فاجعه هولناک زلزله سیزدهم ژانویه سال ٢۰۱۰ در هائیتی، بهانه ای بود برای امپریالیسم آمریکا که تحت نام کمک به زلزله زدگان، سربازان مزدور خود را به این کشور کوچک بلاکشیده اعزام کرده و بار دیگر آن سرزمین را اشغال کند.
پیامدهای فاجعه بار زلزله ٨ و ٩ دهم ریشتری روز جمعه ٢٠ اسفندماه ١٣٨٩(١١ مارس ٢٠١١) و سونامی در ژاپن و بدنبال آنها، انفجار چهار رئاکتور هسته ای این کشور که پس از گذشت ۶٧ سال هنوز نتوانسته است زخمهای حملات اتمی آمریکا به شهرهای هیروشیما و ناکازاکی را التیام بخشد، دل هر انسان خردمندی را به درد می آورد.
طبق گزارش رسانه های مختلف، آمار تلفات انسانی سونامی و زلزله ژاپن، تا امروز از مرز ۱۶ هزار نفر گذشته است. جای تاسف و نگرانی عمیق در این است که آمار اعلام شده به احتمال قریب به یقین، رقم نهائی تلفات انسانی نیست. بخصوص اینکه، قربانیان انفجار رئاکتورهای هسته ای هنوز قابل برآورد نیست و دردآورتر این که تا چندین دهه دیگر نیز قربانی خواهد گرفت.
این یک امر مسلم است که استعمارگران و بطور کلی سرمایه داران علیرغم غارت هر چه گسترده تر ثروتهای مردم جهان، خود را ملزم به رعایت هیچگونه اصول ایمنی و حفاظتی در مراکز تولید، بویژه مراکز تولید انرژی اتمی نمی دانند. چرا که برای آنها تنها یک چیز و آنهم سود سرشار نامشروع مقدس است و دیگر هیچ.
فراموش نمی کنیم که در تمام دوره ٢۵ سال پس از انفجار رئاکتور هسته ای چئرنوبل اتحاد شوروی در اوکرائین، استعمار غرب مرتبا در بوق و کرنا می دمد که گویا نیروگاههای اتمی ساخت امپریالیسم در مقایسه با نیروگاههای ساخت سوسیالیسم از درجات ایمنی بالائی برخوردارند. آنها در تمام تبلیغات خود بطور کلی این مسئلۀ حیرت انگیز را که حادثه مرموز انفجار در نیروگاه اتمی چئرنوبل، در جریان یک بازدید خارج از برنامه، در اثر «اشتباه» اوپراتور که قبل از روشن کردن سیستم خنک کننده، رئاکتور را خاموش کرد، عمداًَ و آگاهانه از نظرها پنهان داشته اند (برای اطلاعات بیشتر در این زمینه، مراجعه کنید به کتاب «غبارروبی از حقایق شوروی و روسیه امروز» نوشته ایگور لیگاچوف، ترجمه همین قلم).
انفجار رئاکتورهای هسته ای ژاپن سند انکار ناپذیر دیگریست بر گستردگی ابعاد ریاکاریها و حقه بازیهای امپریالیسم استعمارگر و هیچ انسانی عاقلی نمی تواند آن را بهیچوجه توجیه و یا تفسیر به مطلوب نماید.
این امر نیز مسلم است همچنانکه امپریالیسم آمریکا برغم تاراج دارائیهای تمام کشورهای جهان، براه انداختن جنگهای یغماگرانه و بالا بردن تناژ چاپ دلارهای بی پشتوانه، در طول بیش از پنج سال پس از حادثه طوفان «کاترینا»، هنوز هم پیامدهای را آن را از میان برنداشته است، ژاپن نیز نخواهد توانست حداقل تا چند دهه آینده از زیر بار این فاجعه عظیم کمر راست کند.
از همه جالبتر این است که این بار فاجعه زلزله، سونامی و انفجار چهار رئاکتور هسته ای ژاپن یکسری «امدادهای غیبی» مهیبی بودند که به یاری استعمارگران غرب آمدند تا با سوءاستفاده از توجه عمومی بشریت جهان که به سوی خبرهای دلخراش این حوادث جلب شده است، تهاجم گستاخانه ای را که برای انحراف سمت و سرکوب خیزشهای انقلابی خلقهای شمال آفریقا و خاورمیانه آغاز کرده بودند، با عنان گسیختگی فوق العاده ای شدت بخشند.
در فاصله زمانی بعد از وقوع حوادث طبیعی و تکنیکی ژاپن، کشتار در میان معارضان رژیم یمن بشدت افزایش یافت و ارتشهای دست نشانده عربستان سعودی و قطر کشور بحرین را اشغال و مخالفان رژیم را با خشونت تمام سرکوب کردند. بدتر از این تهاجمات بی پروای استعمار، تکمیل سناریوی دخالت مستقیم ماشین جنگی استعمار در لیبی بود، که با مشاطه گری «اتحادیه» بیگانه ستای عرب و شورای امنیت سازمان ملل متحد گوش بفرمان استعمارگران بواقعیت پیوست.
روز گذشته، (١٧ مارس ٢٠١١) شورای به اصطلاح امنیت سازمان مزبور با تصویب قطعنامه ناظر بر اعلام منطقه پرواز ممنوع و یکسری محدودیتهای دیگر علیه لیبی و رژیم حاکم آن، مجوز حقوقی دیگری به دست استعمارگران غرب داد تا جنایت میلیونی خود در خاک یوگسلاوی، افغانستان، عراق، لبنان و فلسطین را در لیبی نیز که از یک ماه پیش گرفتار جنگ داخلی کرده اند، تکرار نمایند. از هم اکنون می توان گفت حداقل پیامد این دخالت سبکسرانه شورای امنیت و اربابان ماورای بحار جهان در امور داخلی لیبی و حمایت همه سویه از شورشیان مسلح آن، علاوه بر فاجعه دهشتناک انسانی، تجزیه این کشور به دو بخش شرقی و غربی به پایتختی بنغازی و تریپولی خواهد بود.
در اوضاع و احوال امروزی و با توجه به ابعاد گسترده تهاجمات و جنایات روزمره امپریالیسم علیه بشریت جهان، به جرأت می توان گفت که هر کسی را که با دیدن باراک اوباما، هیلاری کلینتون، مک کین، سوزان رایس، رابرت گیتس، بان کی مون، کامرون، ویلیام هیگ، سارکوزی، برلسکونی و بسیاری دیگر از فراشان و کارچاقکنها و آدمکشان حرفه ای استعمار در صفحه تلویزیونها تکان نخورد و همچنان بدفاع از دموکراسی و حقوق بشر امپریالیستی برخیزد، نمی توان در ردیف انسانهای صاحب خرد و شعور و درک و احساس انسانی بحساب آورد.
امروز دیگر بشریت جهان و هر انسان خردورزی باید بدور از هر گونه توهم و خیال پردازی، این مهم را بپذیرد که بدون تغییر بنیادی نظم غیرانسانی موجود و مجامع و سازمانهای بین المللی منطبق با آن، کره خاکی هرگز روی امنیت و آسایش را نخواهد دید.
بنابراین هم امروز هر انسان خردمندی موظف است بحکم عقل و انسانیت و وجدان خود، از هر طریق ممکن به افشای چهره واقعی استعمار امپریالیستی بپردازد؛ در مقابل کاریکاتور دموکراسی و حقوق بشر امپریالیستی- استعماری، بدفاع از حقوق و آزادیهای مسلم بشری و حاکمیت واقعی خلقها چه در مفهوم سیاسی و چه در مفهوم اجتماعی آن برخیزد و با تلاش پیگیر در راه جلوگیری از آتش افروزیهای اشغالگرانه جدید استعمارگران غربی در لیبی و یا هر کشور دیگر جهان، حقانیت و احترام به تمامیت ارضی و استقلال بی چون و چرای همه کشورها را مورد تأکید قرار دهد.
تلاش در جهت تغییر و دگرگونسازی بنیادی نظم امپریالیستی- استعماری موجود، عاجلترین وظیفه امروز بشریت جهان است. هر روز تأخیر و کمترین کوتاهی در انجام این وظیفه، موجب آن خواهد گردید که نظام پوسیده سرمایه داری کره زمین را برای همه غیرقابل سکونت سازد.