Ernest Mandel (1923-1995 )
ارنست ماندل؛ هیچگاه به فلاکت سیاسی انقلابی نیفتاد!
ارنست ماندل(۱۹۹۵-۱۹۲۳ .م) مبارز کت و شلواری کراواتی!، عملگرای کارگری ضد فاشیست بلژیکی، تروتسکیست مارکسیست، یهودی آلمانی تبار، غالب عمرش را در بلژیک، و آلمان گذراند و یکی از تئوریسن های ضدسرمایه داری و جنبش کارگری آنجا شد. والدین وی از لهستان بدلیل جنگ جهانی اول، ابتدا به آلمان امروزی و سپس به هلند و بلژیک مهاجرت نمودند. پدر او “هنری ماندل” نیز یک مبارز ضد فاشیست و سوسیالیست بود که بدلیل خودداری از شرکت در جنگ جهانی نخست از لهستان و آلمان به هلند فرار کرده بود؛ ولی در سال ۱۹۱۸ میلادی به سبب پیروزی انقلاب آلمان و فرار قیصر از آلمان به هلند، هنری ماندل به شهر مونیخ مرکز حکومت موقت انقلابی بازگشت و وارد حزب کمونیست آلمان شد تا در کنار کمونیست معروف، کارل لادک با بلشویکها در بخش مطبوعاتی همکاری کند.
شکست این انقلاب بعد از یکسال، و قتل خانم روزا-لوکزمبورگ و کارل لیبکنشت در سال ۱۹۱۹ توسط نظامیان راستگر موجب شد که “هنری ماندل” به کشور بلژیک فرار کند. محاکمات مسکو توسط استالین نیز وی را به وحشت انداخت؛ مخصوصن محاکمه کارل لادک موجب شد که او دوباره فعال گردد؛ از جمله علیه استالینیسم. فرزند او، “ارنست ماندل”؛ مورد نظر در این مقاله، در سال ۱۹۲۳ میلادی در آلمان متولد شد و بین سالهای ۱۹۴۰-۱۹۳۰ شاهد رشد فاشیسم و بقدرت رسیدن نازیها در آلمان بود. او فقر خانواده های کارگری و فضای سیاسی ضد فاشیستی و ضد استالینیستی خانواده خودرا تجربه نمود. ارنست ماندل از سن ۱۳ سالگی در سال ۱۹۳۶، بعد از بقدرت رسیدن نازی ها در آلمان، هوادار انترناسیونال چهارم شد و در سن ۱۶ سالگی وارد شاخه بلژیکی “حزب انقلابی سوسیالیستی” گردید.
خبر ترور تروتسکی توسط استالین در سال ۱۹۴۰ گرچه خانواده ارنست ماندل را بوحشت انداخت ولی آن سبب شد که تروتسکیست ها دوباره فعال شوند و خود را از نو سازماندهی کنند. در زمان اشغال آلمان توسط نازیسم، ارنست ماندل زندگی مخفی گزید، چندبار دستگیر ولی اغلب موفق به فرار گردید. او هربار فکر میکرد آلمان دوباره مانند سال ۱۹۱۸؛ بعد از پایان جنگ جهانی نخست، در شرایط انقلابی قرار دارد و وی در “قلب انقلاب جهانی” قرار خواهد گرفت. ارنست ماندل ولی شانس آورد که مانند سایر یهودیان بلژیک به اطاقهای گاز فرستاده نشد. با شکست آلمان در جنگ جهانی دوم وی از اردوگاههای کار نیز آزاد شد؛ البته بدون موفقیت و امید در یک انقلاب جهانی؛ بعد از سقوط فاشیسم در اروپا ! وی تا آنزمان در نظر و عمل مدام میان تروتسکیسم، اردوگاههای فاشیسم، و احتمال قتل در کوره های آدمسوزی، در حال نبرد بود.
ارنست ماندل هر بار در فواصل رهایی از اردوگاههای نازیسم، فوری در بلژیک در کمیته مرکزی انترناسیونال چهام فعال میشد و مسئولیتی مهم را بعهده میگرفت، بعدها حتا از سال ۱۹۶۶ در سطح جهانی دارای وظایفی بود. الگوی او مبارزی بنام “آبراهام لئو” بود که از جوانی با هم همکاری و نزدیکی فکری و تئوریک داشتند. بخش بلژیکی انترناسیونال چهارم در زمان سلطه فاشیسم دچار ضربه ای مهلک و مدتی منحل شد و هر ۳ مبارز و متفکر آن: ابراهام لئو، مارسل هیک، و ارنست ماندل، دستگیر شدند؛ که فقط ماندل بعدها آزاد شد و آندوی دیگر توسط نازیست ها بقتل رسیدند. لئو ۳ سال وقت داشت تا روی ماندل تاثیر مبارزاتی بگذارد. او فردی خوشبین با دانش جامعه بود که برای ماندن در شرایط مبارزه زیرزمینی امید بسیار مهم بود.
شعار معروف لئو همیشه این بود که میگفت در پشت هر شرایط ناامیدی، باید امیدی جست که خوشبینانه باشد! ماندل در باره لئو گفته بود که او دارای ” صداقت ایدئولوژیک” بود. تروتسکیستها در زمان تاسیس انترناسیونال چهارم در سال ۱۹۳۸ میگفتند بجای بحران انسان یا بحران بشریت باید نوشت بحران رهبران جنبش کارگری؛ که ناشی از خیانت بخشی از سوسیال دمکراتها و استالینیستها به زحمتکشان بود؛ که باید آنان را به دو دلیل پیشین اضافه کرد. نقش ماندل در جنبش کارگری کشور بلژیک میان سالهای ۱۹۶۵-۱۹۵۳ نتیجه سیاست و کوشش فردی بود. وی آنزمان بعنوان ژورنالیست عضو حزب سوسیالیست بلژیک بود. از جمله دیگر فعالیت های وی تا آنزمان: مشاورت اتحادیه های کارگری بلژیک، طرح برنامه رفرم های ساختاری ضد کاپیتالیستی، کوشش قلمی میان چپ سوسیالیستی و سوسیال دمکراتها، خالق موضوعات اقتضادی مانند کتاب “تئوری اقتصاد مارکسیستی” و کتاب “کاپیتالیسم نوین” بودند. ارنست ماندل میپرسید آیا امکان انقلاب سوسیالیستی در کشورهای پیشرفته سرمایه داری وجود دارد یا خیر؟، تضادهای عینی در نظام سرمایه داری، در شرایط انقلابی ظاهر میشوند که باعث جنگ جهانی سوم گردد؟
از جمله آثار مهم ارنست ماندل کتاب “پایان سرمایه داری” است که لنین قبلن از آن زیر عنوان مرحله پایانی امپریالیسم نام برده بود. وی میگفت در این مرحله سرمایه داری مدام دچاربحران اقتصادی و مالی مانند بحران وام میگردد. به این دلیل سرمایه داری توانست فقط روی انبوهی از وام و بدهکاری دوام بیاورد. ماندل در انترناسیونال چهارم در سال ۱۹۶۳ برای انترناسیونال ششم از دیالکتیک ۳ بخش انقلاب جهانی و اتحاد وهمکاری آنان با هم میگفت: مبارزات طبقه کارگر در کشورهای صنعتی، جنبش های ضد استعماری، و انقلاب ضد بوروکراتیک ضد استالینیستی شوروی سابق و کشورهای پیمان ورشو. ماندل بعد از ۱۹۶۸ و بعد از شروع جنبش دانشجویی در اروپا و امریکا از طریق شرکت در دوره های آموزشی مارکسیستی تروتسکیستی در سطح جهان مشهور شد و روی آن جنبش بی تاثیر نبود.
ارنست ماندل متفکری جزمی و دگماتیک نبود گرچه برای آثار تروتسکی ارزش زیادی قائل بود و میگفت نمی خواهد دنباله رو متفکران پیشین باشد. ولی خوشبینی های غیرواقعی اش موجب توهماتی شد که بعدها سبب سرخورده گی های وی گردید مثلن در سال ۱۹۸۹ بعد از سقوط سوسیالیسم واقعن موجود امید به یک سوسیالیسم دمکراتیک در کشورهای بلوک شرق داشت. او خود را مستقیمن دیگر تروتسکیست نمیدانست بلکه یک مارکسیست انقلابی. منتقدانش به طنز میگفتند او مانند یک اسب ابلق است یعنی اسبی سفید با خالهایی سیاه. سوسیال دمکراتها میگفتند مارکسیسم در درجه نخست یک سنت انتقادی است و نه تنها باید از مارکس فراتر رفت بلکه باید با نگاهی انتقادی و بومی به: روزا لوکزمبورگ، لنین، و تروتسکی نگریست. روزا لوکزمبورگ با رادیکالیسم خاص خود گفته بود: سوسیالیسم یا بربریت ! امروزه گویا تولد مارکسیسم را کتاب “تزهایی پیرامون فویرباخ”، اثر مارکس میدانند که گفته بود مربیان نیز باید تربیت شوند! ارنست ماندل تروتسکی را را شخصیتی سیاسی میدانست و میگفت تروتسکیسم کوششی است قدیمی و سابقه دار جهت یک عمل انقلابی بین المللی قاطعانه.
تروتسکی از نظر اتوبیوگرافی فرزند یک زمیندار اوکرائینی بود که در سال ۱۸۷۹ میلادی بدنیا آمد و در سن ۲۳ سالگی نام اش را از “لئو داود برونشتاین” به این نام مستعار تغییر داد. وی در کنار لنین مهمترین مارکسیست روسیه بود که در تبعید با پلخانف، لنین، و سوسیالیست های روسی آشنا شد و بعد از فرار از زندان و تبعید در رقابت های فراکسیونی و جناحی مدتی منشویک و سپس بلشویک شد در باره او اشاره شده که دارای صبر انقلابی بود. تروتسکی در زندان تزاری کتاب “موتور انقلاب” را نوشت و میگفت احتمال اینکه پرولتاریا در یک کشور عقب افتاده بقدرت برسد بیشتر است تا در یک کشور صنعتی پیشرفته. و پرولتاریا حتا اگر در اقلیت باشد باید قدرت را بدست گیرد بشرط اینکه دهقانان از آن حمایت کنند. این نظریه تروتسکی خلاف مارکسیسم بود که میگفت پرولتاریا به هیچ وجه نباید در چهارچوب ملی محدود بماند. تروتسکی به نقل قولی از مارکس-انگلس اشاره میکند که گفته بودند کمونیسم عمیقن فقط بشکل خلقهای حاکم، یکبار و همزمان ممکن است.
تروتسکی در تمام طول عمر به نظریه انقلاب مداوم پایبند بود که احتمالن آنر از اندیشمندی بنام ” آ. پاروس-هلفاد، ۱۹۲۴-۱۸۶۰.م” گرفته بود. تروتسکی در سال ۱۹۳۰ میلادی یکبار نظرات و بعضی از تئوری هایش را بازسازی و نو نموده بود. اومیگفت دیکتاتوری پرولتاریا فقط در اتحاد با دهقانان انقلابی موفق به قدم نهایی برای نابودی ساختاری ارتجاع پیشین است. او گرچه مدعی بود که انقلاب سوسیالیستی در یک کشور ناموفق خواهد بود ولی بعد از انقلاب اکتبر به دفاع شدید از آن پرداخت و حتا ترور ضد انقلاب را توجیه نمود و میگفت ایجاد وحشت میان دشمنان و مخالفین یک ابزار قدرتمند در سیاست است. به این دلیل باید در جنگهای داخلی دستگیرشدگان را فوری و بدون محاکمه مجازات و اعدام نمود. سرنوشت تلخ خودش نشان میدهد که او نیز قربانی این پیشنهاد شد چون از میان بخش سیاسی کمیته مرکزی حزب بلشویک در سالهای ۱۹۲۴-۱۹۲۳ فقط لنین و استالین جان سالم بدر بردند و سایر آنها قربانی تئوری خشونت حزب شدند.