توماس فریدمن نویسنده معروف آمریکایی، سیاست خارجی بایدن در خاورمیانه را با روایت از فردی بنام نادر موسوی زاده[i] در ستون دیدگاهی ویژه خود در نیویورک تایمز ۳۱ ژانویه ۲۰۲۴، منتشر کرده است[ii]. موسوی زاده که در دوران دبیرکلی کوفی عنان در سازمان ملل مشاور او بوده است و اکنون یک دفتر مشاوره استراتژیک را در واشینگتن اداره میکند در گفتگو با فریدمن دکترین خارجی بایدن در خاورمیانه را در سه محور برای تامین ثبات در منطقه به شرح ذیل ترسیم مینماید.
محور اول موضع محکم و قاطعانه در قبال ایران، از جمله عکس العمل انتقامجویانه قوی علیه نیروهای نیابتی و عوامل ایران در منطقه در پاسخ به قتل سه سرباز آمریکایی در پایگاهی در اردن و کنترل شدید بر حوزه نفوذ ایران در منطقه با تقویت جبهه عربی متمایل به آمریکا خواهد بود. اجرای چنین برنامه ای نیاز به حضور مستمر نیروی نظامی امریکا در مناطق امن در مقابل حملات احتمالی نیروهای نیابتی ایران دارد، سیاستی که دموکرات ها از زمان اباما مدعی بودند میخواهند آن را تغییر داده و جا پای نظامی خود را در خاورمیانه کاهش دهند.
محور دوم شامل یک ابتکار دیپلماتیک بیسابقه ایالات متحده برای ترویج یک کشور فلسطینی خواهد بود. این امر مستلزم نوعی به رسمیت شناختن یک کشور غیرنظامی فلسطینی در کرانه باختری و نوار غزه از سوی ایالات متحده است که تنها زمانی به وجود می آید که فلسطینی ها مجموعه ای از نهادها و قابلیت های امنیتی تعریف شده و معتبر را برای اطمینان از قابل دوام بودن این دولت و اینکه آن ساختار(غیرنظامی و غیر سیاسی) هرگز نمی تواند بصورت تهدیدی برای موجودیت اسرائیل در آینده جلوه کند را ایجاد نمایند. مقامات دولت بایدن با کارشناسان داخل و خارج از دولت ایالات متحده در مورد اشکال مختلفی که این کشور فلسطینی ممکن است داشته باشد، مشورت کرده اند.
محور سوم ائتلاف امنیتی بسیار گسترده ایالات متحده با عربستان سعودی خواهد بود، که شامل عادی سازی روابط عربستان با اسرائیل نیز می شود، البته مشروط بر آنکه دولت اسرائیل آماده پذیرش یک روند دیپلماتیک منجر به غیرنظامی شدن کشور فلسطین به رهبری تشکیلات خودگردان باشد. این محور نیازمند گذاشتن فشار بر عربستان سعودی است تا بپذیرد که عادی سازی روابط با اسراییل تامین کننده منافع و تضمین امنیت عربستان و سایر کشورهای حوزه نفوذ آن نیز خواهد بود.
با این وجود از دست دادن نقش اتوریته سنتی ایالات متحده در منطقه آن هم در زمان ظهور قدرتهای جدید در جهان حقیقتی است که بیش از هر چیز برای خود امریکایی ها قابل باور نیست. در پاسخ به این فشار ها و بیش از ده بار سفر بلینکن وزیر خارجه آمریکا به خاورمیانه و ریاض، دولت عربستان روز هشتم فوریه رسما یک اعلامیهٔ عمومی صادر کرد و در آن صریحاً اعلام نمود که تا زمانیکه دولت اسراییل تاسیس دولت فلسطینی در مرزهای ۱۹۶۷ و پایتخت آن در بیت المقدس شرقی را به رسمیت نشناسد و به اشغال و جنگ در غزه پایان ندهد، پادشاهی عربستان به هیچ وجه اسراییل را به رسمیت نخواهد شناخت و با آن رابطه برقرار نخواهد کرد[iii]. این برای نخستین بار است که در دهه های اخیر عربستان سعودی رسما و علنا مواضع رسمی ایالات متحده را رد میکند و تمایل ان کشور را به چالش میکشد. چنین حرکتی یکی از نتایج ظهور قطب های دیگری در جهان مانند چین است که توانسته اند در منطقه بدیل هایی در مقابل دیکته های همیشگی ایالات متحده و اروپای غربی ارائه کنند. پاسخ عربستان در عین حال رد محور اول و سوم دکترین مورد اشاره در بالا و نزدیکی است که با وساطت چین بین ایران و عربستان برای کاهش تنش های فی مابین دو قطب خاورمیانه بوجود آمده است.
مرگ سه سرباز آمریکایی در اثر اصابت پهپادهای انتحاری در پایگاهی در اردن در نزدیکی مرز سوریه یک تراژدی جدید بود که بار دیگر نشان داد حضور نظامی آمریکا در خاورمیانه همچنان قربانی میطلبد. آنها تعداد اندکی از قربانیان جنگی هستند که با خروج نیروهای مقاومت حماس از غزه و حمله به جنوب اسرائیل در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ آغاز و منجر به انتقامجویی فاجعهبار اسرائیل علیه فلسطینیها در غزه شد. جنگی که تاکنون منجر به کشته شدن بیش از ۲۷،۰۰۰ نفر شده است[iv]. بیش از ۲۰،۰۰۰ نفر از این قربانیان کودک و غیرنظامی بودند و هزاران نفر نیز هنوز در زیر آوار هستند. اما این نبرد به آرامی به یک درگیری مرگبار در چند جبهه تبدیل شده است، و شامل شبه نظامیان مورد حمایت ایران میشود که در مجموع به عنوان “محور مقاومت” شناخته می شوند و همبستگی خود را با فلسطینی ها عمدتاً با حمله به نیروهای آمریکایی در عراق و سوریه و حمله به کشتی های باری در دریای سرخ نشان می دهند. ضربه زدن به منافع غرب در منطقه برای این گروه ها آسان تر از حمله مستقیم به اسرائیل است.
تا ۲۷ ژانویه ۲۰۲۴، این حملات برای آمریکایی ها مرگبار نبود. اما برخوردهای نزدیک متعددی وجود داشت و ایالات متحده نیز تلافیجویی کرده بود. در ۴ ژانویه، یکی از رهبران حرکت النجبه، از گروه های عراقی مورد حمایت ایران که متهم به هدف قرار دادن نظامیان آمریکایی است در حمله یک پهپاد آمریکایی کشته شد[v]. در چهار ماه گذشته از جنگ غزه، اسرائیل با حزب الله لبنان مکررا مبادله موشکی میکنند. در ضمن اسراییل به ترور یک مقام ارشد حماس در پایگاه حزب الله در جنوب بیروت[vi] و چند فرمانده ارشد نظامی ایران در سوریه دست زده است.[vii] ایران در عین حال متحمل بیش از ۱۰۰ کشته در حملات تروریستی در کرمان شده است، که شبه نظامیان بنیادگرا و سنی مقصر آن هستند—جدایی طلبان قومی بلوچ که منجر به تبادل موشکی عجیب و بی سابقه بین ایران و پاکستان و همچنین حملات ایران به کردستان عراق شد.[viii]
بیشتر درگیریهای خارج از میدان اسرائیل/غزه شبیه یک بازی خونین رولت روسی است که در آن شلیکهایی برای اصابت به اهداف خاصی منجر به کشته شدن دیگران میشود. ۲۵۰۰ آمریکایی در عراق و حدود ۹۰۰ نظامی آمریکایی بر اساس گزارشات رسمی در سوریه در برابر حملات پهپادی و موشکی گروه های تحت حمایت ایران آسیب پذیر هستند.
در آغاز، اعلام خبر قتل سه درجه دار آمریکایی در بیست و هفتم ژانویه مدتی با سردرگمی در مورد مکان دقیق این انفجار همراه بود. از سویی کشور پادشاهی اردن مدعی بود که این پایگاه در داخل خاک سوریه بوده است ولی وزارت دفاع آمریکا تاکید داشت که پایگاه چندین کیلومتر در داخل خاک اردن و نزدیک مرز سوریه قرار دارد. برای اردنی ها اعتراف به اینکه استقرار یک پایگاه اطلاعاتی و جاسوسی آمریکایی را در داخل خاک خود پذیرفته اند مساله بود. اما در کلیت دلیل وجودی این پایگاه سوالات دیگری را مطرح نمود که جان بولتن مسئول شورای امنیت ملی ترامپ به آن پاسخ داد. بنا بر روایت بولتن در دوران ریاست جمهوری اباما این پایگاه تاسیس شده است. دلیل عمده برای انتخاب مکان آن هم آن است که پایگاه معروف به برج ۲۲ در کنار جاده شماره یک بین المللی است. این اتوبان نزدیک ترین راه بین بغداد و دمشق است و پایگاه ۲۲ برای نظارت بر ارتباط زمینی بین ایران، عراق تا پایتخت سوریه اهمیت استراتژیک دارد. پایگاه فوق علاوه بر استقرار نیروی نظامی یک باند پروازی برای پهپاد های جاسوسی آمریکایی نیز دارد که در کل منطقه عملیات شناسایی و اطلاعاتی انجام میدهند. استدلال برای انتخاب این پایگاه برای حمله پهپادی وسیله مقاومت اسلامی عراق نیز در همین نکته نهفته است. گرچه در آغاز این پایگاه در جهت مبارزه با دولت اسلامی عراق و شام (داعش) تاسیس شده بود ولی اکنون وسیله امریکا برای مقابله و جاسوسی بر نیروهای مورد حمایت ایران استفاده میشود.
مساله محور یا اتحاد مقاومت که این روزها در فضای سیاسی اجتماعی ایران نیز بسیار به آن اشاره میشود، اتفاقا در صحنه سیاست آمریکا و غرب هم مورد توجه قرار گرفته است. اخیرا نانسی پلوسی سخنگوی سابق کنگره ایالات متحده و از رهبران تشکیلات حزب دموکرات در یک برنامه تلویزیونی مدعی شد که کنشگرانی که در دانشگاهها و مجامع سیاسی از آتش بس در غزه دفاع میکنند جیره و مواجب بگیران پوتین هستند که باید وسیله اف بی آی مورد تحقیق قرار گیرند[ix]. این ادعا که رسما مخالفت با آزادی بیان آنهم در به-اصطلاح مهد دموکراسی غربی است، یادآور سیاست هایی است که در آلمان، بریتانیا و سایر کشورهای اروپای غربی در رابطه با سرکوب آزادی بیان برای مدافعان مقاومت فلسطین در جنگ اسراییل در غزه صورت میگیرد.
در دهه هشتاد و نود میلادی و پس از فروپاشی بلوک شرق یکی از عشق و علاقه های برخی ضد سوسیالیست های غربی استخراج تئوری های توطئه و گاه خودساخته از درون اسناد بلوک شرق بود که در حد فیلم های تخیلی در آینده قابل استفاده بود. البته این تئوری ها اکنون بعنوان دانش مدون در ذهن نوچه های سیاست خارجی ان زمان که اکنون در رهبری ارکان سیاست غرب قرار دارند جای گرفته و دائما تکرار میشود. یکی از این تئوری ها دکترینی است که مدعی ایجاد یک محور مقاومت در مرزهای جنوبی اتحادشوروی بوده است. این تئوری که بعضا به دوره استالین و مقاومت سوسیالیسم در مقابل آلمان نازی هم اشاره میکند بر ایجاد محورهایی در مرزهای بلوک سوسیالیستی برای مقاومت در مقابل تهاجم امپریالیسم و سرمایه داری دلالت می نماید. تئوریسین های غربی همین استراتژی را به برژنف نیز نسبت میدهند و مدعی هستند که کودتاهای نظامی و انقلاب های متمایل به چپ بویژه در دهه های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ همه برای ایجاد سدی در برابر نفوذ سرمایه داری و شکست بلوک سوسیالیستی بوده است و سرنخ همه آنها به اتحاد شوروی بر میگردد.
این تئوری در عین حال فراموش میکند که قدرتهای غربی هم دائما در حال کودتا در کشورهای دیگر برای جلوگیری از نفوذ شرق از جمله کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در ایران و کودتاهای مکرر نظامیان در عراق و ترکیه و اندونزی و فیلیپین و اعزام مجاهدین به أفغانستان و غیره بوده اند. اگر مبنا بر تئوری توطئه باشد همه تاریخ جهان پر است از این اتفاقات که هریک را میتوان بجایی وصل کرد و منکر نقش توده های مردم در آن بود. بزرگترین و مطلوب ترین این تئوری ها باور سلطنت طلبانی است که جیمی کارتر را بانی انقلاب اسلامی در ایران میشناسند.
به هرحال قصد از بازبینی این روایت ها نکته ایست که در سخنان نانسی پلوسی و برخی سیاست مردان آمریکایی شنیده میشود که مدعی است جمهوری اسلامی الان جایگزین بلوک شرق و اتحاد شوروی شده و با پول روسیه پوتین و تئوری سیاسی بنیادگرایی اسلامی محورهای مقاومت را در مرزهای اسراییل ایجاد کرده است تا ثبات دولت های وابسته به غرب و آمریکا و بالطبع آرامش اسراییل را به هم بزند. این نگاه دقیقا انکار واقعیت و ندیدن اشغال ۷۵ ساله سرزمین فلسطینی، وحشیگری چندماهه اسراییل، و نسل کشی در غزه بعنوان باعث این اعتراضات بوده است.
در هر حال نقش رسانه های غربی در ساختن داستانهایی که ارتش اسراییل و دستگاه عریض و طویل اطلاعاتی آن تولید میکند به خوانندگان و بینندگان حکایت تازه ای نیست. بطور مثال درست در روزیکه دیوان بین المللی کیفری به محکومیت اسراییل در جنایات و نسل کشی در غزه رای داد و انتظار میرفت که به مهمترین خبر روز تبدیل شود، یک خبرنگار اسراییلی-آمریکایی(کری کلر لین)[x] که در واحد اطلاعاتی ارتش اسراییل خدمت کرده است[xi] گزارشی را در وال استریت ژورنال منتشر میکند که مدعی است ماموران «آنروا» (نهاد کمک های سازمان ملل به پناهندگان فلسطین[xii]) در حملات حماس شرکت داشته اند[xiii]. این گزارش بدون راستیآزمایی بلافاصله وسیله دولت های غربی پذیرفته شده و یکی پس از دیگری کمک های خود را به این نهاد قطع میکنند. اسراییل بعدا مدعی میشود که بر اساس اعترافات زندانیان فلسطینی ۱۲ کارمند «آنروا» در عملیات ۷ اکتبر شرکت داشته اند، حتی اگر این اعترافاتِ زیر شکنجه صحت داشته باشد در میان ۱۳ هزار کارمند «آنروا» این تعداد کمتر از یک هزارم کارکنان نهاد کمک رسانی مزبور را تشکیل میدهد.
در پیآمد حکم دیوان بین المللی کیفری درباره نسل کشی اسراییل، تهدید هایی وجود دارد که آمریکا و سایر هم پیمانانش در ناتو را نیز بعنوان حامی بدون قید و شرط اسراییل در این پرونده دخیل خواهد نمود. از این رو ایالات متحده اگر نخواهد در ویتنام دیگری، این بار در خاورمیانه دفن شود، باید بجای تامین منافع اسراییل با خطرات ناشی از ادامه جنگ غزه بر موقعیت و جایگاه سیاسی واقعا موجود خود در جهان تمرکز کند.
*****
[i] نادر موسویزاده از یک مادر دانمارکی و پدر ایرانی در دانمارک پرورش یافته است و یک متخصص سیاست خارجی و حل اختلاف است که در دوران دبیرکلی کوفی عنان بعنوان مشاور وی در دفتر او در سازمان ملل کار می کرده است. موسوی زاده نویسنده کتاب خاطرات کوفی عنان (مداخلات: زندگی در جنگ و صلح)، و سردبیر کتاب سیاه بوسنی- پیامدهای مماشات، است. موسوی زاده از سال ۲۰۱۹ عضو هیئت مدیره موسسه منابع جهانی و در کمیسیون سه جانبه ان موسسه حضور دارد.
[ii] https://www.nytimes.com/2024/01/31/opinion/biden-iran-israel.html
[iii] https://x.com/KSAmofaEN/status/1755689743260455311?s=20
[iv] https://apnews.com/article/israel-hamas-war-live-updates-1-26-2024-49a168140cbca3778095e8fb437aba37
[v]https://www.reuters.com/world/middle-east/three-iran-backed-militia-fighters-killed-baghdad-drone-strike-sources-2024-01-04/
[vi] https://www.reuters.com/world/middle-east/israels-aircraft-tanks-step-up-strikes-it-plans-reduce-troops-2024-01- 02/
[vii] https://www.reuters.com/world/middle-east/israeli-air-strike-syria-kills-nior-ranian-revolutionary-member-2023-12- 25/
[viii] https://www.stimson.org/2024/iran-irbil-pakistan-missile-strikes/
[ix] https://www.cnn.com/2024/01/28/politics/pelosi-criticism-palestinian-gaza-protests-russia
[x] Carrie Keller-Lynn
[xi] https://www.instagram.com/p/C2u76yWCbMF/
[xii] United Nations Relief and Work Agency(UNRWA) https://www.unrwa.org/
[xiii]https://www.wsj.com/world/middle-east/at-least-12-u-n-agency-employees-involved-in-oct-7-attacks-intelligence-reports-say-a7de8f36