از معجزات روش های انتخاباتی در نظام جمهوری اسلامی، از یک سو تولید «انتظار» و « خوشبین بودن» برای «روزنهگشایی» و «راهگشایی» در بین جناح موسوم به اصلاحطلبان حکومتی و نیز جریانات اصلاحطلب مغضوب در «اپوزیسیون» خارج از دایرۀ حکومتی است. و از سوی دیگر برآمد جناح اصولگرایان مضطرب از فروپاشی نظام و از دست دادن رانتهای دولتی. این دو جناح بر حسب شرایط داخلی و بینالمللی هر یک به نوبت پا به میدان اجرای سیاستهای کلی نظام ولایت فقیه میگذارند.
حاصل «انتخابات» تاکنونی افزایش عدم شرکت اکثریت جامعه و نفی هر دو جناح در انتخابات است. اما شکست خوردن متناوب جناحهای حکومتی، کوچکترین تغییری در رویکردهای ناکارآمد در رابطه با معضلات اقتصادی،فرهنگی و سیاسی ایجاد نمیکند. علت را باید در باورهای ذهنی و ایدئولوژی جناحها ومنافع آنها جستجو کرد. این جناحها هر یک به سهم و اندازۀ عملکردهای خود مترصد و نگران از سقوط نظام هستند. در غیر اینصورت چرا با وجود کوهی از مشکلات و کلاف سردرگم ناشی از بنبست نظام، عملا دست به اقدام و اعلام ناکارآمدی نظام نمیزنند. گرچه بعضی از آنها تلاش در این امر نمودند و با پرداخت هزینه از دایرۀ حاکمیت بیرون رانده شدند و برخی هم با شدت کمتر به زندانهای روزانه محکوم و شبها را برای استراحت به خانه و در کنار خانواده سپری میکنند.اما در مقابل اینگونه تنبیهات عفیفانۀ خامنهای، مبارزان و اپوزیسیون تحولطلب و رادیکال در داخل کشور مورد پیگرد ضرب و شتم قرار میگیرند، محکوم به زندانهای طولانیمدت میشوند و چه بسا در زیر تیغ اعدام و زیر شکنجه به قتل میرسیدند. در خارج از کشور هم مورد تعقیب و ترور قرار میگیرند.
بدون شک طیف بسیار کوچکی از جمعیت حدود چهار میلیونی ساکن خارج کشور در قالب «اپوزیسیون» با قبول همۀ هزینهها در ارکستر انتخابات مهندسی شده حاکمیت شرکت میکند. با این امید که اسب نحیفشان پیروز شود. افسوس که هر باره در شرطبندی باختند و میبازند. این طیف نه تنها باختند و میبازند، بلکه تا حدی بر صفوف اپوزیسیون تحولطلب و برکناریطلب نظام خدشه وارد کردند و وارد میکنند.
چگونه است که این جماعت با داشتن همۀ ابزارهای علمی نظری و عملی در ناکارآمدی و اصلاحناپذیری نظام کاست روحانیت، همچنان با مشت بر میخ اهنین تابوت نظام میکوبند و منتقدین را به صبر و انتظار دعوت میکنند. و از این راه به حیات نظام کمک میکنند و رنج میلیونها هموطن را نمیبینند. نمی بینند که چگونه نظام جهل ثروتهای مملکت را با هزینۀ ملت در راه تنشزایی در منطقۀ خاورمیانه مصرف میکند و اصرار در تعمیق سیاست راهبردی خود دارد همچنین به کمک به نیروهای تنشزای نیابتی خود در منطقه ادامه میدهد و ایندۀ کشور و ملت ایران را در هالهای از ابهامات و پیامدهای ناگوار قرار میدهد.
با تلاش همهجانبۀ حاکمیت، انتخابات مورد نظر برای استراحت جناح پایداری سازماندهی شد و جناب مسعود پزشکیان برای درمان نظام بیمار مورد صلاحیت و پیروز اعلام شد. پزشکیان برای تشکیل کابینه با شعار «وفاق ملی» پا پیش گذاشت. اما وفاق ملی مسعود پزشکیان همان شراکت و سهمخواهی گروههای سیاسی و مهمتر از ان وفاق دولت و حاکمیت است. خانم پروانه سلحشوری، در رسای سرنوشت کابینۀ پزشکیان میگوید: «کابینهای که نه بر اساس شایستگی و تخصص و مشورت کارگروهها و شورای راهبری، بلکه با سهمخواهی و دخالت آشکار این و آن شکل گرفت. تجربۀ جهانی نشان داده عمر چنین دولتهایی کوتاه است و به سرانجام نمیرسد».
وفاق ملی پزشکیان یک جعل به تمام معناست. زیرا اصل وفاق ملی بر این مدار قرار دارد که همۀ آحاد ملت ایران از همۀ اقوام از شمال تا جنوب و از شرق تا غرب و همۀ باورمندان خداپرست و غیر باورمند اذعان دارند که ایران بدون تبعیض زبان و دین،بدون تبعیض جنسیتی برای همه ایرانیان است. وفاق ملی به معنای ارزشگذاری به سرمایههای گوناگون اجتماعی و پذیرش داوطلبانۀ مسئولیت در ادارۀ کشور است و صاحبان صلاحیت توان خود را آزادانه برای تنویر افکار عمومی ارائه میدهند. اگر آقای پزشکیان ریگی در کفش ندارد، وفاق ملی را با پوزشخواهی از همۀ خانوادههای کشتار فاجعه ملی در دهه ۶۰ شروع کند. آیا او این صلاحیت و اختیار را در مقام ریاست جمهوری «حافظ جان و مال»همۀ
مردم دارد؟
وفاق ملی مسعود پزشکیان را باید وصال و آشتی دو جناح نامید. طراح این وصال سید علی خامنهای است که پس شکست طرح خالصسازی و فرورفتن هر چه بیشتر کشور به بحرانهای همهجانبه، چارۀ بحران را در دعوت از «اصلاحطلبان با رویکرد اصولگرا» دید و با انتخاب پزشکیان ضرورت تشکیل کابینه وفاق ملی را ارائه داد و محلُل آن هم جناب محمد جواد ظریف است. گرچه با فشار آخوندهای ذاتا نمکنشناس، ظریف ازلیست کابینه حذف شده بود، اما برای آنکه گفته شود پزشکیان بر سر وعدهها و «اقتدار»خود ایستاده است ظریف را به عنوان مشاور سیاسی خود برگزید.
به طور کلی در کشورهای دموکراتیک یک حزب یا ائتلاف احزاب پیروز کابینۀ دولت را تشکیل میدهند. یعنی مقدمتاً امکان فعالیت آزادنۀ احزاب وجود دارد. یکی از محاسن آزادی فعالیت احزاب پرورش و آموزش اعضا در جلسات درونی حزب و تبادل و انتقال اطلاعات و ارائۀ پروژه در راستای حل مسائل و مشکلات موجود و ارائۀ راهحل به رایدهندگان است. این یک تجربۀ تاریخی تاکنونی است که نتایج مثبت داشته است. گرچه میتوان اینگونه دموکراسی را مورد نقد قرار داد و راههای تکاملی را بر حسب شرایط عصر ما تکمیل کرد.
همۀ ایرانیان با هرنوع عقیده و مرام خواهان خوشبختی و موفقیت ایران و ایرانیان است. و به هیچ وجهی حتی با ریاست جمهوری پزشکیان در ارزوی شکست او نیست.اما به قول معروف سالی که نکوست از بهارش پیداست.
با یک نگاه کوچک به ترکیب کابینه پزشکیان، میتوان تاکید کرد که همۀ وزرا و معاونین از ذوب شدگان در ولایت هستند که در همۀ ادوار کم و بیش در حلقۀ قدرت بودند و همانند فسیلها در حلقۀ بازیافت قراردارند.
نکتۀ حائز اهمیت پیشبینی حسین شریعتمداری، مسئول مرتجع روزنامۀ کیهان است که گفته بود «کابینۀ پزشکیان بدون دخالت رهبربود.»
او این حرف را از این جهت زد که در صورت شکست و ناکامی پزشکیان، شکست را به حساب رهبر خودش ننویسند. اما خامنهای در دیدار با پزشکیان و هیئت دولتش گفت: «عده ای از وزرا با تایید و تاکید من بوده و عدهای را نمی شناخته».
از سوی دیگر آقای پزشکیان، مدعی است که ادامۀ مسیر فعلی ادارۀکشور «دیوانگی» است و مصمم است مسیر را تغییر دهد. او اما از گفتن اینکه چه کسی این مسیر را تدوین کرده و کشور را به بنبست کشانده است خودداری میکند. زیرا او هنوز گرفتار ایدههای انحرافی و خرافاتی بنیانگذار جمهوری اسلامی، روحالله خمینی، مردی از اعماق ۱۴۰۰ سال قبل با پیشینه خرافات و انحرافات تاریخی است.
مسعود پزشکیان، پزشکی که قاعدتا باید با علم سرو کار داشته باشد و نیز سیاستمدار، ملزم است کم و بیش صفحات تاریخ سیاه تحمیل بر ایران را ورق بزند با تاسف میگوید: «قیام امام حسین(ع) برای مطالبه و درخواست حق است، امام امر به معروف و نهی از منکر میکنند برای اینکه حقی که گم شده و بدان عمل نمیشود را امر به معروف کند و نهی از منکر». آیا او نمیبیند که بیش از چهار دهه امر به معروف و نهی از منکر چه پیامدهای مخربی را بر جامعه گذاشته است. نمونۀ حائز اهمیت این امر قتل مهسا امینی است. پزشکیان ادامه میدهد: «وحدت و انسجام یعنی همه در مسیر حق و عدالت و با رهبریت مقام معظم رهبری، در چهارچوب چشمانداز، سیاستهای کلی نظام و قانون برنامه عمل کنیم. ما باید بهترین و برترین باشیم.!!.» چرا اوقدرت حکم حکومتی خامنهای را در انسداد مطبوعات دورۀ خاتمی به یاد نمیآورد؟
اما درماندگی پزشکیان را در ابتدای راهش میتوان در خطاب به نمایندگان مجلس دید: «در ذهن من ایدهالهایی برای وزرا بود، ولی وقتی دیدم توافق نیست کوتاه امدم/ برای وحدت کوتاه میآیم/ چرا من را وادار میکنید چیزهایی را که نباید بگویم، به زبان بیاورم/ این کابینه را با هماهنگی کامل با همه و سازمانهای امنیتی و اطلاعاتی معرفی کردهایم/ خانم صادق را خود آقا گفتند باشد».
پزشکیان در ادامۀ سخنانش بار دیگر تاکید کرد: «التزام به قانون اساسی، اهداف سند چشمانداز، سیاستهای کلی ابلاغی مقام معظم رهبری و تحقق برنامه هفتم توسعه محورهای همگرایی میان دولت و سایر قوا و ارکان نظام خواهد بود، آنچه امروز در روند همکاری میان دولت و مجلس به صورت رسمی آغاز میشود، آزمون عرصۀ این همگرایی و همکاری است.
او در ادامۀ سخنانش میگوید: «رهبر انقلاب به صراحت اعلام کردند که توفیق دولت، موفقیت نظام است. چه توفیقی بالاتر از کم کردن تهدیدها و مخاطرات برای کشور و کاستن از رنج معیشت مردم و حفاظت از امید خلق شده در میان قشرهای مختلف مردم.»
این آقای پزشکیانِ پزشک چرا تاکنون آسیبشناسی جامعه را مورد بررسی قرار نداده که همۀ مشکلات کشور ناشی از دکترین نظام حاکم بر کشور با تصمیم حاکمیت نشسته در راس نظام و بیت اوست. زیرا مسائل جامعه مزمن شده و تدابیر و رویههای جاری قادر به حل مسائل نیستند. مردم احساس نارضایتی دارند، شما را پاسخگوی نیازهای خود نمیبینند و بیمیلی انان برای مشارکت در انتخابات نشانهای از دلسردیهاست. او اما «تاکید میکند «اگر صدای مردم به موقع شنیده نشود، سرخوردگیها و ناامیدیهای فزاینده شکل میگیرد که حاصل آن زوال امید و نابودی سرمایههاست. تمام سالهای پس از انقلاب، تحولات عظیمی در شاخصهای زیرساختی ایجاد شده است؛ با همۀ اینها همچنان مسائل بنیادی و ریشهای ما حل نشده و سطح رضایت عمومی مردم پایین است و آسیبهای اجتماعی فزونی پیدا کرده و مهاجرت نیروهای کارامد شتاب گرفته و امید به آیندۀ روشن کمرنگ شده و وضعیت فقر و محرومیت، زیبندۀ جامعه ایرانی نیست. ما مشکل داریم؛ فساد و مناسبات رانتجویانه و معیوب رواج دارد. ناترازیهای بزرگ در بودجه و انرژی و مخاطرات عظیمی در مقولۀ آب، محیطزیست و صندوقهای بازنشستگی، کشور را تهدید میکند».
جناب پزشکیان باور کنید این چنین هم هست زیرا خانه از پایبست ویران است.
اما طرح «وفاق ملی» با تشکیل «دولت وحدت ملی» به یک شعار کارزاری تبدیل شد؛ شعاری که اگر چه تاکیدی بر رفع اختلافات بنیادین میان جریانهای سیاسی و به عبارت بهتر «وفاق ملی» بود. با ترکیب کابینه «وحدت ملی» این شائبه را در بین برخی سیاسیون حاکم به وجود آورد که در صورت ورود پزشکیان به پاستور، او نباید تغییر چندانی در دولت ناتمام ابراهیم رئیسی ایجاد کند و کابینۀ چهاردهم باید دولتی با حضور برخی از وزرای دولت پیشین باشد. و این چنین شد. آیا این همان وعده و گفتههای پیشین پزشکیان است که گفته بود «ادامۀ مسیر فعلی ادارهۀکشور «دیوانگی» است و مصمم است مسیر را تغییر دهد». آیا او با این ترکیب فعلی به قول محمد جواد ظریف،از چهرههای اصلی کارزار انتخاباتی پزشکیان درروز ۱۳ تیرماه در همایش بزرگ حامیان مسعود پزشکیان در یاسوج عمل کرده؟ آقای ظریف در این همایش اعلام کرد: «ما آمدهایم تا یک حکومت وحدت ملی تشکیل دهیم، از اصولگرا، اصلاحطلب، همه در دولت پزشکیان. تنها ملاک و میزان برای پزشکیان صداقت، پاکدستی و عقلانیت مهم است». خود پزشکیان نیز طی مناظرات انتخاباتی بارها با بیان اینکه با دعوا نمیشود کشور را اداره کرد، تصریح کرد بود که «اگر ما نتوانیم انسجام داخلی و مشارکت همۀ جناح و گروهها را در جریان برنامه همراه خود بکنیم هرقدر هم درست بنویسم مثل قبل برنامهها معطل خواهد ماند».
به این ترتیب نام چند وزیر از کابینه سیزدهم در لیست کابینه چهاردهم گنجانده شد. این خبر در حالی طی روزهای اخیر در فضای رسانهای مطرح شد که مخالفان چنین رویکردی از همان روزهای نخست، آن را مغایر با اصل «درخواست تغییر» از سوی آن بخشی که به پزشکیان رای دادهاند، بیان میکردند. به عقیده آنها اصولا این درخواست مانع موفقیت دولت پزشکیان در ادامه راه به دلیل ناهمگون بودن ایدههای راهبری دولت در بخشهای مختلف خواهد شد. مخالفان ایدۀ تشکیل دولت با حضور افرادی از دو جناح معتقدند این نگاه مانع تحقق وعدههایی خواهد شد که پزشکیان برپایۀ آنها موفق به کسب رای شده است و شرط موفقیت یک دولت، تشکیل کابینهای با یک دیدگاه واحد است. البته این نظریه هم منتقدان خود را دارد؛ همانها که معتقدند حضور چهرههایی از دو دیدگاه سیاسی در دولت میتواند منجر به تعامل بیشتر و پیشبرد امور بدون سنگاندازی جناح رقیب شود. همۀ اینها حالا منجر به طرح این سئوال از مسعود پزشکیان شده است که آیا تشکیل «دولت وفاق ملی» به معنای حضور جناح رقیب در دولت و تشکیل «دولت ائتلافی» است و آیا پزشکیان میتواند با حضور این افراد به وعدههای خود مبنی بر تغییر روشها و رویههای غلط گذشته عمل کند؟
مروری بر آنچه طی ماههای گذشته در کارزار انتخاباتی پزشکیان گذشت و سخنان او و همراهانش، میتواند تا حدی اهداف و برنامههای پزشکیان را برای تشکیل دولتش روشنتر کند. مسعود پزشکیان روز ۱۵ تیرماه توانست با کسب بیش از« ۱۶ میلیون» رای پیروز میدان «رقابتهای» انتخاباتی شده و نامش به عنوان نهمین رئیسجمهور ایران در دفتر تاریخ نظام ثبت شد. کارزار انتخاباتی او طی حدود دو ماه فعالیت انتخاباتی که از سوی چهرههایی همچون محمدجواد ظریف هدایت میشد، در تمام میتینگهای انتخاباتی از «وحدت ملی» سخن میگفت. او روز ۱۷ مرداد همزمان با «روز خبرنگار» نیز در جمع خبرنگاران با بیان اینکه «در این مدتی که تلاش میکنیم هیات وزیران را معرفی کنیم، دربارۀ وفاق گفتیم و دلمان میخواهد از همۀ دولتها در آن حضور داشته باشند». او گفت: «نگوییم این [فرد از] دولت رئیسی است، آن یکی از دولت روحانی، اینها زبان تفرقه است. ما گفتیم دولت وفاق باشیم، هم آنها باشند و هم ما، ولی قبله و جهتمان یکی باشد». بله ! قبله و جهت مشترک آنها در پیام سید علی خامنهای،در منصوب کردن پزشکیان به ریاست جمهوری آشکار میشود:
«اکنون اینجانب با تشکر از همۀ کسانی که در خَلق این افتخار نقش آفریدهاند، به پیروی از ملت بزرگ، رای آنان به شخصیت فرزانه، و صادق، و مردمی، و دانشمند جناب آقای دکتر مسعود پزشکیان را تنفیذ و ایشان را به ریاست جمهوری اسلامی ایران منصوب میکنم. و با دعا و آرزوی صمیمانه برای موفقیت ایشان، یادآوری میکنم که رای ملت و تنفیذ اینجانب تا هر زمان که مشی همیشگی ایشان در پیمودن صراط مستقیم اسلام و انقلاب برقرار باشد، ادامه خواهد داشت. والسلام علی عبادالله الصالحین سید علی خامنهای ۷/مرداد/۱۴۰۳».
(گر هر دو دیده هیچ نبیند خطای خویش چاه هست و راه و دیدۀ بیناو آفتاب تا آدمی نگاه کند پیش پای خویش. چندین چراغ دارد و بیراهه میرود بگذار تا بیفتد و بیند سزای خویش)
ناظران معتقدند دولت وحدت ملی به معنای دولت ائتلافی نیست، بلکه منظور از وحدت، اتحاد در سطح راهبردی، ایجاد تعاملها و رویکردهای مشترک در مسیر توسعۀ کشور است و اصولا تشکیل دولت ائتلافی توسط پزشکیان، در تعارض با خواست رایدهندگان است.
طرفداران این نظریه میگویند حضور افرادی از گذشته در دولت چهاردهم، پزشکیان را از اهدافی که برای ادارۀ کشور در نظر گرفته است، منحرف خواهد کرد و منجربه تشکیل دولتی ناهمگون و ناکارآمد میشود.
مسعود پزشکیان رئیس جمهور، در کرنش به رهبر خود گفت:« در مراسم تنفیذ حکم ریاست جمهوری سپاسگزار لطف و تدبیر رهبر انقلاب هستم که عرصه را بر مشارکت موثر ملت و رقابت معنادار تفکرات سیاستهای متفاوت در چهاردهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری گشودند». او تصریح کرد: «اکنون مقام معظم رهبری با تنفیذ رای ملت و امضای حکم ریاست جمهوری، این بندۀ کوچک خدا را رسماً مکلف به انجام مسئولیتی بزرگ در قبال ملت ایران فرمودند».
اما محسنی اژهای رئیس قوه قضاییه در رد اختیارات پزشکیان تاکید کرد که: «ما امروز حاکمیت داریم؛ ما فقط واعظ نیستیم که نصیحت کنیم؛ ما مسئولیت حاکمیتی داریم و نمیتوانیم نسبت به دنیا و آخرت مردم بیتفاوت باشیم. نظام جمهوری اسلامی هم نسبت به دنیا و هم آخرت مردم مسئول است؛ ما باید برای مردم، زندگانی و دنیایی آباد و عزتمندانه و شرافتمندانه ایجاد کنیم و متعاقب آن، از ارزشهای الهی و دینی نیز با جدیت پاسداری کنیم و با ظلم و ظالمین و فساد و مفسدین، مبارزهای مجدانه و پیگیرانه داشته باشیم».
کیست نداند که همۀ معضلات کنونی کشور ناشی از ۴۴ سال نظام و ایدئولوژی روحانیون مرتجع است. حاکمیتی که مانع عمدۀ پیشرفت کشور،شکوفایی همۀ آحاد کشور ،به ویژه زنان و جوانان، در صلح زیستن کشور است، در تحریمهای مخرب علیه کشور،تنشهای منطقه مسئول است.
برای رفع این موانع، ائتلاف همۀ نیروهای جمهوریخواه دموکرات،سکولار در راستای دموکراسی و عدالت اجتماعی ضروریست.
انحلال باد نظام جهل و جنایت.