چهارشنبه ۲۱ فوریه ۲۰۲۴ مقبره پارتیزان کمونیست میساک منوچیان و همسرش ملینه را، درست ۸۰ سال پس از اعداماش توسط نازیها، به پانتئون منتقل کردند. در فرانسه وقتی میخواهند از قهرمانی قدردانی کنند، مقبرهاش را به پانتئون منتقل میکنند.
در پی اشغال فرانسه توسط آلمان نازی، حزب کمونیست فرانسه دست به مبارزه مسلحانه زد. شعبۀ مهاجرین حزب هم در این عملیات شرکت داشت. یکی از گروههای مهاجر زیر نظر میساک منوچیان، کمونیست ارمنیالاصل فعالیت میکرد. دولت دست نشانده فرانسه و نازیها برای ترساندن مردم و تشویق آنها به لو دادن مبارزان، آفیشی چاپ کردند که رنگ آن قرمز و حاوی عکس منوچیان و عدهای دیگر از پارتیزانهای کمونیستِ مهاجر بود. عنوان آفیش بود “آزادیبخشان؟” و در زیر آن با لحن تمسخرآمیزی نوشته شده بود «رهایی! توسط ارتش جنایت».
منوچیان همراه بیش از صد کمونیست دیگر، ۲۱ فوریه ۱۹۴۴ در تپههای موسوم به مونوالرین در نزدیکی پاریس اعدام شدند. سالها بعد، لویی آراگون شعر هفتبندی بسیار پراحساس و روایتگرِ “آفیش سرخ” را به یاد آنها سرود و سال ۱۹۵۶ بهچاپ رساند.
انتقال سمبولیک مقبره منوچیان و همسرش به پانتئون حادثه سیاسی مهمیست. ولی دولت از این ماجرا سوءاستفاده میکند، و همزمان قانون مهاجرت را که خیلی شبیه برنامه راست افراطی است به تصویب رسانده و یکی از بندهای قانون اساسی در باره «حق خاک» را زیر پا گذاشته است. این هم یکی از خواستهای راست افراطی است.
آفیش سرخ
نه خواهان شکوه بودید، نه خواهان اشک
نه خواهان آوای ارگها، نه دعا برای مردگان
آنک یازده سال، وه چه زود میگذرد، یازده سال
زانگاه که سلاح برگرفتید
مرگ نمیزداید از خاطر، چشمان پارتیزان!
چهرههاتان بر دیوارهای شهرهامان
سیهچرده از ریشِ چندروزه و شبهای خوفناک
بر آفیشی همچون قطرهای خون
تا آن تلفظ سخت نامهاتان
هراس بیفکند در دل مردمان!
کمتر کسی در زمرۀ فرانسویهاتان میخواست [۱]
روزهنگام چشمان رهگذران نمیدیدتان
در خاموشیِ شبانۀ حکومت نظامی اما، دستان ناشناس
برمینوشت در کنار عکسهاتان: جانباز برای فرانسه
و صبحگاهان، غم چهرۀ دیگری میگرفت از این گفتمان!
همه چیز به رنگ یکسان یخ بود
در پایان فوریه، در واپسین دمهاتان
وانگه یکی از میانتان گفت به آرامی
خوشباد زندگانی بر همگان، خوشباد زندگانی بر ماندگان
من میروم اما بیهیچ نفرتی در دل, از مردم آلمان!
بدرود درد و شادی، بدرود گلهای سرخ
بدرود زندگی، بدرود نور و باران
دوباره عروسی کن و شاد زی و به من نیز بیندیش گهبهگاه
تو که در میان زیباییها زیست خواهی کرد
آنگاه که این همه بهسر میرسد، در ایروان! [۲]
آفتاب درخشان بر فراز تپه
وه چه زیباست طبیعت، و این قلب من رنجور
عدالت فرامیرسد با گامهای پیروزمندمان
ملینۀ من، ای عشق من، پرورشگاهی من [۳]
و بر تو میگویم بِزی و فرزندی آور بهجهان!
بیستوسه تن [۴] بودند هنگام شلیک گلولهها
بیستوسه تن رفته به پیشباز حادثه
بیستوسه بیگانه و با اینحال برادران ما
بیستوسه مشتاق زندگی تا حد مرگ
بیستوسه تن فریاد برآوردند فرانسه، هنگام تیرباران!
*************************
[۱] منوچیان ارمنیتبار دوبار درخواست تابعیت فرانسه کرد. بار دوم هنگام خدمت در ارتش فرانسه بود. هر دو بار درخواستاش رد شد. اشارۀ آراگون «کمتر کسی در زمره فرانسویهاتان میخواست» ناظر به این است.
[۲] میساک منوچیان و ملینه از ارمنیهای ترکیه بودند و در پی کشتار ارمنیها در ترکیه، جزو آنهایی بودند که به لبنان فرستاده شدند. آنها بعدها به فرانسه مهاجرت کردند. در فرانسه با هم آشنا شدند، بههم عشق ورزیدند و ازدواج کردند. ملینه از دست نازیها جان سالم بدر برد و حزب کمونیست به مخفی شدن او کمک کرد. اشارۀ آراگون به ایروان برای بیان ارمنی بودن میساک و ملینه است.
[۳] میساک منوچیان و ملینه در پرورشگاهها بزرگ شده بودند. منوچیان در آخرین نامه خود به همسرش واژۀ orpheline را بکار برده است و آراگون نیز به این اعتبار در شعرش. این واژه در زبان فرانسه معنی بچۀ پرورشگاهی را نیز دارد و در این ترجمه برای حفظ بارِ عاطفی، تاریخی و اجتماعیِ رابطۀ میساک و ملینه، این معادل بکار گرفته شده است.
[۴] بیش از ۱۰۰ کمونیست روز ۲۱ فوریه ۱۹۴۴ در تپههای مونوالرین در چند دسته در برابر جوخۀ اعدام قرار داده شدند. دستهای که منوچیان در آن تیرباران شد ۲۳ پارتیزان کمونیست را دربرمیگرفت.