سایت بی بی سی دوشنبه بیست و پنج ژانویه نوشت که خبرگزاری فارس صبح روز دوشنبه ۵ بهمن (۲۴ ژانویه) در گزارشی نوشته که آقای کروبی در پاسخ به این سئوال که “آیا شما رئیس جمهور قانونی و منتخب ملت ایران را به رسمیت می شناسید” گفته است: “بنده اشکالات خود را همچنان وارد می دانم، اما در خصوص سئوال شما باید بگویم بله، رئیس جمهور را نیز به رسمیت می شناسم”. در ادامه همین خبر همین سایت نوشته که ساعتی بعد سحام نیوز، سایت رسمی حزب اعتماد ملی، در توضیحی به نقل از حسین کروبی، فرزند کروبی نوشته است که: “آقای کروبی گفتند که من کاملا بر این عقیده که در انتخابات تقلب روی داده و شبهه انگیز بوده محکم ایستاده ام، و اعتقاد دارم که در شمارش آرا کاملا دخالت شده است، اما چون آقای خامنه ای حکم آقای احمدی نژاد را تنفیذ کردند، به همین خاطر آقای احمدی نژاد را رئیس دولت این نظام می دانم”.
حسین کروبی در پاسخ به این سئوال که چرا این موضع آقای کروبی چند ماه پس از تنفیذ حکم ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد اعلام می شود، گفته است: “شاید به این دلیل بوده که در ۸-۷ ماه گذشته ایشان منتظر بودند که حاکمیت به اعتراضات مردم توجه کند و به خواسته های آنها تن بدهد، اما اکنون که حاکمیت اصرار دارد که به خواسته مردم تن ندهد، ایشان می خواهند راه برون رفتی ایجاد کنند”. فرزند کروبی در تحلیل این اظهارات پدر خود گفته که این عقب نشینی نیست، بلکه جستجوی راه برون رفت از وضعیتی است که دولت ایجاد کرده و کشور را به سمت پرتگاه می برد.
بیگمان اظهاراتی از این دست در شرایط کنونی ایران و در مقایسه با اظهارات قبلی آقای کروبی به نوعی می تواند عقب نشینی به حساب آورده شود. زیرا که اساسا جنبش سبز سرآغاز خود را در اعتراض به تقلبات گسترده در انتخابات اخیر ریاست جمهوری که متعاقب آن احمدی نژاد به ریاست جمهوری رسید باز می یابد، و بنابراین قبول احمدی نژاد به عنوان رئیس دولت به منزله زیر سئوال بردن فلسفه آغازین شروع این جنبش، و علت وجودی آن به حساب می آید. چنین امری می تواند اذهان عمومی را به یاد مماشات اصلاح طلبان در دوران زمامداری خود، و عدم جدیت کافی در مقابله با جناح تندرو داخل حکومت و اعمال آنان بیاندازد. مماشاتی که بیگمان یکی از عوامل اصلی شکست جنبش اصلاح طلبی در آن دوران و رویگردانی مردم از آنان بود.
اما آیا می توان گفت که ما باز در مرحله تکرار همین تجربه مماشات از طرف اصلاح طلبان قرار گرفتهایم؟ آیا می توان گفت که این بار نیز علیرغم مقاومت بهتر و جانانهتر اصلاح طلبان، آنان باز ناامید از توان قطعی خود در پیشبرد امر اعتراضات، دوباره به عقب نشینی روی آورده، و روند تحولات را دوباره تنها گذاشتهاند؟ و آیا می توان گفت که در نبود اصلاح طلبان جنبش به شدت ضعیف شده، و به شکست خواهد رسید؟
در هفتههای اخیر ما شاهد تاکتیکهای دیگری از طرف جناح کودتا و خامنهای در مقابل جنبش بودیم، که خود را در مناظرههای تلویزیونی اصلاح طلبان و اصولگرایان نشان داد، و نیز شاهد آن بودیم که خامنهای با پیشبرد سیاست جذب حداکثری و دفع حداقلی در صدد انشقاق افکنی در میان نیروهای مختلف جنبش بود. و ظاهرا سخنان کروبی نشان می دهند که خامنهای در این سیاست خود موفق شده، و توانسته بخشهائی از آنان را تا حدودی به پذیرش وضع موجود وادار کند.
اما با توجه به دلایل زیر شاید هنوز زود باشد که از عقب نشینی طیفهائی از اصلاح طلبان، و از این فراتر کل جنبش در مقابل جناح کودتا سخن گفت. در مورد کروبی و اصلاح طلبان باید گفت:
ـ سخنان کروبی در خصوص این که “هر قدر که زمان میگذرد، اعتقاد من به دستکاری گسترده در انتخابات اخیر مستحکمتر می شود” نشان از آن دارد که هنوز کروبی علیرغم تاکتیک جدید خود، کماکان بر سر مواضع قبلی ایستاده است.
ـ خامنهای و جناح کودتا روشهای دیگری را در پیش گرفتند، که این منطقا می طلبد که در جناح اصلاح طلب نیز تاکتیکهای معینی در جهت پیدا کردن زبان تفاهم و یا در جهت در پیش گرفتن مانورهای خاص دیگر در نظر گرفته شود. این منطق خلاف آن منطق پیشین است که هر نوع عقب نشینی طرف مقابل را امکانی برای تعرض بیشتر و شدیدتر می بیند.
ـ اصلاح طلبان برانداز نیستند، و بنابراین منطقی می نماید که در جهت سازش از طریق تفاهم اقدام کنند. تفاهمی که بناچار باید به نوعی ناظر بر برآورده کردن خواستههای آنان از جمله آزادی زندانیان سیاسی، پاسخگو بودن دولت و فضای باز سیاسی و مطبوعاتی باشد. با توجه به تاکید و پافشاری کروبی بر تقلبی بودن انتخابات، منطقا باید این عمل را برای کسب دستاوردهای دیگری تعبیر کرد.
ـ ظاهرا چنین می نماید که گفتههای کروبی در جهت تاثیرگذاری بر خامنهای برای اتخاذ تصمیمات سیاسی دیگری می باشد. یعنی این که هنوز بخشی از اصلاح طلبان خامنهای را کاملا متعلق به طرف مقابل نمی بینند، و بنابراین از سیاست تاثیرگذاری معین بر وی تبعیت می کنند.
ـ عقب نشینی بدون دستاورد معین اصلاح طلبان، به منزله تضعیف شدید آنان و نهایتا روبیدن آنان از صحنه سیاسی کشور است. بنابراین سرنوشت سیاسی اصلاح طلبان به جنبش گره خورده است. پس آنان را از ماندن در کنار جنبش سبز چارهای نیست!
با درنظرداشت موارد بالا می توان دو سناریو را در کل در آینده بر اساس این موضعگیری جدید کروبی برای کروبی پیش بینی کرد: سناریوی اول عبارت است از درغلطیدن کروبی به پیروی از سیاستهای تاکتیکی و تنها تاکتیکی در ازای کسب امتیازاتی خاص، و سناریوی دوم استفاده از چنین تاکتیکهائی به منظور تعرض جدید در زمینه عمومی و استراتژیکی. در مورد سناریوی اول باید گفت که هنوز دلایل کافی برای اثبات آن در دسترس نیست، و به شیوهای خودبخود نمی توان گفت که پذیرش احمدی نژاد ما را به این امر رهنمون می شود. و در مورد سناریوی دوم می توان گفت که با توجه به حرفهای خود کروبی در پافشاریش بر خواستههایش، و این که این عمل وی در جهت پاسخگو کردن دولت جدید در مورد مسائل روزمره زندگی مردم است، منطقی تر به نظر می رسد.