کارگران کارخانه ایران ترمه که ۲۶ ماه است حقوق خود را دریافت نکرده اند، ۳۳۵۰ کارگر اخراجی کارخانه پارس الکتریک، کارگران اخراجی کارخانه های دولتی اراک، کارگران اخراجی و در معرض اخراج کارخانه روغن نباتی قو و انبوه مزدبگیران بیکار و در آستانه بیکاری و زیر خط فقر در ایران، به استقبال روز جهانی کارگر می روند!
پس از کشتار کارگران معترض در اول ماه می ۱۸۸۶، کنگره بین المللی کارگران در پاریس در سال ۱۸۸۹ این روز را به عنوان روز جهانی کارگر تصویب کرد. پس از آن رسماً “اول ماه می” نماد مبارزه ای شد که قرار بود اشتغال مناسب، امنیت شغلی و حقوق مادی و معنوی کارگران و خانواده های آنان را تأمین کند و امروز پس از ۱۲۱ سال از گذشت آن قرار بین المللی، کارگران ایران در شرایطی این یادمان را برگزار می کنند که پس از اعلام ششصد هزار تومان به عنوان خط فقر از جانب مسئولان نظام، توسط شورای عالی کار کشور حداقل حقوق کارگر ٣٠٣هزار و ۴٨تومان، یعنی پنجاه درصد زیر خط فقر تعیین شده است. آن هم در شرایطی که گرانی و رکود تورمی روزافزون در کشور قدرت خرید کارگران و زحمتکشان را هر روز کاهش می دهد.
کارگران ایران هر جا که امکان حضور و حتی زندگی زحمتکشی خود را یافته اند مبارزه کرده اند و نمایندگان ِ سرفرازشان در زندانهای تهران و شهرستانهای ایران دارند با پرداخت باقی مانده جان و جوانی خویش بهای حق طلبی طبقه خود را می پردازند.
منصور اسالو رئیس هیئت مدیره سندیکای شرکت اتوبوسرانی تهران را که از ناراحتی قلبی، کمر درد و بیماری چشم رنج میبرد، تاجایی که تا به حال ۳ بار پزشک قانونی بر ضرورت مداوای او در خارج از زندان تاکید کرده است، همین یکشنبه گذشته با دست بند و پابند به شعبه ۶ بازپرسی دادگاه انقلاب کرج بردند تا در آستانه روزکارگر زهر چشم تازه ای از کارگران بگیرند. برای او که محکومیت ناحق خود را می گذراند پرونده جدیدی گشودند. بنابر شکایت “سرداران رشید” جمهوری اسلامی، علی حاج کاظم، رئیس و علی محمدی معاون زندان گوهردشت کرج. و اتهام هم هر چه بی اساس تر، برای ظابطان و مجریان قانون در ایران محکمتر و آشناتر: ارتباط با معاندین نظام در زندان. اگر چنین نکنند چگونه حضور خودرا اثبات کنند؟ چگونه بگویند هستند در کشوری که به گزارش واحد اطلاعات اقتصادی اکونومیست، که در ماه فوریه ۲۰۱۰ منتشر شد، نرخ بیکاری در سال جاری ۱۳.۲ درصد و نیروی کار در کشور ۲۵ میلیون و ۷۰۰ هزار نفر خواهد بود؟ و بر این زمینه افزوده خواهد شد هیولای طرح غیرعلمی و پرابهام هدفمند کردن یارانه ها با کابوس مدیریت دولت احمدی نژاد؛ رئیس جمهوری که می گوید: “خدا را شکر که چیزی از اقتصاد نمی دانم” و سازمان برنامه و بودجه را منحل و شورای برنامه ریزی را هم برمی چیند. کسی که میلیونها کارگر ایرانی، که قرار است چرخ تولید این مملکت را بچرخانند، نمی بیند و از نیازهای آنان خبر هم ندارد و البته میانه ای هم با آنان ندارد؛ زیرا که بیکاری کارگران و عدم امکان تجمع آنان در محیط های بزرگ تولیدی، یکی از بهترین شانسهای حکومت احمدی نژاد است برای جلوگیری از ایجاد تشکلهای کارگری و سامان یافتن اعتراضات و مطالبات آنها. برای احمدی نژاد آسانتر است که به فریب اذهان ساده و تربیت نشده طبقات و اقشار محروم جامعه روی بیاورد، سیب زمینی توزیع کند، سرمایه نسلهای آینده کشور را خرج برنامه بی بنیاد “بنگاههای زوده بازده” ـ بخوان بی بازده ـ کند و “مسکن مهر” راه بیاندازد که حاصلش رکود در بخش مسکن و از میان بردن صدها هزار فرصت شغلی باشد. رئیس دولتی که رکود تورمی در کشور آخرین محصول سیاستهای اقتصادی اوست وبه گفته دبیر اجرایی خانه کارگر بوشهر، ظرف ۴ سال دولتمداری او شمار کارگران شاغل دریکی از بزرگترین حوضه های تولید انرژی یعنی میدان گاز پارس جنوبی (عسلویه) از ۶۰ هزار به ۸ هزار نفر کاهش یافته است. یک تابلوی هول انگیز از سیاستهای ضدکارگری، ضدتوسعه و ضدملی. آنچه که کارگران به حق در پلاکاردهای اعتراضی خود با عبارت «بیکاری مساوی فقر و گرسنگی» به روشنی بیان می کنند.
جنبش کارگری ایران امروز در چنین شرایطی به استقبال روز جهانی کارگر می رود. دشواری کار این جنبش در عدم امکان تشکلیابی است، که سیاست پلیسی – امنیتی دولت حاکم، یک وجه آن و عدم رشد و توسعه بنگاه های تولیدی پایدار و پراکنده شدن نیروهای کارگری به علت بیکاریهای پی در پی و ستیز دائم با هیولای فقر و گرسنگی است. اما اقبال بزرگ این جنبش فرصت همگرایی با جنبش عظیم میلیونی ای است که در اعتراض به کودتای انتخاباتی خرداد ۱۳۸۸ شکل گرفت. این فرصت تاریخی و ملی وقتی فراهم می شود که رهبران و فعالان جنبش سبز ایران قدر و ارزش این نیروی آگاه و تعیین کننده را دریابند و شرایط نزدیکی خود را با آن و آن را با خود بیش از گذشته فراهم کنند.