دوشنبه ۲۸ مهر ۱۴۰۴ - ۰۶:۴۷

دوشنبه ۲۸ مهر ۱۴۰۴ - ۰۶:۴۷

لزوم حفظ واژه «خشونت» و جرم‌انگاری دقیق مصادیق «خشونت علیه زنان»
الهام یزدان‌پناه: منظور «لایحه حمایت از زنان در برابر خشونت» است؛ لایحه‌ای که قرار بود چارچوب قانونی برای مقابله با خشونت علیه زنان از جمله خشونت‌های خانگی و جنسیتی فراهم...
۲۷ مهر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: الهام یزدان‌پناه
نویسنده: الهام یزدان‌پناه
به بهانه‌ی روز جهانی غذا؛ تأملی بر بحران سوءتغذیه در جهان و ایران
شهناز قراگزلو: تحقق حق به غذا تنها با افزایش تولید ممکن نیست؛ بلکه نیازمند اصلاح ساختارهای توزیع، آموزش تغذیه‌ای، حمایت از کشاورزان و زنان روستایی و سیاست‌های زیست‌محیطی پایدار است....
۲۷ مهر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: شهناز قراگزلو
نویسنده: شهناز قراگزلو
«اعتصاب غذا علیه اعدام، فریاد حق زندگی است!»
بهرام رحمانی: «مردم شریف ایران! لحظه‌ای تصور کنید آن سرکوبی که در بیرون از زندان احساس می‌کنید، در درون زندان هر روز ما را به قتل می‌رساند. ما قربانیانی هستیم...
۲۷ مهر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: بهرام رحمانی
نویسنده: بهرام رحمانی
بی کرانه ها
جهان نه وهم ما که وسعتی به بی کرانه ها حقیقتی که می توان از آن چشید و کُنه آن شکار کرد و ما توان چو پرتوان به پیش، جلوه...
۲۶ مهر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: مسعود دلیجانی
نویسنده: مسعود دلیجانی
پیمان ابراهیم؛ از نمایش صلح تا استمرار بحران
شهناز قراگزلو: هیچ بخش الزام‌آوری در متن پیمان ابراهیم وجود ندارد که تشکیل کشور مستقل فلسطین را تضمین کند. به همین دلیل، این پیمان بیش از آن‌که زمینه‌ساز صلحی پایدار...
۲۶ مهر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: شهناز قراگزلو
نویسنده: شهناز قراگزلو
بازسازی نظم قدیم در لباس جدید؛ نشانه‌های شکاف میان قانون و واقعیت
شهناز قراگزلو: در نهایت، مناقشه بر سر لایحه منع خشونت علیه زنان، طرح مهریه، یا قانون حجاب، تنها بخش‌هایی از نزاع بزرگ‌تر بر سر معنای قانون در ایران امروز است:...
۲۶ مهر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: شهناز قراگزلو
نویسنده: شهناز قراگزلو
در سوگ ناصر تقوایی
ناصر تقوایی هنرمندی بود که با پایداری اخلاقی و فکری خود نشان داد خفقان نمی‌تواند وجدان هنری را نابود کند. آثار او، چه بر پرده سینما و چه در ذهن...
۲۵ مهر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: دبیرخانه شورای مرکزی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
نویسنده: دبیرخانه شورای مرکزی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)

ریاست‌جمهوری در غیاب جمهور مردم؟

در این‌گونه موارد دوگانۀ کاذبی درست می‌شود به نام اصلاح تدریجی یا براندازی و انقلاب! اما به گمانم میان مسجد و میخانه راهی است و آن تحمیل حق حاکمیت ملی و تأمین آزادی‌های معقول و البته تدریجی بر حاکمیت و حاکمان موجود با محوریت آقای خامنه‌ای است از طریق نافرمانی مدنی و یا درست‌تر «مقاومت مدنی» خشونت‌پرهیز. یکی از مهم‌ترین آن‌ها عدم مشارکت در مراسم عقیم انتخابات ادواری است. یعنی همان راهی که بسیاری از جمله موسوی و تاج‌زاده و مدنی انتخاب کرده‌اند.

 

چنان که پیداست نتیجه انتخابات هشتم تیرماه ۱۴۰۳ از جهاتی برای همه غیرمنتظره بود. به ویژه دو عامل موجب غافلگیری شد. یکی مشارکت بیش از حد پایین رأی‌دهندگان و دیگر بالاتر رفتن شگفت و نامتعارف آرای سعید جلیلی از محمدباقر قالیباف. در واقع این هر دو رخداد غیرقابل پیش‌بینی بودند.

در مورد نخست می‌توان گفت این‌بار حداقل در قیاس با سه انتخابات گذشته در سال های ۹۸ (مجلس)، سال ۱۴۰۰ (ریاست جمهوری) و ۱۴۰۲ (باز مجلس) رقابتی‌تر بود. بالاخره به هر دلیل (که فعلا بر ما پوشیده است) مسعود پزشکیان را به عنوان کاندیدای اختصاصی اصلاح‌طلبان (جبهه اصلاحات) تأیید کرده بود. از این رو بخش اصلی اصلاح‌طلبان متعارف تمام قد به میدان آمده و برای نامزد و نماینده خود تبلیغ کرده و شماری از افراد و جریان‌های سیاسی و اجتماعی حامی سنت اصلاحی و باورمند به «روزنه‌گشایی» نیز با شور و هیجان و حتی می‌توان گفت با امید فراوان به حمایت برخاستند و انصافا کم نگذاشتند. چنین می‌نمود که نرخ مشارکت کمتر از پنجاه درصد نخواهد بود. اما دیدیم که حتی تعداد رأی‌دهندگان از دفعه قبل در انتخابات مجلس نیز کمتر بود. شگفت این که حتی آرای اصولگرایان در قیاس با سه سال پیش مجموعا به نصف سقوط کرده است.

از سوی دیگر تا شب جمعه بسیاری از نظرسنجی‌ها نشان می‌داد که قالیباف در مجموع از جلیلی پیش‌تر است. حتی گفته می‌شد قالیباف نامزد رهبری و بیت ایشان است. حال چه شد که در عصر جمعه یک‌باره سقوط آزاد کرد و به شکل شگفت‌انگیزی آرای وی بسیار کمتری از جلیلی شد؟ آیا در آخرین فرصت جریان اصلی و معمولا پنهان اصولگرایان مانند سال ۸۴ به جناح تندروتر گرایش یافتند؟ و یا، چنان که حدس زده می شود، برنامه‌ریزان پشت صحنه با واریز چند میلیون رأی قالیباف به حساب رقیب بر آن شده‌اند که جلیلی را به دور دوم بفرستند و در نهایت با تدابیری که در آن تجربه دارند (از جمله در انتخابات سال ۱۳۸۸) احمدی‌نژاد دیگری را به قدرت برسانند تا بتوانند برنامه‌های خود را عملیاتی کنند؟ به زودی همه چیز روشن می‌شود.

اما به هرحال آنچه مهم است این است که، به رغم تمامی تلاش‌های دوسویه حاکمیت و روزنه‌گشایان و خوش‌بین به روند تحولات برای بالا بردن نرخ مشارکت، هیچ توفیقی حاصل نشد. هرچند من به سهم خود مشتاق بودم دوستانی که واقعا با نیت و انگیزۀ خیر و خدمت همچنان امیدوارانه به روزنه‌گشایی هستند، کامیاب می‌شدند و آزموده را یک بار دیگر بیازمایند. مگر نگفته‌اند «در نومیدی بسی امید است»؟! اما حداقل تا این لحظه این امید حاصل نشده است.

اما نکتۀ درخور توجه آن است که معمولا روزنه‌گشایان، که ظاهراً در هرحال راهی جز مراجعه به صندوق رأی نمی‌شناسند، از کسانی که چنین امیدی ندارند همواره می‌پرسند که پیشنهاد چیست؟ می‌پرسند با رأی ندادن همه‌چیز درست می‌شود؟ در این‌گونه موارد دوگانۀ کاذبی درست می‌شود به نام اصلاح تدریجی یا براندازی و انقلاب! گویی اگر رأی ندادی در مقابل گزینۀ انقلابی‌گری و شورشگری و براندازی نظام حاکم را انتخاب کرده‌ای!

اما به گمانم میان مسجد و میخانه راهی است و آن تحمیل حق حاکمیت ملی و تأمین آزادی‌های معقول و البته تدریجی بر حاکمیت و حاکمان موجود با محوریت آقای خامنه‌ای است از طریق نافرمانی مدنی و یا درست‌تر «مقاومت مدنی» خشونت‌پرهیز. چند سالی است که دیگر به اصلاحات انتخابات محورباور ندارم و می‌پندارم که اگر هنوز امکان تغییری وجود داشته باشد، برای تحقق آن از راه‌های متنوعی می‌توان استفاده کرد که یکی از مهم‌ترین آن‌ها عدم مشارکت در مراسم عقیم انتخابات ادواری است. یعنی همان راهی که بسیاری از جمله موسوی و تاج‌زاده و مدنی انتخاب کرده‌اند.

کمی بیشتر توضیح می‌دهم. واقعیت این است که قهر ملی و یأس از تحقق هر نوع تغییر و تحولی در ساختار حقوقی و حقیقی جمهوری اسلامی واقعا موجود چندان جدی و گسترده است که دیگر به سادگی امکان مفاهمه و مصالحه بین دو طرف نزاع ممکن نیست. ظاهرا تا اطلاع ثانوی گوشی برای شنیدن انواع اعتراضات و مطالبات مردمی وجود ندارد. اگر نگوییم تنها، حداقل مهم‌ترین محور مشترک بین حاکمیت موجود و مردم، انتخابات‌هایی است که هر چند سال رهبری نظام و حکومتش بدان نیاز پیدا می‌کنند. به هر دلیل فعلا نمی‌توانند اصل انتخابات را تعطیل و به طور رسمی منحل کنند. در این صورت مردمی که به تجربه دریافته‌اند با رأی‌دادن‌های مکرر نمی‌توانند تغییر معناداری ایجاد کنند، ترجیح می‌دهند که روی دیگر سکه را انتخاب کنند و از پشت کردن به صندوق صوری و یا در بهترین حالت کم خاصیت استفاده کنند. در واقع مردم فرصتی پیدا می‌کنند تا از این طرق پیام خود را به گوش ناشنوای رهبری و رهبران نظام (و نیز روزنه گشایان خوش خیال) برسانند.

اکنون و در این مرحله مشکل در این فرد و آن فرد نیست، مشکل آن است که آقای خامنه‌ای با استفاده از ابزارهای قانونی و غیر قانونی در نهان و عیان منتخب مردم را از اعمال اقتدار قانونی خود باز می‌دارد و در عمل تمامی راه‌ها برای عمل به وعده‌ها بسته و بی اثر می‌ماند. بیست و هفت سال است که این روند را آزموده‌ایم. از دوم خرداد ۷۶، ۸۸ و جنبش عظیم و پرافتخار سبز تا ۹۲ و ۹۶. در تمامی این تجارب، دولت‌ها و ریاست‌جمهوری‌ها بی ثمر و عقیم شدند. می‌توان جدی‌تر پرسید در شرایطی که اصولا «جمهوریت» بلاموضوع شده است، دیگر «ریاست‌جمهوری» چگونه می تواند موضوعیت داشته باشد؟ حال پس از این همه تجربه و حادثه، حداقل برای من و کثیری هرنوع امکان تغییر مؤثر به سود مردم از میان رفته است.

واقعیت این است که از صبح دیروز بیش از پیش به درک و تشخیص خود اطمینان پیدا کردم. زمانی در جنبش سبز می‌گفتیم «ما پرشماریم» حال آشکار شده است که در عبور از اصلاحات صندوق‌محور ما پرشماریم. اگر آرای باطله را جدا کنیم حدود هفتاد درصد مردم دیگر به انواع ترفندهای شناخته شده و در واقع نخ‌نما فریفته نخواهند شد. مگر این که دیوار بی‌اعتمادی ستبر بین حاکمیت ویژه ولایی موجود و مردم ایران فرو بریزد و آن نیز حاصل نخواهد شد مگر این که مردم به جد باور کنند که حاکمان صدای آنها را شنیده و واقعا در رفتار تغییر مسیر داده و بنا دارند به مطالبات معوقۀ ملی تن دهند. البته اگر فرصتی برای چنین تغییراتی باقی مانده باشد که می پندارم هنوز فرصتی هست.

در هرحال مگر جز آن است که گفته‌اند «سزای گران‌فروش نخریدن است»؟ می‌توان گفت اگر اجماعی ملی و مقاومتی جدی و استوار پدید آید، «به اتفاق جهان می توان گرفت»! هیچ دیکتاتوری برای همیشه نمی تواند در برابر مطالبات جدی یک ملت ایستادگی و مقاومت کند.

اما در این میان برای جلوگیری از هر نوع بدفهمی ناگزیر چهار نکته را یادآوری می کنم.

یکم: چنین تجربه و ارائۀ چنین بدیلی به معنای غلط بودن و حتی بی ثمر بودن اقدامات مصلحانه پیشین نیست. زیرا حداقل آن است که اگر چنان مراحلی را طی نکرده بودیم، امروز همچنان در مرحلۀ خامی و احیاناً خوش‌خیالی و یا در مقابل در وضعیت قهر و بدفهمی به سر می‌بردیم. مردم ما در طول این بیش از ربع قرن تمامی مراحل امید به تغییر و تحول معناداری را دیده‌اند و سراغ هر روزنی که پنداشته می‌شد گشوده می‌شود رفته‌اند. هشت سال دوران ریاست‌جمهوری خاتمی را دیده‌اند و جنبش سبز را از سر گذرانده اند. «تکرار کنید» را تکرار کرده‌اند. با منطق انتخاب بد در برابر بدتر، پای صندوق رأی حاضر شده و آن را هم در دهۀ اخیر آزموده‌اند. اما، به رغم دستاوردهای مفید و مثبت موقت، در نهایت تمامی این آرمان‌ها از سوی حاکمیت ولایی، تهی از معنا شده و مردم تشنه‌تر از چشمه بازگشته‌اند. به عنوان نمونه می‌توان گفت پس از هشت سال دوران مثبت اصلاحات گرفتار هیولای ویران‌گر محمود احمدی‌نژاد شدیم. پس از آن در دوران دوم روحانی پای صندوق رفتیم تا آدمی چون ابراهیم رئیسی با آن سابقۀ تاریک و پلشت به قدرت نرسد اما چهار سال بعد همان رئیسی ذیل عنوان «رئیس‌جمهور» از صندوق رأی درآمد و حسن روحانی مطرود و منفور حاکمیت ولایی و گماشتگان شد!

با این همه، این مراتب و مراحلی می‌بایست طی می‌شد وگرنه چنین آگاهی نسبت به ساختار حقوقی و حقیقی نظام جمهوری اسلامی پیدا نمی‌شد. هیچ تنبهی در خلاء و در خارج از قلمرو تاریخ و رخدادهای عینی و تجربی پدید نخواهد آمد. این نکتۀ بس مهمی است. تحریم مطلق و ابدی انتخابات پدیده‌ای است عمدتاً احساسی و غیر تاریخی و خلاف قواعد تغییرات اجتماعی. اصل مشارکت فعال و ایجابی در انتخابات است و رویکرد سلبی هرچند روی دیگر کنشگری دموکراتیک است اما به هر تقدیر استثنا بر قاعده است.

دوم: به استناد توضیحات بند اول، راهبرد مقاومت مدنی به عنوان راهی مناسب و مؤثر برای ایجاد تغییر در نظام حکمرانی موجود در تداوم تجارب پیشین است و از این رو رقیب و نافی گذشته‌ها نیست بلکه مرحله‌ای تکامل‌یافته و متناسب کنونی و تا آینده‌ای نامعلوم است. بدین ترتیب ممکن است مرحله بعدی کاملا متفاوت باشد. به دیگر سخن تاکتیک اثرگذاری، به مقتضای شرایط و موقعیت، یک بار رأی دادن است و بار دیگر رأی ندادن. حتی در انتخابات اخیر رأی‌دادن‌ها و رأی‌ندادن‌های آگاهانه هر دو برای رسیدن به یک هدف است و آن امید به روزنه گشایی واقعی و نه توهمی و تسلیم حاکمیت به مطالبات معوقۀ ملی است. حتی اگر بر حسب تصور دوستان حاکمیت ولایی فرصتی برای روزنه‌گشایی فراهم آورده باشد، بی تردید به دلیل مقاومت‌های مدنی پرشمارانی از مردم البته با هزینه‌های گزاف است و نه رأی دادن‌های بی قیدوشرط ادواری. اگر جنبش سبز نبود و آن هزینه‌دادن‌ها، حداقل رعایت نسبی امانت‌داری در شمردن آرا در سال‌های ۹۲ و ۹۶ و بعدتر ممکن نمی شد. اگر شیب تند کاهش آرای مردم در چند انتخابات اخیر نبود، همین امکان حداقلی رقابت در انتخابات اخیر حاصل نمی‌شد. اگر گزاف نباشد می‌توان گفت همان عدم رأی دادن خاتمی در سال پیش خود اثرگذارتر بود تا رأی دادن اخیر ایشان.

بدین ترتیب در پاسخ به کسانی که مدعی‌اند عدم مشارکت در اخذ آرا در وضعیت فعلی، لزوماً انفعال و بی‌عملی است نادرست است و در واقع نوعی مغالطه. تجربه نشان می‌دهد که تنها و حداقل مهم‌ترین ابزار اثرگذاری در جهت اصلاح امور به قصد تغییر اساسی حکمرانی، مقاومت مدنی است و این در عمل ثابت است. تغییرات حاصل شده در نظام های غیر دموکراتیک به دموکراسی، در نیم قرن اخیر عمدتاً از همین طریق حاصل شده است.

سوم: اما نکتۀ مهم دیگر آن است که هر نوع تغییر در ساختار حکمرانی می‌بایست از درون کشور و با ارادۀ ملی و منطبق بر خیر عمومی باشد و البته ایرانیان خارج از کشور می‌توانند کمک کنند. در واقع هر نوع تمسک به سیاست‌های سلطه‌طلبانه دول خارجی از طریق تحریم ها و بدتر حملات نظامی و حتی دخالت‌های مخرب و ضد ملی برای مقابله با نظام حاکم مردود است. هر رخدادی می‌بایست از درون اتفاق بیفتد.

در هرحال راهبرد و یا تاکتیک سیاسی و اجتماعی مقاومت مدنی مطلوب، هم با سنت‌های مرسوم حاکمیت ولایی مرزبندی دارد و هم با براندازان نامدار که عموماً در نهان و عیان متمسک به بیگانگان‌اند. از این رو مقاومت مدنی، یک روش و تاکتیک کاملا درونی و ملی است.

چهارم: واپسین نکته آن است که روش مقاومت مدنی در نهایت مستعد آن است که گروهی از ایرانیان خشمگین و به ویژه متمسک به بیگانگان در شرایط خاص و عصبی بسیاری از مردم، سوار بر خشم و خشونت توده‌های عصبی و مستأصل شده و در پوشش آزادی و طرح شعارهای مردم پسند، به قدرت برسند و در عمل احیانا حاکمیتی خشن تر از حاکمیت کنونی جانشین کنند.

بگذارید فعلا و به اشاره سه خطر را در این باب یادآوری کنم: پهلویسم با نماد رضا پهلوی و یاسمین پهلوی، رجویسم با نماد مسعود رجوی و مریم رجوی و در داخل احمدی‌نژادیسم با نماد محمود احمدی‌نژاد. این سه جریان برای ایران آینده بسیار خطرناک‌اند و می‌توانند در شرایط آشوب و استیصال مردم انواعی دیگر از استبداد و فاشیسم و دیکتاتوری را بر مردم تحمیل کنند. چنین مباد!

 

منبع: سایت زیتون

 

تاریخ انتشار : ۱۵ تیر, ۱۴۰۳ ۱:۳۹ ق٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

فلسطین و وجدان بشریت، فراموش نمی‌کنند؛ صلح را فریاد می‌زنند!

می‌توان و باید در شادمانی مردم فلسطین و صلح‌خواهان واقعی در جهان به خاطر احتمال پایان نسل‌کشی تمام عیار در غزه شریک بود و در عین حال، هر گونه توهم در بارۀ نیات مبتکران طرح جدید را زدود. می‌توان و باید طرح ترامپ را به زانو درآمدن بزرگترین ماشین آدم‌کشی تاریخ بشر در برابر مردم مقاوم غزه دانست.

ادامه »

در حسرت عطر و بوی کتاب تازه؛ روایت نابرابری آموزشی در ایران

روند طبقاتی شدن آموزش در هماهنگی با سیاست‌های خصوصی‌سازی بانک جهانی پیش می‌رود. نابرابری آشکار در زمینۀ آموزش، تنها امروزِ زحمتکشان و محرومان را تباه نمی‌کند؛ بلکه آیندۀ جامعه را از نیروهای مؤثر و مفید محروم م خواهد کرد.

مطالعه »

پیمان ابراهیم؛ از نمایش صلح تا استمرار بحران

شهناز قراگزلو: هیچ بخش الزام‌آوری در متن پیمان ابراهیم وجود ندارد که تشکیل کشور مستقل فلسطین را تضمین کند. به همین دلیل، این پیمان بیش از آن‌که زمینه‌ساز صلحی پایدار باشد، به ابزاری برای عادی‌سازی روابط با اسرائیل بدون حل مسئله‌ی فلسطین تبدیل شد. صلح پایدار در خاورمیانه تنها زمانی ممکن است که بر پایه‌ی به‌رسمیت شناختن دو دولت مستقل و برابر حقوق میان اسرائیلی‌ها و فلسطینی‌ها بنا شود

مطالعه »

مصونیت اسرائیل از مجازات برای جنایات جنگی، قتل روزنامه‌نگاران بیشتری را دامن می‌زند…

گرچه من و سایر هم‌کارانم در شورای سردبیری سامانه کار به هیچ عنوان خود را خبرنگار یا ژورنالیست حرفه ای نمی دانیم ولی نمی‌توانیم درد و نگرانی عمیقمان را از آنچه بر سر راویان تاریخی این دوران منحوس وسیله دولت اسراییل و رژیم نسل کش نتانیاهو آمده است را پنهان کنیم. ما به همه روزنامه نگاران و عکاسان شریفی که در تمامی این دو سال از میدان جنایات غزه گزارش فرستاده اند درود می‌فرستیم و یاد قربانیان این نبرد نابرابر را گرامی می‌داریم.

مطالعه »
پادکست هفتگی
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

لزوم حفظ واژه «خشونت» و جرم‌انگاری دقیق مصادیق «خشونت علیه زنان»

به بهانه‌ی روز جهانی غذا؛ تأملی بر بحران سوءتغذیه در جهان و ایران

«اعتصاب غذا علیه اعدام، فریاد حق زندگی است!»

بی کرانه ها

پیمان ابراهیم؛ از نمایش صلح تا استمرار بحران

بازسازی نظم قدیم در لباس جدید؛ نشانه‌های شکاف میان قانون و واقعیت