پنجشنبه ۱۴ تیر ۱۴۰۳ - ۰۱:۵۱

پنجشنبه ۱۴ تیر ۱۴۰۳ - ۰۱:۵۱

ترک تحریم می‌کنم، خطر جلیلی جدّی است!
تا نظام جمهوری اسلامی پابرجا است وضع را نمی‌شود از این بهتر کرد اما می‌شود بسا بدتر کرد. براندازی نه فعلا ممکن است نه فعلا مطلوب. آیا انتخاب میان بد...
۱۴ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: ياسر ميردامادی
نویسنده: ياسر ميردامادی
اصلاح‌طلب اصول‌گرا، ادامه داره ماجرا
هستهٔ سخت قدرت، بر اساس منافع خود و بر پایهٔ یک خطای محاسباتی رضایت داده است که انتخابات را حداقل نیمه‌رقابتی کند. جامعه زخم‌های عمیقی از سیاست‌های حاکمیت بر روح...
۱۴ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: سياوش - ايران
نویسنده: سياوش - ايران
دلایل فراخوان «ث ژ ت» برای دادن رأی به برنامه «جبههٔ نوین مردمی»
«ث ژ ت» هرگز خود را در پناهگاه مخفی نکرده است و همواره حتی به قیمت تحمل ضربات شدید مواضع شجاعانه‌ای که لازم بوده را اتخاذ کرده است؛ به عنوان...
۱۳ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: برگردان ف. دوردانی
نویسنده: برگردان ف. دوردانی
بر خلاف مرحله‌ی اول، در مرحله‌ی دوم انتخابات ریاست جمهوری شرکت می‌کنم و به آقای پزشکیان رأی می‌دهم!
برای رهایی ایران از اقتدارگرایی و تمامیت‌خواهی، با رنج و اندوه خون ریخته‌شدهٔ جوانان در این چند دهه در جان، بر خلاف دور اول، در دور دوم انتخابات شرکت می‌کنم...
۱۳ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: زهره تنکابنی
نویسنده: زهره تنکابنی
جلیلی نمایندۀ جبهۀ پایداری و هستۀ سخت قدرت است!
سعید جلیلی، نامزد مورد حمایت جبههٔ پایداری، با پیشینۀ وابستگی فکری و تشکیلاتی به انجمن حجتیه، از چهره‌های متحجر و تاریک‌اندیش جمهوری اسلامی‌ و نماد ایستایی در برابر مطالبات بر...
۱۳ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: هیئت سیاسی - اجرایی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
نویسنده: هیئت سیاسی - اجرایی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
رأی معترضان و عدم افزایش مشروعیت!
یادمان باشد که هرچه جامعه ضعیف‌تر شود، از فرصت‌ها و شانس‌هایی که در مسیر بهبود، تغییروتحول  پیش خواهد آمد، کمتر می‌توانیم استفاده کنیم و شانس‌های آینده ایران را از دست...
۱۳ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: کیوان صمیمی
نویسنده: کیوان صمیمی
انتخاب ایران آزادی و تجدد و دموکراسی است!
نیروی تجدد و دموکراسی یک قرن است که ایران مال همه‌ی ایرانیان است شعار اوست. اکنون نیروهای وسیعی از جنبش اسلامی نیز به همین نگاه پیوسته اند. در پهنه‌ی سیاست...
۱۳ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: امیر ممبینی
نویسنده: امیر ممبینی

مسائل لنینیسم

« پاره سنگ » و« برگ رأی »

یکی از اشتباهات که دائماً در جریان هر تدارک و شرکت در انتخابا ت تکرار میشود، برخورد با انتخابا ت بعنوان یک چیز کامل و کافی است . همین کافیست، اکثریت را بطرف خود بکش و دیگر کار تمام است. اما چه بدرستی لنین خاطر نشان میکند « استناد به اکثریت مردم در مسائل مشخص انقلاب هنوز چیزی را حل نمی کند ... تعویض مسائل مشخص مبارزات طبقاتی در لحظۀ تشدید ویژه آن، استناد « عمومی » به « ارادۀ خلق » فقط میتواند شایسته کله پوک ترین خرده بورژوا باشد»

حوادث قرقیزستان برای یک بار دیگر بطور جدی مسئله تناسب بین « پاره سنگ » و « برگ رأی »، همچون وسیله مبارزه برای کسب حاکمیت را مطرح نمود . در این ایام سالگرد لنین، بی مورد نخواهد بود، اگر به رهبر انقلاب پرولتری در این رابطه مراجعه کنیم. چون او همه جانبه از لحاظ تئوری آن را طراحی وبشکلی درخشان در عمل به اجرا نهاد. از کوچک شروع می کنیم، چون در کوچک اغلب بزرگ انعکاس می یابد. در ژوئیه سال گذشته قربان بک باکیف با کسب سه چهارم آرا به عنوان رئیس جمهور قرقیزستان انتخاب گردید. کانالهای تلویزیونی روسیه در آن ایام خاطر نشان ساختند، که با وجود مشکلات اقتصادی، باکیف موفق گردیده ثبات سیاسی را در کشور حفظ کند. بهای این ثبات،امروز که حاکمیت طایفه باکیف سرنگون گردیده ودر پایتخت قیام مردمی در جریان و کشور را خطر جنگ داخلی شمال با جنوب تهدید می کند، روشن می گردد. در توضیح این اتفاقات، میتوان فقط به این اکتفا کرد، که در انتخابات سال گذشته تقلب صورت گرفته است، و حال اراده واقعی مردم خود را به نمایش گذاشته است . ولی اگر در این انتخابات تقلب صورت نمی گرفت، آنوقت دیگر احتیاج به پاره سنگ پیدا نمی شد …

اما چنین توضیحی ساده کردن مسئله است. دیالکتیک پروسه های تاریخی بسیار پیچیده تر از این است. روشن است، که هیچ انتخاباتی بدون تقلب انجام نمی شود.اما مسئله فقط دراین نیست. من شخصاً معتقدم که در انتخابات قرقیزستان اگر تقلب صورت گرفته باشد، این تقلب تعیین کننده نبوده است . باکیف بدون استفاده از این منابع هم انتخاب می شد. فقط چنان که لنین می گوید، چنان مسائلی پیش می آید، که خلق حق دارد و موظف است، که آن را نه از طریق رأی گیری، بلکه با زور حل کند ( مجموعه آثار روسی جلد ۳۴ ص ۴۳۶ ).  و روشن می گردد، که نتایج کاربرد « پاره سنگ » و «برگ رأی » از طرف همان مردم، و در رابطه با همان مسئله، در همان شرایط یکسان، می تواند کاملاً متضاد باشد. این متناقض به نظر می آید، اما تاریخ دقیقاً از طریق همین تناقضات به جلو گام برمی دارد – وحدت و مبارزه اضداد.

در تأئید می توان از نمونه رأی گیریهایی اسم برد، که در آن تقلب صورت نگرفته است، ولی هیچ گونه نتایج واقعی را بدنبال خود نیآورده است، چون آنها بوسیله « پاره سنگ » حمایت نشده و استحکام نیافته بودند . و در نتیجه در جهت متضاد خود پرواز کردند.در رفراندوم ۱۹۹۱ سه چهارم شرکت کنندگان آن به حفظ اتحادجماهیر شوروی رأی دادند، اما پس از شش ماه اتحاد شوروی دیگر در خرابها افتاده بود . و یا در دهه ۹۰ قرن گذشته اپوزیسیون میهن پرست – خلقی روسیه بارها در انتخابات ارگانهای محلی پیروز گردید. دارای ۳۰ نفر شهردار سرخ و ارگانهای قانون گذاری بیش از ده ناحیه را در اختیار داشت– پس تمامی اینها اکنون به کجا رسیده است؟

در انتخابات مجلس مؤسسان در سال ۱۹۱۷، اس – ارها پیروزی تعیین کننده بدست آوردند. اما این مانع آن نشد که « مؤسسان » حاکمیت شوراها را منحل نکند. و در نهایت کار بدون استفاده از اسلحه پیش نرفت. تصور میکنم، که بسیاری از خوانندگان از این لیست خشمگین گردند . آیا واقعاً ممکن است چنین رأی گیریهای مختلف را که از لحاظ محتوا کاملاً با هم تفاوت دارند به وسیله ویرگول کنار هم گذاشت ؟ بحث نمی کنم. نمونه های بیان شده واقعاً هم از لحاظ تاریخی و اجتماعی مختلف هستند.اما به هر حال در آنها یک چیز مشترک وجود دارد. و این مشخصاً – تسلط ایمان قلبی به نیروی معجزه گر « برگ رأی » است. البته زمانی که معلوم گردد رأی گیری « تنها » که نیروی واقعی و قاطعیت تا پای مرگ برای نتایج آن را پشت سر نداشته باشد، در سیاست از وزن خاصی برخوردار نیست، این توهم از بین میرود. چنین رأی گیریهایی، نهایت اهمیتی که می توانند داشته باشند، که هیچ کس وهیچ چیز را متعهد نمی کند، نظر سنجی اجتماعی است.

شخصیت های بزرگ تاریخ، که در سیاست مفاهیم را خوب درک می کنند در این رابطه بدون توهم اظهار نظر کرده اند. مثلاً :« منتظر کنگره بودن … حماقت است. چون کنگره ثمره ای نخواهد داد. هیچ چیز نمی تواند بدهد».

چه کسی و در رابطه با کدام کنگره این را گفته است ؟ این را لنین در ۲۹ سپتامبر ۱۹۱۷ در نامۀ سری به کمیته (۲) مرکزی حزب بلشویک در رابطه با آستانه کنگره دوم شوراها گفته است ( مجموعه آثار جلد ۳۴ ص ۲۸۱ ) .  و ۲۷ سپتامبر تاریخ مقاله لنین است که در آن آخرین پیشنهادات سازش با رهبری اس ار – منشویک شوراها قیدگردیده، که شامل آخرین واریانت های گسترش صلح آمیزانقلاب روسیه است. چنین واریانت هایی بارها ازطرف لنین پیشنهاد شده بود. از ماه مارس تا ژوئن ودر طول سپتامبر ( پس از شکست قیام کارنیلوف ) . چون او معتقد بود که گسترش صلح آمیز انقلاب در تاریخ جزو احتمالات بسیار نادر و بسیار با ارزش است، که بخاطر آن بلشویکها و کلاً طرفداران متدهای انقلابی میتوانند و باید برای سازش تلاش کنند ( مجموعه آثار روسی جلد  34  صفحه ۱۳۵)

اما در سپتامبر، در فاصله ۲ روز، تحول از پا فشاری بر انتقال صلح آمیز حاکمیت به شوراها، به وسیله« برگ رأی »،به در خواست کسب حاکمیت به وسیله « پاره سنگ » صورت گرفت. البته میدان روزنامه برایتوصیف تمامی دلایل عینی این پروسه کافی نیست . اما این بهیچوجه، سمتگیری استراتژیکی پروسه انقلاب وقانونمندی عمومی آن، که هم در انتخابات و هم در دیگر موارد مبارزه بخاطر حاکمیت عمل می کند، را تغییرنداد .یکی از اشتباهات که دائماً در جریان هر تدارک و شرکت در انتخابا ت تکرار میشود، برخورد با انتخابا تبعنوان یک چیز کامل و کافی است . همین کافیست، اکثریت را بطرف خود بکش و دیگر کار تمام است. اما چهبدرستی لنین خاطر نشان میکند « استناد به اکثریت مردم در مسائل مشخص انقلاب هنوز چیزی را حل نمی کند…. تعویض مسائل مشخص مبارزات طبقاتی در لحظۀ تشدید ویژه آن، استناد « عمومی » به « ارادۀ خلق » فقط میتواند شایسته کله پوک ترین خرده بورژوا باشد » ( مجموعه آثار جلد ۳۴ ص ۱۲۴ ) .

انتخابات – تنها یکی از اشکال گرفتن حاکمیت است، که زیاد هم معمول نیست. اشکال گرفتن حاکمیت می تواندبسیار گوناگون باشد . غیر از انتخابات، کودتا در کاخ سلطنتی، کودتای دولتی، بدست گرفتن حاکمیت در حال سقوط، جمع کردن حاکمیتی که بر زمین افتاده است، و مانورهای مختلف در رابطه با موارد بالا. می توان مثلاً کودتای دولتی صورت داد و نتایج آن را به تصویب مجلس رساند (در توطئۀ بلاوژ چنین عمل کردند). ( تصمیم روسیه،اوکرائین و بلاروس در مورد انحلال شوروی – مترجم). و یا نتایج کودتای قهر آمیز را بوسیله رفراندوم به تصویب رساند ( یلتسین در ۱۹۹۳ چنین عمل کرد ).( حمله بوسیله تانک به مجلس روسیه – مترجم ). و نهایتاً، اشکال بسیار متنوع دست به دست شدن حاکمیت وجود دارد که در آن وضعیت سیاسی تغییر ناپذیر می ماند. ا نتخابات همراه با قانونمندیهای ویژۀ خود، تابع یک سری قوانین عمومی تر و بنیادی تر گرفتن حاکمیت است ودر هر انتخاباتی قبل از هر چیز باید این قانونمندیهای عمومی را در نظر گرفت. نقطه ضعف انتخابات سراسری قبلی روسیه این بود، که در جریان تدارکات برای شرکت در انتخابات، اپوزیسیون تدابیر لازم برای گرفتنحاکمیت را انجام نداده بود. واین نا رسائی عمومی در سطح مناطق دیگر خود را نشان داد. فکر می کنم هیچکس این فاکت تأسف آور را نفی نکند،که در اکثریت مناطقی که اپوزیسیون پیروز شده بود، نتوانستند به معنای واقعی کلمۀ حاکمیت را در دست بگیرند . گرفتن حاکمیت – استراتژی است، انتخابات – تاکتیک است . مکمل ترین تاکتیک در فقدان استراتژی موفقیت را بهمراه نخواهد آورد. نباید گاری را جلو اسب نهاد . باید نه فقط برایانتخابات، بلکه برای تصرف حاکمیت آماده گردید.این که در چه شکل مشخصی این تصرف صورت می گیرد –

از طریق انتخابات یا دیگر شیوه ها – این مسئله درجه دوم است، و در تمامی تاریخ مسئله درجه دوم بوده است. آن کسی که برای گرفتن حاکمیت خوب تدارک دیده است،هم در انتخابات وهم در جریان دیگرچرخشهای سیاسی پیروز می گردد.

مطالب بالا را ما اینجا فقط در یک نمونه تئوریک و پراتیک (تاریخی) بررسی خواهیم کرد. هنر تسخیر حاکمیت نیازمند انتخاب لحظه دقیق و مناسب از طرف مدعی آن است. معنای انتخاب لنینی«امروز زود است و پس فردا- دیر است»؟ چیست.در هیچ کدام از آثار و نوشته های لنین همچین چیزی وجود ندارد. همه این را از طریق اشعارمایا کوفسکی می دانند:«خودش آمده بود. در یک نیم تنه پاره – راه می رفت. قابل شناخت نبود. می گفت امروز،بپا خواستن زود است. و پس فردا – دیر است». شاید اعتراض گردد، که اگر برای قیام ( « پاره سنگ » ) انتخاب لحظۀ مناسب ممکن است، اما برای انتخابات

(۳)« برگ رأی» تعیین چنین لحظه ای از قبل مشکل است .  چون تقویم قانون اساسی انتخابات با تقویم سیاسی مطابقت ندارد. این درست نیست. مثلاً امروز حزب لیبوریست حاکم در بریتانیا تصمیم دارد که مجلس را منحل کند. برای اینکه انتخابات قبل از موعد مجلس را تعیین کند. واضح است که رهبران لیبوریستها اوضاع را تحلیل کرده اند و آن را برای پیروزی خود مناسب تشخیص داده اند. در تارخ نوین روسیه همچنین می توان حداقل یک مورد یافت.زمانی که اپوزیسیون چپ میهن پرست می توانست انتخابات قبل از موعد مجلس دوما را تعیین کند وپیروزی « کامل و نهایی » را بدست آورد. اما این شانس را از دست داد.

این امکان از دست رفته تا کنون همچون خار بر دل نشسته است. صحبت بر سر تصویب کاندیداتوری کریینکو به عنوان نخست وزیر در آوریل ۱۹۹۸ از طرف دومای دولتی است. در آن زمان پیش بینی دقیق وجود داشت(مثلاًگزارش معروف دیمتری میتایف)، که در پایان تابستان، در روسیه بحران مالی آغاز خواهد شد. اگر دقیق تر گفته شود، این بحران می بایست در آستانه انتخابات ریاست جمهوری ۱۹۹۶ روی می داد. اما آنوقت با تصمیم شخصی برخی از رهبران غرب ، میلیاردها دلار اعتبار در اختیار یلتسین قرار گرفت  اما در آغاز ۱۹۹۸ اوضاع کاملاً چیز دیگری بود. آنزمان دیگر بحران دامن بازارهای مالی جنوب شرقی آسیا را گرفته بود و ذخیره های صندوق بین المللی پول در نوبت اول به آنجا سرازیر می شد. به همین دلیل برای تمامی کسانی که با دقت حوادث مالی -اقتصادی کشور را تعقیب می کردند،کاملاً روشن بود، که چرنامردین نخست وزیررا با کریینکو عوض می کنند. دقیقاً بخاطر اینکه مسئولیت بحران را به گردن او بندازند . همزمان نیز گناه بر گردن دوما می افتاد که نخست  وزیری این « کیندر سور پریز » را تصویب کرده بود.

اگر مجلس دوما کریینکو را تاًیید نمی کرد، حتماً انتخابات به ماه اوت – لحظۀ بحران می افتاد. طبیعی است، که حکومت تلاش می کرد تا حد امکان بحران را به عقب بیندازد. شاید چوبایس می توانست با وام دهندگان بزرگغربی کنار بیآید و به جای آن ۸/۴ میلیارد دلار که در جریان بحران از بین رفت، وامهای بزرگتری بگیرد. اما بدون شک، با توجه به تضادهای داخلی و ضعف مالی، «حزب حاکم» نمی توانست در طول تابستان سازماندهی لازم برای انتخابات را تدارک ببیند. اپوزیسیون چپ میهن پرست می توانست پیروزی مطلق بدست آورد. بحران در هر حال بزودی فرا می رسید . دولت ضد بحران پریماکف – ما سلوکف در هر حال بر سر کار می آمد و باهمان موفقیت عمل می کرد. اما آنوقت آنها بر اکثریت مجلس تکیه می کردند و دیگر ممکن نبود که این دولت را به همان راحتی به استعفا فرستاد. وعدم اعتماد به یلتسین نیز در مجلس به تصویب می رسید. وبعد کی می داند، که اگر اپوزیسیون چپ میهن پرست مجلس دست به ریسک می زد،حوادث چگونه پیش می رفت؟ اما اپوزیسیون دست به این ریسک نزد وعملاً راه را برای بناپارتیسم پوتین باز کرد که امروز به رژیم نئو فئودالیسم تبدیل شده … خلاصه در ماه آوریل زود بود، اما در دسامبر  دیگر دیر بود.

حال این مسئله را رها کنیم و برگردیم به مسئله تعیین لحظۀ قیام از نظر لنین. در این رابطه شواهدی وجود دارد،که تأیید کننده منبع مایا کوفسکی است . حرفهای لنین از زبان جان رید در کتاب « ده روزی که دنیا را لرزاند » چنین آمده است : « ۲۴ اکتبر برای اقدام بسیار زود است . برای قیام اساس عمومی روسیه لازم است، اما ۲۴ م همه هیئتهای نمایندگی در کنگره حضور نخواهند داشت . از طرف دیگر ۲۶ اکتبر برای اقدام بسیار دیر خواهدبود . در این زمان کنگره سازمان یافته است و یک مجمع بزرگ سازمان یافته، مشکل بتواند سریع و قاطعانه تصمیم بگیرد . ما باید ۲۵ اکتبر در روز افتتاح کنگره دست به اقدام بزنیم . آنوقت ما میتوانیم به آنها بگوئیم : این هم حکومت! چکار میخواهید با آن بکنید؟ ».

در تأیید این گفته های جان رید می توانیم بگوئیم،که اولاً کتاب او را لنین خوانده بود و اعتراض نکرده بود دوما، نظرات مشابه در مقالات لنین به سال ۱۹۰۵ مسلط است . حال ببینیم لنین در عصر ۲۴ اکتبر چی نوشته بود :

«منتظر نوسانات رأی گیریهای ۲۵ اکتبر برای ما درحکم یک چیز فرمالیته یا مرگ بود.خلق حق دارد و موظف است مسائل مشابه این را نه بوسیله رأی گیری،بلکه با زورحل کند».«چه کسی باید حاکمیت را در دست بگیرد؟این اکنون مهم نیست، بگذار حاکمیت را کمیته نظامی – انقلابی یا « مؤسسه دیگری » در دست بگیرد، که اعلام کند حاکمیت را فقط به نمایندگان واقعی مردم می دهد». (مجموعه آثار جلد ۳۴ ص ۴۳۶) . این است نمونه علم و هنر وحدت ابتکارات آوانگارد سیاسی با ارادۀ دمکراتیک توده های مردم.این همزمان نمونه مصور تناسب استراتژی تصرف حاکمیت و تاکتیک رأی گیری است ( انتخابات، رفراندوم…).

(۴) در اینجا مسئله در مورد حاکمیت و همچنین « برگ رأی » باید به شکل نهائی حل گردد . وانگهی، رأی گیری کاملاً مقبول است و اساس سراسری روسیه را دارد . به وسیله این رأی گیری کنگره شوراها باید خود را به عنوان حاکمیت عالی دولتی تصدیق کند.اما نباید امکان داد که این رأی گیری دچارنوسانات شود.باید به این پایان داد. این بدان معناست، که نصف کار انجام گردیده است. چون نوسان – « آزار دهنده ترین چیز در دنیا است ». همچنین نباید امکان داد که کنگره خود را چیز دیگری غیر از حاکمیت عالی دولتی بداند ( چنین خطری وجود داشت). به همین دلیل این حاکمیت را باید گرفت وآن را مشخصاً درآن لحظه ای که کنگره چاره ای جز قبول آن ندارد،به آن سپرد. دراینجا مهم نیست که حاکمیت را کی بدست می گیرد. دراکتبر ۱۹۱۷این ارگان، کمیته نظامی- انقلابی شورای پتروگراد بود، که حاکمیت را فقط به مدت چند ساعت در دست داشت و بعد آن را تحویل داد .

در ۲۴ اکتبر هنوز جائی وجود نداشت که این حاکمیت را به آن سپرد، و ۲۶ اکتبر سپردن حاکمیت ممکن بود، دیگر دیر باشد. چون در آن لحظه کنگره ممکن بود طور دیگری تصمیم بگیرد. علیرغم شایعات رایج، کنگره دوم شوراها حاکمیت را نگرفت، بلکه آن را از دست کمیته نظامی–انقلابی شورای پتروگراد قبول کرد . کمیته نظامی – انقلابی در نیمه اول اکتبر تشکیل شد و تقریباً دو ماه در نوسان بود . لنین به

معنای واقعی کلمه آن را مجبور کرد که حاکمیت را بگیرد.دلیل آن تردید ها و نوسانات شدید هم در کمیته نظامی – انقلابی و هم در کمیته مرکزی حزب بود . خود کنگره که هیچی . شب و روز تعداد هیئتهای نمایندگی کنگره محاسبه می شد . کمیته مرکزی عجله ای برای دعوت لنین به سمالن نداشت. وحدت نظر در کمیته مرکزی وجود نداشت. تروتسکی در نقش رهبر شورای پتروگراد،معتقد بود که کار دیگر انجام شده وجائی برای نگرانی وجود ندارد. و چنانکه او در « درسهای اکتبر » می نویسد، قیام ۲۵ اکتبر فقط « نقش مکمل » داشت و… زینویف و کامنف برعکس، معتقد بودند که این کار اشکال دارد و بهتر است تا تشکیل مجلس مؤسسان صبر کنیم («ما روز بروز نیرومندتر می شویم،ما می توانیم به عنوان یک اپوزیسیون نیرومند وارد مجلس مؤسسان شویم. چرا ما دست به ریسک بزنیم و … ») . لنین در جواب می گفت این : « دلیلی است برای فیلستر که ساده لوحانه « فکر می کرد» مجلس مؤسسان دعوت می شود و با حسن نیت مسائل را از راه قانونی حل می کند. فقط حیف اینکه آنوقت مسئله در مورد گرسنگی و مسئله تسلیم کردن مجلس مؤسسان به پتر را نمی شود حل کرد.» (مجموعه آثار جلد ۳۴ ص ۴۰۵). لنین به همین اندازه از پاسیف بودن و نوسانات به بهانه« بی تفاوتی توده ها »انتقاد می کرد. ما فقط چند مورد از گفته های او را در اینجا نقل می کنیم.« روحیات توده ها را نمی توان رهبری کرد . چون قابل تغییر است و نمی توان روی آن حساب کرد، ما بر اساس تحلیل عینی و ارزیابی انقلاب پیش می رویم. توده ها اعتماد خود را به بلشویکها نشان داده اند و از آنها عمل می خواهند، نه حرف». « بی تفاوتی و تردید توده ها را می توان اینطور توضیح داد، که آنها از حرفها و قطعنامه ها خسته شده اند» . « در میان کارگران آگاه بخش مشخصی وجود دارند،که میل ندارند فقط برای تظاهرات یا انتخابات جزئی به خیابانها بیایند. چون آنها خواهان نبرد عمومی هستند، نه جزئی ».

لنین را تحت عنوان تأمین امنیت در قرنطینه قرار داده بودند . البته واضح است، که لنین غیر از کمیته مرکزی کانالهای ارتباطی خود ( فوفانووا، کروپسکایا، ماریا اولیانووا،راحیا ) را داشت، که از طریق آن بسیار با دقت مسئله حد نصاب در کنگره را تعقیب می کرد . لنین دقیقاً در آن لحظه ای که حد نصاب مورد نظر حاصل شد، آخرین خانه تیمی خود را ترک کرد. او بهمراه یکی از رابطین خود،اینا راحیا خارج شد و این یادداشت را بر جا نهاد: « به جائی رفتم که شما نمی خواستید آنجا بروم . تا دیدار بعدی. ایلیچ ». هر چند تروتسکی مدعی بود، که در آن لحظه تمامی پتروگراد دیگر ده روز بود، که در اختیار او بود، اما هیچکس در مورد وسیله رفت و آمد و اتومبیل برای لنین فکر نکرده بود . آنها بوسیله قطار برقی، پیاده و با گذر از موانع گوناگون خود را به اسموالنی رساندند.

لنین به محض ورود به اسموالنی دست بکار شد. مراجعه معروف او « به شهر وندان روسیه! »، در ۲۵ اکتبر ساعت ده صبح سرنگونی دولت موقت و تسخیر حاکمیت از طرف کمیته نظامی – انقلابی شورای پتروگراد را اعلام کرد. در ساعت ۲ و ۳۰ دقیقه او « انقلاب کارگری و دهقانی، ضرورتی که همیشه بلشویکها در مورد آن تأکید می کردند، پیروز گردید » را اعلام کرد. (توجه کنید، نه انقلاب «سوسیالیستی»، بلکه کارگری- و دهقانی). البته این یک آوانس تبلیغاتی، وسیله تأثیر روانی بر هیئتهای نمایندگی بود، چون هنوز قصر زمستانی تسخیر نشده بود!

(۵) افتتاح کنگره شوراها به عقب افتاد، یکی از رهبران کمیته نظامی-انقلابی، ن.ی.پادویسکی به خاطر می آورد، که این تأخیر لنین را به شدت نگران ساخته بود: « از ساعت یازده صبح تا ساعت یازده شب ولادیمیر ایلیچ ما را بوسیله نوشته های خود خفه کرد . او می نوشت که ما هر گونه نقشه ای را بهم می زنیم . کنگره افتتاح می شود ولی هنوز ما کاخ زمستانی را تصرف نکرده و اعضای دولت موقت را بازداشت ننموده ایم. او همه ما را بخاطر کند کاری تهدید به تیرباران کرد » . در انتظار تسخیر قصر زمستانی، او در افتتاحیه کنگره شرکت نکرد. او همچون شیر در قفس، در اتاق کوچک سمالن، در رفت و آمد بود. نتیجه حوادث بعدی روشن است. در مراکز- پتروگراد و مسکو، یعنی جائی که در عمل نه در حرف، سرنوشت انقلاب تعیین می شد، تناسب نیروهای طبقاتی نسبت به کل کشور کاملاً چیز دیگری بود. بلشویکها ۴۹ در صد، احزاب خرده بورژوازی ۲۵ در صد، کادتها ۲۴ در صد. یعنی عملاً نصف به نصف. اما اگر فقط شهر پتروگراد را در نظر بگیریم،باید گفت که بلشویکها ۴۵ در صد، احزاب خرده بورژوازی ۲۲ در صد و کادتها ۳۱ در صد. این منظره ویژه تمامی کشورها است،نه فقط روسیه:هر چه به مرکز واقعی و تعیین کننده مبارزه سیاسی نزدیک می شوی، نبرد دو جبهه اساسی شدیدتر می گردد. اگر خرده بورژوازی در مجلس مؤسسان به طرف بلشویکها گرایش پیدا می کرد، آنوقت این حرف لنین تصدیق خود را می یافت: « از درسهای انقلاب،اگر یک درس مطلق و بدون بحث وجود داشته باشد، آنهم اینست، که اتحاد بلشویکها با اس – ارها و منشویکها، و انتقال سریع کل حاکمیت به شوراها، جنگ داخلی را در روسیه غیرممکن می ساخت » (جلد ۳۴ ص ۲۲۲).

اما اس– ارها – منشویکها کور بودند و فقط ارقام «عمومی» را در نظر داشتند. آنها حتی علیه برنامه های خود نیز موضع گرفتند. از جمله علیه « منشور در مورد زمین » . و در عمل به دنباله روان گارد سفید تبدیل شدند. احزاب خرده بورژوازی که علیه بلشویکها موضع گرفتند، عملاً در صف بورژوازی جای گرفتند. آنها کشور را به دو دسته تقسیم کردند و جنگ داخلی را اجتناب ناپذیر ساختند.

لنین این را پیش بینی کرده بود. هنوز در ۲۷ سپتامبر او نوشت: « شوراها با گرفتن کل حاکمیت، هنوز- شاید به عنوان آخرین شانس- می توانند رشد صلح آمیز انقلاب را تأمین کنند.انتخاب صلح آمیز نمایندگان ازطرف مردم، مبارزه صلح آمیز احزاب داخل شوراها،به محک زدن عملی برنامه تمامی احزاب، انتقال صلح آمیز حاکمیت از یک حزب به حزب دیگر . اگر این امکان از دست داده شود، آنوقت باید گفت که کل جریان گسترش انقلاب اجتناب ناپذیری شدید ترین جنگ داخلی بین بورژوازی و پرولتاریا را نشان میدهد ». (جلد ۳۴ ص ۳۳۷).

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

امروزه بسیاری از در بارهای تاریخ نگاری، بسیاری از کمونیستهای سابق که تاریخ حزب کمونیست شوروی را تدریس می کردند، سعی می کنند مسئولیت جنگ داخلی را بر عهده لنین و بلشویکها بگذارند . اما فاکتها چیز دیگری میگویند : جنگ داخلی در جائی و زمانی شروع می گردد، ادامه می یابد و به خونریزیهای بزرگ می انجامد، که خرده بورژوازی نا مطمئن ومردد مدت زیادی بین بورژوازی بزرگ و پرولتاریا نوسان می کند. لنین این رامی دید و تلاش کرد که هر چه سریعتر و بدون آسیب این نوساناترا از بین برد.من فکر می کنم که در در شرایط روسیه معاصر، این مهم ترین درس لنین است.

—————————————-

برگرفته: از ساوتسکایا راسیا ۲۰۱۰.۰۴.۱۵

تاریخ انتشار : ۱۹ خرداد, ۱۳۸۹ ۱۱:۵۵ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

بیانیه‌های هیئت‌ سیاسی‌ـ‌اجرایی

جلیلی نمایندۀ جبهۀ پایداری و هستۀ سخت قدرت است!

سعید جلیلی، نامزد مورد حمایت جبههٔ پایداری، با پیشینۀ وابستگی فکری و تشکیلاتی به انجمن حجتیه، از چهره‌های متحجر و تاریک‌اندیش جمهوری اسلامی‌ و نماد ایستایی در برابر مطالبات بر حق مردم برای تغییر و تحول اساسی است. او با دشمن‌تراشی کورکورانهٔ خود از عوامل مهم عدم حصول توافق بین‌المللی در راستای تأمین منافع مردم و مصالح میهن ما بود. جلیلی فردی از هستهٔ سخت قدرت و ادامه‌دهندۀ حتی افراطی‌تر دولت رئیسی است. راهبرد او در انتخابات تکیه بر تشکیلات پایداری و سوءاستفادۀ آشکار از امکانات دولتی است.

ادامه »
سرمقاله

روز جهانی کارگر بر همۀ کارگران، مزد‌بگیران و زحمتکشان مبارک باد!

در یک سالی که گذشت شرایط سخت زندگی کارگران و مزدبگیران ایران سخت‌تر شد. علاوه بر پیامدهای موقتی کردن هر چه بیشتر مشاغل که منجر به فقر هر چه بیشتر طبقۀ کارگر شده، بالا رفتن نرخ تورم ارزش دستمزد کارگران و قدرت خرید آنان را بسیار ناچیز کرده است. در این شرایط، امنیت شغلی و ایمنی کارگران در محل‌های کارشان نیز در معرض خطر دائمی است. بر بستر چنین شرایطی نیروهای کار در سراسر کشور مرتب دست به تظاهرات و تجمع‌های اعتراضی می‌زنند. در چنین شرایطی اتحاد و همبستگی نیروهای کار با جامعۀ مدنی و دیگر زحمتکشان و تقویت تشکل های مستقل کارگری تنها راه رهایی مزدبگیران است …

مطالعه »
سخن روز و مرور اخبارهفته

هفته‌ای که گذشت، دوم تا هشتم تیرماه

رهبر حکومت تاب نیاورد گاه که کارگزاران خود را نامرغوب دید. خود بر صحنه آمد و خواستار مشارکت حداکثری شد و فتوا داد که نباید با کسانی که “ذره‌ای با انقلاب و امام و نظام اسلامی زاویه دارند” همکاری کرد. به‌زبان دیگر نباید به کسانی که ممکن است نفر دوم حکومت شوند و در سر خیال همکاری با ناانقلابین دارند، رای داد. اشاره‌ای سرراست به آن تنها نامزدی که از تعامل با جهان می‌گوید.

مطالعه »
یادداشت
بیانیه ها

جلیلی نمایندۀ جبهۀ پایداری و هستۀ سخت قدرت است!

سعید جلیلی، نامزد مورد حمایت جبههٔ پایداری، با پیشینۀ وابستگی فکری و تشکیلاتی به انجمن حجتیه، از چهره‌های متحجر و تاریک‌اندیش جمهوری اسلامی‌ و نماد ایستایی در برابر مطالبات بر حق مردم برای تغییر و تحول اساسی است. او با دشمن‌تراشی کورکورانهٔ خود از عوامل مهم عدم حصول توافق بین‌المللی در راستای تأمین منافع مردم و مصالح میهن ما بود. جلیلی فردی از هستهٔ سخت قدرت و ادامه‌دهندۀ حتی افراطی‌تر دولت رئیسی است. راهبرد او در انتخابات تکیه بر تشکیلات پایداری و سوءاستفادۀ آشکار از امکانات دولتی است.

مطالعه »
پيام ها

بدرود رفیق البرز!

رفیق البرز شخصیتی آرام، فروتن و کم‌توقع داشت. بی‌ادعایی، رفتار اعتمادآفرین و لبخند ملایم‌اش آرام‌بخش جمع رفقای‌اش بود. فقدان این انسان نازنین، این رفیق باورمند، این رفیق به‌معنای واقعی رفیق، دردناک است و خسران بزرگی است برای سازمان‌مان، سازمان البرز و ما!

مطالعه »
بیانیه ها

جلیلی نمایندۀ جبهۀ پایداری و هستۀ سخت قدرت است!

سعید جلیلی، نامزد مورد حمایت جبههٔ پایداری، با پیشینۀ وابستگی فکری و تشکیلاتی به انجمن حجتیه، از چهره‌های متحجر و تاریک‌اندیش جمهوری اسلامی‌ و نماد ایستایی در برابر مطالبات بر حق مردم برای تغییر و تحول اساسی است. او با دشمن‌تراشی کورکورانهٔ خود از عوامل مهم عدم حصول توافق بین‌المللی در راستای تأمین منافع مردم و مصالح میهن ما بود. جلیلی فردی از هستهٔ سخت قدرت و ادامه‌دهندۀ حتی افراطی‌تر دولت رئیسی است. راهبرد او در انتخابات تکیه بر تشکیلات پایداری و سوءاستفادۀ آشکار از امکانات دولتی است.

مطالعه »
برنامه و اساسنامه
برنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
اساسنامه
اساسنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
بولتن کارگری
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

ترک تحریم می‌کنم، خطر جلیلی جدّی است!

اصلاح‌طلب اصول‌گرا، ادامه داره ماجرا

دلایل فراخوان «ث ژ ت» برای دادن رأی به برنامه «جبههٔ نوین مردمی»

بر خلاف مرحله‌ی اول، در مرحله‌ی دوم انتخابات ریاست جمهوری شرکت می‌کنم و به آقای پزشکیان رأی می‌دهم!

جلیلی نمایندۀ جبهۀ پایداری و هستۀ سخت قدرت است!

رأی معترضان و عدم افزایش مشروعیت!