۱۴ مرداد – روز نمادین مشروطه
یکشنبه، ۱۳ مرداد ۱۲۸۵ مظفرالدین شاه قاجار فرمان تشکیل مجلس شورای ملی را امضاء کرد، فرمانی که فردای آن روز، روز دوشنبه، ۱۴ مرداد ۱۲۸۵ صادر شد؛ فرمانی که به عنوان فرمان مشروطیت، به عنوان نماد انقلابی بزرگ؛ نماد رویداد و برشی تعیینکننده در تاریخ معاصر میهن ما ثبت و ماندگار شد. ۱۴ مرداد نماد دورانی جدید در تاریخ میهن ماست. دورانی که برای گذار از استبداد قهقرایی قاجار به آغازی برای حضور تأثیرگذار مردم در عرصهٔ حیات سیاسی – اجتماعی – فرهنگی – اقتصادی میهنمان شناخته میشود.
اما امضاء و صدور فرمان مشروطیت نه آغاز دوران انقلاب مشروطه بود و نه پایان آن. رویدادها و روندهای عظیم و تأثیرگذار مربوط به این انقلاب
فرمان مشروطیت دارای مؤلفههای پیچیده و بسیاریاند که تا کنون با رویکردهای گوناگون مورد بررسی و تحقیق قرار گرفتهاند. این نوشتار تنها نگاهی کوتاه به چند نکته از این مجموعهٔ درهمتنیده دارد.
جنبش بابیه
یکی از بزرگترین و برجستهترین جنبشهای اجتماعی در دوران پیشامشروطه، جنبش بابیه بود. نام بردن ویژه از جنبش بابیه در این نوشتار به دلیل سرکوب سبعانهٔ این جنبش و ظلم مدامی که بر این جنبش و متعلقان آن رفت، ضرورت دارد. به دلایل متعدد و متکثر تا کنون نقش جنبش بابیه در تحولات منجر به جنبش و انقلاب مشروطه کمتر مورد توجه قرار گرفته است.
مطلقه – مشروطه – مشروعه
نه فرمان مشروطیت و نه قانون اساسی منتج از آن به معنای جایگزینی سلطنت مطلقه با سلطنت مشروطه نبود. با مرگ مظفرالدین شاه، تنها ده روز پس از امضای قانون اساسی مشروطه توسط او در دیماه ۱۲۸۵ و جلوس محمدعلی شاه بر تخت سلطنت، شاه جدید به دشمنی با مشروطه پرداخت و با توپهای لیاخوف ساختمان مجلس شورای ملی را به توپ بست. به فرمان او گروهی از مبارزان و نامداران مشروطه کشتار شدند. از جمله سید جمالالدین اسدآبادی و میرزا جهانگیرخان صوراسرافیل را به غلوزنجیر کشیدند، در باغ شاه و در حضور محمدعلی شاه شکنجه کردند، طناب به گردنشان انداختند، طناب را از دو طرف کشیدند و آنها را به قتل رساندند.
دوران دو سال و نیمهٔ سلطنت محمدعلی شاه منجر به دورهٔ معروف به استبداد صغیر شد و تنها با حرکت قوای مسلح مشروطهخواهان از چند نقطهٔ کشور به سوی تهران، تسخیر پایتخت و سرنگونی حکومت استبداد مطلقهٔ وی پایان گرفت.
انقلاب مشروطه برای نخستین بار چالش گذار از فرمانروایی حاکمی مطلق را در سطحی چشمگیر به موضوع اصلی مجموعهٔ نیروهای طرفدار تغییر، ترقی و پیشرفت در میهن ما بدل کرد. صرف نظر از تأثیر جنبش دورنزای بابیه، این چالش از طریق ارتباط مداوم با ایرانیان مقیم قفقاز، حضور دانشجویان و دانشآموختگان ایرانی در فرنگ، با سفرهای روشنفکران ایرانی به استانبول و فراتر از آن، نمادهایی از فرهنگهای فرامرزی را به ایران آورده بود و خواست تغییرات بنیادی را به آرزوی اقشاری از جامعه تبدیل کرده بود. منتج از این چالش و در پیوند با آن، دوگانهٔ راهبردی مشروطه – مشروعه به گزارههای تعیینکنندهای فرارویید که در تاریخ قرن گذشتهٔ میهن ما جاری بوده و آن را رقم زده است.
در جریان تحولات موضوعهٔ انقلاب مشروطه، طرفداران مشروعه به زعامت روحانیت، نمایندهٔ فرهنگ و باورهای مختص برگرفته از مبانی دینی اسلام شیعی و دربرگیرندهٔ نیروهای باورمند به برقراری نظام و حکومتی متشرع، بودند. در جریان انقلاب مشروطه، مشروعهخواهان علیرغم تلاش خود موفق به تحقق امیالشان نشدند. یکی از نمادهای شکست مشروعهخواهان اعدام شیخ فضلالله نوری، از رهبران آنان توسط مشروطهخواهان بود.
مظفرالدین شاه با صدور فرمان مشروطه نقطهٔ پایانی رسمی بر سلطنت مطلقه گذاشت. به جز محمدعلی شاه در دوران کوتاه استبداد صغیر، دیگر پادشاهی به صرافت بازگرداندن رسمی سلطنت مطلقه نیافتاد. اما در عمل این تنها احمد شاه، آخرین پادشاه قاجار بود که پادشاه مشروطه بود و ماند. در سراسر دوران سلسلهٔ کودتایی پهلوی، مشروطه تنها، آذین رسمی نظام سلطنتی بود.
رضاخان میرپنج در آبان ۱۳۰۲، قریب سه سال پس از کودتای مشترک انگلیسی او به همراه سید ضیاء در اسفند ۱۲۹۹، با حفط مقام سردار سپه به نخستوزیری رسید. او در آغاز در راستای تلاش برای انقراض سلسلهٔ قاجار، با گوشهچشمی به جمهوری تازهتأسیس در ترکیه، به تبلیغ جمهوریخواهی پرداخت. این رویکرد مورد پشتیبانی بخشهای چشمگیری از روشنفکران و فعالان میهندوست و چپ نیز قرار گرفت. اما دورهٔ جمهوریخواهی رضاخان از جمله پس از مواجهه با مخالفت روحانیت در قامت حسن مدرس، به سرعت رنگ باخت. رضاشاه با استقبال از تحریکات متشرعین به کمک آنان روی آورد، همان قشری که بعداً سعی در زدن ریشهشان کرد. پس از تأسیس سلسلهٔ پهلوی، رضاشاه به حکومت به غایت استبدادی روی آورد، استبدادی خشن که قربانیان بسیاری از میان آزادیخواهان میهندوست را به مردم و میهن تحمیل کرد.
با پایان یافتن سلطنت پهلوی و با پیروزی انقلاب شکوهمند و مردمی بهمن ۵۷، این بار مشروعهخواهان بیواسطهٔ سلطان بر میهن ما حاکم شدند و حکومت ولایی جمهوری اسلامی ایران را بنیان گذاشتند.
از زمان صدور فرمان مشروطه توسط مظفرالدین شاه تا کنون، مجموعاً ۶ شاه و ولی فقیه در میهن ما حکم راندهاند. از این میان تنها احمدشاه قاجار، مقید به جایگاه مشروط به قانون خود بود. ۵ حاکم دیگر، یعنی محمدعلی شاه قاجار، رضا شاه پهلوی، محمدرضا شاه پهلوی، آیتالله روحالله خمینی و آیتالله علی خامنهای هیچ یک مقید به محدودیت قانونی و قانونیت نبودند. از این منظر هرچند انقلاب مشروطه موفق به پایان دادن رسمی به حکومت مطلقه شد، اما این پایان تاکنون در نظامهای حکومتی ما جاری نشده است.
عدالت، آزادی، حقوق بشر
سرآغاز انقلاب مشروطه تأمین عدالت و رهایی از استبداد و تأمین امکان حضور و تأثیرگذاری نمایندگان مردم بر ادارهٔ کشور بود. در بیش از یک قرنی که از امضاء و صدور فرمان مشروطه توسط مظفرالدین شاه قاجار میگذرد، مردم و میهن ما هنوز به این اهداف دست نیافتهاند. مبارزان راه آزادی، برابری و عدالت اجتماعی، هنوز که هنوز است در راه دستیافتن و ماتحقق کردن این آرمانهای بلند مبارزه میکنند. ثمر این مبارزهٔ بیامان
تکوین، تعمیق و توسیع این مبارزه هم از منظر نیروهای دخیل در آن، هم از منظر چارچوبها و ترسیم اشکال آن و هم از منظر اهداف و برنامههای متناظر آن است.
در این روند تکوین، تعمیق و توسعه است که قاطبهٔ نیروها و مبارزان راه آزادی، برابری و عدالت اجتماعی با تأکید بر شور، مبارزه، اهداف و آرمانهای جنبش مشروطیت با تصریح و برجستهتر کردن هر چه بیشتر مؤلفههای بنیادین آزادی و عدالت حقوق – قضایی، به باور قاطع به جمهوری، حقوق بشر و عدالت اجتماعی فرروییدهاند.
مبارزات مردم، جنبشهای فزاینده، درهمتنیدگی نیروهای مردم
دوران پیشامشروطه دورانی پیچیده بود که طی آن روندها و جنبشها و گروههای گوناگون اجتماعی – فرهنگی در درون جامعه و نیز حتی در درون دربار در راه اهدافی همسو مبارزه کردند. مجموعهٔ این نیروها و این مبارزه عاملی تعیینکننده برای دستیابی به این فرمان و نخستین قانون اساسی تاریخ جدید میهن ما شد.
پیشتر آمد که پیروزی تعیینکنندهٔ انقلاب مشروطه با حرکت نیروهایی متشکل از گروههای مختلف از نقاط گوناگون میهن به سوی تهران و وارد کردن شکست نظامی به قوای رسمی لشکری متحقق شد. در فراسوی بیش از صد سال مبارزان مردمی هر چه بیشتر از مبارزهٔ مسلحانه فاصله گرفته و به سوی مبارزهٔ خشونتپرهیز مسالمتمحور سوق یافتهاند. در این میان و در روند توسعه و تعمیق اشکال مبارزاتی مردم، نهادهای مدنی و شهروندی در میهن ما گسترش و ژرفا یافته است. این روند از جمله منجر به شکلیابی و قوام جنبشهای مستقل و تنومند اجتماعی در عرصههای گوناگون میهن ما شده است.
هر پیروزی چشمگیر در تاریخ معاصر میهن ما نیز تنها در شرایطی به دست آمده است که دست کم اهداف مقطعی و موضوعی نیروهای مختلف اجتماعی دخیل در آن با هم همسو بوده باشد. پیروزی انقلاب مشروطه نیز از این قاعده مستثناء نیست. در مقطع کنونی جنبشهای نیرومند اجتماعی در میهن ما از ضریب و میزان همپوشانی مؤثر و بالایی برخوردار و تا حدود چشمگیر و قابل توجهی در هم تنیدهاند. این امر نیز یکی از زمینهها، نمونهها و نمادهای متشخص مبارزات مردم ماست.
چپ
انقلاب مشروطه اولین حضور شاخص نیروهای چپ کمونیستی در عرصهٔ چشمگیر تجتماعی در تاریخ میهن ماست. برجستهترین این چهرهها که در روند انقلاب نقشی تأثیرگذار و برجسته داشت، حیدرخان عمواغلو بود. این ورود و حضور تا امروز به صورت پیوسته ادامه داشته است. از آن هنگام تا کنون جنبش چپ گسترش و قوام هر چه بیشتری یافته و با ترسیم هرچه بیشتر آرمان، اهداف، آماجها، برنامهها و ارزشهای مورد باور خود نقش هر چه بیشتری در مبارزهٔ اجتماعی در همهٔ زمینههای مؤثر جامعه دارد.
در این میان نیروی چپ ایران با طیفبندیهای مختلف، با سازمانهای بیشمار تاریخی و جدید و نوین در تمامی عرصههای جامعه حضور دارد. باری چپ ایران از آن همگامی، همکاری، همپوشانی و درهمتنیدگی متناسب و قابل قیاس با موارد متناظر در حوزهٔ جنبشهای اجتماعی فاصلهٔ چشمگیری دارد. برای تحقق تأثیرگذاری هرچه بیشتر چپ، دستیابی به این مهم، حیاتیست.
یاد آر ز شمع مرده یاد آر
مبارزات، مطالبات و جنبشهای مردمی در تاریخ دیرین سرزمین کهن ما همواره در جریان بودهاند. در میان این جنبشها، جنبش و انقلاب مشروطه، از جایگاه ویژه و برجستهای برخوردار است. انقلاب مشروطیت مؤلفهای تاریخی در مبارزهای تاریخی است؛ تاریخی که جوهر اصلی مبارزهٔ سیاسی – اجتماعی جاری در آن، کماکان مبارزه در راه خدمت به مردم و میهن است، در راه خدمت به ایرانی و ایران.
در این مبارزه کرور کرور ایرانی سرفراز شریک و دخیل بودهاند و هزاران هزار زن و مرد ایرانی جان خود را بر کف گذاشتهاند و هزاران هزار از آنان جان باختهاند. در جریان جنبش و انقلاب مشروطه نیز هزاران ایرانی جان خود را بر سر این مبارزه نهادند.
عارف قزوینی، شاعر و ترانهسرای برجستهٔ جنبش مشروطه، به یاد این جانباختگان وطن شاهکار خود را سروده است: «از خون جوانان وطن لاله دمیده». سرودی که خود عارف در مقدمهٔ آن نوشته است: «به واسطهٔ عشقی که حیدرخان عمواوغلی بدان داشت، میل دارم این تضنیف به یادگار آن مرحوم طبع گردد. این تصنیف در آغاز انقلاب مشروطه ایران به یاد اولین قربانیان آزادی سروده شدهاست.»
همچنین پس از جانباختن میرزا جهانگیرخان شیرازی (صوراسرافیل)، علامه علیاکبر خان دهخدا در سوگ این یار غار خود شعری سرود. با مطلع این سخن علامه، با یاد فرزند جانباختهٔ میهن، جهانگیرخان صوراسرافیل و همهٔ مبارزان و جانباختگان انقلاب عظیم مشروطه این نوشتار را به پایان میبرم:
«یاد آر ز شمع مرده یاد آر»!