بیانیهٔ اخیر اصلاحطلبان دربارهٔ ضرورت آشتی ملی، فارغ از تمام موافقتها و مخالفتها، رخدادی مهم در فضای سیاسی ایران است. جامعهٔ ما دهههاست با شکافهای عمیق سیاسی، اجتماعی و طبقاتی دستوپنجه نرم میکند. سرکوبهای گسترده، انباشت نارضایتیها، و فقدان گفتوگو میان نیروهای اصلی حاکمیت و مخالفان، کشور را به نقطهای رسانده است که هر حرکت ولو محدود در مسیر همگرایی و مصالحه، معنایی فراتر از خود مییابد. از این منظر، صدور چنین بیانیهای، ولو پر از کاستی و ابهام، واجد ارزش و اهمیتی نمادین است.
در تاریخ معاصر ایران، طرح ایدهٔ آشتی ملی بیسابقه نیست. در دورهٔ مشروطه، بسیاری از رهبران آزادیخواه تلاش داشتند شکافهای قومی، مذهبی و سیاسی را در قالب قانون اساسی و نظام پارلمانی حل کنند، هرچند که آن تجربه به دلایل گوناگون نیمهکاره ماند. پس از انقلاب ۵۷ نیز بارها بحث «گفتوگوی ملی» یا «مصالحه» مطرح شده است، اما غالباً به دلیل غلبهٔ نگاه امنیتی، این صداها مجال بروز پیدا نکردهاند. در مقطع پس از انتخابات ۸۸ نیز، وقتی ایدهٔ آشتی ملی مطرح شد، با مقاومت جدی روبهرو گردید، نه تنها به سرانجام مثبتی نرسید، بلکه برعکس استیلای دور دیگری از سرکوب بر کشور، امکان گشایشی بزرگ به سوی تأمین ارادهٔ مردم را از ایرانیان سلب کرد. از این رو، بیانیهٔ تازه اصلاحطلبان را میتوان تلاشی دوباره در امتداد همین تجربههای تاریخی دانست، تلاشی که اگرچه محدود است اما بازتابدهندهٔ یک ضرورت عمیق اجتماعی است.
این بیانیه در اصل بر این نکته تأکید دارد که هیچ نیرویی به تنهایی قادر به عبور دادن کشور از بحرانهای کنونی نیست. دعوت به همزیستی، پرهیز از خشونت و تلاش برای بازسازی اعتماد عمومی، محورهای اصلی این مهم است. در شرایطی که شکافهای سیاسی و اجتماعی به مرز خطرناکی رسیده و رادیکالیسم در منتهیالیه طیفهای سیاسی جامعه تقویت شده است، چنین تأکیدی میتواند از اهمیت بسیار برخوردار باشد. جامعهٔ ما در حال فرسایش سرمایهٔ اجتماعیست و هر سخنی که مردم را به یاد ضرورت گفتوگو، همگرایی و آشتی بیندازد، نقشی حیاتی دارد.
نقاط مثبت بیانیه قابل چشمپوشی نیستند. نخست آنکه برای اولین بار در سالهای اخیر، بخشی از جریان اصلاحطلب رسماً بر ضرورت مصالحهٔ اجتماعی پافشاری کرده است. دوم آنکه، این بیانیه با فاصله گرفتن از منطق «غلبه بر دیگری»، میکوشد بر عقلانیت سیاسی و پرهیز از خشونت تأکید کند. و سوم آنکه، نفس طرح ایدهٔ آشتی ملی، ولو در سطح گفتمان، میتواند مبنایی برای ایجاد امید اجتماعی و جلوگیری از تشدید چرخهٔ نفرت و انتقام باشد.
با این همه، نقدها و ضعفهای مهمی نیز بر بیانیه و در آن وجود دارد. مهمترین آن، نبودِ راهکارهای مشخص است. صرف دعوت به آشتی کافی نیست، آشتی تنها زمانی معنای عینی پیدا میکند که حقوق اساسی شهروندان تضمین شود، فضای گفتوگو آزادانه فراهم گردد و همهٔ طرفها احساس کنند سهمی در آینده دارند. بیانیه در این زمینه ساکت است و به کلیات بسنده کرده است. دوم آنکه، متن بیانیه به مسائل بنیادین مردم مانند بحران معیشت، شکاف طبقاتی، و مطالبات اقتصادی چندان نپرداخته است. حال آنکه بدون توجه به این مسائل، هر نوع آشتی سیاسی پایدار نخواهد بود. سومین نقد، ابهام در تعریف «طرف آشتی» است. آیا اصلاحطلبان آشتی ملی را میان خود و حاکمیت میخواهند یا میان همهٔ نیروهای سیاسی و اجتماعی کشور؟ این ابهام باعث میشود بیانیه بیشتر شبیه یک اعلام موضع کلی باشد تا یک نقشهٔ راه عملی.
با وجود این کمبودها، باید به یاد داشت که آشتی ملی در هیچ کشوری یکشبه و بدون تنش شکل نگرفته است. تجربهٔ آفریقای جنوبی پس از پایان آپارتاید نشان داد که مصالحهٔ اجتماعی، اگر با ارادهٔ سیاسی و سازوکارهای روشن همراه باشد، میتواند کشور را از چرخهٔ خشونت و انتقام خارج کند. در کشورهای آمریکای لاتین، بهویژه در شیلی پس از سقوط دیکتاتوری پینوشه، آشتی ملی یکی از ابزارهای کلیدی برای بازسازی دموکراسی بود. ایران نیز، با همهٔ تفاوتهای تاریخی و فرهنگیاش، نمیتواند از این تجربهها بینیاز باشد.
بیانیهٔ اصلاحطلبان، اگرچه به لحاظ محتوا هنوز ناتمام و مبهم است، اما به لحاظ سیاسی حامل پیامی روشن است: ایران بیش از هر زمان به صلح اجتماعی و بازسازی اعتماد نیاز دارد. شاید این بیانیه، به تنهایی راهگشا نباشد، اما میتواند آغازی باشد برای گفتوگویی گستردهتر، شفافتر و صادقانهتر میان نیروهای سیاسی، مدنی و اجتماعی.
امروز کشور ما در نقطهای ایستاده که تداوم شکافها و خصومتها میتواند آینده را بیش از گذشته تهدید کند. اگر آشتی ملی صرفاً در حد یک شعار یا بیانیه باقی بماند، بیتردید بیاثر خواهد شد. اما اگر این ایده به یک پروژهٔ اجتماعی و سیاسی واقعی بدل گردد، میتواند فرصتی تاریخی برای عبور مسالمتآمیز از بحرانها و آغاز راهی تازه باشد.
به همین دلیل، حتی در عین نقد و تأکید بر کاستیها، باید ارزش نمادین و سیاسی این بیانیه را دید و آن را جدی گرفت. در نهایت، این تنها از مسیر آشتی، گفتوگو و همگرایی است که آیندهای کمهزینهتر برای مردم ایران رقم خواهد خورد.