جالب است که مدافعان وطنی سرمایهداری نه تنها در برابر هجوم دیوانهوار دونالد ترامپ به اصول مقدس تجارت بینالمللی، آزادی سرمایه و بازار آزاد جهانی سکوت کردهاند، بلکه گاه تلویحاً و گاه به صراحت، آن را تأیید کرده و حتی حق آمریکا دانستهاند. آنها که کوچکترین خدمات اجتماعی عمومی و حمایتهای دولتی را بهعنوان «دخالت دولت در سازوکار طبیعی جامعه» محکوم میکردند، اکنون در برابر بزرگترین و هولناکترین دخالت «قدرتمندترین دولت دنیا» در اقتصاد، جامعه، فرهنگ و حقوق بشر، سر تعظیم و تأیید فرود آوردهاند!
یکی از قدیمیترین تعاریف استعاری کمونیستی از فاشیسم، که گاه کهنه و مهمل خوانده شده، این بود که «فاشیسم مفرّ سرمایهداری از بحران است.» به این معنا که سرمایهداری، که همواره خود را به لیبرالیسم پیوند زده و شعارهایی همچون حقوق بشر، آزادی، انتخاب، انتقاد، نظارت و مبارزه با انحصار سرمایه را سر داده است، هنگام مواجهه با بحرانهای سهمگین و ناتوانی اصلاحات، بهسرعت به فاشیسم استحاله پیدا میکند، همهی آن شعارها را فراموش کرده و سرکوب آشکار را جایگزین میسازد.
آیا آنچه دونالد ترامپ و هیئت حاکمهی جدید آمریکا در این مدت کوتاه انجام دادهاند، یادآور همین تعریف کهنه اما معنادار از فاشیسم در عرصهی جهانی نیست؟ تمام کشورهایی که ترامپ در این مدت مورد تهدید و سرکوب قرار دادهاز کانادا، مکزیک و دانمارک گرفته تا اتحادیه اروپا، اردن، مصر و پاناما، همگی از متحدان نزدیک آمریکا و همسنگران دیروز آن در دوران جنگ سرد بودهاند. کشورهایی که سالها از حمایت مالی و نظامی آمریکا برخوردار بودند، اکنون تنها در صورتی عزیز و شریک باقی خواهند ماند که دستورات تجاوزکارانهی آمریکا را موبهمو اجرا کنند، سر تسلیم فرود آورند و هر آنچه آمریکا میخواهد، بدهند؛ وگرنه، با شدیدترین تنبیهها روبهرو خواهند شد و دهها میلیون نفر از شهروندانشان در خطر بیکاری، فقر و حتی آوارگی قرار خواهند گرفت.
ظهور مجدد ترامپ، این بار در جامهی شیک ترامپیسم، محصول نزول جایگاه اقتصادی آمریکا در رقابت با هیولاهای نوینی چون چین است آمریکا دیگر قادر نیست در یک رقابت اقتصادی آزاد، پیروز شود، بهویژه آنکه دیگر. نمیتواند از چین و روسیه، یک دشمن ایدئولوژیک بسازد. چین و روسیه هرچه باشند، کمونیست نیستند. بنابراین! ترامپیسم به فاشیسم بینالمللی پناه میبرد لغو قوانین بازار آزاد، کنار گذاشتن شعارهای حقوق بشر و مبارزه با: تروریسم، و در نهایت، برقراری دیکتاتوری نظامی ناگفته در حلقهی متحدان سابق.
ترامپ گرینلند را میخواهد، کانادا را میخواهد، کانال پاناما را میخواهد، غزه را میخواهد، معادن کمیاب اوکراین را میخواهد… و این لیست ادامه دارد! ترامپیسم آخرین تقلای آمریکا برای حفظ سروری جهانیاش است، و در این مسیر، به هیچکس و هیچچیز رحم نخواهد کرد.
احتمال دارد همهی کشورهای خاورمیانه را تجزیه کند تا به دولتهایی ضعیف و وابسته بدل شوند که سر از اطاعت قدرتمندترین ارتش دنیا برنتابند. ممکن است جنگی جهانی راه بیندازد تا نفس رقبای تازهنفس را بگیرد، و حتی بعید نیست چین را، همچون روسیه، به یک جنگ فرسایشی و بیهوده در تایوان بکشاند. در این میان، دولتهایی مانند جمهوری اسلامی ایران چارهای جز تسلیم مطلق یا سقوط ویرانگر ندارند.
من فکر نمیکنم ترامپیسم بتواند در درازمدت، آمریکا را از فقدان سروری اقتصادی جهانی نجات دهد امپراتوریهای. جهانی در طول تاریخ همواره ظهور کرده، اوج گرفته، به زوال افتاده و سقوط کردهاند. اما در کوتاهمدت، ممکن است شگفتیها، تباهیها و ویرانیهای عظیمی رخ دهد، تا جایی که حتی خود آمریکا نیز فرصت نیابد که بهتدریج سقوط کند!
حالا حکایت مدافعان وطنی سرمایهداری است که از این نمد، چه کلاهی برای خود بدوزند… و البته، حکایت ما نیز هست: چگونه میتوان از این شکاف عظیم در جبههی حاکمان جهان، برای آزادی، عدالت، برابری و لغو قوانین ستمبار داخلی و خارجی بهره گرفت؟
باز نشر از سایت تلگرامی ادبیات دیگر
ترامپ و ما|خالد رسولپور @adabyatedigar