با گروه اول خوشبختانه، متأسفانه؟ بیش از سی سال است درددل و پرسش بیپاسخ داشتهام. آنچنان که هر چه بنویسم تکراری است ولی حکم مشهوری در باب ممنوعیت تکرار در شرایط مشابه وجود ندارد و شاید مجاز باشم مانند حکومت و کاندیداها به بهانۀ حضور همیشه جدید رأی اولیها متوسل شوم و مکررات و پرسشهای های همیشه بی جواب را به کار بگیرم.
تحریم، نه مقاومت است، نه نافرمانی مدنی!
دیده و میبینید که گروهی همواره عدم شرکت در انتخابات را نوعی مبارزه سیاسی و اخیراً مقاومت تعریف میکنند. اینها البته گروه که نه گروههای متفاوتی هستند که اینک دیگر ثابت شده وجه مشترک تحریم را ازشان بگیری، میتوانند بر سر هم آن بیاورند که این روزها اخبار سمعی و بصریاش به رایگان و فراوانی در اختیار مردم و حکومت و حکومتها قرار دارد. موجب نیشخند و زهر خند «مردمانی» و حکومتهایی میشوند.
یکی از پرسشهای همیشه بیجواب این است که شما پیرو مکتب الف، یا ب یا دال چگونه تحریمکنندگان را به اضافۀ هرگز رأیندهنگان را در حساب خود و مسلک و مکتب خودت مینویسی؟ که اگر آنها پیروان دال باشند و پیروز آینده، وای بر حال الف و ب و اگر الف باشند و صاحب آینده ای، بدا بر حال آن دو دیگر از شمایان!
پرسش دوم و باز همیشه…اینکه: در روزی که انتخاباتی برگزار میشود و میلیونها انسان را به حرکت درست یا نادرست وا می دارد، اگر همه رأی نادهندگان هم همراهان تو باشند، بوده است که بتوانند برگی رابر شاخه ای برقصانند؟ و پس از آنکه رأی دهندگان، تحریم ناپذیران، حکومت یا مجلس و دفتر و دستکی را مطابق میل خودشان و خلاف ایده آل های شما بر کرسی نشاندند، قادر هستید قوانین و مقررات مصوب آنان را از بام تا شام جز در چارچوب خانه هاتان نقض کنید؟ کاری که بسیاری از رأی دهندگان هم حتماً انجام داده و میدهند.
سومین پرسش اینکه بر اساس شواهد تاریخی زنده و جاری، پس از روی کار آمدن هر حکومت یا پارلمان تازه ای، تغییرات از خیر و شر در جای جای زندگی مردم اتفاق افتاده است و به همین دلیل است که جمهوری اسلامی کنونی بدتر یا بهتر شباهتی به جامعه ای که بویژه دهه ها خارج نشینان همگنان ما، در عرصه اجتماع، فرهنگ، هنر آزادی بیان اندیشه مختلف حتا در رسانه های حکومتی می بینیم و اگر اسنادش نبود نمی توانستیم باور کنیم که این همان ایرانی است که ما ترک کردیم….
چیستی و چرایی عوامل و مکانیسم این رویدادهای متفاوت را چگونه تعریف می کنید؟ اخیراً دوست عزیزی در پاسخ من این پرسش من نوشت: همه جهان تغییر می کند. او کاملاً راست گفت ولی نکته اینجاست که تغییرات در همه جهان همواره مثبت نبوده و در همان (همه جهانها) هم علل و عواملی از جنس جامعه، اپوزیسیون و سیاستها مؤثر واقع شده اند. چه هر باری که افغانستان دهه ها عقب رفت، چه وقتی شیلی با فرهنگ و سیاست ورز به خاک و خون کشیده شد، چه هنگامی که لیبی که در عین استبداد سیاسی صاحب یکی از بالاترین درآمدهای سرانه بیشترین خدمات رایگان بود و به روز امروز افتاد.
من طبعاً توان و اعجاز همکلامی با نفی کنندگان هر تغییر مثبت در ایران را ندارم! همچنانکه زبانم لال است در مقابل گروههایی که هر خیزش خسته و عاصی اجتماعی که جانهای فرزندان مردم رامی گیرد و زندگی بازماندگان را برای ابد تغییر می دهد، پیروزی ارزیابی کنند.
و تحریم نافرمانی مدنی نیست!
زیرا نافرمانی مدنی شامل نقض قوانین و مقرراتی میشود که طبق قانون شما به انجام آن مکلف و در صورت عدم اجرای آن موظف به قبول جریمه از پرداخت مالی تا حکم زندان هستید. می دانیم که در برخی کشورها اینطور هست و در آن ممالک تحریم کننده یا رأی نادهنده آگاه به عواقب عمل خود مرتکب نافرمانی مدنی میشود که از راههای شناخته شده مبارزه مسالمتآمیز هم هست.
سخن دوم با راهیان مبارزات ضد امپریالیستی و مدافعان طبقه کارگر ایران!
با اینکه پس از اعلام نظرم در مورد ضرورت حمایت از پزشکیان شفاهی و کتبی، حضور و غیابی مورد نقد آنان قرار داشته ام من این گروه را بیشتر می فهمم. دل نگرانی ها و واهمه ها و حتا کور سوهای امید را در ذهن و جانشان.
پزشکیان با همه خصوصیات ویژه قابل احترامی که دارد، با تیمی و برنامه ای متفاوت نیامده است. و آنچه تا کنون بر جامعه ما گذشته حاصل عملکرد بیشتر کسانی است که او را امروز احاطه و حمایت میکنند.
من این را که او بگوید من برنامه جدیدی ندارم و برنامه موجود را اجرایی می کنم می فهمم. معنایش اجرای برخی منویات مانند: رشد اقتصادی ۸ درصدی، متوسط رشد نقدینگی ۲۰٫۴ درصدی، متوسط رشد صادرات نفتی ۱۲٫۴ درصدی، متوسط رشد صادرات غیرنفتی ۲۲٫۶ درصدی و رشد ۱۳٫۸ درصدی در سال ۱۴۰۷ سال پایانی برنامه است.
این برنامه هفتم توسعه مصوبه ی دولت سیزدهم و مجلس دوازدهم و مورد تأیید رهبر نظام است. اینجا هم آمریکا نیست که رئیس جمهور جدید بیاید و بتواند زیر همه یا اکثر مصوبات دولت قبل بزند. و اینکه تحقق این برنامه در گروی یک سرمایهگذاری حدود ۲۵۰ میلیارد دلاری در بخش انرژی هست هم مسئله رئیس جمهوری است که آن را تعهد می کند.
مسئله من از منظر یک سوسیالیست که روابط کنونی (بگو نظم تا کنون تحمیلی به جهان) را هرگز نپذیرفته است و امروز بویژه! به تغییرات مثبت و عادلانه در ان چشم دوخته است، نوع نگرش همراهان آقای پزشکیان است و نوع انتظاراتشان از تکرار برجام در سایه ی سیاست های قدیمی.
من میترسم وقتی اقای پزشکیان از اخلال داخلی در موفقیت برجام می گوید. این نیست که من قبول نداشته باشم که در داخل همچون جریانات نیرومندی در خارج مخالفان تحقق برجام وجود داشته اند.
اما واقعیت امروز این است که آنچه ایران پذیرفت و جهان (جز اسرائیل و سناتورهای لابی او) پذیرفتند، نه توسط ایران که طبق وعده ای که بی پرنسیپ ترین رئیس جمهور امریکا دونالد ترامپ در زمان کاندیداتوری داده بود، نقض شد و توسط نخبه بعدی یعنی بایدن، هم ادامه یافت آن هم در حالی که ایران یک سال و نیم در عهدنامه باقی ماند.
کسی مخالف نیست و منطقی هم نبوده و نیست که با مذاکره به قصد رفع تحریم ها مخالفت شود. حتا کسی مثل من که هرگز باور ندارم آمریکا سلاح شرم آورش یعنی تحریمهای اقتصادی را در نتیجه مذاکره عادلانه لغو کند، همواره از چنین مذاکرات و گرفتن بهانه از دست فرصت طلبان داخلی و خارجی دفاع کرده و می کنم. آنچه باید از جانب شخصیت سلیم و صادق و میهن دوستی مانند مسعود پزشکیان شفاف شود، سمت و وسی مذاکره و تعهدات جدی است برای نپذیرفتن تقاضاهای خارج از منافع ملی کشور ماست. وارد جزئیات نه فعلاً میخواهم بشوم و نه زمان آن است و به گمانم جهت نگرانی بخش عظیمی از ایرانیان که خاطره تلخ دو قرن سیاست های سلطه طلبانه غرب را در حافظه دارند، روشن است و کاستی های توضیحات آقای پزشکیان.
در مقاله قبلی توضیح دادم که اقتصاد ایران سنگین ترین بار خود را بر دوش محرومترین گروههای اجتماعی گذاشته است و دردناک اینکه بزرگتر شدن سفره های محقر مردم اگر در نتیجه یک جهش سیاسی اقتصادی قابل دسترس باشد، آسیبی که کالایی شدن آموزش و پرورش و بهداشت و سلامت ایرانیان، فرزندان و نسل ها را در کشور ما تهدید می کند معلوم نیست که کی و چگونه جبران شود.
اینجاست که من شخصاً سلامت و پاکی شیوه زندگی یک سیاستمدار مانند پزشکیان را که آشکارا از امکان بهره مندی از نعم مادی زندگی درگذشته، دریچه ای به امید حل مصائب می بینم.
و همینجا با آن بخش از دوستان و رفقای چپ و ضد امپریالیست که رأی شان را در حساب آقای جلیلی ریخته یا می ریزند گفتگویی کوتاه دارم.
چپ به حق یا ناحق ـ از نگاه من به ناحق ـ متهم است که آزادی را فدای عدالت کرده است.
با هر تلقی از این تعریف، و تا آنجا که می توانند موی زنان و رفتار جوانان و هنجار زندگی مردم ما را به نزاع اصلی جامعه مبدل کنند. آنها انقدر در این اندیشه مستغرق هستند که در اوج جنایات صهیونیستی کشتار غزه و رفح را از تیتر اول همه رسانه های فارسی زبان در داخل و خارج پایین کشیدند. اشاره من فقط به این موارد آخری است از دستگیریها برای حجاب تا صدور حکم اعدام برای یک خواننده رپ که نظیرش در سراسر ایران بیشمارند. حکمی که خوب می دانستند اجرای آن با عرض معذرت فقط یک غلط اضافی خواهد بود ولی چه ولوله برای «..اینترنشنال»ها درست کردند…
دوستان و رفقای نگران ِ سرنوشت کارگران و زحمتکشان! عجیب است که نمیخواهید ببینید که برخاستن چنین غوغاها در کشور، دقیقاً پوشش است بر غارتگریها، دزدی ها و رانتخواری ها و ایضاً محرومتر شدن کارگران و زحمتکشان از حمایتهای طبقه متوسط و سایر شهروندان از مبارزات عدالتخواهانۀ آنها.
منبع: سایت زیتون