آنچه در مشاجره بین زلنسکی و ترامپ و معاونش، ونس، روی داد، چهره بینقاب دموکراسی غربی، از نوع آمریکایی آن است. فردی بهعنوان مهمان کاخ سفید وارد شده و گویی قصد دارد با مستهجنترین کلمات او را تحقیر کند و یکبار دیگر به دنیا ثابت کند که صاحبان قدرت برایشان هیچکس جز خود و منافعشان اهمیت ندارد.
از ایراد گرفتن به لباس زلنسکی گرفته تا تشکر کردن او از آمریکا و ترامپ، همه گویای این است که در مناسبات جهانی، هر کسی که زور دارد و قدرت دارد میتواند دیگران را تحت سیطره گیرد و حتی ملتی را اینچنین با تحقیر کردن رئیسجمهورش تحقیر کند.
شکی نیست که همانطور که هنگام شروع جنگ بین روسیه و اوکراین، اکثر احزاب کمونیست و نیروهای ترقیخواه جهانی آن را تجاوز روسیه به اوکراین قلمداد کردند، همچنان این موضوع صادق است که روسیه به کشوری مستقل بهنام اوکراین تجاوز کرده است و بخشی از خاک آن را ضمیمه خاک خود نموده است. فارغ از اینکه ناتو و کشورهای غربی، بهویژه آمریکا، چگونه باعث تداوم جنگ و خسارات بیشتر گردیدند و بهانهای برای دخالت یافتند، یا فارغ از اینکه زلنسکی سعی کرد از مسئله جنگ برای نزدیکی به ناتو و عضویت در آن استفاده کند، اکنون میبینیم با تغییر ریاستجمهوری در آمریکا، این اوکراین است که زیر چرخدندههای فشار در حال له شدن است.
ترامپ، که در حال تشکیل دولت الیگارشی خود است، بیش از پیش خود را همبسته و نزدیک به روسیه میبیند که دارای همان سیستم الیگارشی است. دولتهای تشکیلشده از الیگارشها معمولاً به تصرف خاک و بهرهبرداری از منابع آن علاقهمند بوده و آن را نوعی ابزار تحکیم موقعیت خود میدانند. اکنون ترامپ بدون توجه به سرزمینهایی که به تصرف روسیه درآمده است، سعی میکند سهم خود و آمریکا را از سرزمین اوکراین طلب کند. او بهدنبال پایان جنگ و البته استفاده انحصاری از معادن خاص اوکراین است.
او به عینه نشان داد که گربه برای محض رضای خدا موش نمیگیرد. گفتههای وی و معاونش، در حالی که خبرنگاران نیز حضور داشتند، گویای این موضوع بود که یا اوکراین به حرف ما عمل میکند یا اینکه خبری از صلح نخواهد بود و کمکها نیز قطع میشوند.
جالب اینجاست که کسانی که در حمایت از تجاوز روسیه ادعا میکردند این امر باعث چندقطبی شدن جهان میشود، باید ببینند که قطبها چگونه به یکدیگر نزدیک شده و قصد دارند کشوری را بین خود تقسیم کنند. این مهم بار دیگر نشان داد که وجود قطبها در جهان کنونی، بیش از آنکه باعث امنیت کشورهای پیرامونی شود، موجب هراس آنها شده است. امروز آمریکا بهراحتی اوکراین را تهدید میکند که اگر صلح میخواهی، باید معادن خود را به من بدهی، و بسیار راحت بخش اشغالشده توسط روسیه را نادیده میگیرد و حتی واگذاری آن را به روسیه بخشی از روند دستیابی به صلح میداند. باید پرسید قطبهای همخوان که تضادشان اساسی نیست، به چه درد مردم جهان میخورند؟
در هر حال، آنچه که در کاخ سفید گذشت، نمایش بیپرده و آشکاری از اعمال زور بود و بار دیگر ثابت کرد که آمریکا، با هر فرد، چه دموکرات و چه جمهوریخواه که رئیسجمهورش باشد، نه تنها حامل آزادی و دموکراسی نیست، بلکه هرگاه شرایط برایش فراهم شود، در کنار متجاوزان و ستمگران میایستد و دموکراسی و آزادی مردمان دیگر کشورها را فدای مطامع و منافع خود میکند.