به سومین سال کسب دوباره قدرت سیاسی در افغانستان توسط طالبان، نزدیک می شویم. هر چند فجایع غزه و جنگ در اوکراین، اخبار مربوط به وقایع کشور همسایهمان، افغانستان را تحت الشعاع قرار داده اند، اما حضور بیش از ۵ میلیون مهاجر از این کشور در ایران و علل و نیز پیامدهای این جابجائی عظیم انسانی، می باید مورد بررسی و تبادل نظر در میان صاحب نطران در این عرصه قرار گیرد. هر چند متن ذیل رابطه مستقیم با موضع این جابجائی عظیم انسانها ندارد، اما بطور غیر مستقیم با برخی از علل و جوانب این جابجائی، تماس برقرار میکند. با این امید که کمکی باشد به آغاز گفتگو و تبادل نظر در عرصهای که برای نه تنها خود کشور افغانستان، بلکه همسایگان این کشور از جمله ایران نیز برخوردار از اهمیت است.
نگاهی اجمالی به تاریخچه طالبان
در اواخر تابستان ۱۹۹۶ بود که گروه طالبان برای نخستین بار و به دنبال جنگی خونین با دولت ائتلافی متشکل از گروههای مختلف مجاهدان افغانستان، در این کشور قدرت را به دست گرفت و برقراری «امارت اسلامی افغانستان» را رسماً اعلام نمود. در آن زمان جهانیان در این گروه، طلبههایی را می دیدند بطور عمده متشکل از جوانان قبایل پشتون که در طی سالیان، در مدارس اسلامی پاکستان پرورش یافته و توسط پاکستان نیز مسلح شده و آموزش لازم را نه تنها برای جنگ، بلکه کسب قدرت در افغانستان را نیز دیدند. در آن زمان تنها ۳ کشور: پاکستان، عربستان سعودی و امارات متحده عربی، حکومت جدید افغانستان را مورد شناسایی قرار دادند. پیدایش طالبان در افغانستان مربوط است به اوائل سال ۱۹۹۴ یعنی سالهای نخست پس از سقوط حکومت جمهوری دمکراتیک خلق افغانستان در ماه آوریل ۱۹۹۲. در این سالها به دلیل عدم وجود دولت مرکزی قدرتمند و درگیری بر سر کسب دست بالا در دولت مرکزی، میان گروه های مختلف مجاهد افغان، نا امنی و هرج و مرج در سراسر کشور جولان میداد، و برقراری امنیت، در شهرها و روستاها، تبدیل به نیازی مبرم گشته بود. در واکنش به این نیاز بود که نخستین واحدهای طالبان در استانهای قندهار و هلمند، با کمک و پشتیبانی مالی و تسلیحاتی عظیم سازمان های اطلاعاتی ارتش پاکستان، با وارد آوردن شکستی سنگین به نیروهای تحت رهبری گلبدین حکمتیار، مستقر شده و اقدام به برقراری امنیت، بدون توسل به نیروهای دولت مرکزی که در آشفتگی بسر می برد، کردند. گفته می شود که قدبرافراشتن ملاعمر در مقام فرمانده طالبان نیز در همین دوره زمانی رخ داده است. سال های دوره نخست حکومت طالبان در افغانستان، هرچند تا حدودی امنیت را در افغانستان تأمین کردند، اما به دلیل خاستگاه طالبان و نیز افکار بغایت ارتجاعی که متأثر از آموزشهای مدارس دینی و نیز سنن عقب مانده حاکم بر قبایل پشتون، این امنیت نبدیل شد به ضدیت کامل با هرآنچه که نشان از مدنیت و حقوق ابتدائی انسانها بویژه زنان، و هرگونه نماد زندگی مدرن را در خود داشت. نقطه اوج این اقدامات که نامی جز جنایت نمیتوان به آنها داد، اعدام علنی زنان خاطی از منظر اسلام، در وحشیانه ترین شکل آن و بطور علنی و در برابر چشمان هزاران انسان، در ورزشگاهها بود.
پس از وقوع فاجعه ۱۱ اکتبر ۲۰۰۱، و در ادامه، حمله آمریکا و متحدان آن به افغانستان که منجر به سرنگونی حکومت طالبان گردید، بخش از نیروهای طالبان در داخل افغانستان به فعالیت مخفی ادامه دادند و بخش بزرگی از آنها به پاکستان بازگشته و در منطقه وزیرستان، فعالیت خود را از سر گرفته و در سال ۲۰۰۴ با کسب قدرت در منطقه وزیرستان، دور جدیدی از حضور نظامی – سیاسی خود را در منطقه آغاز کردند، که اوج این فعالیتها، اعلام موجودیت «ولایت اسلامی وزیرستان» در ۱۴ فوریه ۲۰۰۶ بود. از این تاریخ تا بازگشت دوباره به قدرت در افغانستان، طالبان در وضعیت جنگ و گریز با ارتش پاکستان و سرویسهای امنیتی آمریکا در منطقه وزیرستان و دیگر مناطق نوار مرزی پاکستان و افغانستان قرار داشتند. از آغاز سال ۲۰۰۹ بود که طالبان عملیات جنگی خود را با هدف تسخیر روستاها و شهرهای کوچک در نوار مرزی میان پاکستان و افغانستان آغاز کرد و در این مناطق برقراری قوانین شرع اسلام را اعلام نمود.
کسب دوباره قدرت سیاسی
جنگی که از سال ۲۰۰۱ در افغانستان در جریان بود، در تداوم خود صلح و آرامش و بهروزی برای مردم و کشور افغانستان را با خود نداشت و استیصال ایالات متحده آمریکا و هم پیمانان آن تا بدانجا پیشرفت که کار به آغاز مذاکرات مستقیم با طالبان در سال ۲۰۱۸ در دوحه پایتخت قطر انجامید. امری که اگر در همان دور نخست حکومت طالبان در سال ۹۶ صورت می گرفت، چه بسیار انسان های بیگناه که در بمباران ها و قتل های اتفاقی کشته نمی شدند و کشور بیش از آن که بود، در باتلاق فقر و بیسوادی و جهل و تولید و مصرف مواد مخدر، فرونمیرفت. مضحک اما توافقنامه صلح مورد امضا از جانب آمریکا از یک سو و جنبش طالبان از سوی دیگر در تاریخ ۲۹ فوریه ۲۰۲۰ بود که در آن قید شده بود: آمریکا طالبان را به مثابه یک حکومت مورد شناسایی قرار نمی دهد و آن را به عنوان «جنبش طالبان» خواهد شناخت. این در حقیقت اعلام پیروزی یکطرفه از جانب آمریکایی ها بود در جنگ افغانستان، و زمانی که جو بایدن در ماه آوریل ۲۰۲۱ خروج نهایی نیروهای آمریکا از افغانستان را تحقق بخشید، در حقیقت راه برای بازگشت دوباره به قدرت از جانب طالبان، مزین به فرش قرمز شد. در ۱۵ اوت ۲۰۲۱ طالبان بدون هرگونه مقاومتی از جانب بازمانده دولت وقت افغانستان وارد کابل شدند و صفحه نوینی در تاریخ پر فراز و نشیب این کشور ، گشوده شد.
معضلات طالبان در افغانستان
معضلاتی را که حکومت طالبان پس از بازگشت به قدرت با آن روبروست همه از درجه اهمیت یکسانی برخوردار هستند، و همگی بخشی از «گره ای سخت گشودنی» که جامعه افغانستان با آن روبرو ست. از آن جمله اند: فقر، بیکاری، هم تولید و هم مصرف مواد مخدر در این کشور، کوچ اجباری پناهندگان از پاکستان به این کشور، موقعیت جغرافیایی و معضلی به نام آب، و … .
در ارتباط با پدیده های فقر، بیکاری و گرسنگی، طبق آماری که در بیانیه ماه ژانویه سال جاری «برنامه توسعه سازمان ملل متحد» در مورد افغانستان انتشار یافته است، ۷۰ درصد مردم این
کشور ناتوان از تأمین غذای روزانه خود هستند.
https://www.undp.org/afghanistan/publications/two-years-review
واضح است که علت را نه در این ۲ سال اخیر، بلکه باید در بیش از ۴۰ سال جنگ و فلاکت و نیز فساد دستگاه اداری حاکم بر کشور در سالهای حضور نیروهای آمریکایی در این کشور
دید، که همان اندک سهم این کشور از ۲ هزار میلیارد دلار هزینه ایالات متحده در طول این ۲۰ سال را هم از مردم و کشور دریغ کردند.
https://www.aljazeera.com/economy/2021/8/16/the-us-spent-2-trillion-in-afghanistan-and-for-what
موقعیت جغرافیایی و معضل امنیت
معضل امنیت در افغانستان، مانند بسیاری نقاط نا آرام در منطقه، رابطه مستقیم با موقعیت جغرافیایی و فعل و انفعالهای منطقه ای و فرا منطقه ای قرار دارند. در مورد کشور افغانستان باید به ۲ فاکتور مهم همسایگی با دو کشور پاکستان و ایران اشاره داشت. دو ایرسیاسی و نظامی پاکستان چه در سال های حکومت جمهوری دمکراتیک افغانستان با بهرهمندی از;برکت وجود میلیون ها آواره افغانستانی و سرازیر شدن میلیون ها دلار به پاکستان که قرار بود صرف نگهداری و ایجاد امکانات برای آورگان شود که نشد و در حسابهای بانکی نظامیان ماند، و چه پس از آن نیز، در نگاه خود به کابل، در جستجوی راه های اعمال نفوذ سیاسی و بهره برداری نظامی بویژه در رقابت با هند و تا حدودی نیز با ایران، بودند.
اما، در ارتباط با ایران مسائل دیگری مطرح می شوند که بطور عمده تعیین کننده خطوط سیاسی روابط ایران با افغانستان بودند و همچنان نیز ادامه دارند. وجود ۵ میلیون پناهنده از کشور افغانستان در ایران، هر چند برای بخشی از پناهندگان می تواند همچون سکوی مهاجرت به سمت ترکیه و در ادامه اروپا، ارزیابی شود؛ اما پیوندهای اتنیکی و زبانی میان مردم افغانستان و ایران، امکانات بسیاری را برای مردم هر دو کشور، در وضعیت کنونی روشن است که بیشتر برای مردم افغانستان، فراهم می کند. وجود امنیت و آرامش در افغانستان برای ایران از اهمیت بالایی برخوردار است. موضوع در اینجا نه واقعیات درون کشور افغانستان و اعمال سرکوب و محدودیتهای بسیار علیه بویژه زنان این کشور است، که غلبه بر آن وظیفه جامعه مدنی خود افغانستان است و نه اقدامات دخالت ورزانه از جانب همسایگان.
در بحث مربوط به امنیت در افغانستان طالبان اکنون با ۲ معضل بزرگ روبرو هستند: یکی مواد مخدر و قاچاقچیان آن و دیگری داعش و همزاد ارو – آسیایی آن «ولایت اسلامی خراسان».
در مسیر مبارزه با مواد مخدر، حکومت طالبان با دو عنصر مقاومت روبروست: یکی قاچاقچیان و دیگری کشاورزانی که با هدف غلبه بر فقر و ناتوانی از تأمین حداقل زندگی خانواده، اقدام به کشت تریاک می کنند. طالبان در لحظه کنونی امکان و توان غلبه بر فقر و تأمین حداقل مورد نیاز کشاورزان را ندارد. فشارهای بین المللی و توقیف ۹ میلیارد دلار پول این کشور توسط آمریکا که در سال ۲۰۲۱ و به دنبال دوباره به قدرت رسیدن طالبان، بوقوع پیوست نیز مزید بر مشکلات این کشور است؛ هرچند در یکسال گذشته چه در میان همسایگان افغانستان و چه در میان کشورهای آسیایی و اروپایی، گام های در جهت آماده سازی تأیید مشروعیت حکومت طالبان در افغانستان، برداشته شده اند؛ اما وقتی به این موارد، بازگشت اجباری میلیونها تبعه افغانستان را که سال های بسیار، چه بسا بدون داشتن حتی مدرک شناسایی، در شرایطی غیر انسانی در اردوگاه های پناهندگان در پاکستان زندگی کرده و بسیاری از کودکان و جوانان ساکن در این اردوگاه ها حتی از امکان آموزش و کسب دانش نیز محروم بودند از یکسو، و از سوی دیگر مهاجرت میلیونها تبعه افغانستان به ایران و کشورهای محدوده اتحاد شوروی سابق و همچنین بسیاری کشورهای اروپایی نیز، اضافه می شوند، به عمق فاجعهای که دولت کنونی حاکم بر کابل با آن روبروست، بیشتر پی می بریم. ترک کشور آن هم در این مقیاس عظیم، اثرات محسوس و زیانباری بر پیکر امروز و فردای این کشور خواهد داشت.
در مورد حضور داعش و «ولایت اسلامی خراسان» مسئله پیچیده تر و نیازمند به مکث بیشتر وجود دارد. نخستین حضور نیروهای داعش در افغانستان برمی گردد به زمستان سال ۱۳۹۶
که خبرگزاری صدای افغانستان (آوا) از قول نماینده ویژه وقت روسیه در افغانستان خبر انتقال نیروهای مسلح داعش را از سوریه به افغانستان توسط هلکوپترهای بی نام و نشان، انتشار داد. قابل ذکر است که «ولایت اسلامی خراسان» که قبلاً ولایت اسلامی ترکستان نام داشت، و متشکل بود از گروهی از مخالفان دولت چین در ایالات مسلمان نشین چین و نیز بخشی از نیروهای افراطی مسلمان در ازبکستان و تاجیکستان، با حضور در جنگ سوریه و اعزام تعدادی از افراد مسلح خود از طریق ترکیه به سوریه، وحدت خود را با داعش اعلام کرده بود. هرچند نیروهای داعش با داشتن تجربه جنگ، در نماد نیرویی زبده در برابر طالبان ظاهر شدند، اما به علت نا آشنایی و در واقع غریبهبودن در منطقه سخت به نیروهای ولایت اسلامی خراسان وابستگی پیدا کردند. تا قبل از به قدرت رسیدن دوباره طالبان، داعش و ولایت اسلامی در شکل هسته های مخفی عمل می کردند. اما با بازگشت طالبان، نیروی زبده و از همه مهمتر افغانستانی متشکل در وزارت امنیت داخلی حکومت در دوران کرزای و اشرف غنی، با هدایت و امکانات خارج از افغانستان، توانستند در تشکیلات «ولایت اسلامی خراسان» متشکل شده و این گروه متشکل از هسته های کوچک را به سازمانی مجهز و زبده برای انجام عملیات و اعمال فشار هم بر طالبان و هم بر کشورهای سابق اتحاد شوروی در منطقه آسیای مرکزی و ایران و پاکستان نیز، تبدیل کنند. بنا بر شواهد و فاکتهایی، گفته می شود که قد برافراشتن مجدد افراطیهای مسلح در کشورهایی مانند تاجیکستان و ازبکستان و نیز حمله به امکانات و تأسیسات چینی ها در افغانستان و پاکستان تا حد ایجاد نامنی در جهت پیاده شدن پروژه گاز رسانی «ترکمنستان – افغانستان – پاکستان – هند» معروف به پروژه «تاپی» و نیز حادثه انفجار مراسم سالگرد سلیمانی در کرمان و تروز در شاهچراغ شیراز نیز توسط نیروهای ولایت اسلامی خراسان صورت گرفته اند. در ۲ سال حکومت طالبان، به خاطر جنایات طالبان در دوران حکومت اولشان بر افغانستان و نیز تداوم حضور قدرتمند بازمانده از طالبان مستقر در شورای کویته (این شورا پس از شکست طالبان از آمریکا توسط گروه حقانی در شهر کویته پاکستان بوجود آمد و وزن سنگینی در دولت کنونی طالبان دارد) که به برخوردهای خشن و نیروی سخت افزار در مقایسه با طالبان مستقر در قطر شهرت دارند، بخشی از جنایات سازمانیافته توسط نیروهای داعش و ولایت اسلامی، به نام طالبان نوشته می شوند.
در خاتمه تأکید بر چند نکته را ضروری میدانم: طالبان بدون دخالت دادن دیگر نیروها و چهرههای سیاسی فعال و مؤثر در سیاست و جامعه مدنی افغانستان، در واقع همان «دولت فراگیر»، مشکل بتواند بر معضلات سیاسی و اقتصادی کشور غلبه کند. از سوی دیگر، کشورهای حامی نیروهای کنارگذاشته شده از صحنه سیاست در افغانستان نیز باید بپذیرند که گفتگو با طالبان نمی تواند از زبان سلاح و تخریب و اغتشاش در این کشور تحقق یابد. مردم ستمدیده افغانستان از جنگ و خونریزی و نا امنی در طول ۴۰ سال گذشته خسته شدهاند و چه بسا امنیت نسبی موجود را نیز به همین دلیل پذیرا شوند و چشم بر فشار و نابرابری در حق زنان ببندند. جامعه جهانی نمی تواند بدون برقراری رابطه با طالبان و بازکردن دریچههای گفتگو با آنان، تأثیر جدی در روندهای جاری در این کشور داشته باشد.