تمام تمهیدات جمهوری اسلامی در طی دهها سال و با صرف میلیاردها دلار از درآمدهای کشور و به قربانگاه فرستادن بسیاری از نیروهای خود، در یک روند یک ساله (بعد از آغاز جنگ هفت اکتبر)، فرو پاشیدن به این ترتیبِ عمق استراتژیک نظام و امپراطوریای که ادعای آن را داشتند، علیرغم گستردگی آن و حضور نیروهای متنوع از کشورها و مناطق مختلف، در یک پروسه درگیری جدی نسبتا میان مدت از میان رفت.
بیهوده نبود که از همان ابتدای جنگ غزه، جمهوری اسلامی و نیروهای نیابتیاش بدنبال آتش بس فوری بودند. آنها با توجه به ظرفیتهای مالی و نظامی خود، از توان واقعی خود آگاه بودند و برای همین برنامه یک منازعه درازمدت مستقیم و رو در رو را در سر نمیپروراندند. سران جمهوری اسلامی که برای منحرف کردن حریفان خود، افکار عمومی و نیروهای خودی به رجزخوانیهای مسخره روی آورده بودند، خیلی سریع دستشان رو شد. جبهه مخالف که بخوبی از تنگناهای بشدت خطرناک مالی و نظامی حکومت آخوندی خبر داشت، فرصت را غنیمت شمرد تا یک بار برای همیشه به افسانه عمق استراتژیک حاکمان مستبد ایران خاتمه دهد. فروپاشی حماس، حزبالله و بدنبال آن بشار اسد در سوریه، به افسانهی بهنام محور مقاومت برای همیشه پایان داد.
بی گمان پس لرزههای چنین شکست فاحشی به عراق و ایران نیز خواهد رسید. جمهوری اسلامی که با ارتکاب اشتباهی فاحش تمام سیبهای خود را در سبد جنگ با اسراییل انداخت، و به گمان تغییر ژئوپولیتیک منطقه و تحمیل خود بر غرب ابلهانه به جنگ نهایی شتافت، خیلی سریع خود را در شکستی قطعی بازیافت. این واقعیت نشان داد که برای پیروزی بر غرب، باید هم اقتصاد خوب داشت و هم برنامهای که امروزیتر از برنامه آنها باشد.
با علم کردن اسلام سیاسی و سرکوب و تحقیر مردم خود نمیتوان به جنگ کشورهایی رفت که از لحاظ پیشرفت نمیتوان خود را با آنها مقایسه کرد. جمهوری اسلامی که مزورانه و برای گسترش قدرت خود از مسئله فلسطین سوءاستفاده کرد، در سیاست منطقهای خود بطور فاحشی شکست خورده است. با امید به اینکه این شکست موجبات عقب نشینی اسلام سیاسی در فلسطین را فراهم آورد، و بار دیگر با عروج نیروهای ملی و سکولار ما شاهد خیزش دوباره آن باشیم.