از چند روز پیش اسراییل حمله به شهر غزّه با هدف اشغال کامل آن را آغاز کرده است. دولت نتانیاهو، نخستوزیر جنایتکار تحت تعقیب بینالمللی، علیرغم اعتراضهای گستردۀ جنبش صلح جهانی و اعتراضهایی که حتّی در خود اسراییل نیز به شکل روزافزونی در جریان است، در حال اجرایی کردن طرح اشغال شهر غزّه است.
ارتش اسراییل با توسّل همزمان به نیروی هوایی، زمینی و توپخانه، بار دیگر چهرهٔ وحشیانهٔ تجاوز، اشغال و سیاستهای مبتنی بر توسّل به قدرت مطلق را به نمایش گذاشته است. این حملات موجب وخامت بیش از پیش شرایط غیرانسانی اسفبار غزّه برای تمامی دومیلیون ساکنان رنجدیده، قطحیزده و آوارۀ این سرزمین خواهد شد و موج تازهای از آوارگی و رنج انسانی را ایجاد خواهد کرد. اسراییل با گسترش و عملی کردن این اشغال، از خطوط باز هم بیشتری از مرزهای ممنوعهٔ نسلکشی عبور خواهد نمود.
آنچه امروز در غزّه میگذرد، تنها یک درگیری نظامی نیست، بلکه نسلکشی و پاکسازی قومی عریان است. اسراییل با اتکاء به قدرت نظامی عظیم خود و برخورداری از پشتیبانی بیبدیل دول غربی، همهٔ شهروندان غزّه را آواره و میهن آنان را به ویرانهای تبدیل کرده است. ارتکاب این جنایات از سوی اسراییل بدون حمایت مستقیم و غیرمستقیم قدرتهای غربی ممکن نمیبود.
آمریکا همچنان اصلیترین تأمینکنندۀ سلاح و تجهیزات اسراییل است؛ بمبهایی که بر سر غیرنظامیان غزّه فرود میآیند، از انبارهای پنتاگون به تلآویو ارسال میشوند. در قریب به دو سال گذشته، واشنگتن بارها قطعنامههای شورای امنیّت سازمان ملل برای توقف جنگ و حفاظت از غیرنظامیان را وتو کرده و در برابر ارادهٔ سازمان ملل متّحد در راه گشودن هر گونه مفرّی برای مردم ستمدیدهٔ غزّه ایستاده است. اتّحادیهٔ اروپا نیز با وجود اعتراضهای گستردهٔ مردمی، همچنان در عمل در کنار اسراییل ایستاده است.
سازمان ما همواره از حقوق حقّه و قانونی مردم فلسطین دفاع و پس از وقایع روز ۱۵ مهر ۱۴۰۲ (۷ اکتبر ۲۰۲۳ میلادی)، ضمن ابراز مخالفت با شیوههای خشونتآمیز مبارزه و اعمال زور و خشونت علیه شهروندان غیرنظامی، تجاوز مجدّد اسراییل به غزّه، کشتار وحشیانهٔ دهها هزار انسان، شخم زدن جنایتکارانهٔ خاک غّزه و ارتکاب جنایات عدیده در حقّ مردم فلسطین در خاک غزّه را محکوم کرده است.
اشغال و تخریب غزّه از سوی اسراییل نشاندهندهٔ استمرار سیاست دیرپای آن در استفاده از زور توام با زیر پا گذاشتن تمامی میثاقهای بینالمللی، اصول انسانی و حقوق بشر است. ابعاد جنایات اسراییل در غزّه و مرزهایی که در ارتکاب این جنایت زیر پا گذاشت، چنان است که بسیاری دولتهای جهان و از جمله حامیان همیشگی اسراییل را تحت فشار افکار عمومی و جنبش دامنگستر صلح به چارهجویی واداشت. از جملهٔ این اقدامات، کارزار مشترک از سوی فرانسه و عربستان در ارائهٔ طرحی مشترک مبنی بر راهحلّ تحقّق موجودیّت همزمان دو کشور فلسطین و اسراییل و دعوت از دیگر کشورهای جهان برای پیوستن به این طرح پیشنهادیست. علیرغم مخالفت اسراییل و آمریکا با این طرح، تا کنون چندین کشور غربی نیز به این طرح پیوسته و اعلام کردهاند در نشست مجمع عمومی سازمان ملل متحّد در سپتامبر سال جاری موجودیّت کشور مستقلّ فلسطین را به رسمیّت خواهند شناخت.
هرچند شناسایی کشور مستقلّ فلسطین گامی بزرگ و چشمگیر خواهد بود، امّا هنوز روشن نیست که نتیجۀ آن گذاشتن نقطۀ پایانی بر رنج هشتادسالۀ مردم فلسطین باشد. قطعیت بخشیدن به موجودیّت کور مستقلّ فلسطین مستلزم تصوب شورای امنیّت سازمان ملل متّحد است و تا کنون نشانهای از خودداری آمریکا در استفاده از حقّ وتوی آن در این مورد نیز به چشم نمیخورد.
برخلاف ادعای دولت اسراییل، اشغال غزّه نه در جهت تامین «امنیّت ملی» اسراییل که بخشی از سیاست راهبردی این کشور با هدف منضمّ کردن سرزمین فلسطین به خاک اسراییل و در راستای جامهٔ عمل پوشاندن به رؤیای «اسراییل بزرگ» واشغال و انضمام بخشهای بیشتری از خاک دیگر کشورهای عربیست.
اسراییل سالهاست با شدت بخشیدن به شهرکسازی در سرزمینهای فلسطینی در کرانهٔ باختری رود اردن و تقسیم این سرزمین به بخشهای جدا از هم و نابودی پیوستگی جغرافیایی، تلاش میکند راهحل دوکشوری را عملاً نابود سازد. در هفتهها و روزهای گذشته ابعاد این شهرکسازیها به بیتالمقدّس شرقی و بلندیهای اشغالی جولان در خاک سوریه نیز گسترش یافته است. اکنون نتانیاهو در جهت پیشبرد این هدف میخواهد نه تنها شهر غزّه که تمام نوار غزّه را اشغال کند و مردم غزّه را یا بکشد و به کوچ اجباری به سرزمینهایی فراسوی خاک میهن فلسطینی وادار کند. این نسلکشی و پاکسازی قومی در غزّه نیز در جهت تحقّق همین هدف راهبردی پیش برده شده و میشود.
همکاری و پشتیبانی تسلیحاتی – نظامی حامیان غربی اسراییل در کنار استیلای آنان بر نهادهای بینالمللی منجر به آن شده است که واکنش جهانی و سازمانهای بینالمللی، تاکنون عملاً محدود به صدور بیانیهها و اظهار نگرانیهای لفظی بوده و اقدامی عملی برای توقّف این تجاوز گسترده به چشم نخورده است.
دولت اسراییل به خوبی میداند که در برابر هیچ اقدام آن، اقدام و عواقبی جدّی از سوی متّحدان غربیاش صورت نخواهد گرفت. همین مصونیت از مجازات است که به او اجازه داده از سال ۱۹۶۷ میلادی تاکنون از جمله با شهرکسازیهای پیدرپی مردم تحت ستم فلسطین اشغالی و بشریّت مترقّی را در برابر اعمال انجامشده قرار دهد و اکنون، در غزّه با همان منطق، نابودی کامل یک ملت را دنبال کند.
ناتوانی عملی نهادهای بینالمللی در پیاده کردن قوانین، مقررات و معاهدات خود، تحقّق ارادهٔ جامعهٔ جهانی و بشریت مترقّی، مؤید این واقعیت تلخ است که منافع سوقالجیشی قدرتهای غربی هنوز هم بر حقوق انسانی اولویّت دارند و به این ترتیب بحرانهای انسانی بزرگ که با مصالح قدرتهای غربی تلاقی پیدا میکنند، در درگاه قدرت قربانی میشوند.
ابعاد آنچه در غزّه میگذرد تنها محدود به خسارتهای فوری نیست؛ تأثیرات بلندمدت آن بر سلامت جسمی چندین نسل، بر روان جمعی، ساختار اجتماعی و توان اقتصادی مردم غزّه، و همچنین بر ثبات منطقهای و جهانی، شاید تنها بخشی از ابعاد قابل تشخیص این جنایات باشد. هنوز بسیار زود است که ابعاد جنایتی که قریب هشتاد سال است در حق مردم فلسطین و امروز به ویژه بر مردم غزّه صورت میگیرد، روشن شود. نسلها باید بگذرد تا آثار این جنایت روشن و آثارش به تمامی از میان برود.
نقد واکنشهای جهان ناظر و تلاش برای درک واقعی از پیآمدهای انسانی و سیاسی اشغال غزّه، تنها راهیست که میتواند جامعهٔ جهانی و بشریّت مترقّی را قادر به بازنگری مؤثر در رویکردها و سیاستهای ضرور مورد نیاز خود نماید.
تا زمانی که زور و قدرت، معیار سیاست و عدالت بینالملل و میزان تحقّق قوانین جهانشمول انسانی باشد، تکرار فجایع انسانی، آوارگی و رنج مردم بیگناه ادامه خواهد یافت و هر روز در غزّه، تنها تصویری زنده و هرچند محدود از ناتوانی جهان در محافظت از اصول انسانی و عدالت بینالملل خواهد بود.
تصویر کودکی که در خرابههای خانهاش به دنبال سرپناه میگردد، و مادری که پیکر بیجان فرزندانش را در آغوش گرفته و گریه میکند، بیش از هر تحلیل سیاسی یا بیانیّهٔ رسمی، واقعیت دردناک این جنایات را به ما نشان میدهد. بوی دود و باروت، نالههای زخمیان و سکوت و شیون همزمان خیابانهایی که روزگاری پر از زندگی بودند، همه حکایتیاند از شکنندگی زندگی و بیرحمی سیاستهایی که با محاسبات قدرت و انسانیّت را به حاشیه میرانند.
چشمانداز غزّه نه فقط نقشهای از خشونت و تخریب، بلکه آینهایست که ضعف جهان در تضمین امنیّت انسان و حقوق بشر را بازتاب میدهد. این رنج انسانی و بیپناهی مردم، مسئولیّت اخلاقی و انسانی تمام ناظران و سیاستگذاران جهانی را یادآوری میکند و به روشنی نشان میدهد که بیعملی و سکوت، بخشی از چرخهٔ خشونت و نابسامانیست که هر روز بر زندگی و سرنوشت مردم حاکم می شود.
شنبه، ۱ شهریور ۱۴۰۴ (۲۳ اوت ۲۰۲۵ میلادی)
گروه کار امور بینالملل سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)