سه شنبه ۲۵ شهریور ۱۴۰۴ - ۱۷:۴۲

سه شنبه ۲۵ شهریور ۱۴۰۴ - ۱۷:۴۲

آقای خامنه ای! از کدام راه می روید؟ راه مائو یا برژنف؟
سه گامی که برای عبور سالم کشور از این ورطه‌ی بحرانی توصیه می‌کنم چنین است: ۱. انتقال مهم‌ترین عرصه‌های تصمیم‌گیری راهبردی کشور به شورای عالی امنیت ملی. ۲. گسترش ترکیب...
۲۵ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: فرخ نگهدار
نویسنده: فرخ نگهدار
به این مردم اعتماد کنید
ایران در چشم جهانیان، به ویژه در چشم مردم عاصی اسرائیل، ایران دیگری بود، هرگاه روز جمعه گذشته بانگ هلهله و شادی مردم در میدان آزادی فلک را سقف می‌شکافت...
۲۴ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: فرخ نگهدار
نویسنده: فرخ نگهدار
مروری بر سنت های جامعه شناسی  | بخش اول
کیوان مهتدی: وبر و ریتل در یک یادداشت درباره اصطلاح «مسایل بدخیم» ادعا می‌کنند که تصور همگونی بیش از پیشِ اجتماعی که در ذهنیت آمریکای دهه‌ی 1950 تثبیت شده بود...
۲۴ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: کیوان مهتدی
نویسنده: کیوان مهتدی
سوسیال دموکرات‌های نروژ در انتخابات پارلمانی پیروز شدند
بحث در مورد مالیات بر ثروت در طول مبارزات انتخاباتی جنجال برانگیز شد: برخی از چپ‌ها می‌خواهند آن را برای ثروتمندان افزایش دهند، در حالی که راست‌ها می‌خواهند آن را...
۲۳ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: برگردان: رضا کاويانی
نویسنده: برگردان: رضا کاويانی
آینده در حال- تحلیل زمانیت امروز جامعه‌ ایرانی
در این نشست، دکتر نیکفر به بررسی چشم‌اندازهای جنبش «زن، زندگی، آزادی» و جایگاه آن در آینده جامعه ایرانی خواهد پرداخت. محمدرضا نیکفر از شناخته‌شده‌ترین پژوهشگران فلسفه در ایران معاصر...
۲۳ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: کانون ایرانیان جمهوری‌خواه جنوب سوئد
نویسنده: کانون ایرانیان جمهوری‌خواه جنوب سوئد
از شکستن سد حجاب اجباری تا خطر جنگ!
امید اقدمی: روح جنبش «زن، زندگی، آزادی» خشونت‌پرهیز بود؛ چه در جنس مطالبات، چه در نیروهای پیشران و چه در شعارهای اصلی آن. هرچند در لحظات مشخصی برخی نیروهای سیاسی...
۲۳ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: امید اقدمی
نویسنده: امید اقدمی
فانوس؛
با یاد و خاطره تابناک رفقای جانباخته شهریور ۶۷ که در حافظه تاریخ خونبار جنبش چپ هماره ماناست.
۲۲ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: رحمان ـ ا
نویسنده: رحمان ـ ا

بخشش و هانا آرنت…

نشانۀ ابتدایی آگاهی از امکان پذیرش بخشش به عنوان مقدمه‌ای بر درمان زخم‌های اجتناب‌ناپذیر ناشی از کنش دیگران را در اصل رومی عفو مغلوب (پارچره سوبیکتیس)- حکمتی کاملا ناشناخته برای یونانیان می یابیم و یا در حق عفو در اجرای حکم اعدام، احتمالا با ریشۀ رومی که اغلب در اختیار سران دولت در تقریبا تمام کشورهای غربی است.

صفحات زیر دربارۀ “بخشش” قسمتی از کتاب بحث برانگیز و تحسین شدۀ هانا آرنت “شرایط انسانی”[۱] است که در آن ادعا می‌شود تاثیرات غیرقابل پیش‌بینی و برگشت‌ناپذیر حرکات انسان، قابل اصلاح هستند. آرنت معتقد است که درمان آن‌ها در گنجایش دوگانۀ ما برای بخشش و تعهد جمع شده است تا بتوانیم زمینه برای روابط ماندگار با دیگران داشته باشیم، درحالی که بخشش به فرد اجازه می‌دهد که زخم‌هایی را که بین ما ایجاد می‌شود، عمدتاً با فکر نکردن به آن، درمان کند و زندگانی جمعی را توسعه دهد.

بخشش

کاشف نقش بخشش در واقعیات زندگی انسانی عیسای ناصری بود. این که او این حقیقت را در زمینۀ مذهبی کشف کرد و به زبان دینی بسط داد به‌هیچ‌وجه دلیل بر آن نیست که بشود آن را در مباحث صرفا سکولار جدی نگرفت.  در طبیعت گفتمان سیاسی (و به دلایلی که در اینجا نم‌یتوان به آن پرداخت) سنت ماست که عمیقا گزینشی برخورد کنیم و بسیاری از تجربیات معتبر سیاسی را در مفهوم‌سازی بیانی حذف نمائیم. اما در آن صورت نباید از کشف بسیاری ابداعات مقدماتی طبیعت متعجب بشویم. برخی از آموزه های عیسی که بعضا با پیام‌های مسیحیت هم ارتباط ابتداعی ندارند و از میان تجارب زندگی تنگاتنک و به‌هم‌بافتۀ جوامع کوچک هواداران و در چالش عمومی با صاحبان قدرت در اسرائیل- و قطعا در آنجا رخ داده اند؛ با این حال، عمدتاً بدلیل طبیعت صرف مذهبی شان نادیده انگاشته شده‌اند.

نشانۀ ابتدایی آگاهی از امکان پذیرش بخشش به عنوان مقدمه‌ای بر درمان زخم‌های اجتناب‌ناپذیر ناشی از کنش دیگران را در اصل رومی عفو مغلوب (پارچره سوبیکتیس)- حکمتی کاملا ناشناخته برای یونانیان می یابیم و یا در حق عفو در اجرای حکم اعدام، احتمالا با ریشۀ رومی که اغلب در اختیار سران دولت در تقریبا تمام کشورهای غربی است.

در گفتمان ما بسیار تعیین کننده است که بدانیم عیسی در مقابل ادعای کاتبان و فریسیان موضع مخالف داشت که اولاً می گفتند «فقط خداوند قدرت بخشش دارد»، ثانیاً این قدرت از خداوند نشات نمی‌گیرد- گویی که نه انسان، بلکه خداوند است که از طریق بود انسانی می‌تواند ببخشد، واما برعکس، روند بخشش باید به وسیلۀ انسآن‌ها نسبت به یکدیگر آغاز گردد، قبل از آن که امیدی به بخشایش خداوندی باشد. فرمول‌بندی عیسی رادیکال‌تر هم هست. انسان در انجیل قرار نیست بخشنده باشد، چرا که خداوند بخشاینده است و انسان باید “به همین ترتیب” دنباله‌رو وی باشد، و اگر تو از ته قلب ببخشی او هم به “همین ترتیب” چنین خواهد کرد. تاکید بر وظیفۀ بخشیدن به وضوح آن است که “آن‌ها نمی دانند چه باید کرد” و بخشش نسبتی با حد جنایت و ارادۀ شیطانی ندارد، چرا که در آن صورت نیازی به آموزش نبود که: “اگر اوهفت بار در روز به حریم تو خطا کند، و هفت بار در روز برگردد و رو به سوی تو توبه کند، تو باید او را ببخشی!”

جنایت و ارادۀ شیطانی امری نادرست، شاید نادرتر از اعمال نیک است، و به نقل از عیسی ناصری، خداوند در قضاوت نهایی، که عملاً هیچ نقشی در زندگی زمینی نخواهد داشت، به آن‌ها پاسخ خواهد داد. و یا “قضاوت ابدی با بخشش مشخص نمی شود بلکه فقط همراه با مجازات الهی است”.  و اما وقوع خطا یک اتفاق روزانه و طبیعی است که در روند عمل برای ایجاد رابطه در میان شبکه‌ای از ارتباطات انسانی پیش می‌آید، و نیاز به بخشش و نادیده گرفتن دارد، تا با آزاد کردن انسان از خطاهایی که دائماً و گاه سهواً انجام می دهد بتوان به زندگی ادامه داد و جلو رفت. تنها با رها کردن دوطرف از این خطاهاست که انسان می‌تواند آزاد بماند، و تنها با پذیرش تغییر ذهن و شروع مجدد است که می‌تواند به قدرتی چنان توانا اعتماد کند و آغازی جدید داشته باشد.

براین مبنا، بخشش دقیقاً در مقابل انتقام قراردارد، که در شکل عکس‌العملی دربرابر خطای اصلی عمل می‌کند و فاصله بسیار دارد با تمایل به ختم عواقب خطای اولیه؛ همه در ادامۀ روند متعهد مانده، اجازه می‌دهند تا عکس‌العمل زنجیره‌ای هر عمل روند بی‌خدشه‌اش را طی نماید. برعکس انتقام که یک عکس‌العمل خودکار و طبیعی در مقابل جرم است و به دلیل برگشت‌ناپذیری روند عمل می‌توان آن‌را انتظار کشید و حتی زمان وقوعش را محاسبه کرد.  اما عمل بخشش را هیچ‌گاه نمی‌توان پیش‌بینی کرد.  چراکه تنها واکنشی است که غیرقابل انتظار عمل می‌کند، و در عین حال، با وجود واکنشی بودن، هویتی از جنس خود عمل را حفظ می‌کند. بخشش به عبارت دیگر تنها واکنشی است که به ندرت تکراری بوده، همواره عملی تازه و غیرمترقبه بوده، مشروط به عملی نیست که محرک اولیۀ  آن می‌باشد، و درنتیجه از هرسو دنباله‌ای آزاد دارد؛ چه از طرف بخشنده و چه از سوی بخشیده شده. آزادی گنجانده شده در آموزۀ بخشش عیسی، آزادی از قصاص است که در خویش هم فاعل خطا و هم مفعول  آن را حبس کرده است، بطوری که در روند بی‌پایان عمل هیچ‌گاه به خودی خود به نقطۀ پایان نخواهند رسید.

بدیل بخشش، اما نه به هیچ روی مخالف آن، مجازات است، و هردو در یک قصد مشترکند که می‌خواهند بر روندی نقطۀ پایان بگذارند که بدون مداخله تا ابد ادامه می‌یابد. ازین رو بسیار قابل توجه است که به عنوان یک عضو در ساختار امور انسانی، مردمان از بخشش عاجز هستند اگر نتوانند برایش قصاص کنند، و برای چیزی که غیرقابل بخشش شده باشد قادر به مجازات هم نیستند. این شناسۀ واقعی تخلفاتی است که از زمان کانت ما آن‌ها را “شر ریشه‌ای”   (radical evil) نام نهاده‌ایم و اما حتی ما، که در همین عصر و در صحنۀ عمومی یکی از نادرترین طغیان‌های شر(هولوکاست) برما نازل شده است، دربارۀ  طبیعت آن بسیار کم می‌دانیم. تمام آنچه دربارۀ این جنایات می دانیم آن‌ است که نه می‌توانیم برایش مجازات کنیم و نه می‌توانیم آن را ببخشیم، و بنابراین چیزی فراتر از قلمرو روابط انسانی و در توان قدرت انسانی است که هردو را هم این شرارت‌ها هرجا که ظاهر شده‌اند، نابود کرده‌اند. در این‌جا البته خود شرارت است که ما را از هر توانایی بخشش خلع کرده،  به‌طوری که ما فقط می‌توانیم هم‌صدا با عیسی بگوییم: “برایش بهتر شد که وزنه‌ای به گردنش آویختند و او را در دریا دفن کردند.”

شاید منطقی‌ترین بحث آن باشد که عمل خطا و بخشش همان‌گونه از نزدیک به هم وابسته‌اند که تخریب و سازندگی. گویی که هستۀ اصلی بخشش برای بازکردن گره از خود عمل خطا الهام می‌گیرد. بخشش و ارتباطی که می‌آفریند همواره به شدت امری شخصی است (گرچه نه لزوماً خصوصی و مجرد)، از همین رو در جریان آن، خطایی که انجام شده بود (به خاطر کسی که آن‌را انجام داده بود) بخشیده می‌شود. این نیز به وضوح توسط عیسای ناصری شناخته شده بود (“گناهان او که بسیارند بخشوده شدند، زیرا که او بسیار محبت می‌داشت، و آن‌که کم از گناهانش بخشیده شد برای آن بود که کم محبت می‌کرد.”)؛ و این، دلیل بر اعتقاد کنونی است که فقط محبت، توان بخشش دارد. زیراکه محبت/عشق گرچه یکی از نادرترین اتفاقات در زندگی بشری است، درعمل و با وجود کفایت‌ها و دست‌آوردها، کاستی‌ها و شکست‌ها و خلاف‌هایش قدرت غیرقابل رقابتی در خودشناسی و شفافیتی بی‌نظیر در رسیدن به صلح با خود دارد.

محبت و عشق، با شور خویش، واسطه‌ای که ما را به هم وصل ولی ازهم جدا می‌کند را از میان برمی‌دارد. تا زمانی که طلسم عشق برجاست تنها چیزی که می‌تواند میان دو معشوق جاباز کند، نوزاد خود عشق است. فرزند مشترک، واسطۀ وصل دو عاشق، نشانۀ جهان است که درعین حال آن‌ها را از هم جدا می‌سازد و گواه آن است که آن‌ها جهان تازه‌ای را خلق کرده‌اند. از طریق کودک است که عشاق به زمین باز می‌گردند، جایی که عشق آنان را به بیرون اخراج کرده بود. اما این زمینی شدن جدید، تنها نتیجۀ ممکن و تنها پایان خوش ارتباط عاشقانه و به عبارتی پایان عشق هم هست که یا باید بر وجود دو شریک غلبه ای تازه کند و یا به صورت وصالی نو ظاهر گردد. عشق به دلیل طبیعت خویش غیرزمینی است، و ازین رو علاوه بر نادربودن نه تنها غیرسیاسی بلکه ضدسیاسی هم هست، شاید هم توانمندترین نیروی غیرسیاسی بشری است. اگر چنین بود، چنان که مسیحیت فرض کرده، تنها عشق و محبت است که می‌تواند ببخشد چرا که تنها محبت است که کلا به کیستی فرد وابسته است، تاجایی‌که مایل است او را علیرغم هرچه که کرده ببخشد، بخشش باید تماماً خارج از ملاحظات ما صورت گیرد. و اما عشق به‌خودی خود هرچه هست، در سپهر محدود خویش، در دامنۀ بزرگ‌تری از روابط انسانی قرار می‌گیرد. احترام و تکریم اما از سوی دیگر، نه مثل علاقۀ سیاسی ارسطویی، نوعی دوستی بدون نزدیکی و صمیمیت است- توجه و احترام به فرد است از راه دور؛ فاصله‌ای که جهان بین ما گذاشته است، و این توجه، مستقل از کیفیت‌هایی که ما ستایش می‌کنیم و دست‌آوردهایی که ما به آن می‌بالیم، است.  بنابراین ازدست رفتن منزلت در دنیای مدرن، و یا اعتقاد به این که احترام تنها وقتی ضروری است که ما فرد را می‌ستاییم، نشانۀ واضح از بیماری زوال شخصیت در زندگی اجتماعی و عمومی است.

تکریم و حرمت، به هراندازه، ازآن‌جا که فقط به شخص برمی گردد، برای ابراز بخشش در مقابل عمل فردی کفایت نمی‌کند. و حقیقت آن است که همان وجودی که در بیان و در عمل نشان داده است که موضوع بخشش می‌ماند، دلیل ان است که هیچ کس نمی‌تواند خود را ببخشد. عموماً همانند در عمل و بیان، ما وابسته به دیگرانیم با وجود آن‌که عمیقا با آن‌ها متفاوتیم و بی‌آن‌که ضرورتاً خودمان تفاوت را باور کنیم. حلقۀ بسته اما آن است که ما هیچ‌گاه نخواهیم توانست خویشتن خودمان را برای هر شکست و یا گناه ببخشیم، زیرا ما تجربه‌ای درونی از آن کس که مایلیم برایش ببخشیم، نداریم.

[۱] Arendt, Hannah. The human condition. University of Chicago Press, 1958.

بخش : فلسفه
تاریخ انتشار : ۲۸ اسفند, ۱۴۰۲ ۱۰:۲۲ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

تجاوز اسراییل به خاک قطر، جلوه‌ای دیگر از جنگ‌طلبی، توافق‌ستیری و تروریسم دولتی

حمله‌های مکرر اسراییل به کشورهای منطقه، امنیت و ثبات منطقه و جهان را به‌شدت تهدید کرده و نه تنها نقض آشکار منشور سازمان ملل و اصل حاکمیت ملی کشورهاست، بلکه نشأت گرفته از سیاست راهبردی این حکومت برای «تغییر چهرۀ خاورمیانه» است.

ادامه »

بنای تجارت و سود و ثروت بر خون و استخوان و جان و هستی فلسطینیان

از گرسنگی دادن عمدی گرفته تا آوارگی اجباری و بمباران سیستماتیک، همه نشان می‌دهند که «امنیت اسرائیل» بهانه‌ای است برای پاک‌سازی قومی و جایگزینی جمعیت. انطباق سیاست نظامی اسرائیل با منطق اقتصادی آمریکا چهرۀ خود را در نسل‌کشی در غزه به‌مثابه هم‌راستایی سیاست و تجارت به خوبی نشان می‌دهد.

مطالعه »

قحطی در غزه؛ آیینۀ تمام‌نمای پوچی ادعاهای قدرت‌های غربی

نتانیاهو با چه اطمینانی، علیرغم اعتراض‌های بی‌سابقۀ جهانی به غزه لشکرکشی می‌کند؟ در حالی که جنبش صلح تا تل‌آویو گسترش یافته و اعتراض‌ها به ادامۀ جنگ و اشغال غزه ده‌ها هزار شهروند اسرائیلی را نیز به خیابان‌ها کشانده، وزیر دفاع کابینۀ جنایت‌کار نتانیاهو با تکیه بر کدام قدرت، چشم در چشم دوربین‌ها می‌گوید درهای جهنم را در غزه باز کرده است؟

مطالعه »

مصونیت اسرائیل از مجازات برای جنایات جنگی، قتل روزنامه‌نگاران بیشتری را دامن می‌زند…

گرچه من و سایر هم‌کارانم در شورای سردبیری سامانه کار به هیچ عنوان خود را خبرنگار یا ژورنالیست حرفه ای نمی دانیم ولی نمی‌توانیم درد و نگرانی عمیقمان را از آنچه بر سر راویان تاریخی این دوران منحوس وسیله دولت اسراییل و رژیم نسل کش نتانیاهو آمده است را پنهان کنیم. ما به همه روزنامه نگاران و عکاسان شریفی که در تمامی این دو سال از میدان جنایات غزه گزارش فرستاده اند درود می‌فرستیم و یاد قربانیان این نبرد نابرابر را گرامی می‌داریم.

مطالعه »
پادکست هفتگی
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

آقای خامنه ای! از کدام راه می روید؟ راه مائو یا برژنف؟

به این مردم اعتماد کنید

مروری بر سنت های جامعه شناسی  | بخش اول

سوسیال دموکرات‌های نروژ در انتخابات پارلمانی پیروز شدند

آینده در حال- تحلیل زمانیت امروز جامعه‌ ایرانی

از شکستن سد حجاب اجباری تا خطر جنگ!