چکیدهای از گفتوگوی با مهدی معتمدی مهر از مسئولین نهضت آزادی ایران پیرامون مذاکرات هستهای ایران و آمریکا
مذاکره یا گفتوگو یک ضرورت در عرصه ارتباطات انسانی است. بدون گفتوگو، ایجاد ارتباط انسانی چه در عرصه خانواده و چه در اجتماع، غیرممکن است.
مذاکره هدف نیست، یک راهحل و ابزار است. نفس مذاکره، ماهیت اخلاقی ندارد.
«مذاکره» در ذیل «دیپلوماسی» قرار دارد. دیپلوماسی دو وظیفه به عهده دارد: نخست، ایجاد نیاز برای تعامل و همکاری بین کشورها در تمام عرصههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و دوم، جلوگیری از جنگ و پرهیز از مخاصمات نظامی ویرانگر.
ترامپ از واژه «مذاکره» استفاده نمیکند، چون الگوی سیاست خارجی ترامپ متفاوت و بلکه ناشناخته است. از سوی دیگر، در جمهوری اسلامی هم برای سالها، نوعی مقاومت در برابر مذاکره وجود داشته است. راهبرد ترامپ، «مذاکره به جای جنگ« است که نوعی واکنش یا تقابل در برابر سیاست کلان ایران موسوم به «نه جنگ و نه مذاکره» به حساب میآید.
دو مشکل در حکومت ایران دیده میشود که بحث مذاکره مستقیم یا غیرمستقیم را تحتالشعاع قرار میدهد: اول آن که حاکمیت ایران با یک الگوی ناشناخته از دیپوماسی در ارتباط با ترامپ روبرو شده است و دوم آن که طی سالها قطع رابطه با آمریکا، ساختاری در ایران ایجاد شده که از ادامه تحریمها و انزوای بینالمللی ایران سود میبرد و مانع از بهبود روابط و مذاکره میشود. این ساختار ممکن است لزوماً در بخش رسمی حاکمیت نباشد، اما ساختار رسمی حاکمیت را متاثر میسازد. کاسبان تحریم در بخشی از راستترین جناح حاکمیت ایران قرار دارند.
بخشی از پیشنیاز این مذاکره، تحلیل رفتارشناختی ترامپ است تا بتوان بر رفتار و عملکرد طرف آمریکایی اثر گذاشت. اهانتهای ترامپ به زلنسکی یک امر شخصی نیست. به ماهیت سیاسی و جایگاه ترامپ بر میگردد. ترامپ جریان نومحافظهکار راست وحشی جهان را رهبری یا نمایندگی میکند که میخواهد از اصول بنیادین لیبرالیسم در تمامی عرصههای اقتصادی، حقوق بشری و سیاسی عبور کند. این جریان تجدیدنظرخواه حاضر به پذیرش الزامات حقوق بشری و برابری سیاسی و انسانی نیست و در راستای این نگرش، راهبردها، رویکردها و عملکرد خود را طراحی و اجرا میکند.
مذاکره مستقیم یا غیرمستقیم، بحث اصلی نیست. مهم آن است که مذاکرات پیشرو، توام با دیپلوماسی مکمل باشد. دیپلوماسی مکمل یعنی استفاده از ظرفیت مشارکت مردم ایران و همبستگی و همافزایی ملی برای پیشبرد مذاکرات از یک سو و از سوی دیگر، بهرهگیری از فشار و مطالبه جامعه مدنی جهانی و حتی جامعه مدنی و جنبشهای حقوق بشری آمریکا.
این که آیتالله خامنهای میگوید: مذاکره باید عقلانی، هوشمندانه و شرافتمندانه باشد که در ادامه همان اصول «عزت، حکمت و مصلحت» مطرح میشود، کاملا منطقی است. اما باید توجه داشت که اخلاقی بودن مذاکره یعنی چه؟ اگر ما در مذاکره با طرف آمریکایی، مطالب فلسفی و دینی بگوییم، نظیر آنچه در دوران حضور جلیلی در شورای عالی امنیت ملی رخ داد، آیا به معنای اخلاقی بودن مذاکره است؟ آنچه اخلاقی یا منطقی بودن مذاکره را تضمین میکند، این است که در چارچوب منافع ملی باشد.
برای آن که در مذاکرات بتوانیم ابتکار عمل را به دست بگیریم، نیاز به درک ماهیت و اهمیت ابعاد بحران دارد. این بحران یک بحران کلان است. مساله فقط باز کردن یک سفارتخانه نیست. دو ساختار در برابر هم قرار گرفتهاند. مسئولان ایران باید به این نکته توجه کنند و تغییرات عمده و اساسی در نگرش خود به موضوع سیاست خارجی ایجاد کنند تا بتوانند از پس این مذاکرات برآیند.
در شرایط کنونی، نادیده گرفتن ضرورت استفاده از آقای ظریف به معنای نادیده گرفتن یک ظرفیت مهم است. این که ترامپ مایل به حضور ظریف در مذاکرات نیست، قابل درک است. اما این که در داخل حاکمیت و مجلس و قوه قضاییه تلاش شود که از این ظرفیت استفاده نشود، محل تامل و مناقشه است.
سیاست خارجی در ادامه سیاست داخلی قرار دارد. اگر جمهوری اسلامی نتواند در عرصه سیاست داخلی، اصلاحات ساختاری ایجاد کند، در مسیر مذاکرات هم نمیتواند حمایت مردم ایران و جامعه مدنی آمریکا را به دست آورد و ابتکار عمل داشته باشد.
اهداف بلند مدت مذاکرات، پیشبرد توسعه همهجانبه و پایدار و تحقق صلح است. دستاورد کوتاهمدت هم یعنی این که مردم ایران سریعاً بهبودی ولو اندک را در زندگی خود حس کنند.
دیپلوماسی عرصه ظهور معجزه و تبدیل وضعیت از «شکست» به «پیروزی» است. در دهه ۲۰ خورشیدی، دیپلوماسی توانست مانع از ادامه حضور شوروی در خاک ایران شود.
منبع: شبکه اندیشه با مدیریت علی ایزدی مورخ ۱۷ فروردین ۱۴۰۴