ما مردم این جهان نا متعادل و نا برابر, شاهد قتل عام و نسل کشی دولت آپارتاید اسرائیل درغزه می باشیم, که به همراه و همکاری کشور های غربی انجام می گیرد و در این ویرانگری بی سابقه, کودکان بیشترین آمار کشته شدگان را تشکیل می دهند. تصاویری که هر ساعت و هردقیقه توسط خبر گذاری ها مخابره می شوند, نشانگر وضعیت دردناک قربانیان می باشد. ” سوزان سانتاگ” روزنامه نگار پر آوازه آمریکایی, تصویر کشته شدگان و اجساد مثله شده ویتنامی ها را که در صفحات روزنامه ها دیده می شد را” شنیع ” گزارش می کند و تشریح می نماید که چگونه با تکرار جنگ و کشتار, مردمانی که هیچ نقشی درپیدایش چنین صحنه هایی که نشانگر میزان سبعیت و جنون عامل های آن هستند ندارند, آرام آرام خود نیز به تماشگران روزانه چنان صحنه هایی بدل میگردند. دکترعباس میلانی جامعه شناس و پژوهشگر تاریخ معاصرایران , تصاویر کشته شده و خون آلود سران و مسولان حکومت گذشته را که چند روز پس از انقلاب بهمن سال ۱۳۵۷ به دستور آیت الله خمینی بر پشت بام محل سکونت اواعدام شده بودند و روزنامه ها و کانال های تلویزیونی در سراسر کشور پخش کرده بودند را عملی” شنیع ” نام برده بود. حال با توجه به شرایط کاملا متفاوت زمانه و تغییرات و پیشرفت شگرف ابزار مجازی و دیجیتالی, میدان های جنگ در همسایگی ما و یا در اتاق های نشیمن و در گفتگو های ما, در تلفن های همراه ما و حتی در اتاق های بازی کودکان و نوجوانان هم کشیده می شود. علاوه بر این عدم نظارت دقیق و نبود برنامه های آموزشی مناسب، در حمایت از صلح و محکومیت جنگ افروزی دولت ها، کمبود حضور روانشناسان در مدارس و مکان های آموزشی و برای خانواده ها و بزرگسالان، بر دشواری شرایط می افزاید. در شرایط توسعه و تکثر مراکز قدرت سیاسی و اقتصادی، دامن زدن به نا آرامی ها و هراس افکنی و چنگ و دندان نشان دادن برای استفاده از سهم بیشتر, منافع عمومی جوامع بشری در گرو ایجاد نظام بندی های مسولانه تری است که بتواند امکان همکاری های منسجم و آینده روشنی را پدیدار کند.
تصویرهای این فجایع و تولید و بازتولید خشونت چه در میدان های جنگ و چه در زندان ها علیه زندانیان , ما را به این امر توجه می دهد که خشونت های بی حد و مرز, می تواند از نگاه نژاد پرستی و خود بزرگ بینی نشات گرفته باشند. حالا دیگر تصاویر مثله شدن کودکان و دانش آموزان مدارس را به نام اخبار جنگی تحویل بینندگان می دهند. کانال های تلویزیون خودشان را به کوچه علی چپ می زنند: هیچ مجری و مدیری حاضر به پرداختن به علل یک جنگ و تجاوز بیش از ۷۰ ساله اسرائیل علیه فلسطینی ها نیست و اصولا از پرداختن به آن خودداری می نمایند. جنگ دارد همگانی می شود, از در و دیوار دارد جنگ می بارد. در بینابین صحنه های خون وکشتار, تبلیغات لوازم آرایش و سود و زیان شرکت های بورس را هم پخش می کنند.
بیش از ۴ ماه است که مردم غزه از داشتن آب آشامیدنی و یک وعده غذای گرم محروم مانده اند. همه امورات زندگی نزدیک به بیش از دو میلیون نفر فلسطینی توسط اسرائیل به گروگان گرفته شده است. در حتلی که بیمارستان ها بمباران می شوند, محل های به اصطلاح امن, مورد اصابت راکت های اسراییلی قرار می گیرند, تبلیغات شکلات سوییسی هم پخش می شود! از دید و بازدید های بشر دوستانه هم صحبت می شود!.روس ها دارند اکرایین را شخم می زنند, اشتهای پوتین سیری ناپذیر است. تا پیش از این از نگرانی شرکت اکرایین در ” ناتو” صحبت می کرد, اما حالا دیگر همه ی اکراین را می خواهد! او برای تثبیت موقعیت خود,با تکیه بر ناسیونالیسم روسی, آخرین نهاد های دموکراتیک کشور را هم از هم پاشیده است: هر گونه انتقاد از او و سیاست جنگی او ممنوع شده است.
جنگ دارد همچنان همگانی تر می شود، یعنی آنقدر در دسترس و نزدیک است که خون و گوشت تن کودکان فلسطینی را که بر در و دیوار مغازه ها شتک زده است می بینینم . تلویزیون آلمان,در گزارشی از هجوم ارتش اسرائیل به غزه, سربازانی را نشان می دهد که مردی فلسطینی را که لخت است و لباسش را از او گرفته و دستانش را از پشت بسته اند، با قنداق تفنگ به سر و روی او می کوبند و او را با ریسمانی به دنبال خود می کشند و مورد تحقیرقرار می دهند و همزمان از اعمال وقیح خود فیلم می گیرند. ما چنین تصاویری را هم در جنگ ایالات متحده آمریکا علیه کشور عراق در زندان ابو غریب دیده ایم که چگونه سربازان آمریکایی، اسرای عراقی را لخت کرده وبر سر و صورتشان ادرار می کردند و سوار بر سر و کول آنها، از آنان عکس می گرفتند.
باید توجه داشت که وقتی تکرار چنین اعمالی شدت می گیرند و تکرار می شوند, دقت و حساسیت جامعه را کم می کند. این امر، خطر سوء استفاده قدرت ها و عوامل آن ها را در جوامع نا پایدار و نا آشنا به قواعد دموکراسی و حقوق شهروندی افزایش داده و هرج و مرج و خشونت را جا نشین قواعد و مناسبات عرفی می نماید. در کشور ما ایران, پس از تاسیس حکومت جمهوری اسلامی و به ویژه پس از تصویب متمم قانون اساسی و قانون مجازات های اسلامی, ما, بارها شاهد اجرای حد شرعی, مانند زدن شلاق در ملع عام و اجرای حکم اعدام در حضور تعداد زیادی از مردم که مشتاقانه برای تماشا شرکت می کنند بوده ایم. تماشاگران در برخی تصاویر, با نیش باز, شوخ و شنگ, در مراسمی که برای تولید ترس و وحشت در جامعه توسط حکومت جمهوری اسلامی تدارک دیده شده, شرکت کرده وصحنه اعدام را در کمال وقاحت, با شادمانی تماشا می کنند. برخی از آن ها, فرزندانشان را هم همراه می برند. در حکومت پیشین هم، در تهران میدانی به نام ” اعدام” وجود داشت که محکومین را در ملع عام دار می زدند و مردم هم تماشا می کردند!
این تصاویر شنیع, چه بازمانده از جنگ و چه بازمانده از دنیای سهمگین سیاستمداران زندانبان !, ما را هم به اشکال مختلف در گیر و تماشاگر چنین صحنه هایی می نماید. یعنی کشتن و یا اعدام شهروندان، به امری معمولی و سرگرم کننده بدل می شود و در روزمرگی جامعه کم کم جا باز می کند. در واقع باید توجه نمود و اذعان داشت که تا چه اندازه از درد و رنج جهانی که با دیگران در آن سهیم هستیم، حاصل شرارت افراد و حکومت هایی است که از هیچ گونه جنایتی رویگردان نیستند و با اعمال شنیع خود, نوع بشررا به پرتگاه نیستی و نابودی می کشانند. و به همین دلیل, هر چقدر تصویرهای شنیع را دیده و یا اعمال شرورانه را به هر شکلی تجربه کرده باشیم, نباید با بستن چشم ها, از مسولیت مقابله با تکرار ان ها شانه خالی کنیم. ما نباید هرگز آن را امری واقع شده و پیش آمده ای که دیگر اتفاق افتاده تلقی نماییم و با آن کنار بیاییم و یا عملا آن را به بوته فراموشی بسپاریم.
تاریخ: جمعه ۴ ۱سفند ماه ۱۴۰۲