زمانی که پییر دو کوبرتَن، اندیشمند انساندوست فرانسوی با تلاش و کوشش بیمانند، بازیهای المپیک نوین را در پایان قرن نوزدهم بنیاد نهاد و عمداً نام بازیها را به جای مسابقات برای این همایش بزرگ جهانی برگزید، آرزومند بود که ورزش و برگزاری بازیهای المپیک در جهت ایجاد دوستی بین ملتها و پیشبُرد صلح جهانی باشد؛ از اینرو پنج حلقۀ رنگین المپیک نیز به نشانه دوستی و همبستگی بین پنج قاره جهان به عنوان نماد بازیهای المپیک به رسمیت شناخته شد.
ورزش و رویدادهای ورزشی در قرن بیستم بویژه پس از جنگ جهانی دوم، به دلیل پیشرفتهای اقتصادی و صنعتی و ایجاد امکانات و تأسیس مکانهای ورزشی، به یکی از پر طرفدارترین و خبرسازترین رویدادهای جهانی تبدیل شده است و هماکنون نیز در کشورهای مختلف با توجه به شرایط سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و میراث ملی و متناسب با میزان رشد و توسعه اقتصادی فراگیر شده و مورد توجه و علاقه شهروندان، بهویژه جوانان قرار دارد؛ چنانکه بیشترین میزان اوقات فراغت جوانان به ورزش و رویدادهای ورزشی اختصاص دارد. دولتها نیز با در نظر داشتن توانائیهای مالی در ارائه خدمات اجتماعی به شهروندان، رشد و گسترش ورزش را در راستای سالم سازی جامعه و نسل جوان، جزو اهداف و وظایف خود قرارمیدهند.
هنگام برگزاری بازیهای المپیک و جام جهانی فوتبال، چند میلیارد از مردم جهان با علاقه و هیجان و اضطراب اخبار و گزارشات مربوط به این دو رویداد مهم را از طریق رسانههای گروهی پیگیری میکنند. بدون شک هیچ گردهمآیی دیگری نمیتواند تا این حد توجه مردم جهان را به خود جلب کند، چنانکه بارها شاهد بودهایم که پیروزی یک تیم باشگاهی و یا تیم ملی یک کشور، چنان مردم را به وجد میآورد که بمراتب از برگزاری جشنا و اعیاد ملی شادیآفرینتر و با شکوهتر تجلی مییابد و گاه شکست تیمهای ملی و یا باشگاههای پر طرفدار به مثابه یک فاجعه ملی تلقی میشود که نمونههای آنرا میتوان در پیروزی یا شکست تیمهای فوتبال به ویژه در امریکای لاتین مشاهده کرد. در برزیل ضربالمثلی در میان طرفداران بیشمار فوتبال رایج است بدین مضمون که «وقتی مسابقات فوتبال تعطیل است آنگاه باید در تظاهرات و فعالیتهای سیاسی شرکت کرد”. این ضربالمثل طنزآمیز نشانگر اهمیت و برتری برگزاری مسابقات فوتبال بر سرنوشت سیاسی کشور، درافکار عمومی مردم برزیل است.
در اواخر دهه ۶۰ میلادی هنگامی که مسابقه فوتبال بین دو کشور فقیر امریکای مرکزی، السالوادور و کستاریکا به جنجال کشیده شد، حکومتهای دو کشور برای جلب افکار عمومی و به عنوان دفاع از علائق و افتخارات ملی تا آستانه جنگ پیش رفتند. در کشورما نیز به هنگام پیروزی تیم فوتبال ایران در برابراسترالیا، درمسابقات نهایی ورود به جام جهانی ۱۹۹۸، مردم تهران و دیگر شهرهای بزرگ پس از اعلام خبر پیروزی تیم ایران، ساعتها در خیابانها به رقص و پایکوبی پرداختند و نیروهای انتظامی و بسیج با تمام توان خود قادر به کنترل اوضاع نبودند.
ورزش نیز مانند هر پدیده دیگری دارای ویژگیها، واکنشها و پیامدهایست که به چند جنبه از پیامدهای آن بطور خلاصه اشاره میکنیم.
الف: ورزش از جنبه ایجاد دوستی یا خشونت
برگزاری مسابقات ورزشی، افزون بر شور و شوقی که درتماشاگران میآفریند، موجب برانگیختن هیجان و احساسات نیز میشود بویژه اگر تماشاگران طرفدار یک تیم یا ورزشکارانی باشند که در میدان مسابقه به رقابت میپردازند، آنگاه بروز احساسات در آنها افزونتر میشود، که اغلب پیامدهای ناخوشایندی را به دنبال دارد. متأسفانه در سالهای اخیر، علاقه تماشاگران به تیم یا ورزشکار محبوبشان جنبه شیفتگی و تعصب به خود گرفته و تعصب مشترک در افراد معمولاً به اعمال خشونتبار میگراید بطوری که گاهی اوقات، اغلب طرفداران دو تیم مقابل، در حین انجام مسابقه و یا در خاتمه آن با یکدیگر به درگیری فیزیکی میپردازند، و گاهی این درگیریها باعث مجروح شدن تعدادی تماشاگر شده و حتی در مواردی نیز منجر به مرگ میشود. و گاهی پس از خاتمه بازی تماشاگران هیجانزده و خشمگین، به تخریب اماکن عمومی دست میزنند.
این اعمال خشونتبار به یکی از مشکلات کشورهای اروپایی و امریکای لاتین تبدیل شده است. در اوائل سالهای ۱۹۵۰ میلادی، چرچیل نخست وزیر انگلستان گفته بود که استادیومهای فوتبال و تماشاگران آن ستونهای امپراطوری بریتانیای کبیر هستند. ۴۰ سال بعد مارگارت تاچر نخست وزیروقت انگلستان گفت تماشاگران آشوبگر فوتبال، مایۀ شرمساری مردم انگلستان هستند.
ورزشکاران که باید در میدان مسابقه با رفتار متین خود الگوی تماشاگران باشند، متأسفانه بعضی از آنها روحیه ورزشی را که به حفظ ارزشهای دوستی و انسانگرایی تأکید میورزد رعایت نمیکنند و در حین بازی، دست به اعمال خشونتبار میزنند وعمداً به یکدیگر آسیب میرسانند. در تمامی مسابقات هاکی روی یخ، بدون استثنا، ورزشکاران تا خاتمه بازی چندین بار با یکدیگر به کتک کاری میپردازند و تماشاگران نیز با تشویق خود این شیوه ناپسند وغیرانسانی را تائید میکنند. گزارشهایی که از ایران میرسد متأسفانه حاکی از فضایی آلوده به خشم و هتاکی درورزشگاهها است؛ چنانکه تماشاگران به جای تشویق تیم مورد علاقه خود، به بازیکنان تیم مقابل توهین میکنند و دستهجمعی شعارهایی با مضامین رکیک سر میدهند.
از دیگر نمونههای بارز وجود خشونت درورزش، میتوان به ورزشهایی مانند بوکس تایلندی و کشتی کچ اشاره کرد. مسابقاتی که با عنوان کشتی کچ اجرا میشود به هیچوجه نمیتوان نام ورزش بر آن نهاد، زیرا شیوههایی از وحشی گری کشتی گیران را به نمایش میگذارد که با اصول اخلاقی و انسانی ورزش کاملاً مغایرت دارد و حتی آنرا نمیتوان با مبارزه گلادیاتورها در روم قدیم مقایسه کرد؛ زیرا در آنزمان گلادیاتورها به اجبارو برای زنده ماندن تن به مبارزه میدادند، اما کشتی گیران کچ برای کسب پول یکدیگررا زیر رگبارمشت و لگد میگیرند ونه تنها به یکدیگر صدمه میزنند بلکه به ارزشهای اخلاقی ورزش نیزآسیب میرسانند.
در تقابل با افزایش روزافزون خشونت در بعضی ورزشها و ورزشگاهها، پایبندی به اصول انسانی ورزش همواره در تاریخ ورزش توسط اکثریت ورزش دوستان و ورزشکاران رعایت شده است که چند نمونه از آنرا بهعنوان مثال میتوان ذکر کرد.
پس از گذشت قرنها، هنوز نام پوریای ولی به خاطر شیوه برخورد انساندوستانه او با رقیب جوان اش بهعنوان مظهر جوانمردی در فرهنگ تودههای مردم از مقام و ارج والایی برخوردار است. در سال ۱۳۵۸ که الکساندر مدوید، قهرمان بلند آوازه کشتی و دارنده ده مدال طلای جهانی و المپیک برای بزرگداشت زندهیاد غلامرضا تختی به ایران آمده بود، در مصاحبه تلویزیونی اظهار داشت در مسابقهای که با تختی داشته است دست چپ وی به علت آسیبدیدگی باندپیچی شده بود اما در طول مسابقه، تختی حتی یک بار برای اجرای فنون از دست چپ وی استفاده نکرده بود. زندهیاد حبیب خبیری، عضو تیم ملی فوتبال که در سال ۶۰ اعدام شد در طی سالها عضویت در تیم باشگاه هما و تیم ملی به خاطر رعایت اصول اخلاقی ورزش، حتی یک بار اخطار نگرفته بود.
ب: ورزش حرفهای و غیر حرفهای
در آغاز قرن بیستم، که ورزش بتدریج مورد توجه و علاقه بیشترمردم قرار گرفت، سودجویان، از علاقه مردم به ورزش سوءاستفاده کرده وورزش حرفهای را بنیاد نهادند. خاستگاه ورزشهای حرفهای کشور امریکا بود و ورزش حرفهای با مشت زنی آغاز شد و باشگاههای مشت زنی و برگزارکنندگان مسابقات، با تبلیغات و تحریک احساسات مردم، آنها را به ورزشگاهها میکشاندند و درآمد برگزارکنندگان همیشه، بمراتب بیشترازمشتزنان بود. بعدها ورزشای محبوب امریکائیان مانند بیس بال، رگبی، گلف و بسکتبال به جرگه حرفهایها پیوستند و اکنون تعداد کثیری از مردم امریکا به این نوع ورزشها، شدیداً علاقمندند واخبار مربوط به این ورزشا را پیگیری میکنند.
ورزش حرفهای در اروپا با فوتبال آغاز شد که همراه تنیس و اتومبیلرانی مطرحترین، محبوبترین و پول سازترین ورزشهای مورد علاقه اروپاییان را تشکیل میدهند. در کشورهای آسیایی و آفریقایی وآمریکای لاتین، فقط فوتبال حرفهای است و بقیه ورزشها به شکل نیمه حرفه ای اند. تفاوت فاحش میزان درآمد بین ورزشکاران حرفهای وغیر حرفهای، عمدهترین عامل در رشد ورزشهای حرفهای و رکود و افول ورزشهای غیر حرفهایست. در حالی که ورزشکاران حرفهای در رشتههای فوتبال، تنیس واتومبیلرانی در اروپا، و فوتبال در امریکای لاتین و ورزشکاران حرفهای امریکایی از درآمد سرشاری برخوردارند، ورزشکاران رشتههایی مانند شمشیربازی، وزنهبرداری، کشتی، ژیمناستیک و قایقرانی بویژه در کشورهای رشد نایافته، از درآمد اندکی برخوردارند که حتی برای هزینه یک زندگی متوسط کفایت نمیکند. بهعنوان مثال مایکل جوردن، ستاره بسکتبال امریکا، در طول چندین سال فعالیت ورزشی، بیش از ۵۰۰ میلیون دلار درآمد داشته است در حالی که صدها هزار ورزشکار غیر حرفهای در سراسر دنیا هیچگونه درآمد از راه ورزش کسب نمی کنند.
در این مورد بجا خواهد بود که خاطره فرزند قهرمان افریقا، بیکیلا آبب، دونده اتیوپیایی را بهمثابه نمونه برجستهای از ورزشکاران غیر حرفهای گرامی بداریم. بیکیلا آبب در المپیکهای ۶۰ و ۶۴، مسافت ۴۲ کیلومتر ماراتن را با پای برهنه دوید و دو مدال طلا را بر سینه خود نشاند. او که در نوجوانی توان مالی خریدن کفش ورزشی را نداشت، تمرینات ورزشی خود را با پای برهنه آغاز کرده بود و بعدها در اوج قهرمانی نیز در تمام مسابقات با پای برهنه میدوید چون به این امر عادت کرده بود. محبوبیتی که در آن سالها بیکیلا آبب در میان مردم آفریقا کسب کرد، قابل مقایسه با پیروزیهای قهرمانان میلیونری مانند مایکل جوردن، آندره آغاسی، و میشائیل شوماخر نیست.
جاذبه درآمدهای سرشار ورزش حرفهای نتوانست همه ورزشکاران را به سوی خود جلب کند. تئوفیل استیونس، قهرمان سنگینوزن مشتزنی کوبا که در سه المپیک ۷۲ و ۷۶ و ۸۰ سه مدال طلا کسب کرده بود پیشنهاد برگزارکنندگان مشت زنی حرفهای را نپذیرفت و اکنون در کشور خود مربی است.
در ایران نیز اکنون با توجه به شرایط وخیم اقتصادی، جوانانِ ورزشدوست که امیدی برای یافتن شغلی مناسب در آینده ندارند، به ورزش حرفهای فوتبال روی میآورند تا شاید بتوانند با شرکت در تیمهای باشگاهی، آینده خود را تأمین کنند. ورزش کشتی که ورزش ملی و سنتی ما بود اینک با اقبال چندانی از جانب جوانان روبرو نمیشود زیرا وقتیکه زندهیاد ابوطالب طالبی، دارای چهار مدال برنز جهانی و المپیک، برای تأمین مخارج زندگیاش به رانندگی تاکسی اشتغال داشت یا نبی سروری، قهرمان جهان، در تنگدستی درگذشت، جوانان نسبت به اینگونه ورزشها علاقه چندانی نشان نمیدهند.
البته دردیگر کشورها نیز وضع مالی ورزشکاران غیرحرفهای چندان مناسب نیست. کورت انگل، کشتیگیرآمریکایی و قهرمان المپیک ۸۶ آتلانتا، که کشتی او با عباس جدیدی به جنجال کشیده شد، برای تأمین زندگی، به کشتی کچ روی آورده است. یا ویلفرید دیتریش آلمانی، قهرمان المپیک ۶۰ در رشته کشتی، سالها راننده یک ثروتمند عرب بود.
ورزش حرفهای از نظر جذب تماشاگر و جلب افکار عمومی به موفقیتهای درخشانی نایل آمده است اما پیامدها و نتایجی به بار آورده است که با اهداف بنیانگذاران المپیک نوین مغایرت دارد زیرا هدف بنیانگذاران این بازیها، ورزش برای ورزش و تقویت جسم و بارور کردن ارزشهای اخلاقی و ایجاد دوستی در بین ورزشکاران و ایجاد تفاهم و ارتباط و صلح بین ملتها بود نه ایجاد باشگاههایی که ورزشکاران را مانند کالا رد و بدل میکنند.
ج: نقش رسانههای گروهی
مؤثرترین عامل تبلیغاتی در معرفی و شناساندن ورزش و رشتههای مختلف آن، رسانههای گروهی میباشد که شاخصترین آنها، تلویزیون است. رسانههای گروهی با مطرح کردن مداوم یک رشته ورزشی خاص یا یک تیم مورد نظر، میتوانند آنرا از نظر شهرت و محبوبیت به سطح بالایی ارتقا دهند. برخورد رسانههای گروهی با ورزشهای مختلف کاملاً تبعیضآمیز است؛ بدینگونه که ورزشای حرفهای و ورزشهای ملی از حمایت رسانههای گروهی برخوردارند.
از این میان میتوان بخشهای ورزشی رسانههای گروهی در کشور آلمان را بهعنوان نمونه مورد ارزیابی قرار داد. میزان پخش گزارشهای مربوط به فوتبال در طول یک هفته، در برنامههای تلویزیونی، از پخش تمام رویدادهای ورزشی مربوط به رشتههایی مانند وزنهبرداری، شمشیربازی، ژیمناستیک، قایقرانی و کشتی در طول یک سال بیشتر است. این نحوه برخورد با ورزشهای گوناگون، در بقیه رسانههای گروهی نیز به همین نسبت اِعمال میشود.
سیمای آینده ورزش
ورزش که اکنون به یکپدیده فراگیر جهانی تبدیل شده است، با اتکا به میلیاردها انسان که هر روز با اشتیاق رویدادهای ورزشی را پیگیری میکنند میتواند یکی از پایههای اساسی ایجاد جامعهای سالم، بویژه برای نسل جوان و مصون ماندن آنان از کجرویهای اجتماعی باشد. در هر جامعهای که امکانات ورزشی بیشتر باشد به همان نسبت از میزان تبه کاری و انحرافات جوانان می کاهد و همچنین ورزش میتواند نقش برجستهای در ایجاد دوستی و صلح بین ملتها ایفا کند. چه با شکوه بود آنگاه که چین، پر جمعیتترین کشور جهان در اواخر دهه ۶۰ با «دیپلماسی پینگ پونگ» ورود خود را به عرصه روابط بین المللی را آغاز کرد؛ اما متأسفانه در ورزش عواملی در حال تکویناند که اثرات منفی آنها همواره افزونتر میشوند. برخی از این عوامل عبارتند از:
– بروز خشونت در ورزشگاهها
– اختلاف همه جانبه بین ورزشهای حرفهای و غیر حرفهای
– فقدان امکانات ورزشی در کشورهای رشد نیافته
– عملکرد تبعیضآمیز رسانههای گروهی در برخورد با ورزشها
– شیوه قهرمانپروری بهجای گسترش ورزش
از اینرو تغییراتی در شکل کنونی ورزش ضروری به نظر میرسد، که نقش عمده را در ایجاد این تغییرات، رسانههای گروهی و مسئولان ورزش جهان بر عهده دارند، تا بهجای ایجاد فضای احساسبرانگیز و جنجالآفرین در ورزشگاهها، باید به آموزش و هدایت ورزشکاران و ورزشدوستان بپردازند تا بتوان مسابقات را در قالب رقابتهای سالم در فضایی مملو از جمعیت و شکوه و زیبایی عرضه کرد و مسئولان نیز باید هدف اصلی را اشاعه و گسترش ورزش قرار دهند و از قهرمانپروری بپرهیزند و ورزشهای غیر حرفهای، بویژه آنان که دارای تاریخ چند هزار ساله هستند مورد توجه قرار گیرند و حداقل به شکل نیمه حرفهای درآیند؛ چون این ورزشها در موقعیت کنونی، توان برابری با ورزشهای حرفه ای را ندارند و به تدریج به فراموشی سپرده میشوند؛ و در واقع مایه تأسف است که ورزش غیر حرفهای و زیبا و هنرمندانهای مانند ژیمناستیک در پای ورزش حرفهای و وحشیانهای مانند بوکس تایلندی یا کشتی کچ قربانی شود. اگر تغییراتی در جهت بازسازی ورزشی صورت گیرد، آنگاه میتوان آینده روشنی را برای ورزش ترسیم کرد که میتواند نقش برجستهای در سالمسازی جامعه و بهبود روابط بین انسانها و ملتها ایفا کند و یکی از پشتوانههای صلح جهانی باشد.