دوشنبه ۱۹ شهریور ۱۴۰۳ - ۰۵:۲۶

دوشنبه ۱۹ شهریور ۱۴۰۳ - ۰۵:۲۶

من هر روز دارم می‌میرم؛در یک کوره زندانی شده‌ام
به‌رغم این‌که رژیم اسرائیل بارها تلاش کرده خالده جرار را ساکت و منزوی کند و مقاومت او را در هم بشکند، خالده همواره قوی و محکم ایستاده است. او چه...
۱۸ شهریور, ۱۴۰۳
نویسنده: برگردان: سپیده جدیری
نویسنده: برگردان: سپیده جدیری
دوردست!
جوان اما چشم انتظار تابستان بود. رویاهایی که در ذهن داشت، جلوه‌های کوهستان، کوه وخنکای شب‌های مهتابی، تماشای آسمانِ پرستاره و شوقِ ثبت نامِ آخرینِ سالِ دبیرستان در پایتخت... او...
۱۸ شهریور, ۱۴۰۳
نویسنده: پهلوان
نویسنده: پهلوان
جمهوری اسلامی و بحران‌ها
تجارت دورزدن تحریم‌ها، دلالی نفت و رانت در میان حکومتیان و حلقه نزدیک به‌آن‌ها، به ظهور و عروج قشری نوکیسه‌ی فاسد انجامیده است. اینان که، تقریبن؛ اقتصاد کلان کشور را...
۱۸ شهریور, ۱۴۰۳
نویسنده: بیژن رحمانیان
نویسنده: بیژن رحمانیان
زیستن در دنیای متن!
ما زمانی  با یک متن ارتباط برقرار می‌کنیم که حداقل پرسش مشترکی بین ما وجود داشته باشد. ما در جامعۀ خودمان با ستم و ظلم مواجه‌ایم، در نتیجه، از خواندن...
۱۸ شهریور, ۱۴۰۳
نویسنده: عباد عموزاد
نویسنده: عباد عموزاد
بیرق رنگین
پرشور می‌خندند. جوانی که فقط با لبانش نمی‌خندد، با چشمانش هم می‌خندد، با تمام خطوط چهره‌اش هم می‌خندد، انگار گل خندان قصه‌های خانم جان است که در گوشه حیاط زندان...
۱۷ شهریور, ۱۴۰۳
نویسنده: نیلوفر جوان
نویسنده: نیلوفر جوان
پیام فابین گی مدیر روزنامه اومانیته و سناتور شهر سنت‌دنی در حومۀ پاریس
شرایط سیاسی استثنایی کنونی مستلزم آن است که ما امسال جشن اومانیتۀ بزرگی را برگزار کنیم. رئیس‌جمهور مکرون به بهانه «ثبات نهادها» قصد دارد تا گاهنامۀ سیاسی لیبرال ومستبدانه‌ای که...
۱۶ شهریور, ۱۴۰۳
نویسنده: برگردان: ف.دوردانی و ا.باقری
نویسنده: برگردان: ف.دوردانی و ا.باقری
«وفاق ملی» کابینۀ مسعود پزشکیان یا وصال جناح‌های حکومتی خامنه‌ای.
از معجزات روش های انتخاباتی در نظام جمهوری اسلامی، از یک سو تولید «انتظار» و « خوش‌بین بودن» برای «روزنه‌گشایی» و «راه‌گشایی» در بین جناح موسوم به اصلاح‌طلبان حکومتی و...
۱۶ شهریور, ۱۴۰۳
نویسنده: حسن نادری
نویسنده: حسن نادری

باد سیاه

اولین بار نبود که صدایِ بادِ سیاه را می‌شنیدم؛ پس بی‌درنگ شناختمش. خیس از عرق، بیدار شدم و رفتم کنار پنجره تا نشانِ او را روی خانه‌‌ی خودمان، خانه‌ی همسایه، آسمان و ابرهای بلند بالای شهر ببینم... صدایِ بادِ سیاه را نخستین بار در آبادان شنیده بودم. در واپسین روزِ آن تابستان،۳۱شهریور۱۳۵۹، روی زمین‌های کنار رودخانه‌ی بهمنشیر حول و حوش فلکه‌ی کُفیشه ...

(به آنانی که تنها سختی‌ها، دشواری‌ها و تلخ‌کامی‌های جنگ، برای‌شان به یادگار ماند…)

صبح خیلی زود بود گرگ و میش؛ که بادِ سیاه وزیدن گرفت.

بیدارشدم. غرق در عرق. صدای اورا در خواب شناخته بودم. صدایِ سیاه واندوه‌ناک او را. رفتم به طرف پنجره تا رد پا و نشانش را بر دیوارها، بام‌ها، کفِ حیاط، برگِ درختان و در آسمان به چشم ببینم که همچون نابینایی کورمال کورمال  می‌رود، فضای جلوی خود را می‌روبد و اشیا را با دو دستِ درازش لمس می‌کند. بادِ سیاه نمی‌بیند کجا می‌رود، گاه می‌خورَد به این دیوار، گاه به آن شاخه‌، گاه به چهره‌ی آدمی… هراز گاهی خود را می‌کوبد به شهرها و آبادی‌ها، به جنگل یا به کوه. و لایه‌ای سیاه از ردپایِ خودرا باقی می‌گذارد درهوا و روی همه چیز…

اولین بار نبود که صدایِ بادِ سیاه را می‌شنیدم؛ پس بی‌درنگ شناختمش. خیس از عرق، بیدار شدم و رفتم کنار پنجره تا نشانِ او را روی خانه‌‌ی خودمان، خانه‌ی همسایه، آسمان و ابرهای بلند بالای شهر ببینم…

صدایِ بادِ سیاه را نخستین بار در آبادان شنیده بودم. در واپسین روزِ آن تابستان،۳۱شهریور۱۳۵۹، روی زمین‌های کنار رودخانه‌ی بهمنشیر^. حول و حوش فلکه‌ی کُفیشه^. عصر بود. عرب‌های بومی در ایستگاه۷^ نشسته بر سکوی خانه‌شان به من گفتند: «نگاه کن باد سیاه را ! آن‌جا…»

روز می‌مُرد و آن دورترها، در انتهای افق، خورشید فرو می‌رفت در زمین. آخرین نوارهای نورش، سرخ و شفاف، می‌نشست روی برگ‌های بزرگ و چین خورده درختان نخل. در آن ساعتِ محزون بود، هنگام مرگِ روز، که برای اولین بار، بادِ سیاه را دیدم…

به یک سایه‌ی سیاه می‌مانست، به هیولایی تاریک… از جمله خصوصیات هیولاها و نیروهای شّر، ظهور دوباره آن‌هاست. گویا زمان، در آن‌ها کارایی ندارد…

هیولای هفت‌سر، مردد و آواره در دشتی وسیع. گاهی با پروایی، نزدیک می‌شد به شهر و روستا و گاهی هراسان از آن می‌گریخت. سپس چیزی مانندِ بالِ پرنده‌ای شبانه، نشست بر تنِ درختان، روی خانه‌ها و شهر وهمه پالایشگاه را به یک‌باره در خود فروبرد… ناگهان همه‌جا تار شد مثل شب. صدای انسان‌ها وحیوان‌ها، همچنین تکه‌های کاغذِ سیاه، در هوایِ سرخِ غروب به پرواز درآمدند…

رفتم به طرف بهمنشیر. آب تیره و غلیظ بود. سرم را بالا گرفتم به سوی نخلی بلند بالا، برگ‌هایش همه قیرگون بودند و برّاق. سنگی از زمین برداشتم. سنگ نیز در دستم سنگین و بس تیره بود و غیرقابل نفوذ، همچو تکه‌ای سخت از جنسِ شب. نگاه کارگران جوانی که از پالایشگاه به خانه‌ها‌شان در بهمنشیر، جمشیدآباد^ و پیروآباد^ برمی‌گشتند نیز سیاه بود و درخشان…

کماکان هنوز روز بود. روز روشن. این همه صدا، درخت، حیوان وانسان، همه یک‌دست سیاه در روشنایی روز، مرا از وحشت و هراس به خود لرزاند!… آن روزها اهالی بومی و مردمان آنجا به من یاد دادند چگونه صدایِ بادِ سیاه را، بو و طعم اورا باز بشناسم… پیرمردی آشنا «عدنان»، سنگِ سفیدی را از زیر خاک در آورد. آن را در گُدار باد انداخت. همچو شهابی، سنگ در خطِ روشن روز رفت و در مردابِ تاریکِ باد افتاد. پس این‌گونه بود که من بادِ سیاه را شناختم؛ بویش را که به بوی گیاه خشک می‌ماند و طعمش که همچو طعمِ درختچه‌ی تلخه، نیز صدایش را، بس غمین و سرشار از شبی عمیق… 

حالا حتی کلاغ‌های سیاه هم، خیره می‌نگرند…

پی‌نوشت:

^.کُفیشه، ایستگاه‌هفت، کوی‌ذوالفقاری، احمدآباد، جمشیدآباد، پیروآباد و…از محله‌های آبادان…

^.بهمنشیر یکی از شاخه‌های رود کارون در استان خوزستان… بهمنشیر، با گذر از کنار آبادان، مستقیم به خلیج فارس می‌ریزد.

۱۴ اَمُرداد ۱۴۰۳ پهلوان
به یاد۱۱۸سالگی انقلاب مشروطه
@apahlavan
تاریخ انتشار : ۱۵ مرداد, ۱۴۰۳ ۱:۲۱ ق٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

بیانیه‌های هیئت‌ سیاسی‌ـ‌اجرایی

نظام فرسوده، تحول‌خواهی مردم و چالش پزشکیان با هستۀ سخت قدرت!

سازمان ما وظیفۀ خود می‌داند در کنار دیگر نیروهای مترقی میهن‌مان، اعمال آقای پزشکیان و دولتی را که برمی‌گزیند با حد برآوردن خواست‌های مردم زیر نظر داشته باشد، در برابر انحراف از منافع ملی و نقض حقوق اساسی مردم بایستد و علیه آن مبارزه کند. موضع ما در قبال دولت پزشکیان قبل از همه با سیاست‌ها و عملکرد ایشان در قبال مطالبات جامعۀ مدنی و تشکل‌های مردمی گره خورده است.

ادامه »
سرمقاله

روز جهانی کارگر بر همۀ کارگران، مزد‌بگیران و زحمتکشان مبارک باد!

در یک سالی که گذشت شرایط سخت زندگی کارگران و مزدبگیران ایران سخت‌تر شد. علاوه بر پیامدهای موقتی کردن هر چه بیشتر مشاغل که منجر به فقر هر چه بیشتر طبقۀ کارگر شده، بالا رفتن نرخ تورم ارزش دستمزد کارگران و قدرت خرید آنان را بسیار ناچیز کرده است. در این شرایط، امنیت شغلی و ایمنی کارگران در محل‌های کارشان نیز در معرض خطر دائمی است. بر بستر چنین شرایطی نیروهای کار در سراسر کشور مرتب دست به تظاهرات و تجمع‌های اعتراضی می‌زنند. در چنین شرایطی اتحاد و همبستگی نیروهای کار با جامعۀ مدنی و دیگر زحمتکشان و تقویت تشکل های مستقل کارگری تنها راه رهایی مزدبگیران است …

مطالعه »
سخن روز و مرور اخبارهفته

هفتاد و یک سال پس از روز تاریخی ٢٨ مرداد!

روزی که از آن تاریخ تا پایان حکومت پهلوی اگر بخواهیم در مورد حکومت محمد رضا شاه پهلوی فقط یک عبارت بکار ببریم که دوست و دشمنِ منصف بر آن بیشترین اتفاق نظر را داشته باشند، آن عبارت چنین است:

محمد رضا شاه پهلوی از عصر روز ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ تا روزی که بختیار را به نخست‌وزیری گمارد، بطور پی در پی قانون اساسی مشروطیت را زیر پا می‌گذاشت و آن را رعایت نمی کرد.

شاید هیچ واقعه ای در تاریخ معاصر ایران به اندازه واقعه بیست وهشتم مردادماه ۱۳۳۲ مورد …

مطالعه »
یادداشت
بیانیه ها

نظام فرسوده، تحول‌خواهی مردم و چالش پزشکیان با هستۀ سخت قدرت!

سازمان ما وظیفۀ خود می‌داند در کنار دیگر نیروهای مترقی میهن‌مان، اعمال آقای پزشکیان و دولتی را که برمی‌گزیند با حد برآوردن خواست‌های مردم زیر نظر داشته باشد، در برابر انحراف از منافع ملی و نقض حقوق اساسی مردم بایستد و علیه آن مبارزه کند. موضع ما در قبال دولت پزشکیان قبل از همه با سیاست‌ها و عملکرد ایشان در قبال مطالبات جامعۀ مدنی و تشکل‌های مردمی گره خورده است.

مطالعه »
پيام ها

بدرود رفیق البرز!

رفیق البرز شخصیتی آرام، فروتن و کم‌توقع داشت. بی‌ادعایی، رفتار اعتمادآفرین و لبخند ملایم‌اش آرام‌بخش جمع رفقای‌اش بود. فقدان این انسان نازنین، این رفیق باورمند، این رفیق به‌معنای واقعی رفیق، دردناک است و خسران بزرگی است برای سازمان‌مان، سازمان البرز و ما!

مطالعه »
برنامه
برنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
اساسنامه
اساسنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
بولتن کارگری
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

من هر روز دارم می‌میرم؛در یک کوره زندانی شده‌ام

دوردست!

جمهوری اسلامی و بحران‌ها

زیستن در دنیای متن!

بیرق رنگین

پیام فابین گی مدیر روزنامه اومانیته و سناتور شهر سنت‌دنی در حومۀ پاریس