یکشنبه ۲۳ شهریور ۱۴۰۴ - ۱۷:۱۴

یکشنبه ۲۳ شهریور ۱۴۰۴ - ۱۷:۱۴

سوسیال دموکرات‌های نروژ در انتخابات پارلمانی پیروز شدند
بحث در مورد مالیات بر ثروت در طول مبارزات انتخاباتی جنجال برانگیز شد: برخی از چپ‌ها می‌خواهند آن را برای ثروتمندان افزایش دهند، در حالی که راست‌ها می‌خواهند آن را...
۲۳ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: برگردان: رضا کاويانی
نویسنده: برگردان: رضا کاويانی
آینده در حال- تحلیل زمانیت امروز جامعه‌ ایرانی
در این نشست، دکتر نیکفر به بررسی چشم‌اندازهای جنبش «زن، زندگی، آزادی» و جایگاه آن در آینده جامعه ایرانی خواهد پرداخت. محمدرضا نیکفر از شناخته‌شده‌ترین پژوهشگران فلسفه در ایران معاصر...
۲۳ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: کانون ایرانیان جمهوری‌خواه جنوب سوئد
نویسنده: کانون ایرانیان جمهوری‌خواه جنوب سوئد
از شکستن سد حجاب اجباری تا خطر جنگ!
امید اقدمی: روح جنبش «زن، زندگی، آزادی» خشونت‌پرهیز بود؛ چه در جنس مطالبات، چه در نیروهای پیشران و چه در شعارهای اصلی آن. هرچند در لحظات مشخصی برخی نیروهای سیاسی...
۲۳ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: امید اقدمی
نویسنده: امید اقدمی
فانوس؛
با یاد و خاطره تابناک رفقای جانباخته شهریور ۶۷ که در حافظه تاریخ خونبار جنبش چپ هماره ماناست.
۲۲ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: رحمان ـ ا
نویسنده: رحمان ـ ا
با افزایش میزان بدهی ها: آژانس رتبه‌بندی فیچ, رتبه اعتباری فرانسه را کاهش داد
این خبر بدی برای نخست وزیر جدید فرانسه، لکورنو، است: آژانس رتبه‌بندی فیچ رتبه اعتباری این کشور را کاهش داده است. این احتمالاً هزینه تأمین مالی مجدد بدهی ملی را...
۲۲ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: برگردان: رضا کاويانی
نویسنده: برگردان: رضا کاويانی
اسرائیل؛ مأمور «کارِ کثیف» غرب یا قدرتی مستقل؟ چرا هیچ‌کس جلودار آن نیست؟
اسرائیل به‌عنوان پیمانکار امنیتی و عملیاتی غرب، مأمور تحقق اهداف استراتژیک و اقتصادی آن در منطقه است؛ در حالی‌که خود غرب به دلیل محدودیت‌های اخلاقی، حقوقی و سیاسی، قادر به...
۲۱ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: سیاوش قائنی
نویسنده: سیاوش قائنی
تجاوز به آزادی؛ الگویی نظام‌مند در سیاست جهان
حمله به نشست دیپلماتیک قطر پیام روشنی دارد: هیچ تلاش دیپلماتیک، حتی اگر ماهیت صلح‌آمیز داشته باشد، نمی‌تواند بدون اراده قدرت‌های مسلط جهانی نتایج واقعی به همراه داشته باشد.
۲۱ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: مهرزاد وطن آبادی
نویسنده: مهرزاد وطن آبادی

غزه نشان ورشکستگی لیبرالیسم غربی

در دفاع و مسلح‌کردن اسرائیل در دو سال گذشته، دولت‌های غربی پوچی حقوق بین‌الملل را آشکار کرده و به نمایش گذاشتند. این نسل‌کشی برای همیشه به‌عنوان لحظه‌ای سرنوشت‌ساز در فروپاشی لیبرالیسم در تاریخ به یاد خواهد ماند.

گیلبرت اَشکارGilbert Achcar در کتاب خود با عنوان «فاجعه غزه: نسل‌کشی در چشم‌انداز تاریخی-جهانی»، به دقت به بررسی پیشینه، پویایی‌ها و پیامدهای جهانی جنگ اسرائیل علیه نوار غزه از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ تاکنون می‌پردازد.

 در این گفت‌وگو با مجله جاکوبین، گیلبرت درباره رادیکالیزه‌شدن سیاسی جامعه اسرائیل، محاسبات استراتژیک نادرست حماس و همدستی آشکار دولت‌های غربی در نسل‌کشی جاری در غزه سخن می‌گوید. او استدلال می‌کند که این جنگ، چهره آن‌چه را که «نظام بین‌المللی لیبرال» می‌نامند، بی‌پرده آشکار کرده و همچنین روند صعود جهانی نیروهای نوفاشیست را شتاب بخشیده است.

این گفتگو را الیاس فروز Elias Feroz انجام داده است.

الیاس فِروز Elias Feroz:

شما در کتاب خود، نه تنها حمله ۷ اکتبر حماس را محکوم می‌کنید، بلکه آن را در یک بستر تاریخی گسترده‌تر قرار می‌دهید و از تلاش‌ها برای عقلانی‌سازی یا توجیه این کشتار انتقاد می‌کنید. ارزیابی شما از پیامدهای بلندمدت این واقعه برای غزه و آینده فلسطین–اسرائیل چیست؟

گیلبرت اَشکار Gilbert Achcar:
 عملیات ۷ اکتبر حماس — فارغ از ماهیت آن و جنایاتی که در آن روز رخ داد — طبق گفته سازمان‌دهندگانش، به‌عنوان گام نخست برای آزادی فلسطین در نظر گرفته شده بود. با معیار آن هدف، این اقدام به یک فاجعه کامل منجر شد. مردم فلسطین اکنون با خطری بزرگ‌تر از هر زمان دیگری مواجه‌اند. ما شاهد یک جنگ نسل‌کشانه از سوی اسرائیل هستیم که تاکنون شمار عظیمی از مردم را به قتل رسانده است.

ما آمار رسمی کشته‌شدگان مستقیم بر اثر بمباران‌ها را می‌دانیم، اما اگر مرگ‌های غیرمستقیم ناشی از محاصره، توقف کمک‌های بشردوستانه، ایجاد عمدی قحطی، قطع منابع آب و نابودی زیرساخت‌های بهداشت و درمان توسط اسرائیل را هم لحاظ کنیم، رقم واقعی بی‌شک بسیار بالاتر از ۶۰ هزار نفری است که به طور رسمی اعلام شده. این رقم به‌راحتی می‌تواند از ۲۰۰ هزار تن فراتر رود. این یک تلفات حیرت‌انگیز است.

ما در حال حاضر شاهد یک جنگ نسل‌کشانه از سوی اسرائیل هستیم که تاکنون شمار عظیمی از مردم را به قتل رسانده است.

این ماجرا با یک یورش تمام‌عیار به غزه از طرف اسرائیل دنبال شد که بدون بهانه‌ی ۷ اکتبر از نظر سیاسی ممکن نبود — درست همان‌طور که ۱۱ سپتامبر برای دولت بوش بهانه‌ای شد برای اشغال افغانستان و عراق. در غزه ما شاهد پدیده‌ای مشابه هستیم. یک دولت افراطی راست‌گرا — افراطی‌ترین در تاریخ اسرائیل — حمله ۷ اکتبر را بهانه کرد. برای آنان این رویداد تقریباً مانند هدیه‌ای آسمانی بود، یک فرصت طلایی برای اشغال دوباره نوار غزه. تمام اعضای دولت کنونی با خروج از غزه در سال ۲۰۰۵ مخالف بودند. بنیامین نتانیاهو حتی در اعتراض به این موضوع از دولت آریل شارون استعفا داد. اکنون نتانیاهو از این فرصت استفاده کرده تا نه تنها غزه را دوباره اشغال کند بلکه بسیار فراتر رود: طرح بیرون‌راندن جمعیت فلسطینی از این مناطق.

آنچه اکنون شاهدش هستیم آشکارا پاکسازی قومی بخش بزرگی از غزه است، راندن فلسطینی‌ها به گوشه‌ای از این نوار. گام بعدی به احتمال زیاد تلاش برای سازمان‌دهی مهاجرت ساکنان غزه خواهد بود. هم‌زمان، دولت اسرائیل به شهرک‌نشینان در کرانه باختری — با حمایت ارتش اسرائیل — اختیار کامل داده تا به جمعیت محلی حمله کنند. بنابراین اکنون ما شاهد ادامه پاکسازی قومی در کرانه باختری نیز هستیم. فلسطینی‌ها در بدترین شرایطی قرار دارند که در مدت بسیار، بسیار طولانی تجربه کرده‌اند.

الیاس فِروز:
 شما از خطای محاسباتی فاجعه‌بار حماس سخن می‌گویید، یعنی نادیده گرفتن این واقعیت که اسرائیل دولتی به‌شدت راست‌گرا دارد که آشکارا از اخراج فلسطینی‌ها دفاع می‌کند و آماده آغاز یک جنگ نسل‌کشانه است. این زمینه چگونه پیامدهای حمله ۷ اکتبر را شکل داد و چرا حماس نتوانست این عامل حیاتی را به‌طور کامل در نظر بگیرد؟

گیلبرت اَشکار:
 ما داریم درباره افراطی‌ترین جناح سیاست اسرائیل صحبت می‌کنیم: کل دولت اسرائیل امروز راست‌گرا است. حتی پیش از ۷ اکتبر، دانیل بلاتمن، تاریخ‌نگار هولوکاست، در روزنامه هاآرتص، ایتامار بن‌گویر و بزالل اسموتریچ را نئونازی توصیف کرده بود. برخی از آنان افراطی‌تر از دیگران‌اند، اما همگی در نهایت هدف مشترکی دارند: خلاص شدن از فلسطینی‌ها و ایجاد اسرائیلی که از «رود تا دریا»  palästinenserfrei (عاری از فلسطینی) یا  araberfrei (عاری از عرب) باشد. این بسیار شوکه‌کننده است که کسانی که خود را وارث قربانیان هولوکاست — قربانیان تلاش نازی‌ها برای ایجاد آلمانِ judenfrei (عاری از یهودی) — می‌دانند، اکنون به دنبال هدف ایجاد سرزمینی عاری از عرب هستند.

احتمالاً حماس بر این باور بود که دولت اسرائیل ضعیف شده، با توجه به اعتراضات گسترده علیه محاکمه فساد نتانیاهو، و روی حمایت ایران حساب باز کرده بود. آنان انتظار داشتند که حمله‌شان جرقه یک قیام گسترده فلسطینی و جنگی منطقه‌ای با مشارکت حزب‌الله، سوریه و ایران را بزند. اما این یک محاسبه کاملاً غلط بود. به جای شکاف‌انداختن در جامعه اسرائیل، این حمله آن را حول یک هدف واحد متحد کرد: نابودی حماس. نتیجه آن، شکل‌گیری اجماعی فراگیر در میان یهودیان اسرائیلی در حمایت از جنگ غزه و اشغال دوباره نوار غزه بود. نظرسنجی‌های اخیر حتی نشان می‌دهد که اکثریت یهودیان اسرائیلی اکنون از اخراج غزه‌ای‌ها از غزه حمایت می‌کنند، اگر نگوییم از اخراج کامل فلسطینی‌ها از فلسطین.

نادیده گرفتن این واقعیت — و در عوض ادعا کردن این‌که حمله حماس به نوعی «مسئله فلسطین را دوباره روی میز گذاشته» — کاملاً مضحک است. مسئله فلسطین واقعاً دوباره روی میز آمده، اما نه برای تأیید حقوق فلسطینیان. بلکه برای رسیدن به اجماعی درباره بهترین روش نابودی آرمان فلسطین. این نه پیشرفتی برای مبارزه فلسطینی، بلکه عقب‌گردی عظیم و شکستی جدی است. اسرائیل امروز بیش از هر زمان دیگری پیروزمند است، قدرت منطقه‌ای‌اش بیش از هر زمان دیگری شده و همه این‌ها با حمایت کامل ایالات متحده — حمایتی که از جو بایدن تا دونالد ترامپ نه تنها کاهش نیافته بلکه تشدید شده است.

الیاس فِروز:
 شما به توصیف دانیل بلاتمن از دولت اسرائیل اشاره کردید و پیوند آن را با رژیم‌های فاشیستی یا حتی نئونازی بیان نمودید. می‌توانید توضیح دهید چرا فکر می‌کنید این مقایسه دقیق است؟

گیلبرت اَشکار:
 خب، لیبرال‌ها و چپ‌گرایان هیچ مشکلی ندارند که حزب «آلترناتیو برای آلمان» یا «حزب آزادی اتریش» را نئونازی بنامند. اما در مقایسه با بن‌گویر و اسموتریچ، این گروه‌ها میانه‌رو به حساب می‌آیند.

بن‌گویر و اسموتریچ آشکارا فلسطینیان را «Untermenschen» (زیرانسان-کمتر از انسان) می‌نامند — به معنای دقیق کلمه. آن‌ها به صراحت خواستار اخراجشان هستند. این معادل «judenfrei» است: سرزمینی — به گفته خودشان «ارض اسرائیل» — عاری از فلسطینی. آن‌ها می‌خواهند فلسطینیان را بیرون برانند. آشکارا نژادپرست‌اند و به زور معتقدند — به « Machtpolitik» (سیاست قدرت)، یعنی تحمیل دیدگاه‌هایشان از طریق قدرت.

فراموش نکنیم: بین سال‌های ۱۹۳۳ تا ۱۹۴۱، «یودن‌فرای» برای نازی‌ها به معنای اخراج بود. سال‌های نابودی یهودیان اروپا بعداً فرا رسید. ابتدا، نازی‌ها یهودیان آلمانی را به فلسطین تبعید کردند. آن‌ها با جنبش صهیونیستی توافقی برای انتقال یهودیان آلمانی به آنجا بستند. فلسطین تنها جایی بود که نازی‌ها به یهودیان مهاجر از آلمان اجازه دادند مقداری سرمایه با خود ببرند. آن‌ها نمی‌خواستند یهودیان آلمانی به بریتانیا یا ایالات متحده بروند، جایی که به لابی‌های ضد نازی کمک می‌کردند. می‌خواستند به فلسطین بروند.

اسموتریچ و هم‌فکرانش — و این تراژدی است — از نسل کسانی هستند که قربانی نسل‌کشی نازی‌ها شدند. و با این حال می‌توانند همان دیدگاه‌ها و رفتارهای راست افراطی را بازتولید کنند که ویژگی نازی‌ها بود. اما تاریخ همین است. این‌که از نسل قربانیان باشی به این معنا نیست که الزاماً مبارزی برای آزادی هستی. ما بارها دیده‌ایم که بسیاری از ستمگران از نسل قربانیان برخاسته‌اند، یا حتی ستمدیدگان سابق خود به ستمگر تبدیل شده‌اند.

الیاس فِروز:
 شما نوشته‌اید که با توجه به برتری قاطع نظامی اسرائیل، تنها راهبرد منطقی برای فلسطینیان، مبارزه توده‌ایِ بدون خشونت است، همان‌گونه که در انتفاضه اول دیده شد؛ انتفاضه‌ای که بحران اخلاقی و سیاسی عمیقی را در جامعه اسرائیل ایجاد کرد. از نظر شما، اشتباهات یا محدودیت‌های انتفاضه اول چه بود و چرا این راهبرد تاکنون به موفقیتی پایدار برای حقوق فلسطینیان یا پایان اشغال منجر نشده است؟

گیلبرت اَشکار:
 انتفاضه اول در سال ۱۹۸۸ به اوج خود رسید، به‌ویژه در نیمه نخست آن سال. این یک جنبش مردمیِ ریشه‌دار بود که از طریق کمیته‌های محلی و مردمی سازماندهی می‌شد — یک بسیج توده‌ای واقعی که با مشارکت چشمگیر زنان همراه بود. افراد در همه سنین حضور داشتند. این جنبش یک بحران اخلاقی واقعی در جامعه اسرائیل و حتی در ارتش اسرائیل ایجاد کرد. همچنین، همدلی بین‌المللی قابل توجهی را برای آرمان فلسطین به وجود آورد.

پس چرا شکست خورد؟ نخست به دلیل شدت سرکوب اسرائیل. اما مهم‌تر از آن، سازمان آزادی‌بخش فلسطین (ساف) رهبری را به دست گرفت و عملاً انتفاضه را مصادره کرد. یاسر عرفات و ساف آن را به سمت پروژه خودشان برای ایجاد چیزی به نام «دولت فلسطینی» هدایت کردند، که در نهایت به توافقات اسلو در سال ۱۹۹۳ منجر شد. نقطه عطف مهم، انتقال رهبری از داخل سرزمین‌های اشغالی به رهبری ساف در تونس بود. از آنجا، بیانیه‌های رسمی به نام انتفاضه از طریق رادیو صادر شد و عملاً رهبری محلی کنار زده شد. این یک گام بزرگ به عقب برای استقلال و جهت‌گیری جنبش بود.

دوم اینکه مبارزه توده‌ای در یک ضربه پیروز نمی‌شود. این مبارزه در موج‌هایی رخ می‌دهد — هر موج جنبش را تقویت و حریف را به تدریج تضعیف می‌کند. این مسئله به توازن قوا بستگی دارد. وقتی دشمن شما از نظر نظامی بسیار قوی‌تر است و آمادگی کامل برای کشتار دارد، به نفع شما نیست که حملات مسلحانه را آغاز کنید، به‌ویژه اگر اکثریت ساکنان آن سرزمین به دلیل آوارگی مردم خودتان از شما پشتیبانی نکنند. اگر چنین کنید، شما را در هم خواهند شکست.

اما اگر درگیر مبارزه مردمی شوید، برتری اخلاقی پیدا می‌کنید و می‌توانید حمایت بسیار گسترده‌تری جلب کنید. در چنین شرایطی، دشمن در موقعیت دشوارتری قرار می‌گیرد: اگر با کشتار تظاهرات‌کنندگان مسالمت‌جو پاسخ دهد، به‌طور گسترده محکوم می‌شود و مشروعیت خود را در نگاه افکار عمومی جهان از دست می‌دهد. اسرائیل به‌ویژه به حمایت غرب — از نظر نظامی، سیاسی و دیپلماتیک — وابسته است و بنابراین تحت تأثیر افکار عمومی غرب قرار می‌گیرد.

برای مقایسه: جمعیت سیاه‌پوست در ایالات متحده و در آفریقای جنوبی را در نظر بگیرید. در آفریقای جنوبی، سیاه‌پوستان اکثریت قاطع را تشکیل می‌دادند، بنابراین منطقی بود که در کنار مبارزه توده‌ای، به مبارزه مسلحانه علیه رژیم آپارتاید روی آورند.

در مقابل، جمعیت سیاه‌پوست در ایالات متحده به عنوان یک اقلیت، هیچ شانسی برای پیروزی از طریق خشونت نداشت. جنبش حقوق مدنی، با چهره‌هایی چون مارتین لوتر کینگ جونیور، با استفاده از مبارزه توده‌ایِ بدون خشونت موفق شد خشونت سیستم را افشا کند. این مسیر بی‌تردید نقش بسیار بیشتری در پیشبرد مبارزه ضدنژادپرستی داشت تا کسانی که خواستار مبارزه مسلحانه بودند، مانند پلنگ‌های سیاه Black Panthers. آن مسیر به جایی نرسید چون بن‌بست بود. شما نمی‌توانید با سلاح در برابر دشمنی که به‌مراتب قوی‌تر است بجنگید. این کار فقط به دشمن بهانه می‌دهد تا با خشونتی بی‌امان پاسخ دهد. در چنین حالتی، آن‌ها انسان‌های بسیار بیشتری را خواهند کشت نسبت به زمانی که فقط با اعتراضات مسالمت‌آمیز روبه‌رو باشند.

این یک مسئله راهبردی است. باید روش‌های خود را با توانایی‌هایتان تطبیق دهید. ابزارهایی که به کار می‌برید بستگی به قدرت و توازن کلی نیروها دارد. باور حماس — که خشونت مسلحانه فلسطین را آزاد خواهد کرد — کاملاً توهم‌آمیز بود. و حالا اینجاییم. هرچقدر هم که کسی بخواهد ماجرا را وارونه جلوه دهد، این به‌وضوح یک فاجعه بزرگ است. نتیجه این رویدادها یک مصیبت تمام‌عیار بوده است. با این حال، پذیرفتن پیامدهای فاجعه‌بار ۷ اکتبر به هیچ وجه جنگ نسل‌کشانه‌ای را که اسرائیل از آن زمان به راه انداخته توجیه نمی‌کند.

در سال نخست این نسل‌کشی، بیشتر دولت‌های غربی حتی تظاهر هم نکردند که «حق» به‌اصطلاح دفاع از خود اسرائیل را زیر سؤال ببرند — می‌گویم «به‌اصطلاح» چون این که یک اشغالگر حق دفاع از خود در برابر حق مشروع مقاومت اشغال‌شدگان داشته باشد، به‌شدت محل تردید است — حتی با وجود این‌که اسرائیل خیلی زودتر، شمار فلسطینیان کشته‌شده را به‌مراتب فراتر از تعداد اسرائیلی‌های کشته‌شده در ۷ اکتبر رسانده بود.

اما آن‌ها پا را فراتر گذاشتند: دولت‌های غربی، نه فقط ایالات متحده بلکه قدرت‌های اروپایی نیز، برای چندین ماه فعالانه با درخواست‌ها برای آتش‌بس فوری مخالفت کردند و واشنگتن هنوز هم چنین می‌کند. با این کار، عملاً جنگ — جنگ نسل‌کشانه‌ای که در جریان بود — را تأیید کردند. وقتی با آتش‌بس مخالفت می‌کنید، یعنی موافق ادامه جنگ هستید. این موضع آن‌ها بود. این یک موضع شرم‌آور تاریخی است.

همان‌طور که در کتابم توضیح داده‌ام، این لحظه آخرین میخ بر تابوت آن‌چه «نظام بین‌المللی لیبرال مبتنی بر قواعد» خوانده می‌شد بود. این نظم همیشه یک افسانه بوده — اما هرگز این افسانه به‌اندازه امروز این‌چنین عریان نشده بود. استاندارد دوگانه کاملاً آشکار است، و هیچ جا بیشتر از این آشکار نیست که واکنش دولت‌های غربی به جنگ روسیه علیه اوکراین را با واکنش‌شان به جنگ اسرائیل علیه غزه مقایسه کنیم.

همه این‌ها تأثیر تاریخی عظیمی دارد. این وضعیت راه را برای ادامه صعود نئوفاشیسم در سطح جهانی هموار کرد. موضع دولت بایدن نقش مهمی در شکست دموکرات‌ها داشت و راه را برای بازگشت ترامپ به کاخ سفید هموار کرد — این بار با دستورکار و رفتاری بسیار آشکارتر و نوفاشیستی‌تر از دوره اول ریاست جمهوری‌اش.

این وضعیت بیش از پیش راست افراطی را در سراسر جهان — از آلمان تا فرانسه و اسپانیا و جاهای دیگر — تقویت کرده است. ما اکنون در دوره‌ای زندگی می‌کنیم که من چند ماه پیش در یک مقاله آن را «عصر نوفاشیسم» نامیدم. همه این‌ها با از دست رفتن کامل اعتبار لیبرالیسم پیوند دارد.
به همین دلیل، نسل‌کشی غزه و موضع دولت‌های غربی در برابر آن به‌عنوان یک نقطه عطف تاریخی به یاد خواهد ماند — لحظه‌ای کلیدی که سقوط کامل لیبرالیسم غربی یا آتلانتیکی را آشکار و تکمیل کرد.

الیاس فِروز:
 شما صهیونیسم را به‌عنوان یک پروژه استعماری با «گرایش‌های نسل‌کشانه» توصیف می‌کنید. هم‌زمان استدلال می‌کنید که آزادی فلسطین مستلزم دربرگیری یهودیان اسرائیلی و دگرگونی جامعه اسرائیل است. با توجه به واقعیت‌های سیاسی کنونی، چگونه این دگرگونی را متصور هستید و چه گام‌های عملی برای دستیابی به آزادی هر دو سوی فلسطینی و اسرائیلی لازم است؟

گیلبرت اَشکار:
 امروز شاید این حرف آرمان‌گرایانه به نظر برسد، اما باید دیدگاه تاریخی خود را حفظ کنیم. پس از انتفاضه اول، از ۱۹۸۷ تا آنچه «انتفاضه دوم» نامیده شد در سال ۲۰۰۰، افکار عمومی در اسرائیل به سمت صلح و توافق با فلسطینیان متمایل شد. آن زمان، زمان توافقات اسلو بود. اگرچه این توافقات از ابتدا معیوب بودند، اما فضای حاکم بر جامعه اسرائیل در آن دوره بسیار متفاوت بود.

در میان روشنفکران یهودی-اسرائیلی، جنبش «پسا‌صهیونیستی» وجود داشت که در پی گذر از صهیونیسم و دستیابی به همزیستی مسالمت‌آمیز بود. اما از سال ۲۰۰۰، این روند معکوس شد؛ پس از آن‌که آریل شارون — که در آن زمان راست‌گراترین سیاستمدار برجسته اسرائیل بود — رویدادهایی را برانگیخت که جرقه انتفاضه دوم را زد، و رهبری عرفات در دام مبارزه مسلحانه افتاد.

نیروهای امنیتی فلسطینی از سلاح‌های سبکِ داده‌شده توسط دولت اسرائیل علیه نیروهای اسرائیلی استفاده کردند. این دام به شارون اجازه داد تا در انتخابات فوریه ۲۰۰۱ پیروز شود. او در سپتامبر ۲۰۰۰ درگیری را برانگیخت، در موج ایجاد شده توسط این درگیری در فوریه ۲۰۰۱ پیروز انتخابات شد، و سپس خشونت‌بارترین حمله به کرانه باختری از سال ۱۹۶۷ را آغاز کرد. جنگ کنونی بسیار خشونت‌آمیزتر است، اما همین جنگ سال ۲۰۰۲ که تحت دولت شارون به راه افتاد، بسیار بی‌رحمانه بود.

به همین دلیل می‌گویم مهم است که ستمدیدگان چشم‌انداز راهبردی روشنی داشته باشند و شیوه‌های مبارزه‌ای را برگزینند که مناسب باشند — نه روش‌هایی که به فاجعه ختم می‌شوند.

الیاس فِروز:
 شما توضیح می‌دهید که چگونه گروه‌های صهیونیست افراطی راست‌گرا، که روزگاری به حاشیه رانده شده و حتی توسط اسرائیل و کشورهای غربی تروریست شناخته می‌شدند، از طریق نتانیاهو وارد دولت اسرائیل شده‌اند. دیدگاه شما درباره ادامه حمایت نظامی از دولتی که شامل این جناح‌های راست افراطی است، چیست؟

گیلبرت اَشکار:
 وقتی ترامپ برای نخستین‌بار انتخاب شد، با اجماع دو حزبی که از سال ۱۹۶۷ سیاست ایالات متحده را شکل داده بود، قطع رابطه کرد. او از الحاق بلندی‌های جولان حمایت کرد — اقدامی که هیچ دولت قبلی به رسمیت نشناخته بود — و همین کار را با اورشلیم شرقی انجام داد. او کاملاً دیدگاه اسرائیل را پذیرفت.

سپس جو بایدن آمد. او در کارزار انتخاباتی‌اش قول داد سیاست‌های ترامپ را معکوس کند — اما معلوم شد که کاملاً دروغ‌گو است. او هیچ چیزی را معکوس نکرد. و وقتی ۷ اکتبر رخ داد، او کاملاً از جنگ نسل‌کشانه حمایت کرد. اسرائیل بدون حمایت مستمر ایالات متحده قادر به پیشبرد این جنگ طولانی‌مدت نبود — و این حمایت از دولت بایدن آغاز شد. این بایدن بود که بمب‌های عظیم ۲۰۰۰ پوندی (یک تُنی) را در اختیار اسرائیل گذاشت.

وقتی چنین بمب‌هایی را در منطقه‌ای با تراکم جمعیتی بالا مانند غزه فرو می‌اندازید، به‌وضوح این یک سلاح نسل‌کشانه است. شما هزاران نفر را خواهید کشت که بیشترشان غیرنظامی‌اند، از جمله کودکان. ما می دانیم که بیشتر از ۴۰ درصد قربانیان کودک هستند.

حتی اگر فرض کنید که همه قربانیان مرد عضو حماس بوده‌اند — که آشکارا چنین نیست — باز هم ۷۰ درصد قربانیان به‌وضوح غیرنظامی‌اند: زنان و کودکان. من از زنان نام می‌برم چون در غزه، زنان جنگجو نیستند. حماس زنان را به‌عنوان نیروهای رزمی به خدمت نمی‌گیرد. بنابراین، تنها اقلیت قربانیان جنگجو هستند. بیشتر آن‌ها در تونل‌هایی پناه می‌گیرند که حماس ساخته است. اما غیرنظامیان هیچ پناهگاهی ندارند، روی زمین می‌مانند، بمباران و کشته می‌شوند، در حالی که نیروهای مسلح می‌توانند زیر زمین پنهان شوند.

اینجاست که مسئولیت جنایی عظیم دولت بایدن آشکار می‌شود — و البته این مسئولیت به دولت دوم ترامپ نیز منتقل خواهد شد. از سال ۱۹۴۵ تاکنون نسل‌کشی‌های دیگری هم رخ داده‌اند، به‌ویژه در آفریقا. اما این نخستین نسل‌کشی است که توسط یک دولت صنعتی پیشرفته انجام می‌شود و کل نظام غربی، تمام بلوک غرب، از آن حمایت می‌کند. به همین دلیل این نسل‌کشی یک نقطه عطف تاریخی بسیار مهم است.

الیاس فِروز:
 شما از حمایت بی‌قید و شرط غرب از اسرائیل پس از حمله ۷ اکتبر به‌عنوان نوعی «همدردی خودشیفته» یاد می‌کنید، مشابه واکنش غرب پس از ۱۱ سپتامبر، جایی که همدلی اساساً به «افراد شبیه ما» اختصاص می‌یابد. این همدردی گزینشی چگونه بر درک عمومی و واکنش‌های سیاسی نسبت به رنج فلسطینیان تأثیر می‌گذارد؟

گیلبرت اَشکار:
 یک همانندسازی با اسرائیلی‌ها وجود دارد به‌عنوان مردمی اروپایی که بخشی از غرب در درون شرق تلقی می‌شوند. تئودور هرتزل، بنیان‌گذار صهیونیسم سیاسی مدرن، در مانیفست خود «دولت یهود» نوشت که یهودیان «دژی از تمدن در میان بربریت» خواهند ساخت. این نمونه‌ای کلاسیک از گفتمان استعماری است — ایده‌ای که «ما» اروپاییان متمدن هستیم و «دیگران» بربر.

این همانندسازی دولت‌های غربی با اسرائیل همچنین با این واقعیت تقویت می‌شود که اسرائیل میراث هولوکاست را به خود نسبت می‌دهد. این امر به دولت‌های غربی امکان می‌دهد که تقریباً بدون تردید از اسرائیل حمایت کنند، با این باور که چون به درجات مختلف مسئول نسل‌کشی یهودیان در جنگ جهانی دوم بوده‌اند، وظیفه اخلاقی دارند که از اسرائیل پشتیبانی کنند.

این نگرش در دولت آلمان به اوج خود می‌رسد. آلمان بین سال‌های ۱۹۴۵-۱۹۴۱ عامل اصلی نسل‌کشی بود، اما شیوه‌ای که این کشور درس‌های دوران نازی و هولوکاست را تفسیر می‌کند کاملاً اشتباه است. اگر درسی که می‌گیرند این باشد: «چون نیاکان ما علیه یهودیان نسل‌کشی کردند، اکنون باید از یک به‌اصطلاح دولت یهودی که علیه ملتی دیگر نسل‌کشی می‌کند، حمایت کنیم»، پس به‌وضوح نتیجه‌گیری‌شان اشتباه است. با این کار، آن‌ها فضای ایدئولوژیک خشونت بی‌مهار را که زمینه‌ساز نازیسم بود، دوباره زنده می‌کنند — گرچه اکنون این پدیده به‌شکل جدیدی از نیوفاشیسم در سطح جهانی ظاهر شده است.

درس درست از هولوکاست — چه نسل‌کشی یهودیان و چه قربانیان دیگر مانند همجنس‌گرایان، افراد دارای معلولیت و کولی ها Roma — این است که باید همواره در برابر همه اشکال نژادپرستی، ستم و سیاست قدرت تهاجمی مانند اشغالگری، هوشیار بود. مهم این است که این درس‌ها به‌طور یکسان و نه گزینشی به کار بسته شوند.

آن‌ها این ارزش‌ها را علیه ولادیمیر پوتین به دلیل تهاجم به اوکراین به کار می‌گیرند، اما همین ارزش‌ها را نسبت به دولت اسرائیل و رهبری راست افراطی آن در قبال اقداماتشان در غزه به کار نمی‌گیرند. این یک تناقض بزرگ است. فراتر از مسئله اخلاقی که بسیار مهم است، دولت‌های غربی به‌شدت کوته‌بینانه عمل می‌کنند. حتی از منظر منافع خودشان نیز کوته‌بین‌اند، زیرا به بی‌ثباتی جهانی دامن می‌زنند. آن‌ها شرایطی از خشونت ایجاد می‌کنند که ناگزیر به اروپا و حتی ایالات متحده سرایت خواهد کرد.

به خشونت دهه ۱۹۹۰ نگاه کنید — جنگ عراق، تحریم عراق، بمباران مداوم — همه این خشونت‌ها سرانجام علیه کشورهای غربی و متحدانشان بازگشت و به فجایعی مانند ۱۱ سپتامبر انجامید. هر کسی که فکر کند آنچه امروز در غزه می‌گذرد پیامدهای جدی در آینده نخواهد داشت، سخت در اشتباه است.

الیاس فِروز:
 شما استدلال می‌کنید که مفهوم «یهودستیزی جدید» که به‌طور گسترده به مسلمانان و مدافعان آنان نسبت داده می‌شود، برای تبرئه راست افراطی اروپا و آمریکا از یهودستیزی خودشان به کار می‌رود و زمینه یک ائتلاف خطرناک مبتنی بر اسلام‌هراسی را فراهم می‌کند. این پویایی چگونه بر واکنش غرب به رنج فلسطینیان تأثیر گذاشته و پیامدهای گسترده‌تر این «استاندارد دوگانه نژادی» که شما توصیف می‌کنید چیست؟

گیلبرت اَشکار:
 راست افراطی، به‌ویژه در اروپا و آمریکا، اغلب جنبش‌هایی مانند «جان سیاهان مهم است» را به نژادپرستی ضدسفیدپوستان متهم می‌کند. این همان منطقی است که دولت‌های اروپایی به کار می‌برند وقتی که جمعیت‌های مسلمان — که برخی ممکن است دیدگاه‌های یهودستیزانه داشته باشند اما اکثریت چنین نیستند — را صرفاً به این دلیل که از فلسطینیان در برابر دولت اسرائیل حمایت می‌کنند، یهودستیز می‌نامند. این یهودستیزی نیست.

واقعیت این است که راست افراطی امروز — مانند حزب آلترناتیو برای آلمان یا حزب آزادی اتریش — بیش از همه برای حمایت از اسرائیل مزایده می‌گذارند. مارین لوپن در فرانسه نیز همین کار را می‌کند. این راست افراطی غربی، علیرغم تاریخ طولانی یهودستیزی، اکنون به حامی سرسخت اسرائیل تبدیل شده زیرا اسرائیل را متحدی در برابر هدف مشترکشان می‌بینند: مسلمانان.

ائتلاف کنونی نیروهای نوفاشیستی بر پایه شکل غالب جدید نژادپرستی در غرب بنا شده است: که اسلام‌هراسی است. به جای این‌که بپذیرند یهودستیزی هنوز عمدتاً در همین سنت‌های راست افراطی وجود دارد، حامیان اسرائیل ریشه‌های یهودستیزانه آن‌ها را نادیده می‌گیرند و بی‌محابا جنبش همبستگی با فلسطین را سرکوب می‌کنند.

در بریتانیا، جایی که من هستم، دولت کیراستارمر تصمیم گرفته گروهی را به‌عنوان «تروریستی» ممنوع کند که آخرین اقدام آنها پاشیدن رنگ قرمز روی جنگنده‌های نیروی هوایی سلطنتی بود. این اقدام با هدف جلب توجه به نقش بریتانیا در جنگ غزه از طریق تأمین تجهیزات نظامی برای اسرائیل انجام شد. تروریسم خواندن چنین اقدامی مضحک است. بسیاری از مدافعان حقوق مدنی به این تصمیم اعتراض کرده‌اند و توضیح داده‌اند که اگر شما شروع کنید به تروریست خواندن هر اقدامی، در واقع مسیر نابودی آزادی‌های سیاسی را هموار کرده‌اید.

اگر حزب راست‌گرای نایجل فاراژ، «Reform UK»، در انتخابات پیروز شود — که دیگر تصور آن غیرممکن نیست — می‌تواند از چنین قانونی برای سرکوب بیشتر آزادی‌های سیاسی استفاده کند. بنابراین، به‌اصطلاح دولت‌های لیبرال غربی در حال بازی با آتشی بسیار خطرناک هستند که به احتمال زیاد حتی علیه خودشان هم بازخواهد گشت.

الیاس فِروز:
 شما مدت‌ها پیش — قبل از وقوع آن — پیش‌بینی کردید که اسرائیل ممکن است ایران را به رویارویی بکشاند که می‌تواند حمله مشترک آمریکا و اسرائیل را اجتناب‌ناپذیر کند، به‌ویژه در دوره ترامپ. نقش ایران را در تشدید تنش‌های کنونی چگونه تفسیر می‌کنید و این پیش‌بینی قبلی چه چیزی درباره محاسبات راهبردی اسرائیل و ایالات متحده به ما می‌گوید؟

گیلبرت اَشکار:
 رژیم تئوکراتیک ایران از مسئله فلسطین به‌عنوان ابزار ایدئولوژیک اصلی برای گسترش نفوذ خود در کشورهای عربی استفاده کرده است. برای پر کردن شکاف میان فارس و عرب، و میان شیعه و سنی، به‌شدت بر آرمان فلسطین تکیه کرده است. از همان آغاز، این یک برگ ایدئولوژیک کلیدی برای رژیم بود.

تهران به همین دلیل از نیروهای عرب ضداسرائیل حمایت کرد — مهم‌ترین آن‌ها حزب‌الله، که مبارزه واقعی علیه اشغال لبنان توسط اسرائیل را پیش برد. حزب‌الله تحت حمایت ایران پس از حمله ۱۹۸۲ اسرائیل شکل گرفت و کارزار طولانی علیه این اشغال را رهبری کرد و به این ترتیب جایگاه متحد کلیدی ایران را به دست آورد.

ایران از اشغال عراق توسط آمریکا بهره برد؛ همان‌طور که همه می‌دانند، ایران اصلی‌ترین برنده حمله آمریکا بود و امروز نفوذش در عراق بیش از ایالات متحده است. سپس در سوریه مداخله کرد تا از رژیم استبدادی بشار اسد در برابر خیزش مردمی ۲۰۱۱ حمایت کند، و این به گسترش نفوذش کمک بیشتری کرد.

این روند به ایران امکان داد تا یک «کریدور قدرت» در سراسر منطقه عربی ایجاد کند که یمن نیز به آن پیوست؛ جایی که حوثی‌ها در سال ۲۰۱۴ کنترل شمال کشور را به دست گرفتند و جنگ داخلی را شعله‌ور کردند.

ایران به این ترتیب شبکه‌ای از نفوذ مستقیم در سراسر منطقه ساخت و باور داشت این امر حفاظت قوی برایش فراهم می‌کند. اما در عوض، این وضعیت باعث شد اسرائیل ایران را تهدیدی حتی بزرگ‌تر ببیند، به‌ویژه وقتی ایران برنامه هسته‌ای خود را توسعه داد. این مسئله به وسواس اسرائیل بدل شد و از سوی واشنگتن نیز حمایت می‌شد.

پس از آن‌که ترامپ در سال ۲۰۱۸ ایالات متحده را از توافق هسته‌ای ایران خارج کرد، ایران غنی‌سازی اورانیوم را به ۶۰ درصد افزایش داد. این سطح آشکارا فراتر از نیازهای مقاصد صلح‌آمیز است، هرچند همچنان کمتر از سطح لازم برای ساخت سلاح هسته‌ای است. بنابراین، ادعای ایران مبنی بر اینکه قصد تولید سلاح هسته‌ای ندارد، با همین سطح غنی‌سازی در تناقض بود. این موضع متناقض به ضرر ایران تمام شد و از نظر من، یکی دیگر از محاسبات غلط بزرگ آن بود.

اسرائیل سپس از فرصت ایجاد شده پس از رویدادهای ۷ اکتبر استفاده کرد تا ابتدا حزب‌الله را در هم بکوبد و سپس با حمایت آمریکا حمله‌ای تمام‌عیار به ایران آغاز کند. در همین میان، رژیم اسد سقوط کرد.

بنابراین، همه این‌ها ضربه سنگینی به ایران بود. ایالات متحده و اسرائیل هر دو ایران را دشمن اصلی می‌بینند. اسرائیل، چون ایران آشکارا خود را دشمن سرسخت اسرائیل معرفی می‌کند. ایالات متحده، هرچند از نظر نظامی تهدیدی از سوی ایران ندارد، اما آن را تهدیدی برای منافع خود در خلیج فارس می‌داند.

هر دو باری که ترامپ انتخاب شد، نخستین سفر خارجی‌اش به پادشاهی‌های عربی خلیج فارس بود و آخرین سفرش شامل گفت‌وگوهایی درباره قراردادهایی به ارزش صدها میلیارد دلار می‌شد. بنابراین، فارغ از آنچه می‌گویند — که اغلب ریاکارانه است — این پادشاهی‌های خلیج فارس، در حالی که از حملات اسرائیل به ایران انتقاد می‌کنند، در واقع بسیار خشنودند، چون از ایران بسیار بیشتر از اسرائیل می‌ترسند.

نکته همین است: ایالات متحده با رژیم ایران نه در درجه اول به دلیل ماهیت یا ایدئولوژی آن — چرا که پادشاهی سعودی حتی سرکوبگرتر است — بلکه به دلیل تهدید ژئوپلیتیکی آن مخالفت می‌کند.

الیاس فِروز:
 با توجه به وضعیت کنونی در غزه و کرانه باختری، و با توجه به این‌که دولت اسرائیل آنچه شما «سیاست پاکسازی قومی» می‌نامید را دنبال می‌کند، چه آینده‌ای برای مردم فلسطین باقی مانده است؟

گیلبرت اَشکار:
 دلیل این‌که دولت راست افراطی اسرائیل پیش‌تر اخراج کامل فلسطینیان را اجرا نکرده بود، این بود که می‌دانست چنین اقدامی موجب محکومیت بین‌المللی شده و احتمالاً متوقف خواهد شد. اما ۷ اکتبر به آن‌ها پنجره‌ای از فرصت داد — فرصتی برای آغاز اجرای این پروژه با تمام قوا و خشونت شدید در غزه، از طریق آنچه اکنون به جنگی نسل‌کشانه بدل شده است.

آن‌ها هنوز نمی‌توانند جمعیت فلسطینی غزه را به‌طور کامل اخراج کنند، چون این کار نیازمند چراغ سبز ایالات متحده است. حتی در دولت ترامپ نیز، این موضوع به دلیل روابط واشنگتن با کشورهای خلیج فارس پیچیده خواهد شد، چرا که این کشورها از اثر بی‌ثبات‌کننده شدید چنین اخراجی بیم دارند — به‌ویژه با توجه به اهرم فشار نفتی و مالی این کشورها که نه تنها از نظر ژئوپلیتیکی، بلکه حتی برای منافع شخصی و خانوادگی ترامپ نیز حیاتی است.

اکنون دو سناریوی وخیم پیش روی فلسطینیان است:
در یک سو، احتمال پاکسازی کامل قومی — اخراج جمعی آنان که دومین جابه‌جایی بزرگ فلسطینیان از سرزمینشان پس از سال ۱۹۴۸ خواهد بود. گرچه در سال ۱۹۶۷ اخراج محدودتری از کرانه باختری صورت گرفت، آنچه اکنون در خطر است، اخراج اکثر فلسطینیان از هر دو منطقه غزه و کرانه باختری است.

در سوی دیگر — سناریویی به‌شدت نگران‌کننده که با این حال برخی آن را «شرّ کمتر» می‌دانند — ایجاد یک دولت ساختگی فلسطینی است که از مجموعه‌ای از مناطق جداافتاده در کرانه باختری و غزه تشکیل شده باشد. باقی سرزمین ضمیمه اسرائیل خواهد شد و با شهرک‌نشینان و نیروهای نظامی پر خواهد گشت. این موضوع هم‌اکنون در حال بررسی است: گفته می‌شود دولت ترامپ و نتانیاهو با امارات متحده عربی، پادشاهی سعودی و مصر بر سر توافقی مذاکره می‌کنند که بر اساس آن، این کشورها به‌طور موقت اداره مردم غزه را به‌عنوان بخشی از این «دولت» بر عهده بگیرند تا زمانی که یک نیروی فلسطینی دست‌نشانده اسرائیل بتواند جایگزین آن‌ها شود.

البته این هیچ رهایی‌ای نخواهد بود. این صرفاً شیوه‌ای جدید برای سازمان‌دهی زندان روباز برای فلسطینیان است؛ زندانی که از سال ۱۹۶۷ تاکنون تحت اشغال شکل گرفته و اکنون به گونه‌ای بازطراحی می‌شود که به‌صورت یک «توافق سیاسی» جلوه کند، در حالی که ساختارهای اصلی سلطه را حفظ کرده و حتی در قالبی بسیار وخیم‌تر تحکیم می‌بخشد.


مشارکت‌کنندگان
 گیلبرت اَشکار استاد بازنشسته مدرسه مطالعات شرقی و آفریقایی دانشگاه لندن (SOAS) است. تازه‌ترین کتاب‌های او عبارتند از: جنگ سرد جدید: ایالات متحده، روسیه و چین از کوزوو تا اوکراین و فاجعه غزه: نسل‌کشی در چشم‌انداز تاریخی-جهانی.
الیاس فِروز نویسنده آزاد است که از جمله بر موضوعاتی چون نژادپرستی، یهودستیزی و اسلام‌هراسی، و همچنین سیاست و فرهنگ بزرگداشت و زنده نگه داشتن remembrance تمرکز دارد.

متن انگلیسی این گفتگو را در زیر می توانید مطالعه کنید.

https://jacobin.com/2025/08/gaza-western-liberalism-genocide-israel

تاریخ انتشار : ۲۴ مرداد, ۱۴۰۴ ۱:۰۱ ق٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

تجاوز اسراییل به خاک قطر، جلوه‌ای دیگر از جنگ‌طلبی، توافق‌ستیری و تروریسم دولتی

حمله‌های مکرر اسراییل به کشورهای منطقه، امنیت و ثبات منطقه و جهان را به‌شدت تهدید کرده و نه تنها نقض آشکار منشور سازمان ملل و اصل حاکمیت ملی کشورهاست، بلکه نشأت گرفته از سیاست راهبردی این حکومت برای «تغییر چهرۀ خاورمیانه» است.

ادامه »

بنای تجارت و سود و ثروت بر خون و استخوان و جان و هستی فلسطینیان

از گرسنگی دادن عمدی گرفته تا آوارگی اجباری و بمباران سیستماتیک، همه نشان می‌دهند که «امنیت اسرائیل» بهانه‌ای است برای پاک‌سازی قومی و جایگزینی جمعیت. انطباق سیاست نظامی اسرائیل با منطق اقتصادی آمریکا چهرۀ خود را در نسل‌کشی در غزه به‌مثابه هم‌راستایی سیاست و تجارت به خوبی نشان می‌دهد.

مطالعه »

قحطی در غزه؛ آیینۀ تمام‌نمای پوچی ادعاهای قدرت‌های غربی

نتانیاهو با چه اطمینانی، علیرغم اعتراض‌های بی‌سابقۀ جهانی به غزه لشکرکشی می‌کند؟ در حالی که جنبش صلح تا تل‌آویو گسترش یافته و اعتراض‌ها به ادامۀ جنگ و اشغال غزه ده‌ها هزار شهروند اسرائیلی را نیز به خیابان‌ها کشانده، وزیر دفاع کابینۀ جنایت‌کار نتانیاهو با تکیه بر کدام قدرت، چشم در چشم دوربین‌ها می‌گوید درهای جهنم را در غزه باز کرده است؟

مطالعه »

مصونیت اسرائیل از مجازات برای جنایات جنگی، قتل روزنامه‌نگاران بیشتری را دامن می‌زند…

گرچه من و سایر هم‌کارانم در شورای سردبیری سامانه کار به هیچ عنوان خود را خبرنگار یا ژورنالیست حرفه ای نمی دانیم ولی نمی‌توانیم درد و نگرانی عمیقمان را از آنچه بر سر راویان تاریخی این دوران منحوس وسیله دولت اسراییل و رژیم نسل کش نتانیاهو آمده است را پنهان کنیم. ما به همه روزنامه نگاران و عکاسان شریفی که در تمامی این دو سال از میدان جنایات غزه گزارش فرستاده اند درود می‌فرستیم و یاد قربانیان این نبرد نابرابر را گرامی می‌داریم.

مطالعه »
پادکست هفتگی
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

سوسیال دموکرات‌های نروژ در انتخابات پارلمانی پیروز شدند

آینده در حال- تحلیل زمانیت امروز جامعه‌ ایرانی

از شکستن سد حجاب اجباری تا خطر جنگ!

با افزایش میزان بدهی ها: آژانس رتبه‌بندی فیچ, رتبه اعتباری فرانسه را کاهش داد

اسرائیل؛ مأمور «کارِ کثیف» غرب یا قدرتی مستقل؟ چرا هیچ‌کس جلودار آن نیست؟