همانگونه که پیشبینی میشد، دولت دوم آقای ترامپ، آغازی کاملا متفاوت و در برخی جنبهها متضاد با دورۀ نخست ریاستجمهوری او داشته است. در کنار لفاظیهای همیشگی، یکی از نکات قابل توجه در این دوره، مواضعی است که دونالد ترامپ در قبال ایران در پیش گرفته است.
قبل از برگزاری انتخابات نیز، نشانههایی از تغییر رویکرد نسبت به ایران دیده میشد. از جملۀ این نشانهها، میتوان به دیدار تقریباً محرمانه میان ایلان ماسک، مشاور شناخته شده و بانفوذ ترامپ و نمایندۀ ایران در سازمان ملل متحد اشاره کرد. این دیدار، نویدبخش آن بود که شاید پس از چهاردهه تنش، روزنهای برای کاهش تنشها و آغاز گفتگو میان ایران و امریکا گشوده شود.
طی دو سه ماهۀ اخیر، آقای ترامپ بارها از یک سو از آمادگی مذاکره با ایران سخن گفته و از سوی دیگر، همزمان تهدید به حملۀ نظامی به تاسیسات هستهای و انرژی کشور را تکرار کرده است.. او این پیام دوگانه را با ارسال نامهای رسمی به آقای خامنهای کاملاً آشکار ساخته و عملاً نشان داده که در پی ارسال اشارات و نشانههای سیاسی متفاوتی به تهران است. جمهوری اسلامی ایران نیز برای اولین بار پاسخی رسمی به این پیام داده است. اگرچه محتوای دقیق این پاسخ هنوز منتشر نشده، اما گزارشهای بسیاری حاکی از آمادگی ایران برای مذاکره است؛ اما نه تحت فشار و تهدید.
جامعۀ مدنی ایران و نیروهای صلحطلب ایرانی خارج کشور نیز بهروشهای گوناگون حمایت خود را از ضرورت مذاکرات مستقیم میان ایران و امریکا اعلام کردهاند. از جمله، بسیاری از فعالین مدنی داخل کشور در بیانیهای خطاب به دبیرکل سازمان ملل متحد، صراحتاً از مذاکره با امریکا حمایت کرده و آن را اقدامی شایسته و ضروری دانستهاند. امضاکنندگان همزمان یادآور شدهاند که دفاع از کشور، نه در تضاد با صلحطلبی، بلکه در تداوم خواست مردم برای زندگی بهتر معنا پیدا میکند. حملۀ نظامی به ایران و هر اقدامی علیه توان دفاعی کشور ما، دیگر اقدامی علیه حکومت نیست، بلکه اقدامی علیه ملت ایران است و منطقه را به آشوبی بزرگ کشیده و جهان را متضرر خواهد کرد
بیانیههایی از این دست همزمان بر این اصل اساسی تأکید کردهاند که دفاع از میهن یک عنصر جدانشدنی از مبارزۀ مدنی برای آزادی و استقلال است؛ با این حال، اقدامات و سیاستهای ضد ملی جمهوری اسلامی را که ایران را به شرایط کنونی رساندهاند، نمیتوان نادیده گرفت.
نکتهای که در بیانیههای اخیر کمتر به آن پرداخته شده و باید با صدای بلند از زبان جامعۀ مدنی و شهروندان معترض به حاکمیت یادآوری شود، غفلت نابخشودنی از مهمترین سرمایههای این سرزمین است؛ سرمایههای انسانی، زیستمحیطی، فرهنگی و تمدنی. چنین سرمایههایی ستون فقرات هویت و استقلال ایراناند و نیروهای بازدارنده و حافظ واقعی تمامیت ارضی و توسعۀ پایدار کشور محسوب میشوند و نه توان نظامی و هستهای که سالهاست جمهوری اسلامی به آن افتحار میکند.
هرچند قدرت نظامی ایران در منطقه یک واقعیت است ولی این نیز واقعیتی غیرقابل انکار است که قدرت واقعی یک حکومت بستگی به میزان پشتیبانی مردم از آن دارد. در حالی که سیاستهای ضدمردمی جمهوری اسلامی طی دهههای گذشته منجر به شکاف جدی میان مردم و حکومت شده است. اگر جمهوری اسلامی در این سالها بر مبنای عقلانیت، با اتکا به ظرفیتهای بومی و مدنی تصمیمگیری کرده بود وحرمت این مردم و سرزمین را پاس میداشت، امروز هیچ قدرتی در هیچ سطحی، توان تهدید ایران را نداشت. آنوقت، کشور ما نه بر لبۀ پرتگاه، که بر قلۀ امنیت، احترام و توسعهای متوازن ایستاده بود.
علیرغم تهدیدات و فشار تحریمهای کمرشکن بر مردم ما، این واقعیت نباید نادیده گرفته شود که جمهوری اسلامی در شکلدهی به این وضعیت، نقش مهمی داشته است. برای دههها جمهوری اسلامی فرصتهای تعامل سازنده با بخش بزرگی از جهان را از بین برده و با دامن زدن به درگیریهای منطقهای، عملاً همۀ راههای دستیابی به روابط متعادل با شرق و غرب را مسدود کرده است. توسعۀ پروژۀ هستهای در کنار سایر اقدامات منطقهای، حتی اگر به اندازۀ فشارهای طرف مقابل نباشد، اما بهشدت به امکان برقراری مناسبات متوازن و سازنده در عرصۀ بینالمللی آسیب رسانده است.
نباید فراموش کرد که مردم ایران قربانیان اصلی این کشمکشهای چهل ساله بودهاند. مردمی که در همۀ این سالها، بهای اصلی تحریمها، تورم، ناامنی اقتصادی و انزوای بینالمللی را پرداختهاند، مردمی که امروز بیش از هر زمان دیگر با مشکلات معیشتی اساسی درگیرند، تشنۀ یک زندگی عادی، صلحآمیز و همراه با امید هستند. این صدای مردم است که باید در رأس تصمیمات سیاسی شنیده شود.
روز دوشنبه ۱۸ فروردین ۱۴۰۴ (۷ آپریل ۲۰۲۵میلادی)، در مقابل چشمان حیرتزده و نگران بنیامین نتانیاهو که به امید پیشگیری از آغاز مذاکرات ایران و امریکا، به واشنگتن سفر کرده بود، دونالد ترامپ اعلام کرد که مذاکرات مستقیم و بدون واسطه میان ایران و ایالات متحده در جریان وقوع است و از روز شنبه آغاز خواهد شد.
این که دولت آقای پزشکیان با حمایت آقای خامنه ای وارد روند مذاکرۀ مستقیم شده است، نکتهای قابل تأمل و مثبت است. نکتۀ حائز اهمیت دیگر هم آن است که مسئولیت این مذاکرات بار دیگر به وزارت خارجۀ جمهوری اسلامی داده شده است؛ نهادی که در آن، دیپلماتهای باتجربهای حضور دارند. اکنون فرصتی تاریخی پیش آمده است تا شاید برای همیشه، تابوی گفتگو با آمریکا شکسته شده و زمینه برای برقراری روابطی منصفانه و واقعبینانه با غرب فراهم آید.
آمریکا و اسراییل خود جزو کشورهایی هستند که سهم بسزایی در ناامن کردن منطقه داشته و دارند. نمیتوان بدون توجه به این نکته، تنها از جمهوری اسلامی و سیاست خارجی ضدملی آن نام برد. در عین حال، ایران از ظرفیتهای قابل توجهی برخوردار است چه از نظر نیروی انسانی متخصص و جوان، و چه از حیث منابع طبیعی و ذخایر معدنی مورد نیاز برای صنایع پیشرفته و دانشبنیان، که دسترسی به این ظرفیتها میتواند پیامدهایی همتراز با گشایش اقتصادی چین در سال ۱۹۷۶ بههمراه داشته باشد. ایران اکنون نه تنها یک بازیگر غیرقابل انکار در غرب آسیا و خاورمیانه است، بلکه از نظر سطح دانش، تخصص و آمادگی نیروی انسانی، جایگاهی بهمراتب بالاتر و پیشرفتهتر از چین دوران پیش از اصلاحات اقتصادی دارد.
از سوی دیگر، درک واقعیتهای امروز جامعۀ ما، نیازمند تحقیق گستردهای نیست. دههها فشار اقتصادی و محدودیتهای سیاسی، نسلهای پیاپی از مردم را یا به مهاجرت وادار کرده، یا در چرخهای از ناامیدی، افسردگی و روزمرگی گرفتار ساخته است. جوانان از آینده دلسرد شدهاند و مسیر رشد و شکوفایی فردی و جمعی برایشان تنگ و مسدود گشته و بسیاری به ناچار تن به مهاجرتی اجباری داده و میدهند.
جامعه بهشدت نیازمند یک گشایش بنیادین اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی است، و این تحول، بدون برقراری رابطهای سازنده و متعادل با همۀ جهان ممکن نخواهد بود. زنان و مردان، کارگران و کارمندان، مزدبگیران و بازنشستگان، اصناف، روشنفکران، متخصصان و عموم نیروهای اجتماعی، سالهاست که این گشایش را از حاکمیت مطالبه میکنند. اکنون زمان آن فرارسیده است که حاکمیت به این خواست عمومی پاسخی روشن و مسئولانه دهد. اگر حاکمیت به فرصتهای پیشآمده بیاعتنا بماند، بیتردید این فرصتها جای خود را به تهدیدهایی جدی خواهند داد.
در شرایط کنونی، خطر بروز جنگ و تبعات ویرانگر آن تهدیدی جدی برای ایران در کلیت خود و بنیانهای اقتصادی و اجتماعی آن است. ما ضمن محکوم کردن تهدید به جنگ و دامن زدن به ناامنی و درگیریهای منطقهای، به جمهوری اسلامی نیز هشدار میدهیم که نیاز ژئوپولیتیک ایران و منطقه ورود هرچه صریحتر و مسئولانهتر به روند مذاکره برای دستیابی به صلحی پایدار است. صلحی که با مراودات اقتصادی-سیاسی سازنده و متعادل با شرق و غرب همراه باشد. ایران امروز جایگاه خود را بهعنوان یک بازیگر تأثیرگذار در منطقه تثبیت کرده است. اما تداوم در سیاست تخاصم و تهدید، میتواند این موقعیت را از درون فرسوده و در نهایت تضعیف کند. کشور نباید خود را بهطور دائمی در وضعیت اضطرار و تقابل نگه دارد.
چهارشنبه ۲۰ فروردین ۱۴۰۴ (۹ آپریل ۲۰۲۵ میلادی)
هیئت سیاسی – اجرایی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)