هنوز ساعتی از پیام نوروزی روحانی در سال ۱۳۹۵ در مورد چشماندازها و گشایشهای برجام و استقبال مردم از برجام ۲ و ۳ نگذشته بود که رهبر نظام آن را خلاف شرع و مایه آبروریزی نظام و ضرر محض دانست و او را به جمع کورهایی که منافع نظام را درک نمیکنند، اضافه کرد و او را به باز کردن پای آمریکا در عرصههای مختلف کشور متهم کرد. این موضع به معنای بستن راه ورود سرمایههای آمریکایی و غربی به کشور و روابط تجاری با جهان و به معنای حذف ساختار اصلی هرگونه توافق آمریکایی در هر زمینه و موضوعی و در نهایت تهی شدن برجام از محتوای عنصر اصلی چرخه اقتصاد جهانی یعنی سرمایه و سرمایهگذاری بود. این پیمان با گروه خونی ترامپ به عنوان یک تاجر همخوانی نداشت و به نوعی تمام چشماندازهای نتیجه مورد انتظار دولت جدید آمریکا را زیر پا گذاشت و باعث شد ترامپ پس از ورود به کاخ سفید، برجام را کنار بگذارد.
تحریمها و پیامدها وتاثیرات جهانی و منطقه ای آن باضافه سیاستهای ناسازگار نظام درعرصه داخلی وخارجی، رژیم را به پرتگاه عمیق جدایی از مردم و زوال مشروعیت و مقبولیت خود کشانده است . پذیرش روشی از توافق که تامین کننده ارضاعات خط قرمزی ترامپ باشد ناگزیری محتوم رژیم است برای چند صباحی بیشترماندن و فروپاشی.
اصرار بر انجام فرایندغنی سازی در داخل آنهم هنگامی که دانش و توانایی علمی و فنی آن حاصل آمده ، درشرایطی که اورانیوم غنی شده مورد نیاز را میتوان با مناسبات امن تر و بصرفه تر از بازار مربوطه جهانی بدون ایجاد تنش و تحمیل خسارات هنگفت و پیامدهای وحشتناک به ملت تامین نمود ، بدیهی است که موجب شک و تردید جدی از اهداف پشت پرده احتمالی آن گردد.
سخنان اخیر رهبر در بیان شعارهای عیان رژیم تا توجه را از ناگزیری های پنهان توافق دور کند ، با مقایسه با مواضع عرش اعلایی گذشته او ، برای توجیه ماندگان در حلقه دربار ولایت و فروکشیدن خط قرمز آن مواضع به حد غنی سازی حداقلی در داخل حتی با مشارکت آمریکا، نشان از ناگزیری توافق با “شیطان بزرگ ” و ترامپ دارد. بویژه با ساز و کار فشار همه جانبه اخیر آمریکا و هم پیمانان او از نشست شورای حکام و زمینه سازی فعال کردن مکانیسم ماشه و بازی مرموز رییس آژانس، نادیده گرفتن دستور اخیر لغو تحریم های تازه با اعمال مجدد آنان و حتی اعمال تحریمهای جدید، مانور و آمادگی گوش بزنگ اسراییل برای حمله مستقیم و یا غیر مستقیم به تاسیسات هسته ای گرفته تا کشاندن پای پوتین به مذاکرات جاری هسته ای و سفر احتمالی او به تهران به سودای حل معضل اکراین و…. همه و همه شمشیر داموکلسی است بر گردن فرتوت رهبری نظام برای کرنش به خواست جهانی و اکثریت قاطع مردم کشور.
ساختار تودرتوی ناسازگار تنیده شده برحوزه های مختلف اجتماعی و اقتصادی کشور همراه با شبکه پرهزینه و ناکارای امنیتی و نظامی با پستوهای تاریک ضد بشری، تاب تحمل مقاومت بیش از این در برابر تحریمهای فزاینده و راههای بسته شده مناسبات با خارج و تامین ناترازیها در عرصه های مختلف و بویژه نارضایتی عمومی را ندارد. پشتگرمی به روسیه و چین که هریک منافع خود را در آرامش و تنش زدایی در منطقه و حل بحرانهای جهانی اقتصاد و تجارت می بینند نیز راه گریزی از این گرداب هائل نیست.
مردم چشم به برخاستن دود سفیدی از مخاصمه ومجادله و اخیرن مذاکره با آمریکا به امید برداشتن تحریمها و حل FATF وگشایش مناسبات با جهان وبسط مراودات در حوزه های مختلف با خانواده جهانی دارند و آنرا فرصتی میدانند برای نفس کشیدن در فضایی مناسبتر. فرصتی میدانند برای تجدید قوای خانواده، اقتصاد و بهداشت و محیط زیست و نگاهی بر انچه برآنان گذشته است. فرصتی که چه کنند که عقب گردی به جهنمی که برایشان ساخته شده نداشته باشند. و مهمتر فرصت و نفس کشیدنی برای ساختن زندگی و تغییر و تحولاتی برای برون رفت از این سیستم و ساختار و نظام ناسازگار با هستی و زندگی انسانی آنان.
تورم لجام گسیخته با گیوتین نموداری، هر روزه ضربه ای بر گلوی خانواده ای و کندن جگر کوشه ای وپراندن خانوارها به زیرخط فقر و خواباندن خط تولیدی و ضربات مهلک به توان زیست اجتماعی و مدنی ،همچون کابوسی بر ذهن و فکر واندیشه مردم چنگ میاندازد. چه باید کرد و از این فرصتی که بی تردید گزمگان ساختاری رژیم هم بر زندگی و تن و جان هرانک که دهانش بوی مردم و آزادی و دموکراسی و حقوق بشر را دارد چنگ می اندازند و عشق به رهایی مردم را” کنار تیرک راهبند تازیانه میزنند”، فراهم میگردد، چه برنامه و راهکار بخردانه ای برای فراگیری جنبش زن زندگی و آزادی ورهایی و دموکراسی میتوان داشت.
نارضایتی از تمام سیاستها و رفتار و ساختار حاکمیت در همه حوزه های زندگی مردم ، در گوشه و کنار کشور و اقشار مختلف به شیوه ها و روشهای متناسب خود را نشان میدهد. جامعه در جوش و خروش از این نارضایتی عنان اختیار از کف داده است. جو جامعه به گونه ایست که حتی پایبندان و باورمندان به رژیم هم جرات ابراز جانبداری در حضور مردم و افکار عمومی را ندارند. جامعه آبستن زایش شرایط نوینی است. کمر مردم از گرانی و بیکاری و اعتیاد و بی حرمتی و نقض حریم شخصی و نا امنی و دزدی و فساد خم شده است. دیری نخواهد پایید که آتش زیر خاکستر نارضایتی، دیگ صبر و مقاومت مردم را به جوش آورده و به غرشی کور تبدیل میکند. سیاستهای سرکوب و بگیر و ببند، فضای بهشدت امنیتی و بودجههای هنگفتی که با قطع نان و حقوق مردم، سرریز این شبکه سرکوب روانی، مجازی، اجتماعی و فرهنگی میشود، بستر تشکیل نهادهای مدنی و تشکلهای پایدار صنفی و حزبی و غیره را خشکانده و به طرق و ابزارهای مختلف، ترس از دست دادن حداقل نان و نوشیدنی را در جان اکثریت مردم کاشته است. روحانیت که میتوانست حداقل آرامش روانی را برای مؤمنان و پیروان دین فراهم کند، خود به دشمن آرامش روانی مردم و مهره بازی سوداگران و دزدهای دنیا از مردم تبدیل شده است. نیمی از بودجه رسمی کشور را میبلعد تا شکمهایشان، لیسهایشان، زبانهایشان بزرگتر و تظاهراتشان طولانیتر شود و مردم را گوسفندانی آماده قربانی بدانند. نمایندگان مجلس که عمدتاً پشت پرده دانش و تخصص پنهان شدهاند، درگیر معاملات پشت پرده و زد و بندهای جناحی برای تأمین منافع جناحی هستند.
ساختار پیچیده با سازمانها، شوراها و نهادهای کنترلی تودرتو، هرگونه حرکت، نوآوری و حرکت به سمت خواست مردم را مسدود کرده است و… هزاران مشکل ضد توسعه دیگر که به موانعی برای زندگی آبرومندانه و حداقل آزادیهای اجتماعی، سیاسی و زیستمحیطی تبدیل شدهاند. این حداقل نمونهای از آنچه امروز بر مردم میگذرد، است. روان و آرامش مردم به هم ریخته است و حتی در تعاملات عادی و برخوردهای روزمره زندگی، ترافیک، خرید و معاملات و… هیچ نشانهای از آرامش، عزت و احترام در آنها دیده نمیشود. افزایش عدم اطمینان و ناامنی شخصی و عمومی بر نگرانیهای مردم افزوده و آرامش را از محیطهای عمومی و خصوصی سلب کرده است. مردم حتی به یکدیگر بدهکارند و کمتر به ریشههای این ناامنیها توجه میکنند. این سرخوردگی و عصیان در جوانان بیکار و از نظر مالی ضعیف که اکثریت را تشکیل میدهند، بسیار نگرانکننده است. شرایطی که گسترش آن خود ابزاری در دست نیروهای امنیتی و نظام حاکم برای تحمیل خود و ادامه بقا و جلوگیری از همدلی، همکاری و همزبانی و در نهایت اعتراضات مدنی برنامهمحور است.
اعتراضات اقشار و تشکلها، از جمله بازنشستگان، معلمان، پرستاران، رانندگان کامیون، کارگران، کشاورزان، بیماران، طرفداران محیط زیست، دانشجویان و غیره، به دلیل مشکلات ناشی از عدم تعادل در حوزههای معیشت اولیه مانند نان، آب، گاز، برق، خوراک، مسکن و غیره، در گوشه و کنار کشور بدون اتکا به پشتوانه فکری و برنامه جمعی در جریان است. با اطمینان میتوان گفت که هیچ موردی وجود ندارد که مردم به گشایش و تغییر مثبتی در زندگی امیدوار باشند و بتوانند به آن دلبسته باشند. نگاهی به شاخصهای اساسی برای بررسی وضعیت کشور، عدم هرگونه امیدی به برونرفت از وضعیت فعلی را نشان میدهد. در تمام شاخصهای حکمرانی، سقوط آزاد از رتبه ۱۰۰ به زیر ۱۰ داشتهایم. در رتبهبندی فساد، بالاتر از افغانستان و پایینتر از کنگو و موزامبیک هستیم و به صورت سیستمی، جزو فاسدترین دولتهای جهان هستیم. در قانونمندی حدود ۱۹ از ۱۰۰، در کیفیت قوانین و مقررات ۶ از ۱۰۰ و در کارایی دولت حدود ۴۰ از ۱۰۰ و در کنترل فساد حدود ۲۰ از ۱۰۰. این آمارهای باورنکردنی، دستاورد نظامی است که قیمت سکه را ۱۳۰ هزار برابر، ملک را ۱۰۰ هزار برابر و ارزش پول ملی را بیش از ۱۰ هزار برابر افزایش داده است. یعنی کاهش و سقوط آزاد قدرت خرید اقشار مختلف در مقابل افزایش ناچیز و سرشار از لطف و تحقیر حقوق و درآمد.
ترس و نگرانی مردم از اعتراض پیگیرانه و برنامه ای و نا اطمینانی از پیامدهای آن ، نبود آلترناتیو و احزاب و گروههای دارای پایگاه اجتماعی قابل اتکاء (به یمن زحمات شبانه روزی نهادهای امنیتی) و ناآگاهی نسبی ازروشها و شیوه های مبارزات مدنی پادار برگرفته از شرایط و تجارب داخلی و جهانی، آنان را از ورود و حضور در جنبش زن زندگی آزادی باز داشته ودور نگاه میدارد.
اکنون با چشم انداز مذاکرات هسته ای و خوشبینی به توافق نسبی برای گشودن درهای مراودات و مبادلات با دنیای خارج ، فرصت و شرایط نسبی مغتنمی برای گشایش حداقلی وضعیت زندگی ، از ناحیه ورود سرمایه ، رفع تحریمها ، راه اندازی نسبی فعالیتهای مختل و معطل شده تولیدی و خدماتی و اقتصادی فراهم میگردد. مناسباتی که ورود سرمایه و ساختار و قواعد آن به همراه میاورد چه بخواهیم و چه نخواهیم لرزه بر اندام ساختار ناهمگون و فرسوده فعلی انداخته و تار عنکبوت و عنکبوتان خیمه زده بر آن را تارانده و به لرزه در میاورد. کاسبان فربه شده از تحریمها با باز شدن فضای قاعده مند و تحت ضوابط مبارزه با پولشویی و شفاف سازی مبادلات پولی و مالی ،تاب و یارای تحمل شرایط جدید را نداشته و ناچار به تغییر و رعایت شیوه و روشهای کسب و کار جدید میگردند. چه پرده ها که برون نیفتد از تاریکخانه های فساد و لانه های بده بستانی و ناکارآمدی ساختار فعلی.
در حوزه اجتماعی نیز فشار این ورود و گشایش روابط و تبادلات با دنیای خارج خود را نشان میدهد و زمینه گسترش اعتراضات و طرح مطالبات را فراهم میکند. فرسودگی زیرساختها و عدم کفایت آن برای پاسخگویی به الزامات ساختار جدید، مستلزم تغییر در قوانین، مقررات، راهبردها و سیاستهای خصمانه جهانی و تطبیق رفتار حکومت با خواست مردم است. یا حکومت برای جلوگیری از دگرگونی و فروپاشی خود، این تغییر را میپذیرد، یا برای چند روز به یک فرآیند گذار ناخواسته کشیده میشود. این دوراهی، سرنوشت محتوم رژیمی است که ناخواسته رنسانس جدایی دین از دولت و حذف خرافات و باورهای تنگ و متصلب دینی و مذهبی مردم را رقم زده و سالهاست که آن را به بهای شرایط تحمیلی مذکور، برای نسلهای بعدی به پیش میبرد. مردم به بهای خون جوانانشان، تحمل زندان و شکنجه و غیره، قدم در راه باریک آزادی گذاشتهاند و تجربیات فراز و نشیبهای تاریخ خود و تجربیات جهانی جنبشهای مدنی را در کنار کسانی که این مبارزه و مقاومت را در زندانها و فضای جنبش اجتماعی جاری تحمل کردهاند، در کوله پشتی و چمدان خود دارند. در هر گوشهای از کشور، بذر نهادهای مدنی، چه رسمی و چه غیررسمی، کاشته و آماده شده و در پی طرح مطالبات و خواستههای خود هستند. زمینه ابراز نارضایتی از محله، منطقه، شهر و محل کار و زندگی بیش از هر زمان دیگری فراهم است. انگ سیاسی زدن به این اعتراضات و خواستهها توسط نیروهای امنیتی، رنگ و روی خود را از دست داده است. در همه جا، جز نارضایتی و اعتراض آشکار و پنهان، حال و هوای دیگری وجود ندارد.
متأسفانه، اگر نگوییم بدبینانه، بخش بزرگی از توان و قدرت نیروهای سیاسی با گرایشهای مختلف صرف جدال و درگیری با یکدیگر میشود. بستر ارتباط مجازی، با ترفندهای حکومت، کمتر در خدمت گسترش و تزریق انرژی برنامهریزیشده به گروهها و جوانان معترض است. خطکشی، مرزبندی و تقسیم غنایم فکری، گاه انتزاعی، با یکدیگر و جدا ماندن از عرصه فعالیتهای مدنی و جنبشی، آفتی است که حکومت در طول سالها تشکیل فضای بسته امنیتی در سرزمین خود، ویروس آن را منتشر کرده است. اعتراضات تشکلهای صنفی با حداقل جمعیت برگزار شده و عمدتاً خالی از این نیروهای سیاسی است. ارتباط میدانی، تبادل نظر و تبادل نظر با نیروهای فعال این مبارزات برای شرایط فعلی مناسب نیست.
حضور در عرصههای نظری و فعالیتهای میدانی میتواند بذر تشکلها را با مطالبات متعادل و تداوم و هماهنگی آنها را در مراحل لازم فراهم کند. توده عظیم مردم از راهبردهای مبارزه مدنی حاملان خود، یعنی نیروهای فعال مدنی و فعالان سیاسی با تجربه گذشته، چه در زندان و چه در خارج از زندان، محروم هستند. این راهکارها، متناسب با سطح و توان رزمی نیروهای میدانی مختلف در نقاط مختلف کشور، میتوانند در حوزه ارتباطات و گفتگوهای برنامهای با فعالان سیاسی خارج از کشور و داخل کشور در فضای جدید و بدون مرز فضای مجازی و ارتباطی شکل گرفته و سازماندهی شوند و میتوانند همگام با آنها به درون جنبش و به نیروهای میدانی مطالبهگر وارد شده و به تجربه عملی گذاشته شده و به کار گرفته شوند. هر گام عقبنشینی دولت در برابر فشار جنبش مطالبهگری مردم، فرصت و فضای جدیدی برای گامی به جلو و طرح مطالبه دیگری است. زمان آن فرا رسیده است که برای تلاشهای متناسب با شرایط جدید برای ایجاد فضای مطالبهگرانه و مدنیِ عدم خشونت و گسترش نهادهای مدنی برای ارتقای سطح کیفی مبارزه و همافزایی کمی و کیفی جنبش مدنی برای تحمیل اراده اکثریت مردم بر دولت جهت برگزاری رفراندوم و تحمیل اراده و خواست مردم، آماده شویم.
بردیا سیاوش- ۲۰/۰۳/۱۴۰۴