این خادمان بی‌جیره و مواجب، که حالا در صف اوّل تالارهای نورانی ژست می‌گیرند و با عشوه های شتری لبخند می‌زنند و عکس یادگاری می‌اندازند، هنوز هم خود را «توده‌ای» و «فدایی» می‌نامند. انگار نه انگار که سال‌هاست پرنسیپ را گذاشته‌اند ته انباری و کلیدش را هم انداخته‌اند توی چاه! فراموش‌کاری‌های عجیبشان را هم لابد گذاشته‌اند پای تجربه و پختگی ، نه بی‌مسئولیتی و پیری و فراموش‌کاری!

بی‌خبر از اینکه تمام پل‌ها پشت سرشان سوخته و دیگر در خانه فداییان، هیچ جایی ندارند.

البته واقعیت این‌ست که جز این نام‌ فدایی و گذشته‌های دورشان، چیز دیگری برای پز دادن ندارند. اینان هم از توبره می‌خورند و هم از آخور.

در این میانه، شاهزاده، از آن‌سوی صحنه، چنان چشم به گور پدر در مصر دوخته؛  انگار که دارد آینده‌اش  را نگاه می‌کند.

بیرون این کاخ‌های شیشه‌ای، کارگران در کوچه‌های تاریک و میدان‌های فراموش‌شده، به حامیان دروغین خود  نیم‌نکاهی می‌اندازند و با لبخندی تلخ می‌گویند:

خوش از باغی که روباه با آن قهر کند.

و قهقهه‌زنان با کنایه می‌پرسند:

«چه شد؟ چطور خواب‌نما شدند؟ چطور یک‌باره این امامزاده‌ دم جنبان شفا داد؟»

و اما کاسه‌لیسان، با موهایی سفید، انگشتانی کج و کووله، افسار را نه از سر اجبار، که با اشتیاق، بر گردن انداخته‌اند؛ کاش تنها افسار بود! این‌ها چنانکه آموخته‌اند در باد به غبغب انداختن و بادگلو بیرون دادن ید طولایی دارند در اینجا هم سنگ تمام گذاشتند و دل و جان را هم گرو گذاشتند. به خاک افتادند و سجده کردند که نمردند و دوباره به ایران برمی‌گردند. چه می‌توان گفت: هیچی حیف حرف!

امّا اگر کسی‌ قابل می‌دانست از آنها می‌پرسید:

چه شد؟ کجا رفت آن‌که پیراهن چینی می‌پوشید، شلوار سربازی به پا داشت، اُورکتش مزیّن به داس و چکش بود،  و سنگ عدالت و برابری به سینه می‌زد؟

جواب تقریبا واضح است.اصلاً هوای سرد غرب به مزاج  همه سازگار نیست.

هوایی که اگر  شش دانگ حواست جمع نباشد، آرام در ریه می‌خزد، به مغز می‌رسد، حافظه را پاک می‌کند، و آدم را کله‌پا می‌کند.این جماعت مثل آفتاب‌پرست رنگ عوض کردند، و الان با صدایی که روزی فریاد بود، با لهجه‌ای جهانی، کش‌دار و چاپلوسانه، می‌گوید:

«ما باید منافع سرمایه‌داران را هم در نظر بگیریم.»

 پرچمشان دیگر سرخ نیست اینان نان را به نرخ روز می‌خورند؛ و چیزی که به پرچم شبیه نیست را با پاورپوینتی کسالت‌آور  به عنوان نشانهٔ وجود کشور  خیالی‌شان نمایش می‌دهند.

جلال آل‌احمد کجایی که یادت به‌خیر!

بیا و ببین که این جماعت، چه آسان از آسانسور شیشه‌ای، از اینترنت پرسرعت، از جرعه‌ای قهوهٔ فیلترشده حالی به حالی شدند، و حالا واژه‌هایی مد روز، که انگار از لابی هتل‌های ترامپ درآمده، را بلغور می‌کنند.

من از ته کوچه‌های تنگ یاخچی‌آباد می‌پرسم:

«آیا هنوز چیزی از آن خاطره‌ها در جیب بغلتان باقی مانده؟ یا همان‌جا، در لاندری هتل چهارستاره، با باقی لباس‌های چرک، شسته شدند؟»

و تاریخ، که بارها سکته کرده، با کمری خمیده، که کمربندش  از زیر شکم لغزیده، و سیگاری خیالی بین دو انگشت دارد، به این جماعت به قول صمد چوخ‌بختیار با پوزخند نگاه می‌کند، پکی عمیق می‌زند و دودش را به چشم بیچارگان فوت می‌کند.

تاریخ انتشار : ۱۴ مرداد, ۱۴۰۴ ۸:۵۱ ق٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

1 Comment

  1. دارا گفت:

    چه زیبا چقدر به یاد ماندنی!
    رفیق عزیز این جماعت ریاکار آن موقع حرفهایشان فراطبقاتی بود الان به ماهیت واقعی خود برگستنه اند و حرف طبقه خود منفور خود را می‌زنند!

کودتای دشمنان ایران در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و سودای پوچ میراث‌داران آن

خانواده پهلوی بار دیگر در پی آن است که با پشتیبانی دشمنان بیگانهٔ ایران به قدرت بازگردد. اما جامعهٔ امروز ایران نه استبداد غالب ولایی و ناقض حقوق بشر را می‌طلبد و نه استبداد مغلوب سلطنتی مدرن و ناقض حقوق بشر را. خواست قاطبهٔ جامعهٔ مدنی و نیروهای مترقّی میهن ما برقراری جمهوری مبتنی بر دموکراسی، جدایی دین از حکومت، عدالت اجتماعی و حقوق بشر است.

ادامه »

افول قدرت‌های غربی از هولوکاست تا غزه

تصاویر استخوان‌های برجسته و چشمان فرورفته این کودکان، تنها پوسته فاجعه را نشان می‌دهد؛ عمق آن، خاموش‌شدن آهسته یک نسل است. پزشکان و متخصصان تغذیه هشدار داده‌اند: حتی اگر جنگ همین امروز متوقف شود، این کودکان با زخم‌های جبران‌ناپذیر جسمی و ذهنی، تا پایان عمر زندگی خواهند کرد

مطالعه »

قحطی در غزه؛ آیینۀ تمام‌نمای پوچی ادعاهای قدرت‌های غربی

نتانیاهو با چه اطمینانی، علیرغم اعتراض‌های بی‌سابقۀ جهانی به غزه لشکرکشی می‌کند؟ در حالی که جنبش صلح تا تل‌آویو گسترش یافته و اعتراض‌ها به ادامۀ جنگ و اشغال غزه ده‌ها هزار شهروند اسرائیلی را نیز به خیابان‌ها کشانده، وزیر دفاع کابینۀ جنایت‌کار نتانیاهو با تکیه بر کدام قدرت، چشم در چشم دوربین‌ها می‌گوید درهای جهنم را در غزه باز کرده است؟

مطالعه »

مشروطه، روایتی از رؤیای ناتمام مردم‌سالاری در چنبره سلطنت و شریعت

تجربه مشروطه در ایران، برخلاف مدل‌های غربی که با تفکیک نهاد دین از دولت و نهادینه‌سازی حقوق شهروندی همراه بود، نتوانست به الگویی برای تحقق سکولاریسم، پاسخ‌گویی و دموکراسی بدل شود. ساختار قدرت در ایران، به‌جای گذار به مردم‌سالاری، با مقاومت سنت‌های استبدادی و مذهبی، مسیر را به سوی تثبیت دوباره قدرت در شکل جدید هموار کرد.

مطالعه »
بیانیه ها

کودتای دشمنان ایران در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و سودای پوچ میراث‌داران آن

خانواده پهلوی بار دیگر در پی آن است که با پشتیبانی دشمنان بیگانهٔ ایران به قدرت بازگردد. اما جامعهٔ امروز ایران نه استبداد غالب ولایی و ناقض حقوق بشر را می‌طلبد و نه استبداد مغلوب سلطنتی مدرن و ناقض حقوق بشر را. خواست قاطبهٔ جامعهٔ مدنی و نیروهای مترقّی میهن ما برقراری جمهوری مبتنی بر دموکراسی، جدایی دین از حکومت، عدالت اجتماعی و حقوق بشر است.

مطالعه »
پيام ها

«مرا بلند کن و بر شانه‌ات بنشان» رفیق حسن صانعی درگذشت!

حسن چهل سال پس از فاجعۀ پرپر شدن گل نورسیدۀ دخترش میترا به دست کوردلان، از دخترش، از گل دوست‌داشتنی زندگی‌اش، در پیوند با سرود انترناسیونال یاد می‌کند. آری فلسفۀ زندگی شخصی و سیاسی حسن در یک راستا قرار داشتند.

مطالعه »
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

راهرو ترامپ در قفقاز و خوش‌بینی های طرف ایرانی…

کنش‌گری کارشناسان و سمن‌ها در زمینۀ محافظت از منافع ملی

بحران دولت در هلند: پارلمان خواستار تحریم دولت اسرائیل شده است

فرخ نگهدار در واکنش به بیانیه جبهه اصلاحات ایران | گفتگو با آذر منصوری و ابراهیم اصغرزاده

در برلین, پس از تغییر نام خیابانی که مفهومی راسیستی داشت پرده برداری شد.

گزارش و تحلیل کوتاه هفتگی ایران و جهان