استاد دانشگاه اصفهان و عضو کمیته علمی پویش فکری توسعه
(به مناسبت آغاز به کار وزیر جدید علوم، تحقیقات و فنآوری)
اگرچه مفهوم امروزی دانشگاه را محصول کشورهای غربی می دانند و از پیدایش این مفهوم از دانشگاه تاکنون چند قرن می گذرد و باید پذیرفت که مفهوم امروزی دانشگاه از پیدایش تا هم اکنون در جامعه غربی دستخوش تحولات و تکامل تدریجی بسیاری شده است، که شوربختانه جامعه دانشگاهی ایران از این تحولات بی بهره بوده است. اگر چه ما مدعی هستیم پیش از پیدایش مفهوم غربی دانشگاه در قرون چهارم و پنچم هجری رنساس علمی در ایران رخ داده است، باید اعتراف کرد که جامعه علمی ایران امروزه نتوانسته است همگام با تحولات نسل های گوناگون دانشگاهی در دنیا قدم بردارد و متحول شود.
در حال حاضر جامعه علمی دنیا با دانشگاههایی از نسل پنجم روبرو است. دانشگاه ها را بر اساس ویژگی ها وعملکردهای متفاوت به ۵ نسل دسته بندی کرده اند. دانشگاه های نسل اول که به عنوان دانشگاه های قرونوسطایی نیز شناخته می شوند، عمدتاً بر آموزش متمرکز بودند. دانشگاههای نسل اول، مؤسسات تک رشته ایبودند که در یک رشته تحصیلی واحد مانند الهیات، حقوق یا پزشکی و پیراپزشکی آموزش می دادند. دانشگاه هاینسل دوم در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم ظهور کردند و با تمرکز بر تحقیقات و پژوهش مشخصشدند. این نسل از دانشگاهها مؤسسات چند رشته ای بودند که در زمینه های مختلف تحصیلی تحقیق میکردند و عمدتا توسط دولت تأمین مالی می شدند.
دانشگاه نسل سوم، که با علامت اختصاری ۳GU شناخته میشوند (third generation university)، توسطدانشگاه کمبریج آغاز شد. نکته کلیدی در این نسل از دانشگاهها ارزش گذاری و ایجاد ارزش است. دانشگاههای نسل سوم به ارتباط بین دانشگاه و صنعت اهتمام ورزیدند و با کمک به استارتآپها و پر کردن شکاف باکاربردهای صنعتی با آوردن ایدهها به خارج از دانشگاه به جامعه پیوند خوردند.به طور خلاصه، دانشگاههای نسلاول بر آموزش، دانشگاههای نسل دوم بر پژوهش و دانشگاههای نسل سوم بر نوآوری و تجاریسازی دانشمتمرکز بودن که مشهور به دانشگاههای کارآفرین بودند.
دانشگاه نسل چهارم باتوجه به سرعت تحولات پیرامون و محیط از تفکر و فرایندهای خطی عبور کرده، به فرایندهای دایره ای توجه کرده اند با حرکت به سمت دانشگاههای نسل چهارم دانشگاه به یک فضای نوآورانه بازپویا تبدیل می شود و تمرکز دانشگاه تا حدی جهانی است، اما دارای یک شبکه محلی قوی است و محرکاکوسیستم محلی آن است. نقش این دانشگاهها فقط ایجاد ارزش نیست (همچون دانشگاههای نسل سوم). بنابراین وظیفه آن صرفاً اجازه دادن به شبکه (محلی) ایجاد ارزش نیست، بلکه دانشگاه یک قدرت و محرک و پیشران توسعه است. به طور خلاصه می توان این گونه بیان کرد که مهمترین ویژگی های یک دانشگاه نسلچهارم ریشه در رویکرد استراتژیک، تمرکز بر توسعه پایدار و پارادایم اقتصاد دایره ای آن دارد.
نسلهای قبلی دانشگاهها که با نامهای دانشگاههای نسل اول (با تمرکز بر آموزش) و دانشگاههای نسل دوم(ترکیب آموزش و پژوهش) شناخته میشوند، به دانشگاه نسل سوم تبدیل شدهاند که بر کارآفرینی و رشداقتصادی مبتنی بر دانش تأکید دارد. دانشگاه نسل چهارم فراتر از این مدلهای قبلی، با تمرکز بر ایجاد یک آیندهپایدار و پرداختن به تنشهای محیطی است.
دانشگاه نسل چهارم در واکنش به تنش های محیطی که مشخصه بارز عصر کنونی ما است، پدیدار می شود. درحالی که دانشگاه نسل سوم مبتنی بر پارادایم کارآفرینی برای رشد اقتصادی است، الگویی که ریشه درسیستمهای نوآوری منطقهای مبتنی بر دانش و مدلهای اقتصادی خطی دارد، دانشگاه نسل چهارم با گسترشروزافزون در گفتمانهای عمومی و دانشگاهی پارادایم اقتصاد دایرهای همراه است. دنیای اطراف ما به سرعتدر حال تغییر است و تفکر خطی و فرآیندهای خطی به سرعت، با استفاده از قدرت پلت فرم ها (یعنی شبکه ها) جای خود را به فرآیندهای دایره ای می دهند. بنابراین با توجه به تفاوتهایی که بین سرعت تحقیقات دانشگاه ومحیط آن قابل مشاهده است و اگرچه مشخصا انجام تحقیقات با کیفیت بالا مستلزم زمان و تعهد است، اما در مقابل این تغییرات نسل چهارم دانشگاه پیشنهاد میگردد.
در این پارادایم جدید برای رشد، دانشگاه ها به عنوان سهامداران اصلی در نظر گرفته می شوند که قادر به ایجادتحول اجتماعی هستند. جایگاه آنها به آنها امکان می دهد رهبران آینده را آماده کنند، دانش تولید کنند کهزیربنای رشد اقتصادی پایدار و صنایع پایدار است، خود را به سازمان های پایدار تبدیل کنند و به طور قابل توجهیپایداری را به عنوان یک ارزش در سیستم های حاکمیت منطقه ای جاسازی کنند. به این ترتیب آنها می توانندابزارهای کلیدی رهبری و تحول فکری اجتماعی باشند. دانشگاه نسل چهارم این ایده را در بر می گیرد که اولاًمأموریت آن ترکیبی از تحقیق و آموزش است و ثانیاً یک بازیگر در فرآیند ایجاد توسعه پایدار مشترک با ذینفعانمستقر در داخل و خارج از مرزهای سازمانی است.
دانشگاه های نسل چهارم از جهات مختلفی با نسل های قبلی متفاوت هستند، عمدتاً در تمرکز آنها بر رشدپایدار، مشارکت قوی ذینفعان و نقش فعال در شکل دادن به محیط اجتماعی–اقتصادی خود است. برخی ازویژگی های کلیدی دانشگاه های نسل چهارم عبارتند از:رویکرد استراتژیک، توسعه پایدار،ذهنیت کارآفرینی (پارادایم اقتصاد دایره ای)،توسعه منطقه ای، بینالمللیسازی و جهانیشدن، این دانشگاهها میتوانند ابزارهایکلیدی رهبری فکر اجتماعی و تحول باشند و این ایده را به تصویر بکشند که مأموریت آنها ترکیبی از تحقیق،آموزش و توسعه پایدار است.
به طور خلاصه مهمترین ویژگی های یک دانشگاه نسل چهارم ریشه در رویکرد استراتژیک، تمرکز بر توسعه پایدارو پارادایم اقتصاد دایره ای آن دارد.
مفهوم “نسل پنجم دانشگاه” یک ایده نسبتا جدید و در حال تحول است که جنبه های مختلف آموزش عالی رادر بر می گیرد. این با تکامل آموزش از راه دور، اهمیت دانشگاه ها در دستیابی به اهداف توسعه پایدار سازمانملل متحد و گسترش اجتماعی دانشگاه ها مرتبط است. «دانشگاههای نسل پنجم» (یعنی نوع جدیدی ازدانشگاه که به طور مؤثر تحقیق، تدریس و تبادل دانش را ادغام میکند) شروع به اولویتبندی مشارکتهایعمیق، بلندمدت و تحولگرای بینبخشی میکنند که هدف آن مقابله با برخی از بزرگترین مشکلات است.
اگر دانشگاههای نسل اول و دوم صرفا بر آموش و پژوهش تاکید داشتند دانشگاههای نسل سوم را به عنوان همگرایی دولت، صنعت و دانشگاه و نسل چهارم را به عنوان همگرایی دولت، صنعت، دانشگاه و جامعه در نظر بگیریم؛ دانشگاههای نسل پنجم را باید همگرایی دولت، صنعت، دانشگاه، جامعه مدنی و محیط زیست دانست. . گرچه مرز دقیق و مشخصی بین اهداف و نقش های دانشگاههای نسل چهارم و پنجم وجود ندارد با این حال ویژگی برجسته نسل پنجم را میتوان به صورت یک نظام نوآوری دانش بنیان مفهوم سازی نمود که این نظام حساس به محیط طبیعی جامعه بوده، به تولید دانش میپردازد، هم تکاملی و هم زیستی پارادایم های گوناگون را مورد حمایت قرار داده و یک اکوسیستم همکاری در توامان با رقابت برای مدیریت دانش شکل داده و دموکراسی دانش را ارتقا می بخشد.
علاوه بر این، اهمیت دانشگاه های نسل پنجم در تلاش برای دستیابی به اهداف سازمان ملل برجسته شدهاست. این امر بر نقش دانشگاه ها در مقابله با چالش های جهانی و همکاری با دولت ها و شرکای صنعتی تاکیدمی کند. همچنین، مفهوم “دانشگاه نسل پنجم” با گسترش جامعه و همکاری بین دانشگاه ها برای توسعهاجتماعی و دستیابی به اهداف مشترک همراه است.
دانشگاه نسل پنجم بر نگرش سیستمی بر همگرایی دولت، صنعت، دانشگاه، جامعه مدنی و محیط زیست تاکیددارد. با توجه به ویژگی های کلیدی یک دانشگاه نسل پنجم باید بطور خلاصه گفت، یک دانشگاه نسل پنجم باتمرکز بر نوآوری مبتنی بر دانش، اکوسیستمهای مشارکتی، انتقال فناوری، رابطهای الکترونیکی قابل تنظیم،مقرونبهصرفه بودن، دسترسی و همکاری بینبخشی مشخص میشود. این دانشگاه ها موقعیت خوبی برایرسیدگی به چالش های جهانی و کمک به دستیابی به اهداف توسعه پایدار سازمان ملل دارند.
مفهوم آموزش و دانشگاه به معنای امروزی آن در ایران _ اگر از دارالفنون بگذریم_ به دارالمعلمین مرکزی(دانشگاه خوارزمی کنونی) برمی گردد که در سال ۱۲۹۷ شمسی به منظور تربیت معلم برای مدارس ابتدایی تاسیس شد. اگرچه در اذهان عموم این باور وجود دارد که مفهوم امروزی دانشگاه در ایران با تاسیس دانشگاه تهران در سال ۱۳۱۳ شکل گرفته است، ولی باید اذعان داشت اولین نهاد رسمی علمی به مرکز تربیت معلم، مربوط می شود. از اولین نهاد علمی تا به امروز در جامعه علمی کشور تغییرات کمی و کیفی قابل توجهی رخ داده است. تعداد موسسات و مراکز آموزش عالی به مفهومی امروزی آن در سال های اخیر به ۲۷۰۰ واحد رسیده است. اگرچه در سال ۱۴۰۳ این تعداد به ۲۱۸۶ واحد تقلیل یافت، این تعداد موسسه و مرکز آموزش عالی در کشور در جهان کم نظیر است و رقیب ما کشوری با یک میلیارد جمعیت مانند چین می تواند باشد با قریب به ۱۶۰۰دانشگاه. از این تعداد موسسه، باید اذعان کرد که تقریبا اکثر موسسات آموزش عالی در نسل اول دانشگاهها باقی مانده اند و صرفا ماموریت آموزش را به عهد دارند و حتی به نسل دوم دانشگاهها هم چندان ورود نکرده اند؛ درست است که در این مراکز آموزشی دوره پژوهشی در مقاطع تحصیلات تکمیلی کارشناسی ارشد و دکتری برگزار می شود ولی باید متذکر شد که اگر پژوهش های مسئله محور و تقاضا محور نباشند، ورود به نسل دوم دانشگاه امکان ندارد.
نگاهی به آمایش سرزمین مراکز آموزش عالی در کشور گویایی این واقعیت است که با توجه به ماموریت تعریف شده برای آنها، دانشگاههای کشور در نسل اول و دوم دانشگاه باقی مانده اند. از ۲۱۸۳ موسسه آموزش عالی و حدود سه میلیون دویست هزار نفر دانشجو در حال حاضر،حدود ۵.۵درصد دانشگاه های دولتی با ۲۵ درصد جمعیت دانشجویی، دانشگاههای آزاد با ۲۰درصد موسسات و حدود ۴۰درصد جمعیت دانشجویی، موسسات علمی و کاربردی با ۲۷درصد از موسسات و با ۷درصد جمعیت، دانشگاههای پیام نور با ۱۸درصد از موسسات و حدود ۱۳درصد جمعیت دانشجویی، دانشگاههای فنی و حرفه ای با ۷درصد از موسسات و جمعیت دانشجویی۵ درصد و در نهایت موسسات آموزش عالی غیرانتفاعی با ۱۲درصد از تعداد موسسات و ۸ درصد جمعیت دانشجویی در کشور قرار دارند. اگر منحنی توزیع جمعیتی این موسسات را رسم کنید با یک منحنی توزیع بشدت با چولگی به سمت موسسات با جمعیت دانشجویی زیر هزار نفر روبرو خواهید شد. یعنی موسسات و دانشگاهها با جمعیت بالایی ده هزار نفر بسیار محدود است و این در حالی است که مفهوم دانشگاه یک مفهوم بزرگ و عظیم(Huge) است و تا این مفهوم به لحاظ جمعیتی در مورد آن رخ ندهد هرگز شرایط بلوغ را نخواهد داشت و امکان گذار از نسلی به نسل برتر را پیدا نخواهد کرد. برخی مفاهیم به لحاظ معنایی در هر بعد و اندازه ای نمیتواند شکل بگیرد، یکی از این مفاهیم دانشگاه است، دیگری مفهوم شهر است. این نهادها در صورت تشکیل در اندازه و ابعاد کمی خارج از شرایط معنایی آن ظاهری بدون اثر بخشی لازم خواهند بود. شهر وقتی میتواند در آن نوآوری ، خلاقیت ، تخصص ، تقسیم کار و…. رخ دهد که به لحاظ جمعیتی از یک حد لازم عبور کرده باشد. دانشگاه نیز از این دست معناهاست. به همین لحاظ نمی توان سر هر کوی و برزنی اقدام به ایجاد نهادی به نام دانشگاه نمود و اگر این اقدام صورت بگیرد هرگز بلوغی در آن نهاد رخ نخواهد داد. یکی از خطاهای استراتژیک بعد از انقلاب خارج کردن مفهوم دانشگاه از ذات معنایی خود بوده است و این رخداد نامیمون در دولت احمدی نژاد بصورت گسترده تری رخ داد.
وقتی که دولت اول احمدی نژاد (دولت نهم) وقتی بر سرکار آمد، برنامه پنچ ساله چهارم در دولت خاتمی تهیه شده بود و اجرای آن به عهد دولت وقت بود. فصل چهارم قانون برنامه توسعه مبتی بر دانایی است و در ذیل این فصل دولت وقت مکلف بود به منظور تامین نیروی انسانی متخصص پوشش آموزش عالی را به۳۰ درصد جمعیت لازم التعلیم یعنی جمعیت ۱۸تا ۲۴ سال برساند. پوشش ابتدایی برنامه حدود ۲۰ درصد بود و باید تا اخر برنامه این عدد به ۳۰درصد می رسید، یعنی سالی دو درصد افزایش تا دستیابی به ۳۰درصد هدف برنامه چهارم.در سال دوم دولت احمدی نژاد یکباره تصمیم عجیبی گرفته شد، رشد کمی تعداد موسسات آموزش عالی بخصوص در زیر نظام دانشگاههای پیام نور و علمی کاربردی بصورت انفجاری، تعداد دانشگاههای پیام نور از ۱۲۰ واخد به حدود ۴۰۰ واحد تبدیل شد، موسسات علمی کاربردی به بالغ بر ۱۰۰۰ موسسه و در نتیجه درصد پوشش آموزش عالی از جمعیت لازم التعلیم در همان سال دوم برنامه از مرز ۳۰درصد فرارتر رفت و در پایان برنامه چهارم بیش از ۴۰درصد شد و تا پایان دولت دوم احمدی نژاد نزدیک به ۵۰درصد جمعیت بین ۱۸ تا ۲۴ سال رسید، یعنی قریب به ۵ میلیون جمعیت دانشجویی ذر دانشگاهها مشغول به تحصیل شدند.
در سال ۱۳۸۶ یعنی در شروع سال سوم دولت احمدی نژاد، نامه مفصلی به رئیس وقت دانشگاه اصفهان نوشتم و صراحتا این موضوع را که با سرعت نور به سمت یک “آموزش عالی توده وار“ در حرکت هستیم متذکر شدم و خواستم که به عنوان رئیس یک دانشگاه جامع مساله را به وزیر وقت وزارت علوم منتقل کنند. یکی از آسیب های که در آن نامه ذکر کرده بودم عبور از نظام “آموزش عالی نخبه گرا“ و حرکت به سمت نظام “آموزش عالی توده وار“ بود. وقتی مفهومی بنام دانشگاه را از ماهیت و ذات اصلی خود که یک مفهوم بزرگ است خارج کردی طبعا به اهدافی که برای آن ترسیم کرده ای نخواهی رسید. از دیگر نکاتی که متذکر شده بودم سونامی بیکاران دانشگاهی و دانش آموخته بود. در کمتر کشوری می توان سراغ گرفت که نرخ بیکاری دانش آموختگان دانشگاهی از نرخ بیکاری عمومی بالاتر باشد. عموما این نرخ یا بسیار کمتر از نرخ بیکاری عمومی است یا نزدیک به نرخ بیکاری عمومی و برابر است و هر چه یک کشور توسعه یافته تر باشد نرخ بیکاری دانش آموختگان دانشگاهی بسیار کمتر از نرخ بیکاری عمومی است. در حال حاضر نرخ بیکاری دانش آموختگان دانشگاهی دو تا دو نیم برابر نرخ بیکاری عمومی در کشور است، یعنی نرخ بیکاری عمومی بر اساس اخرین آمار حدود ۸.۶درصد،در حالی که نرخ بیکار دانش اموختگان دانشگاهی حدود ۲۰تا ۲۱ درصد است.
از دیگر آثار نظام آموزش عالی توده وار علاوه بر آثار ذکر شده بی اعتباری مدارک دانشگاهی، گسترش سرقت علمی ، افت شدید کیفیت علمی ، مدرک فروشی ، اتلاف منابع هزینه شده در نظام آموزشی و در نهایت آثار جمعی و وضعی این پدیده باقی ماندن در نسل دانشگاهی ” قرون وسطی “که غیر از آموزش دادن مأموریتی ندارد.
سامان بخشی به نظام آموزش عالی موجود کاری بسیار سخت و طاقت فرسا، ولی امکان پذیر است و راهکار آن استفاده یک از مدل قطب رشد و سیستم سرریز نظام آموزشی است. چرا که درگیر شدن با ساختار موجود نظام آموزش ع برای وزیر علوم، تحقیقات و فنآوری بسیار پر هزینه خواهد بود و کمترین هزینه آن استیضاح زود هنگام در مجلس شورای اسلامی است.